تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : مبانی علوم انسانی اسلامی
شماره : 2042
تاریخ : ۴ دی, ۱۳۹۶ :: ۱۶:۴۲
نظریه‌ علم دینی و گامهایی در جهت دستیابی به علوم انسانی اسلامی

حجت الاسلام والمسلمین دکتر حسین سوزنچی، عضو هیات علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع): در یک نگاه کلی به علوم انسانی اسلامی اساساً وضعیت ما، وضعیت پیشاعلم است. در وضعیت پیشاعلم با علم عادی تفاوت‌هایی وجود دارد. ما ازطرفی علم مدرن داریم که این علم براساس تصوّراتی که پیدا شده، وضعیّتی کاملا منحصر به فرد دارد. این علم مدعی تمام شئون انسان است. از طرفی دیگر دین اسلام را داریم که این نیز مدعی تمام شئون زندگی انسانی‌ست.

در این وضعیت منطقاً سه کار می‌شود کرد: اول اینکه ما کاملاً غربی شویم؛ دوم اینکه ما کاملاً خود را از غرب جدا نموده و به پناه اسلام برویم، یک حالت سومی نیز هست که تمام مباحث و مناقشات حول این حالت است؛ این دیدگاه قائل به گزینش است.

سوال اول اینکه آیا دستگاه معرفتی ما راهی به سوی حقیقت دارد یا خیر؟ حقیقت دست‌یافتنی هست یا نیست؟ ما می‌خواهیم در اینجا وارد حوزه‌ای شویم که خروجی قطعی به ما نداده است. ما در علوم انسانی اسلامی نمی‌دانیم با چه چیزی سر وکار داریم؟ یعنی وادی سومی باخیال راحت وجود ندارد. در یک نگاه کلی اساساً وضعیت ما، وضعیت پیشاعلم است. در وضعیت پیشاعلم با علم عادی تفاوتهایی وجود دارد. در علم عادی شما مدت‌ها در یک فضای از پیش تعیین شده شروع می‌کنید به مطالعه. در این وضعیت روال علم، یک روال عادی است؛ عقل شما تعطیل نیست و خود شما هم می‌توانید در این علم بحران ایجاد کنید. الان اکثر کسانی که در علوم انسانی صحبت می‌کنند، از این علم شروع می‌کنند.

لذا در وضعیت پیشاعلم باید هر دو ظرف را خیلی عمیق بفهمیم و ضمناً در چاه هر دو نیز نیفتیم. در این وضعیت، دو آسیب مهم جدی وجود دارد؛ یکی انفعال محض و دیگری توهّم فعّال بودن است. خیلی از بزرگان علم دینی ما ورودشان به حیطه علوم انسانی از باب انفعال محض است، یعنی بسترهای ورودشان به حوزه نقادی علوم انسانی مدرن نیز غربی است. در توهّم فعّال بودن نیز شروع می‌کنند به زیر سوُال بردن و سریع نظر دادن. تقریبا عموم کتابهای علوم انسانی و اسلامی، نفهمیده‌اند که علوم انسانی به معنای عمیق کلمه چیست؟

شناخت عمیق مشکل، با بدست آوردن تصویری واقع‌بینانه از وضع مطلوب و بازخوانی عمق وضع موجود حاصل می‌شود. ما اجمالاً می‌دانیم که وضع موجود، مطلوب نیست؛ وضع موجود این است که یک علوم غربی و یک علوم اسلامی بالفعل داریم. ما باید زوایای مختلفی را بررسی کنیم و ببینیم که وضع مطلوب چقدر واقع‌بینانه است؟ شما اگر وضع مطلوب را نفهمید طوری با مشکل روبه رو می‌شوید که زیر پای خودتان هم خالی می‌شود. شما در وادی پارادایم‌ها با سوال مرکب مواجه هستید. شما اگر وضع مطلوب را ندانید، به سوال‌های پیش فرضی جواب می‌دهید که در اصل غلط بوده است.

دستورالعمل‌های کاربردی برای ورود به این وادی جدید وجود دارد که دچار انفعال و همچنین توهم فعال بودن نشویم.

اولین نکته وگام: تقدم محکمات بر متشابهات است (جدی گرفتن ارتکازات ذهنی)؛ ما باید بدانیم که راه حقیقت بسته نیست. این عقلایی‌ترین روش پژوهش است؛ به تعبیر دیگر ما در ذهن خودمان وعمق ناخودآگاه ذهن، خیلی حقایق را در اختیار داریم. ما چیزهایی را در ضمیر ناخوداگاه می‌فهمیم که اینها پشتوانه‌های معرفتی است، مثل اصل امتناع تناقض.

گام دوم: مطالعه مجتهدپرور؛ یعنی به اصطلاح ابتدا مسئله را پیدا کنید و فتوای خودتان را بدهید و سپس به سوی پاسخ‌های مختلف بروید.

گام سوم: پرهیز از تعمیم‌های نارواست؛ اگر شما در یک حوزه‌ای از شناخت، چیزی را فهمیدید، تصور نکنید تمام حوزه‌ها را فهمیده‌اید. بسیاری از آفت‌ها ناشی از این مسئله است.

گام چهارم: تقّدم تدقیق بر تحقیق؛ ما خیلی وقت‌ها می‌توانیم خلاهای یک سخن را بشناسیم اما نمی‌توانیم یک وضع ایجابی در نظر بگیریم.

گام پنجم: آمادگی برای نقد شدن یا به اصطلاح آزاداندیشی؛ باید باور کنیم همه حقیقت در دستان ما نیست.

گام ششم: توجه اجمالی به حوزه های مرتبط و باز کرد ذهن نسبت به آنها؛

گام آخر: فازی دانستن معرفت‌های غیر حضوری یا تحقیقِ موضوع محور بر اساس تشابک شواهد؛ خیلی از حوزه‌های معرفتی ما، حرکت آن به سوی منطق فازی است. آیا دلیل ما بر بودن شهری مثل نیویورک تواتر است؟ آیا تواتر در یک فضا معرفت ایجاد می‌کند؟ یکی از ضعف‌های منطق ارسطویی این است که می‌خواهد همه معرفت‌های ما را با سیستم دو ارزشی شرح دهد. هر چیزی یا هست یا نیست؛ در حالیکه عمده معرفت ما از طریق تشابک شواهد رخ می‌دهد. یعنی اگر شواهد با هم شبکه درست کنند، شما معرفت وعلم پیدا می‌کنید که این علم مکانیزمش با منطق فازی قابل شرح است.

شواهد طوری دست به دست هم داده است که خیال شما را راحت کرده است. عمده رشد معرفت‌هایمان، یک رشد کُروی است. هر کُره‌ای یک سطح و یک داخل دارد. سطح کره همیشه محل آسیب است و مرکز آن سالم می‌ماند. دعواهای شکّاکان و نسبی‌گرایان نیز همیشه بر روی سطح است.

منبع: وب سایت گفتمان

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.