رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی گفت: غایت و هدف تاریخی قرآن، استخلاف و رسیدن انسان به مقام خلافت الهی در روی زمین است. نیل به این مقام الهی از مسیر «تخلقوا باخلاق الله» می گذرد.
به گزارش روابط عمومی دبیرخانه مفتاح_اندیشه به نقل از خبرگزاری مهر، همایش بین المللی دکترین مهدویت با همکاری دانشگاه مذاهب اسلامی و مشارکت موسسات مختلف علمی، فرهنگی ومذهبی و با حضور شخصیت های برجسته حوزه و دانشگاه از داخل و خارج کشور روزهای ششم و هفتم اردیبهشت ۹۷ در شهر مقدس قم برگزار شد.
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین مختاری رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی و استاد سطوح عالی حوزه و دانشگاه در این همایش ضمن ارائه مقاله تفصیلی خود با عنوان «آینده جهان از منظر قرآن کریم» به مباحثی همچون؛ سیری در مفهوم آینده پژوهی،جایگاه آینده پژوهی در قرآن، فرجام شکوهمند جهان در سایۀهدفمندی تاریخ، حاکمیت اراده و مشیت خداوند بر آیندۀ جهان، آینده جهان روشن در پرتو پیروزی نهایی حق بر باطل، بازگشت به فطرت؛ مهمترین مسئله آینده جهان از نگاه قرآن و مستضعفان و صالحان؛ وارثان آینده زمین پرداخت.
بخش هایی از این مقاله تفصیلی را در ادامه میخوانید:
آینده جهان از منظر قرآن
چکیده
یکی از مقولاتی که پرداختن به آن،بسیار پر جاذبه و مهم است.تبین آینده جهان است. لذا آینده بشریت و فرجام تاریخ، همواره مورد دقت نظر متفکران و اندیشمندان الهی و غیرالهی بوده است.
البته به رغم اندیشه سازان و طرح های تاریخی موجود در مکاتب مختلف که آینده جهان راتیره و تار معرفی می کنند، لیکن قرآن کامل ترین و نویدبخش ترین طرح را برای بشریت ترسیم نموده که براساس آن، آینده ای سرشار از خیر و سعادت برای همه انسان ها بیان گردیده است.
برمبنای تفکر آینده گرای قرآن، انسان ها با اراده خویش و به کارگیری قوانین جاری تاریخ که در قالب سنت های اجتماعی تاریخی در آیات مطرح شده، به هیچ وجه نسبت به آینده خویش منفعل و مجبور نبوده، بلکه بدین وسیله آگاهی لازم برای ساختن آینده خود و جهان را کسب کرده و با اراده ای فعال، مسیر آینده جهان و سرنوشت خود را معین می سازند.
لذا در این مقاله در صدد برآمدیم تا با استفاده از آیات قران کریم و نیز بهره گیری از تفاسیر ،ترسیم روشن بخش آیندۀ موعود از منظر قرآن بیش از پیش مورد توجه و تأمل قرار گیرد.
کلیدواژه: آینده پژوهی؛ قرآن؛ موعود؛جهان؛ صالحان؛ پیروزی؛ فرجام؛ اراده؛ بشارت
مقدمه
شناخت آینده، همیشه مورد توجه مردم و دانشمندان بوده و رویکردها و شیوه های مختلفی نیز در این رابطه ارایه شده است؛ آینده، مفهومی است که به جهت مطالبه عمومی بشر، همواره مورد اندیشه واقع شده است.البته پرسش برای کسب آگاهی از آینده و کیفیت رخداد حوادث پیشرو باعث شده که مکاتب فکری درصدد ترسیم فرجام و آینده بشریت برآیند و هر مکتبی براساس آموزههای خود، این موضوع را برای پیروان خویش توجیه و تفسیر کند.
