عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی معتقد است که بر اساس گرایش بینامتنیت در نشانهشناسی، سینمایی دینی است که بر اساس متون دینی ساخته شده یا بر اساس این متون فهمیده شود.
به گزارش روابط عمومی دبیرخانه مفتاح_اندیشه به نقل از خبرگزاری قرآن (ایکنا)؛ حجتالاسلام و المسلمین مهدی همازاده ابیانه، پژوهشگر الهیات و عبدالکریم خیامی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)، نادیا مفتونی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و بهمن نامورمطلق، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در همایش «سینما و دین» ۲ اردیبهشت در دانشگاه امام صادق(ع) سخنرانی کردند.
همازاده در بخشی از سخنانش گفت: از نظر سنتی رمان و سینما قابلیت بازنمایی مفاهیم معنوی را ندارد. سنتگرایان بیشتر محل ارجاع هستند و فلسفیترین مطلب این جناح مسکوت گذاشتن این دو هنر است.
وی با طرح این پرسش که آیا میتوان بر اساس فلسفه اسلامی نقدی بر این دیدگاه داشت؟ گفت: سنتگرایان جدید فلسفه اسلامی را نیز جز سنت اسلامی میدانند. در فلسفه اسلامی از سهروردی به بعد ساحتی را بین عالم مثل و ماده به نام عالم مثال منفصل و خیال وارد فلسفه کردهایم. این غیر از قوه خیال است که در نفس آدمی و حیوانات وجود دارد. قوه خیال یا مثال متصل چیزی است و عالم مثال منفصل چیز دیگر. عالم مثال بیرون از ماست جز مراتب هستیشناسی. حقایق وجودی وقتی میخواهند تنزیل یابند، جلوه و تنزیلی در عالم مثال دارند، عالمی که جسمانی است، اما جرم ندارد. زمان و مکان وجود دارد، اما مادی نبوده و مثالی است. حسین نصر در تفسیر معنوی مینیاتورها میگوید اینها زمان و مکان مثالی دارند.
همازاده تصریح کرد: این بحث در فلسفه غرب نیست. مثال افلاطونی هست اما مثال منفصل برای اولین بار از عرفان وارد فلسفه شد و ملاصدرا آن را تقویت کرد. پس حقیقت کلی در عالم مثال تنزیلی در عالم مثال و مادی دارد. «انسان الکل» و حقیقت نوعی مجرد انسان، در همه افراد انسانی در عالم مثالی و مادی حضور و جلوه دارد. این را بعدا صدرا توضیح فلسفی میدهد. تا قبل از او تشخص به جزئیات عوارض بود، اما از زمان ملاصدرا، بحث نحوه وجود مطرح میشود و تبیین میشود که چطور وجود واحد مجرد به وحدت خودش در همه افراد متکثر زمانی و مکانی خودش حاضر است. آن بحثی است که ذیل حمل حقیقت بر رقیقت در جلد ۹ اسفار ذیل وجود سریانی بیان شده است.
وی افزود: فلسفه صدرایی و حکمت متعالیه گامی بیشتر از سهرودی رفته و برای شجاعت، نوعدوستی، حقایق مجرد دانسته است. البته بحث سنتگراها در خصوص تناظر صورت و معنا در ملاصدرا حفظ میشود، یعنی وقتی در عالم مثال به عالم جسمانی میآییم، یعنی بزنگاه هنر اسلامی، به صورت جسمانی بدل میشود و هنر اسلامی چیزی جز تبدیل این معنا به صورت نیست. وقتی یک رتبه در مراتب وجود آمده است، هنر ذهنی نیست که بخواهد آن را توضیح دهد و هنر اسلامی نیاز به توضیح ندارد. این در عالم تکوین است که خدا یا «المصور» همین کار را کرده و حقیقت را در صورت متناظر خود تنزیل کرده است که میتواند در صورتهای متفاوتی متجلی شود که ارتباط ذاتی و قابل فهمی با معنا دارد. از این رو این تناظر صورتها و معانی در فلسفه صدرایی و اسلامی پا بر جاست.
وی تصریح کرد: صدرا میگوید حقیقت میتواند وجود سریانی داشته باشد و در این صورت چرا ارجاع به حقیقت منفصل کلی، هنر را قدسی میکند، اما ارجاع به رقائق آن صورت یا وجد سریانی آن صورت را از قدسیت خارج میکند. هیچ یک از سنتگرایان در خصوص وجود سریانی بحثی را مطرح نکرده و تحت تاثیر افلاطون بودهاند. این سوال فلسفه صدرایی از سنت گرایی است.
