عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ابراز کرد: بدیلی که عالم مُدرن به عنوان زن مُدرن در مقابل زن سنتی ارائه میدهد بدیل موفقی نبوده است.
یکی از مهم ترین موضوعاتی که از دیرباز مورد شبهه افکنی جریان سکولار قرار داشته، موضوع زنان و خانواده بوده است. این شبهه افکنیها اکنون رنگ و بویی آکادمیک گرفته و این روزها ردپایش را میتوان در میان اندیشه ورزان علوم دینی معاصر نیز پیدا کرد. شبهههایی نظیر اینکه فقه اسلامی فقهی مردانه است یا حجاب از رهگذر اینکه مانعی بر سر راه حضور اجتماعی زنان است ظلم به زن حساب میآید یا اینکه کرامت انسانی در مورد زنان در اندیشه اسلامی لحاظ نمیشود و …
استاد شهید مرتضی مطهری در آثار خود به بخش زیادی از این شبهات پاسخ گفته است هرچند به تازگی برخی از متفکران علوم انسانی، اندیشههای ایشان را نیز در این زمینه دگرگونه معرفی کرده و سعی دارند خوانشی جدید از تفکرات استاد مطهری در حوزه زنان و خانواده ارائه دهند. در همین زمینه گفتوگویی با حجت الاسلام والمسلمین دکتر داوود مهدوی زادگان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی صورت گرفته است؛ مهدوی زادگان در حوزه زنان و خانواده صاحب تألیفات فراوانی از جمله کتاب حکومت اسلامی و حکم حجاب، حقوق زنان: نقد و بررسی کنوانسیون رفع انواع تبعیض علیه زنان و … است. او همچنین در کتابی با عنوان پارادوکس روشنفکرانه به بررسی اندیشههای سکولار در زمانه معاصر پرداخته است. مشروح این گفتگو را در ادامه می خوانید.
یکی از بزرگترین متفکران معاصر استاد شهید مرتضی مطهری هستند که نظریات مفصلی در رابطه با حجاب داشتهاند. اصول حاکم بر دیدگاههای شهید مطهری در حوزه زنان چه مواردی بوده است؟
استاد شهید مطهری رویکردشان در پرداختن به مسائل، سبک و سیاق اجتهاد شیعی است، یعنی ایشان مجتهد مسلم بودند و کاملاً مبتنی بر مبانی فقهی اسلامی و مبانی شیعه اجتهاد می کردند و اگر نظر و اندیشهای را بیان میکردند در چارچوب اجتهاد شیعی و کتاب و سنت و عقل بوده و به این موارد توجه میکردند. اتفاقاً ایشان بسیار اهتمام داشتند این تفکر اجتهادی تشیع را وارد دانشگاهها کرده و به دانشگاهها معرفی کنند تا دانشگاهها هم با علوم اسلامی آشنایی پیدا کنند.
به هر حال ایشان از حوزه وارد دانشگاه میشود و در فضای دانشگاهی قرار میگیرد. این باعث میشود ایشان به مسائل عدیدهای که پیرامون احکام اسلامی و اندیشه اسلامی و خصوصاً فقه اسلامی از ناحیه محافل روشنفکری و اندیشه سکولار مطرح میشده وقوف پیدا کنند و در نتیجه این امر باعث شد تا مباحثی که ایشان میپردازند بیشتر در این زمینهها باشد. چون اصولاً بحثهایی به صورت سنتی داشتند مثلاً شفا درس میدادند، اما در کنار اینها به مسائل روز هم میپرداختند. این مسائل کم هم نبود که ایشان به آن میپرداخت. از جمله این مسائل، مباحثی بود که درباره زن و خانواده مطرح میشد. لذا ایشان بهعنوان یک عالم دینی بر خودش ضرورت میدانست که به این موارد پاسخ دهد. البته همه این موارد شبهه نبود بلکه در برخی موارد تلقی استاد مطهری این بوده است که اینجا یک خلاء شناختی وجود دارد و باید به آن بپردازند. یعنی اینطور نبوده که در آن حوزه شبههای مطرح شده و ایشان میخواهد به آن پاسخ دهد.