در این میان قرآن دقیق ترین و عمیق ترین نگاهها را به آینده دارد و رویکردها و اصول مشخص و روشنی در رابطه با آن اتخاذ کرده است. «آینده» کلید واژه اصلی در قرآن جهت ایجاد آگاهی و آمادگی برای داشتن آینده ای روشن و متعالی است.
لذا قرآن کریم آینده ای سرشار از سعادت و بهروزی را برای بشریت به تصویر کشیده است؛ به گونه ای که موعود فطرت پذیر قرآن به مثابه مژده و بشارت برای باورمندان وی محسوب می شود. از منظر قرآن ازآنجاکه جهان دارای خالقی حکیم و دانا و تواناست، تاریخ با یک حقیقت آسمانی آغاز میشود و انسان و جهان، هویتی آسمانی پیدا میکنند. در این مکتب، آینده و فرجام بشریت که براساس اراده حق تعالی توجیه میشود روشن و امیدبخش ترسیم میگردد.
هم چنین در مبانی تفکر آینده گرای قرآن نقش اراده انسان در تحقق آینده موعود قرآنی غیر قابل انکار است لذا قرآن نقش فعالی برای انسانِ در انتظار آینده در نظر می گیرد؛ از این جهت آینده پژوهی قرآن، معطوف به این است که انسان درباره اعمال و رفتار خود بیندیشد و با دانایی و توانایی های خود متوجه آینده باشد و برای رشد و بالندگی آن بکوشد. لذا در قرآن کریم میخوانیم:« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ…؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید از (مخالفت) خدا بپرهیزید؛ و هر کس باید بنگرد تا برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده...»
امام صادق علیه السلام نیز در این زمینه میفرماید: «برای دنیای خود چنان کار کنید که گویی تا ابد در آن زنده اید و برای آخرت خود چنان کار کنید که گویی فردا خوهید مرد».
بر اساس آیه، شناخت آینده و اطلاع بر غیب، دارای منفعت و خیر فراوانی برای انسان است؛ زیرا وی را متوجه «خیر و شرّ» خود و گزینش خیر می کند. از این جهت هر کس بتواند به غیب دسترسی پیدا کرده و بر آینده قطعی دانا شود، به یقین خیر و منافع فراوانی به دست خواهد آورد؛ اما علم غیب (و شناخت آینده قطعی)، اختصاص به خدا دارد و غیر او هرچه باشد، وجودش محدود است و ممکن نیست که از حدش بیرون شده و به آنچه که خارج از خدا و غایب از اوست، آگاه شود و معلوم است که هیچ موجودی، غیر محدود و غیر متناهی و محیط به تمام اشیاء نیست، مگر خدای تعالی. پس تنها او عالم به غیب است. در این راستا پیامبر خدا میفرماید: علم غیب (شناخت آینده) آدمی را به تمامی خیرها و شرها واقف میسازد و عادتاً معقول نیست کسی که به همه خیرها و شرها اطلاع دارد، از اطلاعات خود استفاده نکند و اگر کسی تمامی خیرات را به خود جلب نکرده و همه شرور را از خود دفع نمی کند، باید بفهمیم که قطعاً علم غیب نداشته است.
سیری در مفهوم آینده پژوهی
آیندهپژوهی واژه عامی است که وجه اشتراک بسیاری از شناختهای علمی را در درون خود جای میدهد. آیندهپژوهی در کنار واژههای دیگر مانند آیندهنگاری، پیشنگری، آیندهشناسی به کار برده شده است. اگرچه در برخی متون مترادف هم به کار برده شدهاند ولی دارای تفاوتهایی نیز میباشند.
در پاسخ به چیستی آیندهپژوهی، از سوی محققین برجستهی این حوزه تعاریفی ارائه شده است، یکی از این پاسخها از سوی پروفسور هنری دیوید بیان شده است که در سال ۱۹۷۰ ارائه شد و آیندهپژوهی را این گونه تعریف نمود:«یک فرم و شکل فکری که در آن جامعه، آیندههای محتمل و ممکن خود را در نظر میگیرد».
