اقتصاد مقاومتی الگویی برآمده از اقتصاد اسلامی است به این معنا که تئوری های اقتصاد اسلامی ارائه شد و حالا دیگر چیزی نبود که در عرصهی عمل محقق و مشخص شود. اقتصاد مقاومتی با یک پشتوانهی نظری آمد و مولفههایی با قابلیت استخراج و عمل را ارائه داد.
به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، کرسی علمی ترویجی بررسی نسبت اقتصاد مقاومتی و اقتصاد اسلامی در سالن همایش ساختمان انجمنهای علمی حوزه برگزار شد و در این کرسی علمی ترویجی که از سوی دفتر مرکز راهبردی مطالعات اسلامی اقتصاد مقاومتی حوزههای علمیه برگزار میشد، دکتر توکلی، عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) به ارائهی مقالهی خود پرداخت.
مشروح این نشست به شرح زیر است:
دکتر توکلی: موضوعی که بنده میخواهم به آن بپردازم، رابطه و نسبت اقتصاد مقاومتی و اقتصاد اسلامی است. سوال این است که این دو حوزهی مطالعاتی چه ارتباطی با هم دارند؟ تلقیهای مختلفی از نسبت اقتصاد مقاومتی و اقتصاد اسلامی شده و شاید بشود گفت که وجوه اشتراکی بین این تلقیها هست مثلاً آقای دکتر میرمعزی در مقالهای که سال ۱۳۹۱ منتشر کردند، اقتصاد مقاومتی را به عنوان مدل اقتصادی نظام اقتصادی اسلام برای شرایط حاضر تعریف کردهاند یا جناب آقای دکتر عبدالملکی نسخهی معاصر نظام اقتصاد اسلامی دانستهاند، اقای دکتر یوسفی آن را به عنوان الگوی الهام بخش از نظام اقتصادی اسلام؛ برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی و مقاومساز و زمینهساز رشد تلقیکردهاند که عمدتا تمرکزشان در بیانی بوده است که در سیاستهای ابلاغی اقتصاد مقاومتی آمده است. ما در این کتاب خاکریز اقتصادی؛ خوانشی بر اقتصاد مقاومتی سعی کردیم این ایده را مطرح کنیم که اقتصاد مقاومتی میتواند الگوی اسلامی برای مقاومسازی اقتصاد من جمله اقتصاد ایران باشد.
اما قبل از اینکه این بحث را ارائه بدهم شاید تفکیک بین دو مفهوم خیلی مهم باشد که گاهی اوقات در تحلیلها این دو مفهوم خیلی خوب از همدیگر جدا نمیشوند و آن این است که گاهی اوقات ما اقتصاد مقاومتی را استفاده میکنیم و منظورمان یک اندیشه است و یک بدنهی نظری است که از آن به عنوان الگوی اقتصاد مقاومتی یاد میشود و در کاربرد دیگری اشاره میشود به یک عینیت خارجی و ما میگوییم اقتصاد مقاوم.
تبیین مساله در بیان رهبر انقلاب
شاید بشود گفت که از هر دو تعبیر در بیانات مقام معظم رهبری استفاده شده است. مثلا آمده است که اقتصاد مقاومتی یعنی آن اقتصادی که در شرایط تحریم و فشار و دشمنی و خصومتهای شدید میتواند تعیین کننده رشد و شکوفایی کشور باشد. در اینجا اشاره میشود به یک پدیده و نظام اقتصادی که نظامش مستحکم است و درمقابل فشارها میتواند خودش را حفظ کند و آن را جذب کند و احیانا به روند خودش ادامه دهد.
ولی اگر در تعبیر دوم دقت بفرمایید که در سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی آمده است؛ به سمت اندیشه رفته است و گفته که یک الگوی اقتصادی بومی و علمی برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی که الگویی الهامبخش از نظام اقتصادی اسلام است. در واقع میشود اینطور تعبیر کرد که این الگویی است برای مقاومسازی یا الگویی است برای ایجاد یا تدوین یک اقتصادی که در شرایط فشار میتواند مقاومت کند.
