انسان و ارتبـاط او بـا هسـتی و شـناخت حقیقـت وجـودي انسـان از مهـم تـرین محورهاي سبک زنـدگی اسـت و شـناخت واقعیـت هسـتی و ابعـاد وجـودي انسـان و ارتباط هاي او چارچوب سبک زندگی او را مشخص می کند، یعنی از واکاوي مبانی هستی شناختی و انسان شناختی، جهـان بینـی به دست می آید.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، محمدمهدی صفورایی پاریزی دانشیار و عضو هئیت علمی جامعه المصطفی العالمیه و حلیمه اخلاقی دکترای تفسیر تطبیقی جامعه المصطفی العالمیه در پژوهشی به بررسی «بنیادهاي نظري سبک زندگی از دیدگاه قرآن کریم» می پردازند و پرسش اصلی خود را «سبک زندگی تجویزی قرآن بر چـه بنیادهـایی بنـا مـی شـود و آن بنیادها چگونه به یک الگوي رفتاری امتداد می یابد؟» قرار می دهند و مبانی سبک زندگی از دیدگاه قـرآن را به چهار دسته معرفت شناختی، هستی شناختی، انسان شناختی و ارزش شناختی تقسیم می کنند.
معرفت شناختی
در این پژوهش سبک زندگی، مفهومی در نظر گرفته می شود که پژوهشـگران حـوزه جامعه شـناختی و مطالعات فرهنگی، روان شناختی و دین پژوهی براي بیان پاره ای از واقعیت های فرهنگی جامعه آن را مطرح می کنند و درباره مبانی سبک زندگی گفته می شود: آن چیزی که موجب تفاوت بنیادین سبک زندگی قرآنی از دیگر سبک هاي زنـدگی می شود، مبـانی و پیش فرض های آن یعنی باورها، ارزش، نگرش ها، گرایش ها(ترجیحات) و سلیقه های برخاسته از آن است؛ زیرا مبانی سبک زندگی نشان دهنده رابطه دیدگاه و تفکر انسان با رفتارها و کنش های اوست. چرا که سبک زندگی بازتابِ گونه ای خاص از تفکر نسبت به خود، دیگران و جهان است که در مقام عالم عینی تجلی کرده است.
همچنین با تأکید بر این که مبانی معرفت شناختی تأثیري عمیق و مهم بر سبک زندگی دارد و به کلی چارچوب، استانداردها، دامنه برتري ها، گرایش ها و عادت واره هاي آن را تحول می بخشد و خاطرنشان می شود: انسـان نه تنها می تواند عالم خارج از ذهن خود را بشناسد، بلکه امکان و وقوع شناخت یقینی را نیز دارد؛ براي نمونه قرآن کریم در داستان عزیر نبی، او را به اطرافش متوجه می نماید تا در سایه آن به شناخت ممتازی از عظمت و قدرت خداوند نائل آید.
در نگاه این پژوهش، از دیدگاه قرآن شناخت انسان منحصر به معرفت هاي عقل، حس و تجربـه نیسـت، بلکه از دیگر منـابع معرفتـی انسـان، معـارف وحیانی و دینی است که خطوط کلی و اصـول سـه گانـه معـارف دینـی کـه مبدأ شناسـی، معاد شناسی و رسالت شناسی است و مایه هـدایت سـالکان بـه صـلاح دنیـا و آخـرت می باشد. چرا که دین لایه تفکر، احساسـات و گرایشـات انسان را با رفتارهاي او پیوند می زند و کل زندگی انسان را مدیریت مـی کنـد؛ بنـابراین دین با بیشترین حضور، تمام ابعاد فردي و اجتماعی و همه سـطوح معرفتـی، نگرشـی، گرایشی و رفتاري انسان را در بر می گیرد و هدایت او را براي وصـول بـه رسـتگاري و زندگی متعالی و سعادتمند به عهده می گیرد.
هستی شناسی
این پژوهش دیدگاه قرآن کریم نسبت به هستی شناسی را متفاوت از دنیای مـدرن رایـج بیان می کند و درباره هستی شناسی اسلامی به چند نکته تأکید می کند؛
نخست، هستی آفریده خداوند یگانه است. از ویژگی آفریدگار آن است کـه یگانه مبدأ و منشأ جهان است. به همین دلیل جهان تک محوری است.
