تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : مبانی علوم انسانی اسلامی
شماره : 2771
تاریخ : ۷ اسفند, ۱۳۹۶ :: ۱۰:۳۴
اهمیت و ضرورت روش در علوم انسانی

حجت الاسلام دکتر شریفی عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره): برخی از نویسندگان در دنیا اساسا مخالف بحث روش در علم هستند و اعتقادشان بر این است که علم امری روشمند نیست. در صورتی که «روش» به مثابه ریل‌گذاری حرکت علمی است که اگر این ریل درست گذاشته شده باشد علم ما نیز منتج و هدف‌مند است.

چهارمین نشست تخصصی از سلسله نشستهای «روش‌شناسی تولید علم دینی» از سوی دبیرخانه مفتاح_اندیشه و با همکاری دبیرخانه کرسی‌های آزاد اندیشی مرکز مدیریت حوزه های علمیه، با سخنرانی حجت الاسلام دکتر شریفی نویسنده کتاب «روش شناسی علوم انسانی اسلامی» روز چهارشنبه دوم اسفندماه، در قم برگزار گردید. وی در مقدمه بحث طی سخنانی گفت: بحث از روش و روش‌شناسی، یکی از پر جاذبه‌ترین و البته پر مجادله‌ترین مباحث در میان عالمان علوم انسانی است. تا جایی که بعضاً دوران اخیر را دوران «نبرد روش‌ها» نامگذاری کرده‌اند. در دهه‌های اخیر، صدها کتاب درباره روش و روش‌شناسی نوشته شده است. تحقیقات بسیار گسترده، مفید و کارگشایی در این زمینه صورت گرفته است. وی در ادامه سخنانش به تشریح سطوح مختلف روش شناسی در علوم انسانی پرداخت و ضمن بیان پنج سطح روشی به تبیین این بحث پرداخت.

سطوح مختلف روش شناسی در علوم انسانی

1- روش به مثابه تکنیک گردآوری تحلیل داده ها؛ اغلب کتاب های روش در کشور ما به ندرت تالیفی است و بیشتر حالت ترجمه ای دارند و همان تکنیکی که غربی ها در گردآوری داده ها بیان کرده اند در ایران هم ترجمه شده است. این تکنیک ها به سه رویکرد تقسیم می شوند: 1- رویکرد کمی 2- رویکردکیفی؛«تفسیرگرایی در علوم انسانی» 3- رویکرد تلفیقی

2- روش داوری؛ یعنی نظریه ای که مطرح می شود، روش داوری و قضاوت درباره آن چگونه باید باشد؟ مخالفان علوم انسانی تحت تاثیر تفکرات پوزیتیویستی می گویند که روش علم فقط تحربی است. در روش داوری ما از کثرت گرایی روش در علوم انسانی باید تبعیت کنیم.

3- روش معرفت(تحلیل در علوم انسانی)؛ اگر می خواهیم به سمت علوم انسانی اسلامی حرکت کنیم ابتدا باید یک تفسیر روشی از علوم انسانی داشته باشیم. علوم انسانی را برخی تعریف به مصداق کرده اند. برخی مثل علامه مصباح یزدی علوم انسانی را تعریف به حقیقت می کنند. در تعریف علوم انسانی باید واقع بینانه باشیم و بر اساس مولفه ها علوم انسانی را تعریف کنیم و بر اساس هفت مولفه به تشریح علوم انسانی پرداخت: 1-مولفه اول، سوال از چیستی؛ یعنی «مقام تعریف». که بخش زیادی از کتب علوم انسانی به تعریف از علوم انسانی می پردازد. 2-پرسش از چگونگی «مقام توصیف» 3- سوال از چرایی. پرسش از علل و عوامل یک کنش «مقام تبیین» 4-پرسش از معنا. کشف انگیزه و جهان ذهنی کنشگر«مقام تفسیر» 5-سوال از چگونگی وضعیت آینده«مقام پیش بینی» 6- سوال از فضیلت و رذیلت «مقام ارزشگذاری» 7- سوال از چه باید کرد «مقام کنترل».