هم چنین مفهوم آینده پژوهی در بیان الوانورا ماسینی و کنات سامست عبارت است از:« حوزهی فعالیت فکری و سیاسی مرتبط با تمام بخشهای زندگی روان شناختی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به هدف کشف و اشراف یافتن بر گسترههای زنجیرههای پیچیدهی علتها، با بهرهبرداری از ابزار مفاهیمسازی، تفکرات نظاممند، آزمایشها، برآوردها و تفکر خلاق است. در نتیجه آیندهپژوهی یک پایه و اساس طبیعی برای فعالیتهای- فروملی، ملی و بینالمللی- بینرشتهای و فرا رشتهای به منظور تبدیل شدن به بستر جدیدی برای پایه و اساس تصمیمگیری سیاسی است».
روی آمارا در ۱۹۸۱ در سنت غالب تجربی آمریکایی، آیندهپژوهی را اینگونه تعریف کرد: «بررسی و اکتشافات آیندههای ممکن، محتمل و مرجّح». علاقه انسان برای دانستن از آینده موجب گردیده که آن را به سالهای بسیار دور برده تا جایی که ریشهی بسیاری از آداب و رسوم بشری را میتوان در مواردی مانند طالعبینی، پیش گویی و غیبگوییها جستجو کرد.
با این تفاسیر باید گفت آینده پژوهی فرآیند مطالعه و بررسی آیندههای محتمل از طریق روشهای علمی است. در این فرآیند، مراحل مهمی طی میشود که عبارت است از: شناخت تغییر، نقد و تحلیل آن، ترسیم آیندههای مختلف و محتمل، ترسیم آیندة مطلوب و در نهایت، برنامهریزی و تعیین راهبردهای نیل به آن.
یکی از وجوه تمایز آینـدهپژوهی، عقلانیـت موجود در آن است؛ زیرا خروجی فرآیند آیندهپژوهی با اصول و معیارهای عقلی و منطقی بشر قابل بررسی و داوری است.
جایگاه آینده پژوهی در قرآن
آیندهپژوهی به معنای خاص (آینده پژوهی مدرن) دانشی است که در این ۵۰ سال اخیر شکل گرفته و توانسته به سرعت، در تمامی عرصههای زندگی وارد شده و نفوذ و اثر گذاری خاصی در آنها داشته باشد. لیکن باید دانست بخشی از آینده مربوط به تصویرها، اقدامات و خواسته های انسان ها است که در صورت همراهی با سنت ها و قوانین الهی و توجه به علایم و نشانه هایی که از آینده در معارف دینی مطرح شده، میتواند جامعه را به سوی یک «آینده پژوهی متعالی» سوق دهد و زمینه های رشد معنوی و پیشرفت ما را فراهم سازد.
به ویژه آنکه یکی از مهمترین ویژگیهای شریعت مقدّس اسلام «آیندهنگری» است. این موضوع را میتوان در اعتقادات، اخلاقیات، و مناسک دینی مشاهده نمود. ظهور اسلام به عنوان آخرین دین برای بشریت در قرن ششم میلادی، نویدبخش این بود که باورها و دستورهای این دین، نجاتبخش انسانها در همة اعصار خواهد بود. باورها، ارزشها، و احکام این دین به گونهای طرّاحی و عرضه شده است که با درنوردیدن زمان و مکان، توان پاسخگویی به همة نیازهای بشری را دارد. این موضوع را میتوان در طول تاریخ چهارده قرن گذشته به وضوع یافت.
اعتقاد و باور به معاد و زندگی جاودان برای انسان، نمونهای از طرّاحی آیندة بشریت است. به باور مسلمانان، تلاش برای این دنیا طرّاحی آینده است.هدایت فعالیتها به منظور ساختن آیندهای مطلوب، از مهمترین توصیههای دینی برای زندگی جاودانة آخرت است؛ چنانکه تذکرها و هشدارها در خصوص وقوع قیامت، بیدار باش انسانی برای طرّاحی بهتر آینده است. توجه به آینده بهقدری مهم است که در برخی از آیات قرآن کریم وضعیتهای گوناگون آینده نیز به تناسب، برای مسلمانان ترسیم شده است.که شرایط مطلوب برای بشر بیان شده است.
