تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : مبانی علوم انسانی اسلامی
شماره : 2069
تاریخ : ۹ دی, ۱۳۹۶ :: ۱۱:۴۰
روش‌شناسی تولید علم دینی بر مبنای «الگوی حکمی ـ اجتهادی»

حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه: ارائه تعریف و الگو برای تولید علم دینی با توجه به اینکه علوم با یکدیگر تمایز روشی، موضوعی و غایی دارند، متفاوت است از این‌رو نمی‌توان به تعریف و الگوی واحدی برای تولید علم دینی اکتفا کرد و باید از الگوهای متفاوت بهره برد.

برای تولید علم دینی الگوی حکمی ـ اجتهادی و متناسب با این الگو روش‌شناسی حکمی ـ اجتهادی لازم است. این الگو تنها در صدد تبیین علوم انسانی رفتاری ـ اجتماعی است و با سایر علوم انسانی کاری ندارد چرا که علوم انسانی دو تعریف عام و خاص دارد.

منظور از علوم انسانی رفتاری ـ اجتماعی، آن دسته از دانش‌هایی است که در ابتدا انسان مطلوب را تعریف نموده و در گام دوم انسان تحقق‌یافته را توصیف کرده و در نهایت به نقد و تغییر این انسان تحقق ‌یافته به انسان مطلوب می‌پردازند.

توصیف انسان مطلوب در مکاتب مختلف مبتنی بر فلسفه واقعیت است. منظور از فلسفه واقعیت قضایایی هم‌چون هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی است. در نظام‌های سکولار با این رویکرد که تنها فاعل شناسا، انسان است به توصیف انسان مطلوب مبتنی بر فلسفه واقعیت می‌پردازند تا بتوانند انسان خاص مطلوب تربیتی، سیاسی، اقتصادی و… را معرفی نمایند.

علوم رفتاری و اجتماعی بر اساس الگوی حکمی ـ اجتهادی، از حیث صورت‌بندی، همان ساختار سکولار را دارد. به این معنا که ما سه گام توصیف انسان مطلوب، انسان محقق یافته و نقد، تعبیر و تغییرش را انجام می‌دهیم و از این لحاظ تفاوتی با الگوی سکولار ندارد اما تفاوت این دو در این است که توصیف انسان مطلوب براساس حکمت و فلسفه واقعیتی است که رویکرد اسلامی دارد یعنی هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی اسلامی است که مبنای توصیف انسان مطلوب می‌شود و انسان تحقق یافته برای تغییر به انسان مطلوب مبتنی بر فلسفه ارزش اسلامی است.

تمایز اساسی در «علوم رفتاری ـ اجتماعی سکولار» با «علوم رفتاری و اجتماعی حکمی ـ اجتهادی» مربوط به روش‌شناسی تولید علوم انسانی است. در روش الگوی حکمی ـ اجتهادی، توصیف انسان مطلوب مبتنی بر روش استدلالی و اجتهادی است و توصیف انسان تحقق یافته مبتنی بر روش تبیینی ـ تفسیری اجتهادی است و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب در این الگو مبتنی بر روش تبیینی ـ تفسیری و استدلالی و اجتهادی است.

در واقع این علوم از سه منظر پی گرفته می‌شود: اولا انسان مطلوب ثانیا انسان محقق و ثالثا تغییر انسان محقق به انسان مطلوب. در این سه حوزه فعالیت، سه روش نقش دارند؛ یکی روش برهانی و استدلالی که با کمک بدیعات مجهولات معلوم می‌شود. با توجه به بدیعات اولیه و ثانویه می‌توانیم به استنتاجات جدید برسیم مخصوصا در توصیف انسان مطلوب خواه انسان مطلوب، انسان اقتصادی، اجتماعی، تربیتی و رفتاری باشد.

این روش برهانی و قیاسی می‌تواند کارایی بسیاری داشته باشد هم‌چنین به دلیل اینکه یکی از منابع دین ما وحی است روش اجتهادی در توصیف انسان مطلوب، در فهم انسان مطلوب و در توصیف انسان محقق موثر است، البته مقصود از روش اجتهادی صرفا مراجعه به کتاب و سنت نیست بلکه پرسش‌ها از کتاب و سنت  اخذ شده و به جامعه تحقق یافته عرضه می‌شود تا از طریق این پرسش‌ها جامعه تحقق یافته محک زده شود و پاسخ‌ها به دست آید.

در واقع این همان روش پیمایشی و آماری است که در علوم انسانی استفاده می‌شود با این تفاوت که هیچ روش پیمایشی بدون پرسش شکل پیدا نمی‌کند و هیچ پرسشی بدون پیش فرض منبع شناختی نمی‌تواند سوال خود را طرح کند اینجاست که از منابع دینی و اجتهادی سوالاتی طرح و به جامعه و انسان محقق‌شده عرضه می‌شود تا از این پرسش‌ها به انسان مطلوب برسد و چون این روش با روش برهانی و اجتهادی کارایی پیدا می‌کند نام روش، حکمی ـ اجتهادی گذاشته شده است.

بدون تردید منظور از حکمی یا اجتهادی، حکمت و فلسفه‌ای است که از منبع دینی-اسلامی تغذیه می‌کند اما این روش می‌تواند با منابع دیگر هم کارایی داشته باشد. تاریخ علوم انسانی نشان می‌دهد زمانی که یک پارادایم مطرح می‌شود و مقبولیت پیدا می‌کند (ولو اینکه این مقبولیت بین عده‌ای خاص باشد) خود به خود این مقبولیت باعث می‌شود که مورد استفاده قرار گیرد.

روش پوزیتیویستی در علوم انسانی بارها و بارها نقد شده است اما عده‌ای هنوز از این روش استفاده می‌کنند چنین حالتی نسبت به روش دیگر نیز مرسوم و متداول است عده‌ای از روش تفسیری بهره می‌گیرند و عده‌ای دیگر این روش را فاقد کارایی لازم می‌دانند با توجه به طبقه‌بندی که پوپر مطرح کرده است و در بحث‌های فلسفی ما یک جهان واقعیت، یک جهان عالمان و یک جهان مکاتب داریم یا به تعبیر دیگر، جهان عالمان شخصی، عالمان جمعی و جهان علم.

راهیابی علوم انسانی به جهان علم که اجماع صد در صدی است دشوار است، البته این امکان وجود دارد که اجماعی بین عالمان جمعی صورت گیرد اما اینکه به مرز اجماع صد در صدی برسد امکان آن تا حدود زیادی دشوار است. در حال حاضر این روش حکمی ـ اجتهادی می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد و متخصصان در حوزه‌های روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و اقتصاد می‌توانند برای رسیدن به دستاوردهای جدید از این روش استفاده کنند.

منبع: سایت طلیعه

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.