تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار
شماره : 4486
تاریخ : ۳ خرداد, ۱۳۹۷ :: ۱۵:۴۲
شکر نعمت، غفلت را از بین می برد/ غفلت انسان را هلاک می‌کند

آیت الله مرتضی تهرانی گفت: یکی از اموری که غفلت را از بین می‌برد شکر نعمت‌های حق‌تعالی است. انسان تصمیم بگیرد برای هر موردی که تشخیص داد نعمت الهی است در دل خود یا آهسته با زبان خود شکر کند.

به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه ، متن زیر گفتاری از آیت الله مرتضی تهرانی در مورد آیه «مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» است که در ادامه می خوانید؛

خطر بزرگ انحراف پس از ایمان

یکی از نکات بسیار ظریف ایمانی در این آیه‌ی کریمه از سوره‌ی مبارکه‌ی نحل ذکر شده است. در این آیه‌ی کریمه خدای متعال تفاوت بین دو انسان را نشان می‌دهد. فرد اول انسانی است که گم‌راه بوده و برای اولین بار هدایت شده است. فرد دوم انسانی است که بین متدینین و مؤمنین بوده، و خدای متعال ابتدائا واقعیت‌ها را به او نشان داده است، اما این فرد به مواعظ و نصیحت‌های الهی اعتنا نکرده، و خواسته‌های نفسانی خود را بر آن واقعیت‌ها ترجیح داده است.

بسیاری از انسان‌ها با دوراهی‌هایی در زندگی خود مواجه می‌شوند، که یک راه طلب رضای خدای متعال و چشم‌پوشی از لذایذ حیوانی و دنیوی، و راه دیگر نادیده گرفتن هدایت‌های الهی و به دنبال دنیا و لذت‌های دنیوی رفتن است. این آیه‌ی کریمه مقدار گم‌راه بودن و ضلالت دو انسان را با هم مقایسه می‌کند. فرد اول، کسی است که نادان بوده و اطلاعی از مواعظ الهیه نداشته، و در مجالس اسلامی شرکت نمی‌کرده، و پند و موعظه و نصیحت و تفسیر و اخلاقیات به گوش او نخورده است. انسان دوم شخصی است که زمانی در مسیر تدین حرکت می‌کرده، اما راه راست را ترک کرده و وارد راه‌های انحرافی شده و دنیا را بر آخرت و رضای شیطان را بر رضای حق‌تعالی ترجیح داده است. بنابر آیه‌ی کریمه، غلظت گمراهی نفر دوم بسیار بیشتر از نفر اول است.

در این آیه این گروه از انسان‌ها تهدید شده‌اند که عذاب بزرگ و غضب حق‌تعالی شامل حال آن‌ها می‌شود، زیرا خدای متعال معنویت و شیرینی آن را به این افراد چشانده است، اما آن‌ها این معنویت و توجهِ حق‌تعالی و نعمت او را زیر پا گذاشته و به دنبال خواسته‌های نفس و حیوانیت خود رفته‌اند. این وضعیت برای انسان‌های گم‌راه ابتدایی وجود ندارد. خدای متعال گفتاری بر خلاف واقع ندارد و این‌که این گروه مشمول غضب حق‌تعالی و عذاب بزرگ هستند، یک واقعیت است.

شیطان به انسان متدین که در مسیر صحیح قرار دارد چنین می‌گوید: حال که جوانی، طبق خواسته‌های خود عمل کن؛ پس از رسیدن به سن پیری توبه خواهی کرد. در حالی که انسانی که مجلس موعظه و پند و تفسیر، و مجلس مطالب معنوی را بر اموری مانند تلویزیون تماشا کردن ترجیح می‌داده، ابتدائا مشمول عنایت حق‌تعالی قرار گرفته، و خدای متعال حلاوت و شیرینی ارتباط با خود را به ذائقه‌ی روح او چشانده است. اگر این انسان چند لحظه لذت‌های مادی و حیوانی را بر حلاوت و شیرینی‌های معنوی ترجیح دهد، هم در دنیا و هم در آخرت مجازات شدیدی خواهد شد. بی‌توجهی به این آیات کریمه به معنای عدم توجه دل به صداهای الهی و عدم حفظ خود از صداهای شیطانی است.

