حجت الاسلام محمدرضا مصطفیپور عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی: نباید دایره روششناسی و معرفتافزایی را فقط منوط به تجربه کرد. حس و شهود و عقل و تجربه، همگی روشهای معرفتافزایی و دانشپژوهی هستند.
آیا طرح اسلامیسازی علوم انسانی حرکتی رو به عقب و محکوم به شکست است؟
در باب این مسئله ابتدا میبایست به معانی پیشرفت و بومیسازی در علم و دانش رجوع نمود و سپس با تعریف صحیح این معانی دید که آیا بومیسازی علم، با پیشرفت علم در تعارض هست یا خیر؟ معنای درست علم، دانشی است که انسان به تدریج به دست میآورد و دانش نیز، مقولهای است که در همه حال، در مسیر تحول و شکوفایی و باروری است؛ از لسان حضرت امیر(ع) در باب علم و دانش مروی است که فرمودند: «حیات علم و دانش منوط به نقد و بررسی آن است»، بنابراین علم و دانش اگر میخواهند زنده و پویا بمانند، لاجرم میبایست مورد نقد و تحلیل و واکاوی قرار گیرند؛ در باب علم باید گفت که اصولاً تولید علم، بر حسب مکاشفات طبیعی و تجربی و یا توسط فرامین دینی و الهی تبیین میشوند، لذا همانگونه که علوم طبیعی و انسانی و مادی پیشرفت و توسعه پیدا میکنند، علوم دینی و الهی نیز دارای توسعه و پیشرفت میشوند؛ برهمین اساس عالمان و محققین بزرگ دینی معتقد هستند، بنا به توسعه علم و دانش بشری، علوم دینی نیز هر پنجاه سال یکبار، محتاج یک تفسیر و تشریح جدید از منویات دین و قرآن کریم هستند.
محققین بزرگ دینی معتقد هستند ما در پرتو تفسیرهای جدید و بنا به مقتضیات زمانه، به طور قطع به مسائل و موارد جدید و نوینی از علوم الهی و دینی دست خواهیم یافت و با ارائه سؤلات جدید و تازه به قران کریم، پاسخهای نوین و تازهای به دست خواهیم آورد. با توجه به این گزارهها میتوان گفت که فقه و تفسیر نیز مانند علوم دیگر، مرتب در حال توسعه و نوسازی هستند؛ نکته دیگری که میبایست در پاسخ به این سؤال بیان کرد این است که، سؤالات جدید و تازه در هر زمینه و موضوعی، لاجرم پاسخهای تازه و جدیدی را میطلبند؛ طبیعتاً نمیتوان به سؤالات جدید، پاسخهای گذشته را ارائه کرد، بنابراین میبایست با تحول و پویش و نگرش جدید در هر زمینه و علمی، دریچههای تازه و نوینی را به روی آن علم باز کرد.
جامعهای که سؤال و یا مسئله نداشته باشد و یا اینکه سؤال داشته باشد، ولی پاسخهای مناسب و درخور سؤالش را نیابد، به طور قطع، جامعه پویا و شکوفا و روبه جلویی نخواهد بود؛ جامعه ساکن و ایستا در هیچ یک از زمینههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و اجتماعی نمیتواند به نقاط مورد نظر و ایدهآل خود دست یابد، بنابراین لازمه توسعه و پیشرفت اجتماعی و مدنی، توسعه و پیشرفت علمی و آموزشی است.
اگر عامل پیشرفت علم را طرح سؤالات و دیدگاههای جدید و نوین بدانیم و لازمه پاسخگویی به آن را نقد و بررسی و واکاوی علوم بدانیم، بلاشک در مسائل دینی و علوم دینی نیز با همین رویکردها، میتوان به پیشرفت و پویش علوم الهی و آسمانی امیدوار بود؛ خود دین و آموزههای آن نیز ما را به توسعه و تحقیق و پژوهش دعوت مینمایند، در روایات اسلامی، توصیهها و تأکیدات فراوانی وارد شده است که مسلمین میبایست اهل پرسش و سؤال و تحقیق و دانشافزایی باشند؛ این توصیه هم به لحاظ علمی مطرح شده است هم به لحاظ معنوی، از لسان نبی مکرم اسلام (ص) مروی است که ایشان فرمودند:«العلمُ خزائن و مفاتیحها السؤال، فسألوا یرحمکم الله، فإنه یؤجرُ فیه أربعة: السائلُ و المُجیبُ و المُستمعُ و المُحبُ له»، پیامبر اکرم(ص) در این حدیث شریف میفرمایند:«علم، گنج و گنجینه گرانبهایی است و کلید این گنجینه، سؤال و پرسش است و سپس میفرمایند: از این گنجینه، چهار شخص استفاده خواهند کرد؛ ابتدا سؤال کننده، سپس جواب دهنده و سپس شنونده و مستمع و در آخر کسی که پاسخ سؤال و جواب را دوست میدارد.»