ایشان وقتی آشنایی با علوم اسلامی را مینویسند اینطور نبوده که مثلاً شبههای وجود داشته باشد بلکه احساس میکردند جوامع دانشگاهی با علوم اصلی اسلامی آشنایی ندارند و در نتیجه آن قضاوتهای ناروایی انجام میدهند. لذا بر خودشان فرض میدانستند که به آن بپردازند. یا گاهی اوقات شبههای مطرح میشد اما ایشان در مقام پاسخ به آن شبهه فراتر از شبهه پاسخ میدادند و لذا این کار به کار بزرگ و ماندگاری تغییر پیدا میکرد.
یک شبهه وقتی مطرح میشود، میتوان با چند صفحه آن را پاسخ داد و پروندهاش را بست اما وقتی پاسخ شما به یک شبهه تبدیل به یک کتاب پانصد صفحهای میشود دیگر نمیتوان گفت این کتاب پاسخ به یک شبهه است.
مثلاً چه موردی؟
مثلاً کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران. فردی آمده شبههای مطرح کرده که ایران در قرن اول صدر اسلام در سکوت به سر میبرده است و هیچ نقشی در تفکر نداشته است. همین باعث میشود تا استاد مطهری دست به قلم بشود.اما چیزی که از جواب به این شبهه خارج میشود دیگر پاسخ به آن شبهه نیست، میشود کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران.
مبانی فکری استاد مطهری در حوزه زنان چگونه بوده است؟
به نظر میرسد استاد مطهری در مورد حوزه زنان، مباحثی که در کتابها یا روزنامهها و نشریات و حتی محافل دانشگاهی و دانشجویی مطرح می شد، تفکیکی می کردند؛ یعنی اینطور نبود که از نظر ایشان همه این مباحث ، ماهیت یکسان و یکدستی داشته باشند. ایشان در این مباحث مسائل را تیپشناسی و دستهبندی میکردند. مثلاً بخشی از مباحث را ناشی از عدم آگاهی از اندیشه اسلامی و بهخصوص فقه اسلامی میدانستند .استاد مطهری احساس میکرد بخشی از قضاوتهای کسانی که در زمینه «خانواده در اسلام» و «زن در اسلام» اظهارنظر میکنند از روی جهل بوده و آنها هیچ اطلاعی ندارند که اسلام در این باره چگونه می اندیشد. لذا ایشان در این بخش سعی میکردند تفکر اسلامی را در موضوعات زن و خانواده تبیین کنند.
بخش دیگری از مسائل را ایشان به مثابه یک شبهه میدیدند. یعنی شبههای در رابطه با احکام اسلامی مطرح میشود و ایشان باید به آن پاسخ بدهد. مثلاً درباره حجاب یک سری شبهات مطرح میشد مثل اینکه حجاب مانع آزادی است، محدودیت است و… این در واقع شبههای بود که به حکم حجاب مطرح میشد و ایشان هم خودشان را ملزم میدانستند که به آن پاسخ دهند.
بخش دیگری از مسائل که ایشان با آن درگیر بودند در واقع ظلمی است که از ناحیه تفکر سکولار بر این موضوعات وارد میشد. قطع نظر از اینکه اسلام چه دیدگاهی نسبت به زن و خانواده دارد، برداشتهای جدیدی که در مورد زن و خانواده مطرح میشود خطرناک است. به عبارت دیگر این برداشتها زنستیز و خانوادهستیز است. بالاتر از این، ایشان خطرات اجتماعی که از ناحیه این تفکر نسبت به زن و خانواده مطرح میشود را هم مدنظر قرار میدادند. بنابراین میتوان گفت مسائلی که ایشان با آن روبرو بود سه دسته است : یک دسته مسائل ناشی از جهل به معارف اسلامی بود، یک سری مسائل مربوط به شبهات ناظر بر احکام اسلامی بود و یک سری مسائل مربوط به برداشتهای غلط و خطرناک نسبت به زن و خانواده.
