به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ در این شماره از مجله مطالعات فقه تربیتی، مقالاتی با عناوین «بررسی فقهی بهداشت جسمی کودکان پس از تولد»، «قواعد عمومی جاری در ساحت تربیت جنسی در فقه تربیتی»، «بررسی اکتساب توکل از منظر فقه الاخلاق»، «نقد و بررسی پدیده چندهمسری با توجه به مفاهیم قرآنی و قاعده لاضرر»، «بررسی فقهی معرفی الگوهای منفی در تربیت» و «قرآن و تحول تربیتی در حاکمیت ملی و فراملی با تأکید بر المیزان؛ من وحی القران؛ المنار و فی ظلال القرآن» منتشر شده است.
در چکیده مقاله « بررسی فقهی بهداشت جسمی کودکان پس از تولد» میخوانیم: تربیت جسمانی؛ به مفهوم اقدامات و فراهم کردن زمینههای رشد جسمی و تأمین نیازهای مرتبط با بدن کودک، از مهمترین ساحتهای تربیتی، به شمار میآید. یکی از اقداماتی که زمینه رشد و سلامت بدنی کودک را فراهم میکند، بهداشت جسمی است. بهداشت جسمی به مثابه یکی از اقدامات تربیتی والدین در راستای استیفای حق سلامت کودک، پس از تولد انجام میشود. در جستار پیشرو، بهداشت جسمی کودکان، در مباحثی نظیر: بهداشت بدن، بهداشت در تغذیه، توجه به ویژگیهای مرضعه، اسقاط روزه از مرضعه و آموزش الگوی درست تغذیه به کودک، با استناد به ادله فقهی(آیات، روایات و دلیل عقل )، بررسی شده و نتایج زیر به دستآمده است: - غسل دادن و تراشیدن موی سر نوزاد و ختنه کردن نوزاد پسر، به منزله یک اقدام بهداشتی که در راستای بهداشت وتطهیر بدن کودک انجام میشود، از وظایف رجحانی استحبابی والدین به شمار میآید. - با توجه به ویژگیهای منحصر به فرد شیر مادر(به ویژه آغوز) و تأثیر کمنظیر آن در رشد و سلامت جسمی کودک، تغذیه با شیر مادر، در اولویت و رجحان استحبابی قرار دارد. - از آنجاکه ویژگیهای جسمی مرضعه از طریق شیر به کودک قابل انتقال است، انتخاب مرضعه زیبا مستحب بوده و گزینش مرضعه کمتوان ذهنی و کمبینا، مکروه و مرجوح به شمار میآید. - اگر روزه ماه مبارک رمضان برای مادر( مرضعه) موجب کاهش شیر و آسیب جسمی به کودک، شود، برای پیشگیری از آسیبهای جسمی کودک، وجوب روزه ماه رمضان از مرضعه، ساقط میشود. - آموزش الگوی درست تغذیه به کودکان از دیگر اقدامات تربیتی والدین است که از منظر فقه دارای حکم رجحانی استحبابی است.
نویسنده مقاله «قواعد عمومی جاری در ساحت تربیت جنسی در فقه تربیتی» در طلیعه نوشتار خود آورده است: علاوه بر روشهای خاص و تصریحشدهای که در تربیت جنسی جریان دارند، قواعد عامی هم هستند که تکلیف تربیتی را در این ساحت مشخص میکنند. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی این قواعد را مورد بررسی قرار داده است تا در صورت عدم وجود دلیل خاص بتوان به این قواعد تمسک جست. قواعد تسبیب، هدایت، ارشاد، امر به معروف و نهی از منکر، پرهیز از اعانه بر اثم و وقایه از قواعد الزامیای هستند که در این ساحت جریان دارند، چنانکه قاعده اعانه بر طاعت الهی هم از قواعد غیرالزامی جاری در تربیت جنسی است. ارائه آگاهیهای لازم در ساحت تربیت جنسی، ایجاد گرایش متربی به سمت امور مطلوب شرعی و پرهیز از امور نامطلوب، پیشگیریهای لازم در تربیت جنسی مطلوب و عدم گناه جنسی متربی بعد از بلوغ از جمله مفاد قواعد الزامی جاری در تربیت جنسی هستند که در صورت عدم یقین به منجرشدن به گناه جنسی تحت عنوان قاعده غیرالزامی واقع میشوند.