تفاوت بسیار زیاد نعمت‌های دنیایی با نعمت‌های آخرتی

بعضی از افراد می‌گویند: ((سیلی نقد به از حلوای نسیه)) است. در حالی که تحقق وعده‌های حق‌تعالی نسبت به مؤمنین و متدینین که آخرت خوبی دارند، و بهره‌مندی آن‌ها از لذایذ در قیامت به گونه‌ای است که آرزو می‌کنند که از لذت‌های دنیایی بهره‌ای نمی‌بردند و در ازای آن از لذت‌های بی‌پایان آخرتی بهره‌مند می‌شدند. گاهی از اوقات بعضی افراد متدین به چیزی احتیاج دارند و برای رسیدن به آن، از صمیم قلب دعا می‌کنند، اما خدای متعال بر حسب ظاهر در دنیا حاجت آن‌ها را برآورده نمی‌کند. این انسان اگر عاقل باشد، و خود را از دین خدای متعال و کتاب او و فرمایشات معصومین صلوات‌الله‌علیهم جدا نکرده باشد، با حق‌تعالی قهر نمی‌کند، و از این مسیر خارج نمی‌شود.

انسان با شعور می‌فهمد که چه مقدار حق‌تعالی به او عنایت کرده است. خدای متعال به رسول بزرگوارش حضرت موسی سلام‌الله علیه فرمود: «یا مُوسی اُشکُر نَعمائی»، آن حضرت لحظه‌ای از حق‌تعالی فرصت گرفت و فکر کرد که نعمت‌های خدای متعال را بشمرد، سپس شکر آن‌ها را به جا آورد. بعد از لحظاتی برگشت و به حق‌تعالی عرض کرد: خدایا من نتوانستم نعمت‌های تو را شماره کنم تا بعد از آن، شکرگزار آن نعمت‌ها باشم. خطاب رسید: «یا مُوسی الانَ شَکَرتَ نَعمائی». اکنون که از شمارش نعمت‌های من اظهار عجز و ناتوانی کردی، شکر نعمت‌های من را به جا آوردی.

ما هم بنده‌ی مقصر گنه‌کار حق‌تعالی هستیم و شاید آن‌گونه که خدای متعال شرایط را برای ما فراهم کرده است، در انجام وظایف و اطاعت او عمل نکرده و کوتاهی کرده باشیم. منظور از کوتاهی این نیست که ما مستقیماً به حق‌تعالی عرض کنیم که فرمایشات تو را الان در دوران جوانی انجام نمی‌دهیم و این اطاعت را به دوران پیری موکول می‌کنیم. بلکه شیطان در گوش ما می‌گوید: الان جوان هستی و مانعی ندارد که لذت دنیایی هم ببری؛ خدای متعال این نعمت‌ها را برای تو خلق کرده است؛ و به عنوان مثال استفاده کامل از غذاهای لذیذ و حلال در سفره رنگینی که صاحب مجلس پهن کرده است مانعی ندارد.

اما امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه فرمودند: در مباحات نفس خود را ریاضت بدهید. اگر انسان در مباحات نفس خود را آزاد بگذارد، برای کنترل نفس در محرمات نیاز به صرف نیرو و انرژی بیش‌تری دارد. ولی وقتی که انسان نفس خود را در مباحات ریاضت داد، و آن‌را مؤدب کرد، کنترل آن آسان‌تر می‌شود، همان‌گونه که کنترل یک اسب آموزش داده شده، با اسب خالی از آموزش متفاوت است. انسان بی‌ادب با انسان باادب فرق دارد. بندگی حق‌تعالی هم ادب خاص خود را دارد. چنین نیست که ما همواره تمایل به نماز خواندن داشته باشیم؛ یا همواره خواست قلبی ما این باشد که زبان و گفتار خود را کنترل کنیم. شاید در مواردی هم انسان دوست داشته باشد از دیگران بدگویی کند و تا آن مطالب را به زبان نیاورد احساس سبکی و آسودگی نکند. برخی انسان‌ها این‌گونه اسیر شیطان‌ هستند و اختیاری از خود ندارند.

عدم گله‌گذاری از حق‌تعالی، از ویژگی‌های بندگی

مالک غلامی به نام ایاز به پول احتیاج پیدا کرد. ایاز به مالک خود گفت: من را به بازار برده‌فروش‌ها ببر و بفروش. مالک او گفت: تو هنری نداری و در هیچ صنعتی ماهر نیستی. ایاز گفت: اگر از تو سؤال کردند مهارت این غلام چیست بگو بندگی بلد است. هنگامی که یک خریدار این جواب را شنید منظور را نفهمید و به سلطان زمان مطلب را منتقل کرد. سلطان که انسان فهمیده‌ای بود، فوری به او پول داد که این غلام را بخرد و بیاورد. سلطان به عوامل خود دستور داد، که این غلام را  بدون این‌که تقصیری کرده باشد شلاق بزنند. چند شلاق به بدن او زدند، اما غلام هیچ نگفت و ناله‌ای نکرد. سلطان از او پرسید: چرا فریاد نمی‌زنی، مگر درد ندارد؟ غلام گفت چرا درد دارد، اما چون شما من را خریده‌اید و مالک من شده‌اید، بدون اجازه شما ناله هم نمی‌کنم. سلطان فهمید که چنین غلامی را بسیار ارزان خریده است.