از میان مراحل هفت گانه، مرحله آخر یعنی مقام کنترل نسبت به بقیه مراحل مهم تر می باشد.

دکتر شریفی با بیان مولفه های هفت گانه علوم انسانی در پایان به ارائه تعریف کامل از علوم انسانی پرداخت و علوم انسانی را علومی دانست که به تعریف، توصیف، تبیین، تفسیر، پیش بینی، ارزش گذاری و کنترل کنش های انسان می پردازد. به عبارتی دیگر علوم انسانی به تحلیل کنش های انسانی انسان می پردازد.

4- روش اکتشاف نظریه یا آموزه از متون دینی؛ حجت الاسلام شریفی در ادامه، 9 مرحله را برای اکتشاف نظریه از متون دینی مطرح نمودند، که به ترتیب اولویت عبارتند از:

1- تعیین و تبیین موضوع یا مسئله؛

2- گردآوری پاسخ های ارائه شده؛

3- تحلیل پاسخ های گردآوری شده؛

4- جستجو در منابع و متون اسلامی؛

5- اعتبارسنجی مستندات گردآوری شده؛

6- فهم عمیق متون گردآوری شده؛

7- عرضه به ضوابط اسلامی حاکم بر قلمرو مربوطه؛ (به عنوان مثال اگر قلمرو ما اقتصادی است باید به ضوابط اقتصادی توجه کنیم)

8- عرضه به قواعد اسلامی حاکم بر زیست انسان؛

9- عرضه بر مقاصد،اهداف و غایات اسلامی زیست انسانی از نگاه اسلامی.

دکتر شریفی در پایان بیان نمود که اگر این 9 گام طی شود ما به نظریه اسلامی مستخرج از متون دینی می رسیم.

5- روش تولید نظریه(نظریه پردازی اسلامی)؛ پنجمین مدل، روش تولید نظریه یا نظریه پردازی است که شامل دو مدل کلان است:

مدل اول که حرکت از مبانی به حل مسئله(از کلی به جزیی؛ روش قیاسی)

دومین مدل؛ حرکت از مسئله به نظریه پردازی (ازجزئی به کلی؛ روش استقرایی)

در این روش اسپریگنز چهارگام اساسی را برای نظریه پردازی لازم می داند:

در اولین مرحله به اعتقاد اسپریگنز؛ مرحله بحران و مشاهده بی نظمی است وی اعتقاد دارد که نظریه ها در فضای بحران رشد و مطرح می شود. دومین مرحله؛ مرحله تشخیص درد و کشف علل است. به این معنا که در این مرحله باید بررسی کنیم بحران چرا رخ داده و علت های آن بحران چیست؟ سومین مرحله، ترسیم وضعیت مطلوب و چهارمین مرحله، راه درمان یا ارائه راه حل است که بعد از این چهار مرحله به مرحله « نظریه » می رسیم. نویسنده کتاب «روش شناسی در علوم انسانی اسلامی» ضمن ایراد گرفتن به نظریه اسپریگنز، چند اشکال به این نظریه وارد نمود. از نظر وی اشکال این نظریه این است که بدون توجه به نظریه شناسی، مستقیما به سمت نظریه پردازی می رود و این روندی علمی نیست و شرط نظریه پردازی، نظریه شناسی است که در نظریه اسپریگنز به آن توجه نشده است. اشکال دیگر این نظریه این است که در علوم انسانی برای فهم حقیقت مسئله و همچنین برای درمان گری واقع بینانه افزون بر کشف درد و علت بیماری، نیازمند تفسیر و معناکاوی هم هستیم این در حالی است که اسپریگنز در قالب تبیین‌گرایی مدل نظریه‌اش را مطرح کرده است در صورتی که ما نیاز به تفسیر و معناکاوی هم هستیم که در نظریه بحران اسپریگنز به آن توجه ای نشده است.

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.