چند مورد از این برداشتهای غلط که ناشی از تفکرات فمینیستی است را بیان کنید؟
مثلاً استاد مطهری با توجه به آنچه به عنوان زن مدرن معرفی میشد و «زن روز» آن زمان نماد آن بود، وارد این مسائل میشود و درخصوص زن امروزی در همان مجله تحلیل ارائه میدهد. ایشان فارغ از اندیشه اسلامی میخواهد ببیند زن مدرن چگونه زنی است؟ چه کارکرد و چه امتیازی دارد؟ چقدر به درد اجتماع میخورد؟ کاملاً به صورت عینی بحث را پیگیری میکند. یعنی اینطور نیست که به صورت ذهنی و تخیلی بحث کند و برپایه تصورات در این زمینه سخن بگوید بلکه کاملاً مستند و عینی وارد بحث میشود. یعنی گفتوگوها و مواردی که در جامعه مدرن مطرح میشود را نقد میکند. مثلاً روایت مردی از همسرش را مطرح میکند که می گوید همسر من شب که میخواهد بخوابد جلوی آینه می ایستد و کلی به خودش میرسد و آدابی برای خود دارد، آنوقت ایشان این رفتارهای زن مدرن را نقد میکند، بعد بررسی میکند که این رفتارهای یک زن چه کارکردی دارد؟ وقتی این رفتارها در خود خانواده کارکرد و فایدهای ندارد، چطور میخواهد برای جامعه فایده داشته باشد؟
یا ایشان به خانواده مدرن میپردازد و نشان میدهد که این نوع خانواده به پوچی رسیده است. ایشان در این جنبه از بحث میخواهد بگوید این الگویی که در حال مطرح شدن است در حد و اندازهای نیست که بتواند به جای الگوی زن و خانواده سنتی مطرح شود. این الگوی پوچ و بیفایدهای است، نه اینکه فایدهای دارد، که در تعارض است. بنابراین تصور بنده این است که استاد مطهری در این سه دسته بحث به تبیین و پاسخ به مسائل میپرداختند.
در این میان نکته مهمی که وجود دارد و برخی از افرادی که آگاه به علوم اسلامی بوده و مدعی هستند، به آن توجه نمیکنند شاکله تفکر استاد مطهری در این زمینه است. نگاه استاد مطهری به این مباحث با این افراد تفاوت بنیادی دارد.
چگونه؟
ببینید، استاد مطهری در واقع شبهات و ظلمی که به زن و خانواده میشود میدید. حل مسئله را در اندیشه اسلامی و احکام اسلامی میدید؛ بهعنوان مثال در موضوع حجاب استاد مطهری آن را مسئله نمیدید، بلکه حل مسئله میدانست.
پس مسئله اصلی چه بود؟
مسئله اصلی شبهاتی بود که پیرامون حجاب وجود داشت و یا جهلی که راجع به حجاب وجود داشت یا ظلمی که به زن از ناحیه ترویج بیحجابی وارد میشود. این موارد برای استاد مطهری مسئله بود و ایشان حل همه این مسائل را در حجاب میدید.
پس چرا اسم کتابشان را گذاشتند مسئله حجاب؟
به نظر میرسد این تعبیر استاد تسامحی است. یعنی از باب اینکه حجاب مسئله و دغدغه است به آن پرداخته است والا حجاب از نظر ایشان مسئله نیست بلکه حل مسئله است. این نکته مهمی است و خیلی از افراد توجه ندارند تصور میکنند حجاب در جامعه امروز مسئله است و باید آن را حل کرده و برای آن راه حل ارائه بدهیم.
یعنی ما مسئلهای داشتهایم بهعنوان نحوه حضور بانوان در جامعه و راه حلی که شهید مطهری برای آن ارائه میدهند حجاب است؟
بله! حجاب راه حل است. یعنی در جهان امروز که برهنگی و بدحجابی و بی حجابی یک اصل است، برای زن مسلمان این مسئله است. مثلاً برای این زن مسلمان اینطور جا انداختهاند که اگر میخواهی شاغل باشی باید حجاب را کنار بگذاری. اگر میخواهی علم بیاموزی باید حجاب را کنار بگذاری. پس حجاب میشود مسئله. از نظر دنیای سکولار حجاب مسئله است.