یا آمده است که اقتصاد مقاومتی یعنی مقاومسازی و محکمسازی پایههای اقتصاد که این هم به عینیت اشاره میکند. در بیانات مقام معظم رهبری گاهی اوقات از واژهی اقتصاد مقاوم نیز استفاده شده است که ناظر به همین قضیه است. یا در اقتصاد مقاومتی یک رکن اساسی و مهم مقاوم بودن اقتصاد است. اینجا شاید هر دو تعبیر آمده است؛ یعنی در بررسی اندیشهی اقتصاد مقاومتی یک رکنش بحث اقتصاد مقاوم است.
یا در بیانات دیگر ایشان که میفرمایند اقتصاد مقاومتی یعنی اقتصادی که از درون میجوشد؛ بیان مختصات یک اقتصاد مقاوم است. بهگونهای میشود گفت که این دو با هم مرتبطاند یعنی وقتی شما دارید مختصات اقتصاد مقاومتی را میدهید برخی از اجزای اندیشهی اقتصاد مقاومتی را هم میگویید ولی گاهی اوقات احساس میشود که این دو از هم تفکیک نمیشود.
من سعی میکنم این دو بعد مفهومی اقتصاد مقاومتی را از هم تفکیک کنم و بگویم که چه فایدهای دارد. که ما گاهی اوقات اقتصاد مقاومتی را به مفهوم یک الگو یا نظریه در زمینهی اقتصاد مقاوم میدانیم و گاهی اوقات اقتصاد مقاومتی را به مفهوم اقتصاد مقاوم می دانیم که قاعدتا این دو با هم ارتباط دارند. یعنی نظریهی الگوی اقتصاد مقاومتی در رابطه با اقتصاد مقاوم هست و به ابعاد آن میپردازد.
اگر ما این دو سنخ مفهوم را بپذیریم و من برگردم به تعبیری که دکتر میرمعزی داشتند یا اساتید دیگر که تعاریفی دیگر داشتند، فرض میکنیم که هر دو تعبیر درست است. انگار دو نوع بیان در تعاریف وجود دارد؛ یک وقتی ما یک نظام اقتصادی اسلام داریم به عنوان یک پدیده؛ یک وقتی یک نظام اقتصاد مقاومتی داریم و وقتی از حوزهی پدیده بیرونی نگاه میکنیم، سوال این است که آیا نظام اقتصاد مقاومتی همان نظام اقتصادی اسلام است؟
یک تعبیر این است که بگوییم این دو یکی هستند، یا بگوییم که نظام اقتصاد مقاومتی همان نظام اقتصادی اسلام است؛ منتها ما آمدیم در بعد غیرشکننده بودن و مستحکم بودن آن تاکید کرده ایم. چنانچه در ادامهی بحثم میخواهم این وجه را تقویت کنم که یک مقداری ادبیات اقتصاد مقاومتی را در جانماییاش در ادبیات اقتصاد اسلامی دقیقتر مشخص کنیم؛ یعنی ما ممکن است به ادبیات نظام اقتصادی با نگاه مقاوم سازی و استحکام و شکنندگی نگاه کنیم و یک ادبیاتی تولید کنیم، ممکن است ادبیات نظام اقتصادی را از یک بعد دیگر مثلا بحث عدالت نگاه کنیم؛ و حتی میشود که اینها با هم تلفیق بشوند.
اما اگر اقتصاد مقاومتی را بخشی از اندیشهی اقتصاد اسلامی دانستیم سوال میشود که ارتباط میان این دو اندیشه چیست؟ بالاخره قبل از اینکه بحث اقتصاد مقاومتی مطرح بشود، بحث اقتصاد اسلامی مطرح بوده است. آیا وقتی اندیشهی اقتصاد مقاومتی مطرح شد ما تغییر موضع دادیم؟!