چند بنده حق‌تعالی وجود دارد، که وقتی با مشکلاتی روبرو می‌شود، ناله نمی‌کند و آن‌را تقدیر حق‌تعالی می‌داند و باور دارد که چون مالک او خدای متعال است و قادر مطلق او است، هیچ واقعه‌ای بدون اذن او رخ نمی‌دهد و لذا دلیلی برای ناله کردن وجود ندارد. ناله کردن یک نوع گله‌گذاری از کسی است که این برنامه را برای فرد تنظیم کرده است. ناراحتی‌ها، مشکلات و دردهای دنیایی به اراده‌ی حق‌تعالی به وجود می‌آید. آیا گله کردن از مولی‌الموالی عقلاً جایز است؟

گله‌گذاری از غیر حق‌تعالی و غیرمعصوم ممکن است زیرا امکان کوتاهی از طرف مقابل وجود دارد، اما گله کردن از معصوم توجیهی ندارد. اگر انسان مثلا در مسافرت احتیاط‌های لازم را کرد و ناراحتی و مشکلی برای او به وجود آمد باید آن‌را مقدّر بداند و گله نکند. سلطان آن زمان از ایاز نام او را پرسید. ایاز جواب داد: هنوز شما برای من اسم نگذاشته‌اید. سلطان نام قبلی او را سوال کرد. او گفت: در گذشته ایاز نام داشتم. این ادب بندگی است.

این مطالب اخلاقی در رساله‌ی توضیح‌المسائل نوشته نمی‌شود. بعضی اشتباه کرده‌اند و در کتاب‌های خود نوشته‌اند که انسان عامی بیش از یک توضیح‌المسائل برای سعادت خود لازم ندارد، و اگر به آن عمل کند در قیامت همنشین حضرت سلمان سلام‌الله‌علیه خواهد بود. حتماً این‌گونه نیست. اخلاقیاتی که از ائمه‌ی طاهرین صلوات‌الله‌ علیهم‌اجمعین وارد شده است و یک مسئله‌ی فقهی هم در آن نیست و توسط بزرگان و علما برای شیعیان بیان می‌شود مطالب زائدی نیست.

ضرورت شکرگزاری و تشکر از حق‌تعالی

حق‌تعالی مولی‌الموالی جل‌شأنه که منعم علی‌الاطلاق است با این‌همه از نعمت‌ها که به ما عطا کرده، نیازی به تشکر ما ندارد، اما اگر ما بخواهیم بنده‌ی با ادبی باشیم، باید تشکر کنیم. هرچند که تشکر کردن هم بدون عنایت و لطف او ممکن نیست. حق‌تعالی پس از بیدار شدن از خواب تشکر زبانی بر زبانم جاری می‌کند، و به دستم توفیق می‌دهد، که مهر را بردارم، و سه مرتبه شکراً شکراً شکراً بگویم. انسان باید با بصیرت خود الطاف حق‌تعالی را ببیند. اگر در یکی از مجالس معنوی و الهی شرکت کرد، به محض ورود از این که زنده مانده و به آن مجلس رسیده، از حق‌تعالی تشکر کند. زیرا ممکن بود در همان زمان در مجلس دیگری حضور داشت که از یاد خدای متعال غفلت پیدا می‌کرد.

شاید انسان عادت کرده‌ باشد و در مجالسی حضور پیدا کند و شکر هم نکند. اگر جایی رفتیم که مثبت است، و معتقدیم که خدای متعال و ولّی او حضرت بقیة‌الله اروحناله‌الفدا راضی است، آیا نباید شکر الهی را به جا آوریم؟ اگر شکراً لله بگوییم، خدای متعال توفیق ما را بیش‌تر می‌کند. توجه داشته باشیم که اگر حرکتی از ما صادر شد که مثبت و مورد رضای حق‌تعالی بود، از او تشکر کنیم. بسیاری از انسان‌ها تمام عمر خود را به غفلت می‌گذرانند.