از سوی دیگر بررسی و مطالعه آیات الهی، نشان می دهد که قرآن مؤمنان و صالحان را به توجه به آینده و تلاش برای ساختن آینده ای روشن پایدار و انسانی دعوت می کند ؛ چنان که به صراحت میفرماید:« أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ وَ أَنْ عَسی أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیِّ حَدیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ ؛آیا در حکومت و نظام آسمانها و زمین، و آنچه خدا آفریده است، (از روی دقت و عبرت) نظر نیفکندند؟! (و آیا در این نیز اندیشه نکردند که) شاید پایان زندگی آنها نزدیک شده باشد؟! (اگر به این کتاب آسمانی روشن ایمان نیاورند،) بعد از آن به کدام سخن ایمان خواهند آورد؟!»و دهها آیه دیگر که به طور مستقیم و غیر مستقیم از دینداران و خردمندان میخواهد از فرصت های حال، به طور کامل بهره گرفته و با هوشیاری و بصیرت و اقتدار برای آینده آماده شوند.
با اندیشه و تامل در آیات مربوط به آینده و آینده شناسی در می یابیم که قرآن از همه می خواهد، آینده را جدی بگیرند و با همه توانایی و علم و دانش خود، به اسقبال آن بروند. از این نظر آینده بسیار مهم و قابل توجه است و انسانها همواره باید خود را برای روبه روشدن با آن چه در این دنیا و چه در آخرت آماده سازند. بر این اساس قرآن چشماندازی خیره کننده از آینده ارائه میدهد که در آن هم هشدار و خطرباش است و هم وعده و بشارت. این نوع نگاه، رویکردی پویا به زندگی است که اگر همراه با آینده پژوهی (دینی باشد)، مؤثرتر و کارسازتر خواهد بود.
فرجام شکوهمند جهان در سایۀهدفمندی تاریخ
حق مداری جهان در مسأله هدفمندی عالم خلقت تبلور می یابد. در جهان شناسی اسلامی، چنین نیست که کاروان هستی، سرگشته و حیران به سوی مقصدی نامعلوم ره بپوید و برپایه احتمال و تصادف به سمت آینده ای مبهم گام بردارد؛ بلکه آفریدگار جهان آن را به سوی غایتی از پیش تعیین شده رهنمون ساخته است. عبارت «أجل مُسمّی» در قرآن کریم پرده از این حقیقت بر می دارد که کائنات به سوی پایانه معلوم و معینی رهسپار است.
شایان ذکر است که اعتقاد آدمی به اصل هدفمندی عالم و عبث نبودن آفرینش آن، نقش مهمی در حیات او ایفا می کند؛ چنین انسانی هرگز جایی برای اندیشه های پوچ انگارانه نمی گشاید و جهان و زندگانی در آن را، لغو و بیهوده نمی یابد، بلکه همواره می کوشد ساز حیات خویش را با آهنگ کلی آفرینش موزون سازد و هماهنگ با غایات خلقت، اهداف زندگی اش را سامان دهد.
بی شک آفرینش هدفمند خداوند، در سراسر قرآن مطرح شده و غایت تاریخ در فلسفه تاریخ اسلام با حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) تحقق خواهد یافت.
در تبیین این مهم باید گفت از منظر قرآن، تاریخ هدفمند است. انسان، جهان و جهانیان همه برای هدفی معین آفریده شده اند: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً؛ ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم ».لذا زمینه رشد و تکامل انسانها، در نظام آفرینش وجود دارد: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عملاً؛ آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل میکنید،» در برخی آیات قرآن هدف از خلقت، عبودیت رب دانسته شده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون؛ من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند).