یعنی بهجای اندیشه اقتصاد اسلامی باید بگذاریم اقتصاد مقاومتی؟ یا نه –تعبیری که من بیشتر رویش استدلال میکنم این است که – نظریه اقتصاد مقاومتی به مفهوم یک اندیشه میتواند یکی از کلان نظریههای اقتصاد اسلامی باشد. با چه مفهومی؟ با این مفهوم که در نظریه های اقتصاد اسلامی ممکن است شما به اهداف مختلف توجه کنید و سعی کنید نظریهپردازی کنید.
مثلا وقتی که ما از سال ۹۰ مورد هجوم تحریم اقتصادی قرار گرفتیم، یک بعد نظام اقتصادی خیلی برجسته شد و آن این بود این اقتصاد دارد شکننده میشود و یک واکنشهایی ایجاد شده است، تورم در حال بالا رفتن است و سرمایهگذاری در حال کم شدن است. بعد اینجا متوجه شدیم که مقاومت اقتصادی و استحکام اقتصادی موضوع مهمی است و باید روی این هم نظر بدهیم. همانطور که در مقالهآمده است؛ اقتصاد تابآوری هم از سال های ۱۹۹۵ به این مسئله پرداختند. با این تعبیر من میخواهم برگردم به آن نسبتسنجی بین اقتصاد مقاومتی و اقتصاد اسلامی.
بررسی مقایسه ای دو نظریه
قبل از بازگشت به این بحث باید این را بگوییم که اگر ما میخواهیم اقتصاد مقاومتی و اقتصاد اسلامی را به عنوان دو بستهی نظری با هم مقایسه کنیم قاعدتا باید یک تفسیری از اقتصاد اسلامی نیز داشته باشیم. تعاریف مختلفی مطرح شده است؛ یک اقتصاددان اگر اشتباه نکنم مالزیایی به نام فرقامی، سال ۲۰۱۵ یک مقاله ای نوشته است و تعاریف اقتصاد اسلامی را لیست کرده است. وی میگوید تعاریف در چهار دسته میگنجد و میگوید اقتصاد اسلامی مطالعه یا برخی گفتهاند استخراج و بهکارگیری گزارهها و اصول اسلامی در اقتصاد است.
برخی گفتهاند اقتصاد اسلامی چگونگی دستیابی به اهداف اسلامی در اقتصاد و مقاصد شریعت است، برخی گفته اند اقتصاد اسلامی یعنی مطالعه مشکلات اقتصادی و راهحل آن در اسلام و برخی نیز تعریف رفتاری داشتهاند و گفتهاند اقتصاد اسلامی مطالعهی رفتار انسان مسلمان در انتخاب و تصمیمگیری است.
باتوجه به تعاریف اقتصاد اسلامی و همچنین تعریفی که از اقتصاد مقاومتی بیان شد میشود اینطوری نسبتبندی کرد که کسانی که اقتصاد مقاومتی را به عنوان شکل خاصی از نظام اقتصادی اسلام در شرایط کنونی ترسیم کردهاند؛ توجه عمده خود را به نسبت بین این دو نهاد معطوف کردهاند که البته میتوان بین دو بدنهی نظری مرتبط و نظام اقتصادی اسلام و نظام اقتصاد مقاومتی نسبتبندی کرد؛ البته باید بگویم که گاهی اوقات در ادبیات اقتصاد اسلامی، نظام اقتصادی به عینیت اقتصاد اسلامی نازل شده است هرچند که ما میتوانیم همین را به عنوان بدنه نظری هم بدانیم که ناظر به نظام اقتصادی عینی است.
به نظر میرسد که طرفداران تفسیر موقعیتی از اقتصاد مقاومتی، ادبیات اقتصاد مقاومتی را متفاوت از ادبیات اقتصاد اسلامی ندانند و قائل به نوعی برابری بین این دو باشند و یا حتی اقتصاد مقاومتی را مرحلهی تکمیلی اقتصاد اسلامی قلمداد کنند که توانسته متناسب با شرایط حاضر اقدام به ارائه الگو و مدل نماید.