نکته دیگر در این مقوله این است که دین و منویات آن، ما را به نقد و ارزیابی مسائل و مشاهدات دعوت مینماید و از پیروی جاهلانه و ناآگاهانه و کورکورانه مسائل و بینشها برحذر میدارد؛ طبیعی است که هر پویش و دانش و بینشی، اگر در بوته نقد و تحلیل و ارزیابی قرار بگیرد، نواقص و کاستیهایش را مییابد و میتواند با توسعه و پالایش، به نقاط بهتر و مؤثرتری دست یابد. با عنایت به این اصول، این نکته که دیندارای خاصیت ایستایی و سکون است و علم و دانش پویا و پیش رونده هستند، بنابراین جمع ایستا و پویا، باعث رخوت و ایستای علم و دانش می شود تعبیر ناصحیح و نادرستی است. دین اساساً خواهان تعالی و پیشرفت و ترقی است و این نکته قطعاً، با حرکت پیش رونده و طبیعی علم، مناسبت و هماهنگی خواهد داشت.
در پروسه تحول در علوم انسانی و دستیابی به علوم انسانی اسلامی، بیشتر میبایست در چه اصول و مواردی تمرکز داشت؟
نکته مهم دیگر در این پروسه این مطلب است که زمانی که ما در باب توسعه و پیشرفت علم و دانش صحبت می کنیم فقط در باب مکاشفات و دست یابی به مسائل جدید و نوینِ علمی بحث نمیکنیم، بلکه در پارهای از موارد، خواهان دستیابی به کیفیت و اثرگزاری بهتر ومفیدتر در زمینه علوم مختلف هستیم؛ این مسئله در نوع نگاه و بینش نسبت به جهان هستی و جهان آفرینش تعریف و تبیین میشود؛ تعریف علم دینی و خواستاری توسعه و نگرش در این مبانی، به نوع دیدگاه و باور انسان به جهان طبیعت و جهان هستی باز میگردد، امکان دارد یک دانشمند علوم طبیعی، به مسائل متافیزیک و ماوراءالطبیعه، توجه و دقت نداشته باشد و معنی و مفهوم خلقت و پیدایش هستی را در امور فیزیکی و مادی ترجمه و تفسیر کند، این در حالی است که دانشمند دینی، با توجه به گزارههای دینی، در جستجوی یافتن حقیقت خلقت و هدف پیدایش جهان هستی، با توجه به منویات دینی و الهی است و این تفاوت دیدگاهی، باعث خواهد شد که مبانی و اصول دینی، به دنبال کشف و توسعه علوم طبیعی با نگرش و بینش علوم الهی و دینی باشد.
این دیدگاه میگوید جهان هستی و جهان خلقت را منقطع الاول و منقطع الاخر نبینید؛ بلکه جهان هستی را در مسیر حرکت به کمال و پویایی ببینید، این نگرش میگوید: با این رویکرد قطعاً شما به وجود یک، وجود مدبر و آگاه و حکیم، پی خواهید برد که امور خلقت و آفرینش را در دست دارد و امور هستی را دگرگون می نماید و این وجود مقّدس و منزه، خداوند قادر متعال است؛ باور دینی میگوید: این وجود مقدس و منزه، جهان هستی را بدون قانون و هدف و برنامه خلق نکرده است و لذا میبایست تمامی اندیشمندان علوم طبیعی و مادی، با توجه به این اصل و گزاره، در مکاشفات و تحقیقات خود، به این موضوع توجه کنند که این جهان هستی، بدون هدف و برنامه خلق نشده است و در نتیجه این رویکرد، دستآوردها و تحقیقاتش رنگ و بوی توحیدی و الهی به خود خواهند گرفت؛ اگر یک محقق و دانشمند علوم طبیعی در بررسیها و تحقیقاتش، این پیش فرض را در نظر داشته باشد که همه معادلات و محاسبات قانونمند هستند؛ بنابراین قطعاً نظام هستی و جهان آفرینش نیز قانونمند و هدفمند خلق شدهاند.