 یک نکته که از این آیه‌ی شریفه برداشت می‌شود این است که بدانیم نادانی ما قبل از هدایت و راه‌نمایی، برای ما چندان گران تمام نمی‌شود. اما انحراف بعد از هدایت چنین نیست. اگر بعد از هدایت اول که ایمان است، خدای متعال بنده را از هدایت دوم برخوردار کرد و لوازم ایمان هم در عمل از او صادر شد، یعنی به مقتضیات ایمان خود عمل کرد، شایسته است که شکر اضافی به جا آورد.

یکی از اموری که غفلت را از بین می‌برد شکر نعمت‌های حق‌تعالی است. انسان تصمیم بگیرد برای هر موردی که تشخیص داد نعمت الهی است در دل خود یا آهسته با زبان خود شکر کند. تصادف در دستگاه خدای متعال وجود ندارد. گاهی از اوقات انسان به یک نکته‌ی علمی منتقل می‌شود که انتظار آن را نداشته است. این فهمیدن، عنایت حق‌تعالی به قلب ما است و نیاز به شکر دارد. این آگاهی‌ها نعمت است، و شکر نعمت عقلاً لازم است، و اگر شکر نکنیم و با غفلت کفران نعمت کنیم، و نعمت‌های حق‌تعالی را در موارد غفلت از ذکر و یاد او مصرف کنیم، خدای متعال آن‌ها را از انسان می‌گیرد. آنگاه مصداق همین آیه کریمه می‌شود و از سوی حق‌تعالی مورد غضب قرار می‌گیرد و عذاب عظیم برای او وجود دارد.

هماهنگی کامل عملکرد  انبیاء و اولیاء سلام‌الله‌علیهم با رضای حق‌تعالی

عملکرد انبیاء و اولیاء سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین ناشی از جوشش احساسات و برخورد فراتر از عقل با بعضی از موضوعات نبود. چنین تصوری در مورد آن بزرگواران دلیل بر بی‌ایمانی و بی‌معرفتی ما نسبت به ایشان است. هر چه آن بزرگان از جان، از فرزندان و از راحتی خود مصرف کرده‌اند ، همه به‌جا بوده است.

فداکاری صدیقه‌کبری سلام‌الله علیها برای حجت زمان خود ناشی از عاطفه‌ی خیلی شدید نبود. هر نفسی که ایشان می‌کشید و هر قدمی که برمی‌داشت با یقین به این بود که این نفس و این قدم مورد رضای خدای متعال است. به حسب ظاهر در خانه‌ای آن بزرگوار چهار کودک حضور داشتند. آن بزرگواران از اولیای خدا بودند و آن مادر بزرگوار هم کلاس درس برگزار می‌کرد که در راه خدا چه باید کرد. اگر گفته شود که شما می‌توانید هم در دنیا بهترین لذت‌های مادی را داشته باشید و هم در قیامت همنشین حضرت سلمان سلام‌الله‌علیه بشوید، یا دین نداشته‌اند و عمداً دروغ گفته‌اند، یا خواسته‌اند ما را فریب دهند. دنیا برای آخرت خلق شده است. لذایذ برای آخرت خلق شده است. قوای جسمانی برای آخرت خلق شده است. نباید انسان از چارچوب دین خارج شود، غفلت انسان را هلاک می‌کند، و ذکر و یاد حق تعالی انسان را به درجات بسیار عالی می‌رساند.

یکی از شاگردان صدیقه‌ی کبری سلام‌الله‌علیها دختر بزرگوار ایشان حضرت زینب سلام‌الله‌علیها بود. ایشان تمام آن درس‌ها، یعنی تمام سرمایه‌ی خدادادی را صرف طلب رضای حق‌تعالی کرد و در سفر برادر بزرگوارش به عراق و کربلا بیش‌تر یاد گرفت. تمام فرمایشات نقل شده از ابی‌عبدالله صلوات‌الله‌علیه در آن سفر طولانی یک دانشگاه در درجه‌ی اول برای افراد خاندان خود و سپس برای اصحاب بود. در بین بانوان اول کسی که تالی‌تلو معصوم صلوات‌الله‌علیهم بود حضرت زینب سلام‌الله‌علیها بود که همه مطالب را فراگرفت و در شب عاشورا کم‌بودهایی هم که امکان داشت که از برادر نشنیده و حضرت نفرموده باشد، تکمیل کرد. در این خانواده کودک سه ساله و چهار ساله از یک انسان بیست‌وپنج ساله بیش‌تر و بهتر می‌فهمد و بهتر اجرا می‌کند. آن خانم بزرگوار در کوفه بهتر از صدها رسانه تبلیغ کرد و صدای گریه و ناله از همه‌ی اهل کوفه بلند شد.

انتهای پیام/

منبع: مهر

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.