حجت الاسلام والمسلمین سید محمدحسین متولی امامی: برای تشکیل تمدّنی با پسوند اسلامی و رویکرد دینی نیازمند نظام توصیفی و مباحث نظری پیرامون انسان و جامعه هستیم اما مساله اصلی ما این است که رویکرد ما از ابتدا تقلیدمابانه بوده و این باعث شده است که تمدّن اسلامی هم شکل تقلیدی به خود بگیرد. به این صورت که با نگاه غرب و سیستم آموزشی آن، شاهد مثالی در دنیای اسلام تولید کنیم و اسم آن را علوم انسانی و یا تمدّن اسلامی بگذاریم.
علوم انسانی اساسا علم جامعه و انسان است و تمدّن اسلامی تمدّن برآمده از زندگی واقعی آدمهاست. بنابراین علوم انسانی باید متناسب با شرایط اجتماعی موجود و وضعیت بومی ما تولید شود. امروز تلقی ما از علوم انسانی، اسلامی کردن آن است که باید بر اساس آموزههای نظری که از دیدگاه معرفتی دین کسب شده به حل مسالههای واقعی جامعه بپردازیم.
علوم انسانی به شکل طبیعی و نه دستوری، برای حل مسائل جامعه تولید میشود. گاهی مسالههای ما با عالم غربی متفاوت است و در این صورت نیازی به اسلامی کردن آن چیزی که در غرب وجود دارد، نیست. علوم انسانی هنگامی تولید واقعی میشود که بر اساس مبانی نظری آموزههای دینی و مبانی نظری بومی جامعه ایرانی به حل مساله بپردازد.
هنگامی که مسالهها به تدریج با مبانی نظری مناسب حل شد، علوم انسانی شکل گرفته است. تمدّن اسلامی برآمده از جامعه شکوفاست و آن جامعه زمانی بارور میشود که دانشمندان و مدیران آن بر اساس مبانی نظری مورد قبولشان به حل مساله بپردازند. با حل مسائل مختلف، علم نظری ناشی از تجربیات انسانها شکل میگیرد که منجر به شکلگیری علوم سیاسی و علوم اجتماعی ما میشود. به عنوان مثال روانشناسی جامعه مدرن زمانی شکل گرفت که مشکلات ناشی از انقلاب صنعتی و شهرنشینی و جنگهای مختلف دنیای مدرن شکل گرفت و چالشهایی را پیشروی مدیران جامعه قرار داد و آنها هم برای حل مساله به تحلیل روان انسانها پرداختند.
جامعهشناسی نیز محصول تلاطمهای اجتماعی پس از انقلاب صنعتی و شهرنشینی و رشد علم بود که منجر به شکلگیری علم واقعی در جامعه شد. ما برای تولید علم واقعی باید نگاه جامعهشناختی خود به انسان، هستی و جامعه را توصیف کنیم و سپس به حل مساله بپردازیم. حل مسائل در کنار یکدیگر به تراکمی میرسد که دانش نظری تجربه شده را شکل داده و علوم انسانی بوجود میآید.
هنگامی که علوم انسانی شکل گرفته و سروسامان مییابد در همان هنگام جامعه نیز به تکامل و تعالی میرسد که به آن تمدن نوین اسلامی گفته میشود و این دو در واقع رابطه متقابل و رفت و برگشتی دارند و تقدم و تاخر زمانی ندارند. تمدن اسلامی به صورت دستوری و فرمایشی و یا به شکل الگوبرداری از غرب و مصنوعی به تولید نمیرسد. مساله ما در علوم انسانی حل مسائل با زاویه تعالیم دینی و آموزههای بومی خودمان است.
وی با بیان اینکه تحول در علوم انسانی لزوما علوم انسانی غربی نیست، تصریح کرد: شاید ما در فرآیند پاسخگویی به نیازهای جامعه خود و حل مسائل نیمنگاهی به علوم انسانی جامعه مدرن داشته باشیم اما مهم این است که مبانی نظری و آموزههای بومی، مسائل و مشکلات جامعه را رفع میکنند. بنابراین هم مساله و هم نیاز از جامعه ایرانی و اسلامی برخواسته است و هم نسخه پاسخگویی از آموزههای دینی برگرفته شده است. در این صورت عملا علوم انسانی را ایجاد کردهایم که ممکن است در بخشهایی تعامل با علوم انسانی مدرن داشته باشد اما این رویکرد نسخهبرداری و تقلیدمابانه نیست.
متولی امامی با بیان اینکه نگاه پیشرفت در همه حوزهها در تمدن نوین اسلامی غلط است، گفت: تمدنها بر اساس اولویتهای فرهنگی رشد میکنند مثلا در جامعه مدرن مصرف، سود و لذت اولویت پیدا میکنند، جمع ثروت در پیشرفت جامعه هدفگذاری میشود و نظام روابط اجتماعی و اقتصادی بر مبنای تولید ثروت، مصرف و تولید انبوه شکل میگیرد. اولویتهای هر جامعه مشخص کننده مسیر تمدن جوامع است و این رویکرد در دیگر حوزهها سایه میافکند. در جامعه مدرن دغدغه رشد اخلاق معنوی وجود ندارد بلکه اخلاق کاری و روابط سازمانی دارای اهمیت است زیرا اساسا دغدغه اصلی جمع ثروت است بنابراین جامعه مدرن در همه زمینهها رشد نکرده و تمدن آن نیز در همه حوزهها پیشرفت نداشته است.
اولویتهای جامعه دینی در قیاس با جامعه غربی متفاوت است به همین دلیل شاید جامعه دینی در رویکرد ابزارسازی، مصرف متنوع و انبوه و لذتگرایانه ضعیف باشد اما در حوزههای تولید دانش و نظام حقوقی متعالی و نظام فرهنگی قرآنی و تعالی خانواده رشد کند و نباید به این مولفهها نگاه تقلیدمابانه داشت. هنگامی که اولویتهای فرهنگی متفاوت شد جامعه مسیر متفاوتی را پیدا میکند و نهادهایی فربه میشوند. نهادهای فربه تمدن اسلامی در تمدن غربی به شدت لاغرند و نهادهایی که در جامعه غربی لاغرند نیازی به فربه شدن در جامعه اسلامی ندارند.
برای اینکه به صورت طبیعی و واقعی رشد کنیم و به سوی تمدن اسلامی حرکت نماییم نیازمند اولویتگذاری و تعیین نظام اولویتها بر مبنای ارزشها هستیم تا با استفاده از نظام ارزشی تمدنی، مولفهها و شاخصهای خاص ایجاد شود.
اگر علوم انسانی اسلامی مبنای نظری و درکی از جهان ارائه دهد میتواند این درک را مبنای تمدن جهانی کند. اما مساله این است که مبنای نظری لزوما قرار نیست مورد پذیرش همه اقوام جهان و ملتهای مختلف قرار گیرد. ما باید صورت نظری خاصی را در تمدن اسلامی حاکم کنیم که مورد پذیرش ادیان مختلف و نه حتما شیعیان، مسلمانان و ادیان ابراهیمی باشد.
وی در پایان سخنانش گفت: اگر معماران تمدن اسلامی مبنای نظری را تولید کنند که بتواند همه پذیر و همه جایی شود، میتوانند تمدنی در مقیاس جهانی ایجاد نمایند.
منبع: پایگاه خبری تحلیلی طلیعه