در طلیعه نوشتار «بررسی اکتساب توکل از منظر فقه الاخلاق» میخوانیم: اکتساب فضیلت توکل در سلوک معنوی و آرامش درونی و رفع مشکلات معیشتی اهمیت ویژهای دارد و ناآگاهی نسبت به آن سبب انحراف و افراط خواهد شد. نوشتار حاضر با روش کتابخانهای به دنبال واکاوی فقهی توکل و تبیین حکم فقهی آن است که در راستای نظریه «فقه الاخلاق» گام برمیدارد که به نوعی میتواند الگویی برای پژوهش در این زمینه باشد. نتایجی که از پژوهشهای انجام شده به دست آمده، این است که توکل به معنای واسپاری معتمدانه امور به خداوند است و رجحان ذاتی دارد. در آیات و روایات فراوانی دستور آشکار به توکل بر خدا آمده است؛ همچنین عقل به شخص ضعیف و ناآگاه نسبت به مسیر، حکم میکند که به فرد قوی اعتماد کند و در صورت عدم اعتماد، مورد سرزنش عقل و عقلا قرار میگیرد. از سوی دیگر وجوب مراتب بالای توکل برای عموم مستلزم عسر و حرج است. نتیجه آنکه براساس ادله، اکتساب توکل در مراتب اولیه واجب و در مراتب بالا راجح است.
نویسنده مقاله «نقد و بررسی پدیده چندهمسری با توجه به مفاهیم قرآنی و قاعده لاضرر» در چکیده نوشتار خود آورده است: خانواده یکی از نهادهای مهم اجتماعی است که کانون ایجاد رابطهای متداوم و توأم با انس و الفت برای زوجین و محل تشکیل شخصیت فردی و اجتماعی کودکان است. پدیده چندهمسری یا تعدد زوجات یکی از معضلات گریبانگیر خانواده است که در طول تاریخ به نسبت فرهنگهای مختلف، ظهور و بروز متفاوتی داشته است. اسلام از همان ابتدا کوشید تا مبتنی بر دستور قرآنکریم، ضمن تحدید روند افسار گسیخته چندهمسری و حفظ کرامت زن، ترجمان درستی از شرایط تعدد زوجات و کیفیت خانواده ارائه دهد. در حمایت از چندهمسری، از رعایت عدالت سخن بسیار گفتهاند. مقاله حاضر درصدد معیارسنجی این موضوع در چارچوب سایر قواعد و ضوابط فقهی به ویژه تعلیق آن با مسئله حمایت از دختران و زنان بیسرپرست و حاکمیت قاعده لاضرر است. تبیین جایگاه این نهاد فقهی - حقوقی میتواند راهکار مناسبی برای رفع بسیاری از معضلات اجتماعی و پارهای از بنبستهای خانوادگی باشد.
در چکیده مقاله «بررسی فقهی معرفی الگوهای منفی در تربیت» میخوانیم: یکی از شیوههای تربیتیای که مورد تأکید قرآن نیز هست، نشان دادن مصادیق (الگوها) در کنار بیان مفاهیم است. مصادیق مطرح شده در قرآن شامل مصادیق مثبت (شخصیتهای خوب) و مصادیق منفی (شخصیتهای بد و گمراه) میباشد. به طور کلی میتوان گفت که یکی از روشهای تربیتی قرآن «معرفی الگوهای منفی» است. در این روش مصادیق و اوصاف گمراهان و زشت کرداران بیان میشود تا متربی با شناخت این مصادیق و ویژگیهای آنها از گام نهادن در طریق تباهی و هلاکت، پرهیز کند. در این مقاله پس از بررسی فقهی لزوم معرفی شخصیتهای منفی به عنوان یک روش تربیتی از منظر قرآن کریم و روایات اهلبیت(، اشارهای به محذور فقهی این روش (الگو شدن شخصیت منفی) خواهد شد و در پایان راهکارهای رفع این محذور (بیان عاقبت افراد بد و مقایسه افراد بد و خوب) ارائه خواهد شد.
نویسنده مقاله «قرآن و تحول تربیتی در حاکمیت ملی و فراملی با تأکید بر المیزان؛ من وحی القران؛ المنار و فی ظلال القرآن» در طلیعه نوشتار خود آورده است: مقاله حاضر از نوع نظری است و با استفاده از روش کتابخانهای به مطالعه و بررسی کتب و مقالات فقهی و حقوقی و منابع متعدد تفسیری، روایی و تاریخی، چون المیزان، من وحی القران، فی ظلال القران و المنار به این موضوع پرداخته است. بررسیها نشان میدهد که قرآن در راستای تربیت حاکمان آنان را به پرهیز از خشونت، بهرهگیری از مشورت، رعایت عدالت اجتماعی و توجه به امور معنوی جامعه سفارش میکند. قرآن کریم با درک ضرورت ارتباط با سایر ملل، برای تربیت پیروان خویش در این حوزه اقدام به معرفی شاخصهایی چون دفاع از مظلوم، نفی نژاد پرستی و رفتار مسالمتآمیز با اتباع ملل دیگر نموده و در کنار آن با نفی پذیرش ولایت کفار از سوی مسلمانان و عدم تسامح و تساهل در اصول دین بر حفظ هویت جامعه اسلامی تأکید ورزیده است.
انتهای پیام/