رویکرد دیگری که میشود به این مسئله داشت این است که ادبیات اقتصادی مقاومتی را به عنوان کلان نظریههای اقتصاد اسلامی قلمداد کنیم. این کلان نظریه به دنبال ارائه راهبردهای اقتصادی برای مدیریت اقتصاد اسلامی با فرض وجود شرایط شکننده و تهدید کننده. در کنار این کلان نظریه میتوان از کلان نظریههای دیگری نظیر نظریه عدالت اقتصادی و نظریه رشد و پیشرفت اقتصادی سخن گفت.
در این چارچوب اقتصاد مقاومتی بخشی از تحلیل نظری گزارهها و اصول نظری اسلام در حوزه اقتصاد، اهداف اقتصادی اسلام و یا سایر موارد مورد اشاره در تعاریف اقتصاد اسلامی است. که شاید از بین تعاریف ما تعریف دوم را بپذیریم که چگونگی دستیابی به اهداف اسلامی در اقتصاد باشد، یکی از اهداف این است که اقتصاد مستحکم باشد پس قاعدتا میتواند ادبیات اقتصاد اسلامی در این بعد گسترش پیدا کند و ما اسمش را اقتصاد مقاومتی بگذاریم.
با توجه به تحلیلی که من عرض کردم قاعدتا باید دو زیر نظریه در حوزهی اقتصاد مقاومتی داشته باشیم : یکی نظریه آسیب پذیری با رویکرد اسلامی و دومی الگوی مقاومسازی با رویکرد اقتصاد اسلامی. اینکه ما از نظر اسلام میگوییم چهچیزی اقتصاد را شکننده میکند؟ و چگونه میتوان این شکنندگی را برطرف کرد؟
این تفکیک تقریبا در بیانات برخی محققان مورد استفاده قرار گرفته است، مثلا حاجاقای میرمعزی در مقالهای که سال ۹۱ ارائه دادند جهاد اقتصادی را عنصر اصلی در تعریف اقتصاد مقاومتی از دیدگاه اسلامی میدانند. به بیان و برداشت من یعنی نظریه مقاوم سازی اقتصاد مقاومتی با عنصر متفاوتی همچون جهاد اقتصادی توجه دارد که در رویکردهای مشابه مثل اقتصاد تعاونی مورد توجه نیست. فلذا ممکن است نظریه اقتصاد مقاومتی هم در آسیب شناسی و هم مقاوم سازی در رویکرد اقتصاد مقاومتی متفاوت باشد.
این خط تک را میتوان اینگونه ادامه داد در نظریهی آسیب پذیری با رویکرد اسلامی مثلا به طور نمونه ربا به عنوان یکی از عوامل مهم آسیب پذیری در رویکرد اقتصاد اسلامی و الگوی مشارکت در سود و زیان، الگویی برای مقاوم سازی است. شاید این چیزی است که الآن مقبول نشده است یعنی ما باز با یک شکلی از بانکداری ربوی میخواهیم اقتصادمان ضربهپذیریش رو کم کنیم در حالی که « و یمحق الله ربا...» یعنی این اقتصادی که با ربا عجین شده است خاک مذلت و انهدام بر رویش پاشیده شده است.
در خصوص تحلیل ارائه شده در بستر اقتصاد مقاومتی به عنوان یک اندیشه اسلامی ناظر به تجزیه و تحلیلهای آسیبپذیریهای اقتصاد و ترفندهای این مبحث در رویکرد اسلامی اقتصاد مقاومتی به بیانی دیگر متضمن آسیب شناسی اقتصادی در چارچوب اندیشه اقتصاد اسلامی با توجه به شرایط کشور است.
البته ممکن است ما بگوییم اقتصاد مقاومتی به عنوان یک اندیشه، یک اندیشهی عام است و اختصاص حتی به جامعه اسلامی هم ندارد. یعنی اگر ربا شکننده است در امریکا هم شکننده است. و با این مفهوم ممکن است ما بگوییم اقتصاد مقاومتی در هر بستر بومی اگر بخواهد اجرا بشود شاید خودش نیاز به نظریه پردازی تکمیلی دارد که حالا در شرایط فعلی ایران شما این را چگونه با هم تطبیق میکنید.