از سوی دیگر هدف و غایت در هر جامعهای به آرمان مورد قبول آن جامعه بستگی دارد. هر مقدار که آرمانهای جامعه بشری بزرگتر و کاملتر باشد، به همان میزان اهداف و غایات آن جامعه بزرگتر میشود. هر جامعه با پذیرش آرمان موردنظر خود در واقع مسیر تکاملی خود را انتخاب میکند. قرآن ، از آرمان خود با نام «الله» یاد کردهاست.
آرمان قرآنی یک آرمان مطلق برای همه بشریت است و فقط به یک جامعه یا گروه خاصی تعلق ندارد. خداوند میفرماید: «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیه؛ ای انسان! تو با تلاش و رنج بسوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد!». «کدح» که در لغت به معنای کوشش و رنج است ، در این آیه به معنای حرکت و بسیجی پیگیر و آمیخته با درد و رنج است. این حرکت با حرکتهای معمولی تفاوت دارد؛ زیرا حرکتی تکاملی است. در آیات دیگر قرآن از این مسیر تکاملی به نامهای «سبیل الله»، «صراط» و «صراط الله» یاد شده است.
در حقیقت «کدح» مسیر جامعی را به انسانها نشان میدهد که همه آنها را دربر میگیرد، حتی آن گروهی که به انتخاب خود مسیر مخالف کمال را برگزیدهاند؛ مانند مشرکان که خداوند آنها را به خاطر پرستش الهههای دروغین سرزنش میکند: «إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطان؛ اینها فقط نامهایی است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشتهاید (نامهایی بیمحتوا و اسمهایی بی مسمّا)، و هرگز خداوند دلیل و حجتی بر آن نازل نکرده است».
در واقع کاروان تاریخ بشریت به سمت «الله» در حال حرکت است: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُوان؛ «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او بازمیگردیم!» ، و این مغایرتی با انتخاب و آزادی بشر ندارد. انسان در هر جبههای که قرار گیرد چه حق و چه باطل ، طبق سنت الهی به سوی معبود اصلیاش خواهد رفت.
سرانجام روزی فرامیرسد که انسان به آرمان بزرگ و غایت تاریخ دست خواهد یافت که همانا حکومت یگانه خدا بر همه گیتی خواهد بود. زیرا غایت و هدف تاریخی قرآن، استخلاف و رسیدن انسان به مقام خلافت الهی در روی زمین است. نیل به این مقام الهی برای بشری که می خواهد به مقام جانشینی خدا برسد از مسیر «تخلقوا باخلاق الله» می گذرد؛ زیرا این مقام شایسته کسانی است که خود را به خدای خود شبیه سازند تا بتوانند به مقام قرب و خلافت او برسند، که مصداق بارز ایشان معصومان (ع) هستند.
حاکمیت اراده و مشیت خداوند بر آیندۀ جهان
یکی از مهمترین معارف قرآنی این است که در تمام نظام آفرینش، تنها یک اراده حکومت دارد و آن، اراده خداست. هر کاری که در جهان آفرینش انجام میشود و هر حادثهای که روی میدهد، از جانب خداست و اراده الهی است که تاریخ بشریت را پیش میبرد. اما آیا این نوع حاکمیت، موجب جبر و نقض قانون علیت در جامعه بشری نمیشود، یا آنکه انسان نسبت به اعمال خود، مختار و آزاد است؟
در قرآن کریم سه دسته آیات در موضوع مشیت الهی وجود دارد: برخی آیات بر مشیت مطلق خداوند تصریح دارد؛ چنان که میفرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛ فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: «موجود باش!»، آن نیز بیدرنگ موجود میشود! »«إِنَّما قَوْلُنا لِشَیْ ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛ رستاخیز مردگان برای ما مشکل نیست؛ زیرا) وقتی چیزی را اراده میکنیم، فقط به آن میگوییم: «موجود باش!» بلافاصله موجود میشود.» و «إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُون؛ و هنگامی که فرمان وجود چیزی را صادر کند، تنها میگوید: «موجود باش!» و آن، فوری موجود میشود»، این دسته آیات، توصیف خداوند در هنگام اراده خلقت چیزی است. از مجموع این آیات برمیآید که عبارت «کن فیکون» در توصیف شأن خداوندی در هنگام ایجاد چیزی، برابر با قول، اراده، فرمان و قضای الهی است و فقط برحسب اعتبار، اراده و قضای الهی بر قول و امر او مقدم است.