یعنی افتراق اصلی این است که آنها حجاب را مسئله میدانند و ما حجاب را راه حل؟
بله! استاد مطهری در این زمینه چطور صحبت میکند؟ ایشان به مسائل مختلف از قبیل دانش، شغل و… میپردازد در حالی که این مباحث ارتباطی به حجاب ندارد. یعنی حجاب مشکلات این حوزهها را حل میکند. حجاب در علمآموزی به زن مسلمان کمک میکند. یا زن در زمینه شغل و اجتماع اگر باحجاب باشد راندمان کاری بالاتر میرود. مثلاً میبینید یک زن بیحجاب در محل کار باید به ظاهر خود برسد یا اینکه مسئلهاش این است که امروز با چه لباسی به محل کار برود؟ یعنی بیحجابی بخشی از ذهن یک زن شاغل را به خود مشغول میکند و راندمان کاری را پایین میآورد.
آیا نوع پوششی که ما بهعنوان حجاب ارائه میدهیم توهین به زن است یا تکریم؟ آیا با کرامت انسانی زن منافات دارد یا خیر؟
این موضوع در بخش سوم مسائل است که گفته میشود تفکر سکولار به زن کرامت میدهد. در حالی که استاد مطهری میگوید اینطور نیست بلکه تفکر سکولار کرامت زن را ازبین می برد. قطع نظرازارزشهای انسانی، کرامت زن از بین میرود. زن در اندیشه سکولار بیکرامت میشود. مقصود بنده تفاوت در نوع دیدگاه است. استاد مطهری احکام اسلامی را حل مسئله میداند.
نگاه استاد مطهری این است که احکام اسلامی راه حل است، حجاب یک راه حل است و مسئله، فرهنگ برهنگی است که حاکم شده است. اگر حکومت را به دست آوردیم باید ببینیم چگونه مسأله فرهنگ برهنگی را حل کنیم. حل این مشکل هم با حجاب است. اما دیدگاههای دیگر تصور میکنند استاد مطهری اعتقاد دارد اگر حکومت را به دست آوردیم حجاب تبدیل به یک مسئله میشود که باید حل شود.
این اختلاف نظر از کجا ایجاد شده است؟
اختلاف عوامل مختلفی دارد. یکی از دلایل آن میتواند این باشد که امثال استاد مطهری رسالتی را در خود احساس میکردند و به عنوان یک عالم دینی خود را مکلف میدانستند که باید به مسائلی که به واسطه سکولاریسم وارد شده و به این مسائل در قالب همان سه بخشی که عرض شد پاسخ دهند. اما عده دیگری اگرچه افراد مذهبی بودند چنین رسالتی را در خود احساس نمیکردند. لذا میبینیم آثار علمی این افراد هیچ نشانی از این نحو مواجهه که استاد مطهری با مسائل دارد در خود ندارد. آثار علمی این افراد به دنبال پاسخگویی به شبهات و رفع جهل یا رفع ظلم از زن و خانواده نیست.
دلیل دیگر این موضوع، مسئله دانشآموختگی است. به هر حال عدهای هستند که چون در دانشگاهها درس خواندهاند و نظام آموزشی دانشگاه را تجربه کردهاند تعلقی به مسائل دینی ندارند. خاصیت نظام دانشگاهی این است که تعلق خاطر به مسائل دینی را از دانشجو میگیرد. میبینید کسی که با این ساختار آموزشی بالا میآید کمتر دغدغههای دینی دارد.