چیزی شبیه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است. از این رو اقتصاد مقاومتی بر پایهی دو مولفهی تشخیص آسیبپذیری نظام اسلامی و ارائه راهبردهای ایمنساز در چارچوب اندیشه اسلامی استوار است. شاید در تاکیدات مقام معظم رهبری هم به گونهای به این داستان اشاره شده است و بحث الگوی بومی آمده است. بالاخره باید ما یک مدل داشته باشیم که چگونه هم روند رو به رشدی داشته باشد و هم آسیبپذیریهایش کم باشد.
در دانشگاه تربیت مدرس من مقالهای داشتم در مورد نسبتسنجی بین نظریه توسعه و نظریه اقتصاد مقاومتی داشتم که این دو چطور میشود که به هم ملحق شوند. یک بخشی از آن را در اینجا آوردم که قاعدتا اگر ما نظریهی پیشرفت و نظریه اقتصاد مقاومتی را جزئی از نظریهی اقتصاد اسلامی بدانیم؛ میتوان این دو ادبیات را با هم ترکیب کرد و ما در برنامهریزی توسعه ممکن است چنین اقتضائاتی داشته باشیم.
مثلا ما وقتی برنامهریزی توسعه و برنامهریزی پیشرفت داریم، هدفگذاری مقاومت اقتصادی در فرآیند رشد و توسعه به عنوان یکی از اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت قرار میگیرد و آسیبشناسی مقاومت اقتصادی هم قاعدتا باید در برنامه باشد. شاید بتوان اینگونه بیان کرد که سیاست های ابلاغی مقام معظم رهبری در مورد اقتصاد مقاومتی پیوست اقتصاد مقاومتی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت خواهد شد که باید اینها داخل آن تلفیق شود و بر اساس آن ما بیاییم نظریه پردازی کنیم.
بررسی عناوین موازی اقتصاد مقاومتی
و نکتهی آخر را اختصاص میدهم به نظریههای بدیع. و یک نظریههای بدیعی که خیلی رویش بحث شده است و ادبیاتش هم ترجمه شده است نظریهای است که با عنوان تابآوری اقتصادی مطرح شده است. نظریهی وی مبتنی بر این است که مقاومت اقتصادی یکسری متغیرهای ورودی اقتصادی دارد مثل ثبات اقتصاد کلان، کارآمدی بازار خرد؛ یک قسم هم متغیرهای سیاسی دارند، یک قسم هم متغیرهای اجتماعی دارند مثل توسعهی اجتماعی.
ما گفتیم اقتصادی مقاوم است که مردمبنیان، درونزا، برونگرا ، دانشبنیان و عدالتبنیان باشد و همچنین پیشرو باشد و بحث فرهنگ جهادی را در درون خود داشته باشد. به بیانی که من در اینجا آوردم این است که ما وقتی میخواهیم نظریههای بدیل اقتصاد مقاومتی که من در کتاب خاکریز اقتصادی بدیهیهای دیگرش را هم آورده ام و به بیانی گفتهام که شاید اقتصاد بازار آزاد و نظریهی بازار آزاد هم برای اقتصاد مقاومتی یک بدیل است.
در حالی که نظریهی تابآوری اقتصادی میگوید هرچه بازارت را به سمت جهان باز کنی و تعاملات خود را زیاد کنی، آسیبپذیری اقتصاد کم میشود درحالی که ما در مدل خودمان همین کار را که کردیم اقتصادمان شکنندهتر شد. به عنوان مثال ما خیلی روابط تجاری خوبی با امارات داشتیم، قاعدتا باید بر اساس این نظریه تعامل شکنندگی روابط ما کم میشد ولی اتفاقی که اخیرا افتاد این است که به همهی منافع به واسطه مقاصد سیاسی و شاید منافع دیگرشان پشت پا زدند و کلاً این سیستم فروپاشید. ولی من در این مقاله خیلی آن مباحث جهانی شدن یا نظریهی بازار آزاد را وارد نکردم ولی آن هم میتواند به عنوان یکی از نظریههای بدیل با نظریهی اقتصاد مقاومتی مقایسه بشود.
انتهای پیام/
منبع: وسائل