در آیاتی نیز این مشیت مطلق در قالب قوانین و سنتهای حاکم بر تاریخ بیان شده است: «وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِیلاً؛ و هرگز برای سنت ما تغییر و دگرگونی نخواهی یافت!» «وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّه؛ و هیچ چیز نمیتواند سنن خدا را تغییر دهد »؛ «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلا هرگز برای سنّت خدا تبدیل نخواهی یافت، و هرگز برای سنّت الهی تغییری نمییابی!».لذا قطعیتی که در این آیات مشاهده میشود، کلی و عمومی بودن این قوانین را در عرصه تاریخ زندگی بشر معین میسازد؛ به طوری که تا تغییری به خصوص در عالم هستی اتفاق نیفتد، جهان و هرچه در آن هست براساس همین قوانین سیر میکند.
در کنار این نوع آیات، آیاتی هم مبتنی بر مشیت شامله الهی وجود دارند: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّه؛ شما هیچ چیز را نمیخواهید مگر اینکه خدا بخواهد»استثنای از نفی در این آیه، دلالت بر آن دارد که مشیت بنده به خواست خداوند بستگی دارد. این آیه در رفع توهم کفار مبنی بر اینکه در مشیت خود مستقل اند، نازل شد و مبنی بر آن است که مشیت خداوند به مشیت بنده تعلق دارد، نه به فعل او ؛ پس انسان با اینکه اراده مستقل دارد، تحت مشیت الهی نیز واقع است.
آیه « وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا ؛ و اگر پروردگار تو میخواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی به (اجبار) ایمان میآوردند» نیز بر مشیت شامله تعلق دارد. طبق این آیه، مشیت الهی این نیست که همه مردم ایمان آورند؛ به همین دلیل، همه مردم به اختیار خود ایمان نخواهند آورد. ایمان به خدا نیز مانند همه امور محتاج به سببی خاص است و این سبب هرچه باشد، مؤثر واقع نمیشود، مگر به خواست خدای سبحان.
دسته سوم از آیات، هر دو وجه را در خود جمع کرده اند؛ چنان که می فرماید: «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی؛ و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت!» این آیه، پاشیدن سنگ ریزه و فراری دادن مشرکین جنگ بدر را به خدای سبحان نسبت میدهد و نهی استناد آن به پیامبر(ص) از باب عنایت به سبب الهی و غیرعادی است که البته با استنادش به اسباب ظاهری و عوامل طبیعی - که رسول خدا(ص) سنگ ریزه را پاشیده باشند - منافاتی ندارد.
دسته اول از آیات مذکور، مشیت بنده را تحت مشیت الهی بیان میکند؛ دسته دوم مشیت الهی را متعلق به اعمال اختیاری انسان میداند، و دسته سوم اسباب ظاهری را در کنار سبب الهی مطرح میکند. از این موارد برمی آید که اراده انسان در عین وجود، مشمول اراده الهی است و در تحقق افعال اختیاری انسان است که اسباب و عوامل مادی مطرح میشوند. این مطلب، مورد اعتقاد شیعه است که آن را با عبارت «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین»بیان میکنند.
قرآن کریم اصل علیت عمومی و نظام اسباب و مسببات را تأیید میفرماید و راجع به هر موضوعی از جمله مرگ، زندگی و حوادث دیگر آسمانی و زمینی که صحبت کرده، همه را مستند به علتی کرده است؛ هرچند در نهایت به منظور اثبات توحید، همه را مستند به خدا دانسته است.
انتهای پیام/