دلیل دیگر این مسئله میتواند هژمونی اندیشه سکولار باشد. هژمونی سکولار باعث میشود خیلی از افراد نتوانند با آن مخالفت کنند. میبینند که مسائل تناقض دارد اما این هژمونی اجازه و جرأت سخن گفتن و مخالفت را از آنها میگیرد. این در حالی است که استاد مطهری میتوانست در قم بماند و قطعاً اگر میماند مراتب عالی مرجعیت را بهدست میآورد اما ایشان این امتیازات را کنار میگذارد و به اصطلاح وارد گود میشود. به تهران میآید و وارد مرکز سلطه و هژمونی اندیشه سکولار میشود و با آن مخالفت میکند. این در حالی است که بسیاری از علمائی که در تهران بودند به دلیل همین سلطه به حاشیه رفته و به این مسائل نمیپرداختند. اما استاد مطهری همه این مخاطرات را به جان خریدند و وارد صحنه شده و در مقابل این مسائل ایستادند و حتی یک قدم پا پس نگذاشتند.
ادبیات فاخر و سخنرانیهای قرّای ایشان نشان از شجاعت در کلام و اعتقاد ایشان است. این اعتقاد شجاعتی به ایشان داده که میایستد و سخن میگوید. این موارد میتواند دلایل این تفاوتها باشد.
شما به موضوع هژمونی سکولار اشاره کردید؛ آیا اندیشههای حاکم بر تفکر سکولار به گونهای است که بتواند مشکلات عرصه زنان را حل کند؟ آیا نسخههای این تفکر قابل تعمیم است؟
وقتی در عینیتهای جامعه مدرن نگاه میکنیم اثری از دفاع از زن نمیبینیم. باید نشان داده شود که زن در جامعه مدرن چقدر کرامت پیدا کرده است؟ این کرامت باید نشان داده شود. کجا میتوان این کرامت را در جامعه مدرن دید؟ اگر زن عریانتر باشد کرامت بیشتری به دست آورده است؟ و در مقابل هرچه پوشش زن بیشتر باشد کرامت کمتری خواهد داشت؟
بهطور کلی بدیلی که عالم مدرن به عنوان زن مدرن در مقابل زن سنتی ارائه میدهد بدیل موفقی نبوده است.
اصول اندیشه اسلامی از کرامت زن چیست؟
بهعنوان اولین نکته باید عرض کنم که کرامت زن جدا از کرامت مرد نیست و در این نقطه با اندیشه سکولار تقابل پیدا میکنیم. زن و مرد هر دو انسان هستند و هر دو به یک اندازه از کرامت انسانی برخوردار هستند. در واقع بحث از کرامت انسان است نه بحث از کرامت زن یا مرد. این نوعی انحراف از بحث است که از ناحیه اندیشه سکولار مطرح میشود. این موضوع اینطور بررسی می شود که انسان آیا کرامت دارد یا ندارد؟ اگر شما معتقد به کرامت برای انسان بودید که فرقی ندارد و شامل مرد و زن میشود، معنا ندارد که من بحث مستقلی در مورد کرامت زن مطرح کنم. ممکن است در ساحتهایی کرامت زن بیشتر از مرد باشد اما در اصل بحث کرامت، تفکیکپذیر نیست.
ولی از نگاه سکولار، کرامت زن و مرد تقسیم میشود، کرامت این دو با هم متفاوت است. چه نتیجهای از این موضوع گرفته میشود؟ از این بحث این نتیجه گرفته میشود که زن غیر از مرد است، یعنی یک دیگری را درست کردید و زن میشود دیگری در نسبت با مرد. پس بین زن و مرد در انسانیت جدایی ایجاد کردهاید. زن را تبدیل به یک موجود دیگر نسبت به مرد کردهاید.
این غیریتسازی مبتنی بر تفکر سکولار، دریایی از مشکلات را به وجود میآورد. با همین غیریتسازی شما تبعیض ایجاد میکنید. حالا باید فکر کنید که چطور این غیریت را به هم نزدیک کنیم. در نتیجه تمام تلاش ما به این سمت معطوف میشود که بگویید این غیریت وجود ندارد و سعی میکنید تشبه به غیر پیدا کنید. در این دیدگاه زن غیر مرد است و از دیدگاه یک فمینیست این موضوع آزاردهنده است. برای اینکه این غیریت را بپوشانید زن را باید در لباس مرد جلوه دهید، زن به نوعی مردانه بشود. زن را تشویق میکنند که مثل مرد لباس بپوشد. در فیلمها میبینید که درشکل ظاهری، زن به مرد شبیه میشود، این چه چیزی را نشان میدهد؟ این در نهایت نفی زن است! چون سعی میشود زن را مرد جلوه دهد و به زن میگوید مرد باش.