همازاده در پایان گفت: وقتی میگوییم صورت در سینما باید مختص به آن قالب هنری باشد و چنین نیست که همه مدیومهای هنری مولفههای هنری خاص خود را داشته باشد، ممکن است مخاطب عام بگوید فیلم تئاتری و یا هنری بود، مولفههای سینما خاص است و اگر هر یک از این مولفهها را برای سینما پرداختیم، حقیقت باید در قالب سینما با مولفههای خودش جریان داشته باشد.
دین، سینما و دیالوگ
در ادامه این مراسم عبدالکریم خیامی به ایراد سخنانی پرداخت و در آغاز اظهار کرد: سینما ماهیت تصویری دارد که وظیفهاش نشان دادن و به نمایش گذاشتن بصری است. ادیان مختلف توحیدی نسبتهای مختلفی با تصویر و تجسم مادی برقرار کردهاند. برای مثال یهود وجود ماتریالیستی یا عینیگرایی روشنی دارد، هم در داستان این قوم پیش از آمدن و پس از آمدن پیامبران میل به آشکاری و تصویر بسیار قدرتمند است. دین مسیحیت نشیب و فراز داشته است و ابتدای مواجهاش با تصویر با ادامهاش متفاوت است در اندیشه مسیحیت امروزی تجسم و تجسد در انجیل وجود دارد و تصویرسازی معانی دینی جایز بوده است.
وی افزود: در دین اسلام در زمینه تصویرسازی نوعی نگاه احتیاطآمیز است. خیلی طبیعی است که مکاتب گوناگون فقهی یکسان نیستند اما در کل در مقایسه با یهود و مسیحیت این احتیاط وجود دارد و ما در این زمینه روایات و احکامی در فقه داریم و استفاده از نقاشی و مجسمه در مساجد بسیار نسبت به کنیسه و کلیسا کمتر است.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) تصریح کرد: در مواجهه با سینما یهود و مسیحیت برخوردی از فرصت تبدیل متون مکتوب مقدس به نقاشی و مجسمه و سپس به نماد و نشانه داشتهاند. هچنین وجود ذخیره بصری بیشتر در فرهنگ و تمدن این دو دیده میشود. در مواجهه سینما با این جوامع این ذخیره مورد استفاده قرار میگیرد. اسلام به هر دلیلی ذخیره کمتری از نماد و نشانه در مواجهه با سینما دارد. اسلام شیعی و ایران نگاه متفاوتی به تصویر دارد، اما نگاه غالب در کشورهای اهل سنت در عمل مثبت نیست و در برخی از این کشورها سینما تعطیل است. ما با این کار نداریم که چقدر این نگاه درست است.
وی ادامه داد: در اولین تعاملی که پیروان اسلام با سینما دارند، برخی از رخدادها قابل ذکر است، از جمله اینکه در تصویرکردن چهره و اشخاص دینی احتیاط فراوانی وجود دارد و صدا و تصویر پیامبر(ص) و بزرگان اسلامی محذوف است.
خیامی افزود: همچنین در مواجهه سینما و اسلام تکیه بیشتر به دیالوگ است. عناصر زبانی و واژهها بیشتر مورد تاکید قرار میگیرد. این تحلیل بر اساس آثار برگزیده سینمایی و استقرائی است. این شکل از مواجه در ادامه کار خود با مشکلاتی مواجه میشود، اولا نظام زبانشناختی، شهروند درجه دوم نظامهای نشانهشناختی سینمایی است و در تعارض واژه و تصویر، تصویر برنده است. نکته دوم اینکه ما دوره ناتمامی در گذار از متن مکتوب به تصویر متحرکت داشتهایم. آمدن سینما به کشورهای سلامی با تاخیر بوده و این به محدودیت تاریخی در این زمینه دامن زاده است. وی با بیان اینکه در تطورات بعدی سینما، سهم اثرگذاری دیالوگ کاهش یافته است، گفت: برای مثال، یکی از نظریهپردازان سینما معتقد است که نظام دلالت گفتمانی در سینما به نظام دلالت تدوینی تغییر میکند. و یا سوزان سانتاگ در گفتوگو از حرکت از تاویل به احساس معتقد است که هرمنوتیک نقش عمدهتری در سینما داشته است، اما ما امروز شاهد غلبه احساس در سینما هستیم. به تعبیر لیوتار ما از امر گفتمانی به سمت امر تصویری در حرکت هستیم. لیوتار تصریح کرده است که ما از سینمای مبتنی بر خودآگاه عقلانی به سینمای مبتنی بر ناخودآگاه مبتنی بر لذت حرکت میکنیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) تصریح کرد: با توجه به وضعیت جدید باید برای ایجاد «فرم» جدید سینمایی برای طرح مباحث خاص اسلامی تلاش شود و با استفاده از تجارب هنر در تمدن اسلامی به ویژه ایرانی-شیعی عمیقتر موضوعاتی مطرح کرد. فرم چیزی نیست که در مقابل محتواست بلکه شامل مولفاتی دیگری است. در این راستا میتوان از میراث اسلام و معماری، خط، ادبیات منظوم، ادبیات منظوم و منثور در تمدن اسلامی و نگارگری ایرانی-اسلامی با بازخوانی و نه صرف به کارگیری در تقویت فرم در سینمای دینی استفاده کرد. خیامی در پایان گفت: در دیالوگهای قرآنی اولویت خطاب به عموم نسبت به خواص است، تغییر و تعدد روایات از واقعهای معین متناسب با تغییر شرایط مخاطب دیده میشود، تمسخر و اهانت به ذات باریتعالی و پیامبران حذف نمیشود، تعدیل حداکثری دیالوگهایی که ممکن است به عفاف و اخلاق جنسی عمومی لطمه بند و ... حضور دارد.