آیا با رویکردهای الهی و اسلامی، میتوان بین مناسبات دینی با تفکر نوین علمی، سازگاری ایجاد کرد؟
اگر جهان هستی با توجه به فعل خداوند دیده و انگاشته شود، آن زمان، تمامی مسائل از علوم ساده و زیستی تا کیهانشناسی و علوم فضایی و علوم پیچیده، همگی در مسیر فعل و کردار خداوند قادر متعال تحلیل و تفسیر میشوند، طبیعتاً زمانی که موجودات و مخلوقات، فعل خداوند در نظر گرفته شوند، آن وقت سؤالاتی به وجود خواهد آمد که، دلیل و علّت این خلقت و آفرینش چه بوده است و این خالقی که این جهان هستی را به وجود آورده، چه مختصات و خصوصیاتی دارد؟ در اینجا است که میتوان گفت: با تحول و پویش علمی و دینی، میتوان به خیل کثیری از این سؤالات پاسخگو بود.
از امام کاظم(ع) مروی است که ایشان فرمودند:«وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِی أَرْبَعٍ أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ وَ الثَّانِیَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِکَ»، ایشان در این حدیث شریف میفرمایند:«علم مردم را در چهار نشانه جستجو کردم و یافتم، ابتدا در شناخت خالق، دوم در چگونگی و کیفیت خلقت، سوم، علت وسبب خلقت و آخر، دلیل و علت خروج از دین و به تعبیری علت نابودی دین انسانها؛ این نشانه ها و آیات فراوان قرآن کریم که در باب تعقل و تفکر و علمورزی وارد شدهاند، همگی در تبیین و دستیابی به علوم کارآمد و متعارف و پیش رونده، سرمشق محققین و متفکرین دینی و اسلامی هستند و این شاخصهها هستند که معنا و مفهوم علم دینی را تشکیل میدهند؛ باید گفت تنها از این طریق است که میتوان به اصل و بطن نظام هستی پی برد؛ باید توجه داشت پایبندی به این اصول، شرایط و موقعیتهای دیگری را فراروی انسان قرار خواهند داد؛ اگر این شاخصهها مورد توجه قرار گیرند، آن وقت است که اخلاق، نظم اجتماعی و احترام به قوانین و مقررات در چگونگی سامان دادن امور اجتماعی، معنا و مفهوم حقیقی خود را به دست خواهند آورد.
در باب رویکردهای اینچنینی که دین را در تضاد با پیشرفت و کشف گسترههای نوین علمی برمیشمارند، مهمترین مسئله، داشتن تلقی ناصحیح و نادرست، از دین و منویات آن است؛ دین نه تنها هیچ منافاتی با تحصیل و پیشرفت و ترقی علمی و اجتماعی ندارد، بلکه در این مسئله نیز بسیار پافشاری و اصرار دارد. دین، به قدری در باب مسئله علمورزی و دانشپژوهی اصرار دارد که تحصیل علم و دانش را در هر جای عالم که باشد توصیه مینماید؛ در حدیث شریف و معروفی از نبی مکرم اسلام(ص) مروی است که ایشان فرمودند:«اُطلُبوا العِلمَ ولَو بِالصِّینِ»، دین میگوید برای توسعه اجتماعی و فرهنگی و برای اعتلای جامعه، علم و دانش را هر چند از کافر و مشرک و لاقید نیز فرا بگیرید و در جهت توسعه علمی کوشا باشید؛ بنابراین شناخت دقیق و صحیح دین، ما را از کجروی و انحراف نسبت به مفاهیم الهی و دینی برحذر میدارد؛ دین انسان را در چارچوب حقیقی پیشرفت و توسعه میخواهد نه در خلاف جهت آن، دین نمیخواهد مسیر پیشرفت و ترقی علمی را وارونه کند؛ نگرش دین مساوی است با تلاش در چارچوب صحیح علمورزی با توجه به شاخصههای توحیدی و الهی، که این مختصات قطعاً زوایای حقیقی علوم را به روی انسان خواهند گشود.