یعنی ابایی از گرفتن نقشهای مردانه نداشته باش؟
بله! لباس مردانه بپوش. در نتیجه زن را از زن بودن نفی میکنند و این همان مشکلی است که فمینیستها به آن برخوردهاند. اعتراض فمینیستها چیست؟ میخواهند حقوق زن را استیفا کنند. در این صورت باید زن را بهعنوان زن بپذیریم. شما هنوز زن را نپذیرفتید. در جهت نفی زن در حال تلاش هستید و غیریت را به او القا میکنید. بعد از اینکه غیر شد، این غیریت برای شما مسئله شده است. در نتیجه عرض کردم که دریایی از مشکلات با این غیریت ایجاد میشود و کرامت، هم از مرد و هم از زن نفی میشود. دلیل این موضوع این است که شما بین کرامت زن و مرد تفکیک قائل شدید. در اندیشه اسلامی انسانیت اهمیت دارد و اینکه انسان کرامت دارد .
قطع نظر از همه این موارد در اندیشه سکولار زن اصلاً انسان نیست که بخواهیم از این سخن بگوییم که کرامت شامل زن هم میشود یا نه؟ انسان در اندیشه سکولار کرامت ندارد و یکی از بیمعناترین چیزها در اندیشه سکولار کرامت است. ارزشها در این اندیشه کنار رفته است. در این اندیشه نهتنها ارزشی وجود ندارد بلکه دوره خاکسپاریاش چند دهه پیش گذشته است، در حالی که کرامت یک حوزه ارزشی است؛ چطور می توان حرف ازکرامت به عنوان یک مورد ارزشی زد درحالی که ارزش ها راکنارگذاشته باشیم ؟ بنابراین این که در مورد کرامت، در اندیشه سکولار سخن بگوییم بحث بیهودهای است.
یکی از مواردی که مطرح می شود عبارت «فقه مردسالار» است؛ اینکه آیات قرآن برای مردها نازل شده و ضمیر همه آیات و روایات ضمیر مذکر است. گفته می شود فقهی که از آیات و روایات ما استخراج شده مبتنی بر تفکرات مردسالارانه است و بنابراین حقوق زنان در چنین فقهی لحاظ نشده است. نظر جناب عالی در این زمینه چیست؟
اصلاً این یک مسئله شبهه ناک است. ساختار شبهه مبتنی بر یک مغالطه است. اگر شما مغالطه را از یک شبهه بگیرید، شبهه فرو میریزد. مثلا می گویندفقه را بیشتر مردها نوشتهاند. پس فقه مردانه است. حالا فرض بگیریم این فقه را زنان می نوشتند؛آیامبانیش عوض می شد؟مبانی فقه ثابت است. یعنی اگر زن فقیه مجتهد در رابطه با حجاب صحبت کند میگوید حجاب واجب نیست؟ این مسئله اتفاق نمیافتد. شما باید بگویید در فقه مردانه، مردها اینطور حرف میزنند، اما در فقه زنانه حرفهایی که میزنند غیر از آن حرفهای مردها است. هیچ دلیلی برای این حرف وجود ندارد.