از نظر فارابی سرگرمی از کارکردهای هنر فاضله است
نادیا مفتونی دیگر سخنران این مراسم بود. وی در آغاز سخنانش گفت: موضوع مقاله بنده سینمای غیردینی، تبیینی بر اساس فلسفه فارابی است. ما دو طیف انگاره از هنر دینی داریم. در رویکرد بروک هاریت هنری مقدس است که معنوی است. در رویکرد دیگر مصادیق وسیعتری را ولو در حوزههایی که اسلام سلطه کامل نداشته است، شامل میشوند.
وی ادامه داد: تعاریف هنر دینی و هنرمند دینی که از آثار فارابی در حد این دو رویکرد دارد از سعهای مفهومی برخوردار است که مصادیق هنر دینی را در یک وسعت محدود تشخیص داد.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: بنده روی فلسفه فارابی کار کردهام. وقتی فارابی هنر دینی را تعریف میکند، به صراحت معتقد است که هنر دینی صرفا به دنبال ارائه اموری خیلی جدی از جمله تاریخ انبیا نیست و مفهومی وسیعتر را شامل میشود. ترازو نقد منطقی صدق و کذب نیست، بلکه ترازوی نقد منطقی کارآمدی است. تاکید من بر هنر فاضله از منظر فارابی به این خاطر است که برای جامعه امروز ما این تعریف کارآمدتر است.
وی افزود: قوه خیال از نظر فارابی از حفظ محسوسات تا تصویر مفارقات معقول انجام میدهد. از این رو میتوان برای اجتناب از ناامیدی و یا رستگاری میتواند فیلم بسازد. فارابی در تقسیمات مدینه فاضله در طبقه اول حکومت نبوی هستند و در طبقه دوم نویسندگان، شعرا آواز خوانان و ... را می گذارد و در طبقات دیگر مهندسان پزشکان سربازان و مولدان ثروت را می گذارد. طبقه دوم از نظر فارابی برای ما بسیار مهم است، زیرا هنرمند معقولی را که پیامبر با وحی گرفته است را با تخیل بیان میکند و این هنر، هنر مدینه فاضله است. او معقولات را تجسم میبخشد. فارابی معتقد است که جمهور مردم کشش معقولات را ندارد و باید با هنر معقولات را برای عوام بیان کنیم.
مفتون در پایان گفت: ما تئوری هنر فاضله را از فارابی داریم که نسبت به تئوریهای دیگر هم وسعت مفهومی دارد و شامل هر هنری میشود که میخواهد یک حقیقت متعالی را محاکات کند. فارابی معتقد است کسانی که برای سعادت کار میکنند و خسته میشوند و هنر از نگاه فارابی میتواند با ایجاد سرگرمی خستگی را زایل کند. از این رو در مدینه فاضله هنر وظیفه سرگرم کردن دارد. آثار سینمایی سرگرمی و آثاری که میگوییم دینی نیستند، نسبت به وصف دینی اگر به شرط شی نباشند به شرط لا نیستند و حداکثر لابشرط هستند.
بینامتنیت و سینمای دینی
در ادامه، بهمن نامور نامورمطلق، سخنران بعدی این نشست بود اظهار کرد: جایی که باید برای سینمای دینی نظریهپردازی کند ایران است در حالی که ما کشور مولفی در این زمینه نیستیم زیرا هم سینما و هم دین در کشور ما ارتباط تنگاتنگی با فرهنگ دارند و هر دو از موضوعات پیچیدهای هستند که انسان با آنها مواجه است.
وی ادامه داد: به جهت فرهنگی بودن سینما و دین، نسبت اینها در جوامع مختلف متفاوت است و به همین جهت چون ما سینما را اختراع نکردهایم و در غرب نیز به صورت تصادفی اختراع نشده و با سرشت فرهنگی غرب ارتباط نزدیکتری داشته است.