راهکارهای تولید و تهیه علوم انسانی، مبتنی بر اِلمانها و شاخصههای دینی و اسلامی چه مختصاتی دارند؟
در باب اشاعه فرهنگ تحول در علوم انسانی موجود، دو نکته مهم و اساسی وجود دارد که یکی از این شاخصهها، مهمتر و اساسیتر است نسبت به مقوله دیگر؛ این دو مقوله، یکی کمّیت است و دیگری کیفیت؛ باید گفت: در طرح تحول در علوم انسانی، مقوله کیفیت بر مقوله کمّیت برتری دارد؛ اولین مسئله در طرح تحول در علوم انسانی و رسیدن به معنای علوم انسانی اسلامی، بحث روش شناسی است؛ باید یادآور شویم که در طرح تحول در علوم انسانی، میبایست به طور حتم از مسیر، تک روشی پرهیز و اباء کرد؛ پارهای از افراد تنها راه رسیدن به علم را تجربه میدانند، افرادی که تجربهگرایانه تفکر میکنند، همه موارد را، فقط منحصر به دریافت نتیجه و تجربه قلمداد میکنند؛ ما معتقد هستیم که نباید دایره روششناسی و معرفتافزایی را فقط منوط به تجربه کرد و میبایست این دایره را گستردهتر و پهناورتر کرد؛ قرآن کریم درآیه شریفهای میفرماید:«وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»؛ ما طبق این آیه شریفه معتقدیم که حس و شهود و عقل و تجربه، همگی روشهای معرفتافزایی و دانشپژوهی هستند؛ نقطه تمایز اندیشه اسلامی با سایر مکاتب این است که اندیشه اسلامی، علاوه بر مؤلفههای اشاره شده در جهت معرفتشناسی، مقوله و معنای «وحی و فرامین الهی» را نیز، در کسب دانش و معرفت، مهم و اثرگذار میداند.
در این باب میتوان گفت که، مراجعه به قرآن کریم، خود، گشاینده بسیاری از درهای معرفت و دانش به روی بشر خواهد بود، اصول و مبانی دین، انسان را به سؤال و پرسش وا میدارد و لاجرم میبایست برای یافتن پاسخ، مکاشفه و تحقیق و پژوهش کرد. اگر انسان پرسشگر و محقق باشد، با مراجعه به وحی و قرآن کریم، به طور قطع، پاسخ بسیاری از مسائل خود را خواهد یافت؛ باید توجه داشت گام بسیار مؤثر در مسیر تحول درعلوم انسانی، شناخت خود انسان است و این همان مقولهای است که مبانی و فرامین دینی، آدمی را به آن فرا میخواند؛ باید توجه داشت این شناخت، میبایست هم در بُعد مادی صورت بگیرد و هم در بُعد معنوی، مجموع شناخت این ساحات است که مسیر تحول و دستیابی به علوم مناسب انسانی را به روی ما باز خواهد کرد.
آلکسیس کارل (Alexis Carrel )، جراح و زیستشناس فرانسوی، کتابی دارد به نام «راه و رسم زندگی» او در بخشی از این کتاب به مسئله فقدان تمدن اشاره دارد؛ کارل، معتقد است تمدن انسانی در دوران مدرن، دچار بحران و سردرگمی شده است؛ وی علت این موضوع را، مسائل مربوط به اخلاق، اعتقاد و فرهنگ میداند و معتقد است عدم توجه مناسب به این شاخصهها، تمدن انسانی را با چالش روبرو کرده است؛ کارل معتقد است، با توجه به فراخوری و دگرگونی و تحول علم و دانش در عصر معاصر، جامعه انسانی، از شناخت خود آدمی غفلت کرده است و این عدم شناخت انسان، مسیر ترقی و توسعه تمدن و فرهنگ را مسدود کرده است. باید گفت: سرمنشأ این عدم شناخت، در تجربهگرایی و تمرکز محض، بر تجربیات و آزمایشات است؛ وقتی تمام مسائل معطوف به تجربه و آزمایش شوند، نمیتوان به مسائل روحی و روانی توجه داشت و این عدم توجه به مسائل روحی، شناخت کامل نسبت به انسان را مختل خواهد کرد.