چرا؟
چون بین همان حرفهای مردانه هم یکدستی وجود ندارد. گاهی مطالب ضد و نقیض در حرفهای مردانه هم پیدا میشود. مثلا ممکن است یک فقیه در مسئلهای حکم به وجوب بدهد اما فقیه دیگری فتوا به حرمت میدهد. حالا زن مجتهدهای در همان حوزه میخواهد فتوا بدهد، یا فتوا به وجوب میدهد یا به حرمت. این همان فتوایی است که مردها هم دادهاند. حالا اگر یک زن مجتهدهای میخواهد فتوا بدهد چه باید بگوید؟
این شبهات البته ذاتاً ناظر به مبانی است؟ یعنی گفته می شود چون در قرآن اطلاق «آمنوا» شده و این ضمیر مذکر است پس قرآن فقط برای مردان حکم صادر کرده است؟
بله خب اینها اول شبهه ای که مطرح می کنند درباره مرد یا زن بودن فقیهان است. می گویند اگر مرد باشد یک طور فتوا می دهد و اگر زن باشد طوری دیگر. بعد روی «متن» شبهه وارد میکنند و میگویند این ادبیات مردانه است. این موضوع هم دلیل نمیشود. به جای «الذی» که مذکر است «التی» که مؤنث است میآورد. ضمایر چرا مذکر آمده است؟ در همین موضوع هم دلیل بر این نمیشود که زن کمتر دیده شده است. بله؛ اگر شما میتوانید ثابت کنید که در احکام اسلامی برای زن حقوقی قائل نشدهاند یا در ساحت انسانیت نشان بدهند که اسلام زن را داخل انسان نمیداند، این بحث دیگری است وگرنه ادبیات، اثبات کننده این معنا نیست. این افراد بگویند در عقاید اسلامی یک تعریف شامل زن نمیشود.
در این صورت ما میپذیریم که اندیشه اسلامی و قرآن کریم مردانه است. اما اگر نتوانید ثابت کنید که در اندیشه اسلامیِ مطرح شده در قرآن از انسان، فقط به مرد تعبیر شده است پس این مدعی هیچ حجیتی ندارد. هیچ اشارهای در مورد این موضوع وجود ندارد. اما این افراد در مورد ادبیات صحبت میکنند. این از معجزههای قرآن است که با همان ادبیات عرب جاهلی معجزهای آورده است. این موارد هیچکدام دلیل نمیشود. از سوی دیگر در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که زن را در برابر مرد با ادبیاتی همچون «المومنین» و «المومنات» بیان میکند. دهها مورد از این نمونه در قرآن وجود دارد. یعنی هرجا از مرد صحبت کرده، از زن هم صحبت کرده است.
انگار این آیه برای امروز نازل شده است که کسی نگوید فقط صحبت از مردان شده و به زنان اشاره ای نشده است. درباب همین آیه هم اشکالات زیادی از ناحیه اندیشه سکولار مطرح می شود چون اندیشه سکولار میخواهد از هر طرف شبهه ایجاد کند. از یک طرف شبهه مطرح میکند که در اسلام زن دیده نمیشود. بعد که این آیات مطرح میشود شبهه میکند که ببینید! قرآن در حال غیریت سازی است ؛ می خواهد زن را در مقابل مرد قرار دهد؛ در حالی که در اسلام غیریت یوجود ندارد. این موارد در واقع مغالطه است. وقتی مغالطه مشخص شد شبهه حل میشود. یکی از ویژگیهای شهید مطهری این بود که با ذهنیت قوی فلسفی که داشتند شبهه که مطرح میشد مغالطه آن را شناسایی می کردند؛ وقتی مغالطه مشخص میشد قابل حل بود.
یک مسئله دیگر هم عرض کنم. تفاوت دیگر بین استاد مطهری و برخی از آقایان این است که برای استاد اندیشه سکولار حجیت و مرجعیت نداشت. وقتی اندیشهای مرجعیت ندارد یعنی من در فهم مسایل، پاسخهای خود را از اندیشه سکولار نمیگیرم. گزارههای پایهام را از آنجا نمیگیرم. بله آن را میخوانم اما ساخت فکری خودم را بر گزارههای سکولار پایه گذاری نمیکنم.