وی تصریح کرد: فرهنگ ما جزء فرهنگهای شمایلگریز است و نسبت ما با بسیاری از هنرها روشن نیست. ما با مجسمه، نقاشی و سینما تا قبل از انقلاب نسبت مشخصی نداشته و حتی نسبت متضاد داشتیم و مسجد و سینما با هم مراوده و گفتوگو نداشتند. ما و یهودیان جزء ادیان شمایلگرا محسوب نمیشویم و ما به ادیان کلاممحور اشتهار داریم. تجربه و تاریخ مسلمانان این مسئله را نشان میدهد.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: نقاشیهای دینی تصویر شخصیتها را نمیکشند و یا اگر بوده باشد بعدا پاک کردهاند. ما در تاریخ قبل از اسلام به تصویر اهمیت زیادی قائل بودیم.
وی افزود: در غرب اولین مکانها برای پخش فیلمهای سینمایی کلیساها بودند و بعد کلیسا از سینما جدا میشود و حتی تلاش میکند آن را کنترل کند و تا مدتی چون نفوذ سینما گسترده بوده، فیلمهایی که رد میکرده با شکست اقتصادی مواجه میشده است.
نامورمطلق ادامه داد: اگر سینما در اروپا شکل میگیرد به خاطر آمادگیهای فرهنگی غرب بوده است. ما ژانری به نام سینمای دینی داریم. در جامعه ما به غیر از این ژانر، دین به یک فراژانر تبدیل شده است که نه تنها در خصوص سینمای دینی نظر میدهد بلکه در خصوص دیگر ژانرها از جمله اجتماعی نیز نظر میدهد و کنترل میکند.
وی تصریح کرد: ما نیازمندیم که با نگاهی بینارویکردی سینمای دینی را بازتعریف کرده و خودمان در این رابطه تالیف کنیم که با آن فاصله زیادی داریم. من با رویکرد نشانهشناسی به بازتعریف سینمای دینی خواهم پرداخت.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: چگونگی تولید معنا، موضوع کار نشانهشناسی است و این گفتمان سه سرشاخه دارد. شاخه اول در اروپای شرقی و توسط یاکوبسن، دیگری شاخه اروپای غربی توسط سوسور و سومی گرایش آمریکای شمالی توسط پیرس نمایندگی میشوند.
نامورمطلق افزود: من از یکی از شاخهها و بینامتنیت سینمای دینی را بررسی خواهم کرد. اصل اساسی بینامتنیت این است که هیچ متنی بدون پیش فرض نیست و هر متنی بر اساس متنهای دیگر شکل گرفته و هر متنی متون پیش از خود را نمایندگی میکند، از این رو همه متنها برگرفته از متنهای پیش از خود هستند. همه متنها انباشته و ترکیبی از متون پیش از خود هستند، این بینامتنی خلقی است. در مرحله بعدی بینامتنیت به حوزه نقد گسترش داده میشود. بر اساس این نگاه در حوزه سینمای دینی، متن یا سینمای دینی از متون دینی پیش از خود بهره کافی برده باشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه بهشتی ادامه داد: سرشت متن تازه شکل گرفته بر اساس سرشت متونی که از آن استفاده گرفته شکل خواهد گرفت و فیلمی دینی است که از متون دینی پیش از خود استفاده کند. انواع مختلفی از بینامتنیت وجود دارد که میتوان اینها را در آثار دینی بررسی کرد.
وی افزود: بارت شاخه دوم بینامتنیت را ایجاد کرد که علاوه بر اینکه هر متنی مبتنی بر متون دیگر شکل میگیرد، هر متنی بر اساس متون دیگر فهم میشود. شما اگر زبانی را ندانید، درکی از متن به آن زبان نخواهید داشت. بنابراین بارت اصل خوانش را به بینامتنیت اضافه کرد. بر اساس این اصل همه فهمها نسبی هستند، زیرا پیشمتنها یکسان نیست.
نامورمطلق با بیان اینکه از نظر بارت هر فیلمی که متنهای دینی که ما قبلا کسب کردهایم در فهم آن کمک میکنند، دینی است، گفت: بارت بر اساس همین دو اصل و دلایلی دیگر اعلام مرگ مولف میکند. بر اساس بینامتنیت خلقی و خوانشی که به هرمنوتیک نیز نزدیک است میتوان سینمای دینی را تعریف کرد.
وی افزود: در خلق متن اگر شباهتی بین دو اثر هست، اثر بعدی از اثر قبلی تاثیر گرفته است، اما در خوانش چنین نیست و ترتب زمانی وجود ندارد. روابط نشانهای بعضا درون و بعضا برون نشانهای است. بعضا یک فیلم از فیلمهای دیگر استفاده کرده که درون نشانهای است و بعضا یک فیلم از نقاشی یا رمانی استفاده میکند که در اینجا برون نشانهای است.
انتهای پیام