اگر انسان در مبانی علوم انسانی، تک بُعدی و تک وجهی انگاشته نشود و ساحات مادی و روحی او در کنار یکدیگر لحاظ شوند، آن زمان است که به علومی دست خواهیم یافت که علاوه بر کارآمدی، تأثیرگزاری بیشتری نیز خواهند داشت.
اگر مجموعه اندیشمندان یک کشور و بنا به شرایط بومی آن جامعه، تحقیق و دستآورد علمی و پژوهشی به دست آوردند، آنجا است که نهادهای اجرایی باید وارد شوند و اجرا کنند؛ تفکر و بینش دینی با پیشرفت و توسعه، مخالف نبوده و نیست، نکته قابل توجه در این مقوله این است که، تکنولوژی و پیشرفتی که انسان را از آدمیت و روح متعالی آن خارج میکند، آیا میتواند برای انسان و جامعه بشری مفید باشد یا خیر؟ تکنولوژی باید در خدمت انسان باشد، نه اینکه انسان را اسیر خود کند!؛ نگاه دینی در تمامی موارد با دیدگاههای دیگر متفاوت است؛ نوع دیدگاه دینی به طبیعت و انسان و جهان پیرامون شاخصههایی را در بر میگیرد که دیگر اندیشهها، آن چنان به این مسائل توجه نمیکنند؛ به طور مثال در مواجهه با طبیعت، تفکر دینی، طبیعت را مخلوقی از جانب خداوند در جهت تکامل انسان قلمداد میکند و بهرهبرداری از آن را در جهت تکامل انسانی بلامانع میداند، قرآن کریم میفرماید:«وَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّموَاتِ وَ مَا فِی الْاَرْضِ جَمیعًا مِنْهُ اِنَّ فِی ذلِکَ لَایَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»، یعنی هر آنچه در آسمانها و زمین است برای شما و تکامل انسان خلق شده است.
امروزه شما می بینید که دنیای امروزی، به علت شرایط محیط زیستی، دچار بحران و خسران شده است و حیات انسانی در معرض خطر است؛ این موارد همگی به این علت است که رابطه انسان با محیط پیرامونش یک رابطه سلطهای است، انسان میگوید: طبیعت که جان و روح ندارد، بنابراین من میتوانم هر طوری که بخواهم از او بهرهبرداری کنم؛ این دیدگاه، دیدگاه غلطی است؛ تفکر دینی این رابطه را قابل قبول نمیداند و رابطه صحیح بین انسان و طبیعت پیرامونش را میطلبد.
بنابراین راه تحول در علوم انسانی، شناخت تمام ساحات انسانی است و یکی از این ساحات، ابدیت و جاوید بودن آدمی است؛ وقتی انسان ابدی انگاشته شود، میبایست برنامهریزیها و نگرشهای او نیز ابدی پذیرفته شود و این راه را برای سعادت مادی و معنوی انسان فراهم خواهد کرد. دیدگاه لیبرالیسمی دنیای غرب، به علم اقتصاد، با دید منفعتطلبی و سودانگاری مینگرد، ولی دیدگاه دینی و اسلامی منفعتطلبی و سودانگاریای را که در استثمار و چپاول ثروت ملتها باشد، مردود میداند، این تفاوت دیدگاه دینی و دیدگاه غیر دینی است. باید این نکته را نیز یاد آور شویم که در مسیر شناخت انسان، بهترین راه و مسیر برای درک بهتر، شناخت و درک کسی است که، انسان را آفریده است، اگر انسان را با توجه به خالقش شناختیم، آن زمان است که مناسبات و رویکردهای علمی و پژوهشی ما در مسیرحقیقی و صحیح خود قرار خواهند گرفت.
منبع: خبرگزاری مهر