بهطور کلی برای استاد مطهری تطابق اندیشه اسلامی و سکولار مطرح نیست تا به دنبال آن باشد که مسئله را حل کند. اندیشه سکولار حجیت ندارد که چطور حلش کنم؟ لذا به عنوان مثال برای استاد مطهری بیانیه حقوق بشر مرجعیت ندارد تا بخواهد فکر کند که چهطور این مسئله را حل کند؟ اصلاً این حقوق بشر سکولار است و غیردینی است و حجیت ندارد. ما کاری که میکنیم این است که حقوق بشر اسلامی را تعریف میکنیم که براساس مبانی اسلام یعنی کتاب و سنت، حقوق بشر اسلامی چطور است؟ و چطور تدوین می شود؟
اما برخی از آقایان یا توجه ندارند یا گزارههای سکولار برایشان حجت بوده و مرجعیت دارد. برای این دسته از آدمها این مسئله پیش میآید که وقتی حکومت اسلامی ایجاد کردیم حقوق بشر را چه کنیم؟ این تعارضات احکام اسلامی با حقوق بشر برای این دسته افراد مسئله میشود. این فرد نمیگوید ما حقوق بشر اسلامی را طراحی کنیم بلکه میگوید فقه جدیدی باید تأسیس کنیم! این فقه جدید چیست؟ فقهی که با حقوق بشر سازگار باشد. یعنی اینکه فقه را شخم بزنیم. در این نگاه باید همه چیز و میراث عظیم فقه امامیه را دور ریخته و از نو بنویسیم.
آیا این منجر به یک اجتهاد باز و بی نتیجه نمیشود؟
این خواست عدهای است که اجتهاد لجامگسیخته میشود. اتفاقاً اندیشه سکولار دوست دارند همینطور جواب داده شود تا بتوانند بگویند اینطور نیست و ما منطقی برای کارمان داریم. نظر بنده این است که این یک فقه دیگری است. این فقه دیگری است که مبتنی بر کتاب و سنت نیست. شما میخواهید دفاع کنید اما این دیگر فقه اسلامی نیست. مثلاً اعلامیه حقوق بشر به کدام آیه یا روایت ارجاع داده است؟ برای ما کتاب و سنت حجت است اما حتی در نوشتن اعلامیه حقوق بشر در عالم مسیحیت هم به سراغ کتاب مقدس نرفتند! مثلاٌ بگویند منطبق با انجیل باشد یا ببینیم انجیل چه میگوید؟ در اعلامیه حقوق بشر کتاب و سنت موضوعیت ندارد. حالا شما فقهی میخواهید تأسیس کنید که براساس حقوق بشر باشد. خب تأسیس کنید.
یعنی آن را توجیه کنند؟
بله. حالا کجای این فقه اسلامی است؟ این یعنی اغواگری و فریب مردم. دانشی که با فریب و دروغ ایجاد شود به کجا خواهد رسید؟ عرض ما این است که اگر میخواهید فقه را مدرن کنید، فقه مدرن بگویید اما چرا میگویید فقه اسلامی؟ موضوع اینها اجتهاد است که هر آیه یا روایتی به نفع موضوع خودشان باشد منطبق میکنند. این فقه لجامگسیخته در اندیشه اسلامی وجود داشت و برخی از علما برای تحصیل منافع دنیوی این کار را انجام میدادند و نمونههایی از آن علما وهابی هستند. آن فقه لجامگسیخته است. اما ممکن است شما فقه مدرنی طراحی کنید که لجامگسیخته هم نباشد.
و فقه پویا چیست؟
فقه پویا در مقابل این دو فقه است. کاملاً مراقب است که فقه لجامگسیخته نشود، منافع شخصیرا در تفسیر دین دخالت داده نشود و همین که حجیت کتاب و سنت در فقه حفظ شود. مهمتر اینکه بتواند به مسایل روز جهان پاسخ دهد و مردم را در قالب دینی حفظ کند. به مسائلی که برای مردم مطرح است، پاسخ دهد. یعنی در صورتی که میخواهیم پویا باشیم باید مواظب باشیم در این دو ورطه وارد نشویم. استاد مطهری و امام خمینی و علمایی از این دسته در پی این مسئله بودند. در این مسئله نقش تقوا هم مهم است. هرچه ساحت پرهیزکاری بیشتر باشد بیشتر میتواند نسبت به این مسایل مصون بماند.
منبع: طلیعه