دوم، هستی فرامادی است، یعنی ماوراي عالم ملک و ماده، عـالم ملکـوت و معنـا قرار دارد، از این رو قرآن از موجودات غیرمـادي ماننـد فرشـتگان، ابلـیس و... نیز نام می برد.
سوم، بازگشت هستی به سوي خداوند است که از آن به معاد یا جهان آخرت تعبیر مـی شـود. در واقع قرآن از سـیر عمـودي پدیـده هـاي جهـان و ارتباط آن ها از یک سو با مبدأ و از سوي دیگر با معاد سخن می گوید.
چهارم، هستی هدفمند است و آیات فراوانی درباره تکامل و هدفمندي جهـان و انسـان آمـد. حتی سیسـتم کلـی جهـان مـاده داراي حرکـت تدریجی همگانی به سوي خداوند است.
پنجم، هستی هماهنگ و نظامند حرکت می کند. از نظر قرآن کریم، هستی سیستمی است که همـه موجودات جهان با نظامى هماهنگ به یک سو و به طرف یک مرکز تکامل مـى یابنـد.
ششم، هستی بر اساس حاکمیت سنت هاي الهی پیش می رود. یعنی نظام عالم براساس اسباب و مسببات برقـرار است. اراده و مشیت الهى به صورت سنت یعنى به صـورت قـانون و اصـل کلـى در جهان جریان دارد.
انسان شناختی
این پژوهش انسان شناختی را یکی از مهم ترین دانش هاي زیربنایی در سبک زندگی می داند و خاطرنشان می سازد؛ هر چه شناخت از انسان جامع تر، عمیق تر و دقیق تر باشد، برنامه ریزي و طراحی سبک زنـدگی از بنمایه هاي استوارتري برخوردار و به حقیقت انسانی نزدیک تر خواهد بود. چرا که معتقد است؛
نخست، انسان آمیزه اي از روح و بدن است، یعنی انسان موجودي مرکب از روح و بدن دو حیثیـت درهم تنیده است. وجود جسم امري بدیهی به شمار می آید، مهم آن است که وجود روح به اثبات رسد. قرآن کریم نیز دربارة ابعاد وجودي انسان می فرماید «ما از پیش انسان را از چکیده و خلاصه اى از گل آفریدیم و سپس او را نطفه اى در قرارگاهى محفوظ کردیم و آنگاه نطفه را علقه و علقه را مضغه و مضغه را استخوان ساختیم، پس آن استخوان را با گوشت پوشاندیم و در آخر او را خلقتى دیگر دادیم، پس آفرین به خدا کـه بهتـرین خالقان است.» براساس این مبنا اهداف، اصول، گستره، عوامل و موانـع سـبک زنـدگِیِ کـه معتقـد بـه روح و جاودانگی آن است، با دیگر سب کهاي زندگی تحول و تفاوت کلی می یابد.
دوم، روح و بدن بر یکدیگر تأثیرگذارند. بدون تردید روح و بـدن بـر یکـدیگر تـأثیر متقابل دارد. قرآن کریم یک قانون کلى و همگانى را بیان می کند و آن این کـه همراهـی ایمان و عمل هاي صالح با ایجاد هم افزایی و تأثیر مستقیم، سعادت و حیات طیبه را بـه ارمغان می آورد.
سوم، اختیار انسان بر عوامل محیطی چیرگی دارد. مقصود از اختیار انسان، توانایی انتخـاب یک گزینه از میان گزینه هاي پیشروي پس از سنجش میان آن هاسـت؛ هرچنـد انتخـاب یکی دشوارتر از دیگري باشد. قرآن بر انتخاب گـري، آزادي و قـدرت تصـمیم گیـري انسان تصریح و تأکید می کند. قرآن کریم جهنم را نتیجه سوء اختیار دوزخیان بیان می کند.
چهارم، انسان موجودی اندیشمند است. قرآن کریم سرشار از آیاتی است که انسان را به بهره گیري از این نعمت خدادادي براي کسب سبک زندگی عاقلانه تشـویق مـی کنـد و انسـان را در سبک زندگی کسانی که زندگی سعادتمندانه اي نساخته اند، به اندیشیدن دعوت می کنـد.
پنجم، انسان کمال جو معرفی می شود. کمـال جـویی آدمـی گرایشـی فطـري اسـت کـه منشـا همـه تلاش هاي بشر است، از این رو قرآن کریم بر نامتناهی بودن کمالگرایی انسان تأکید دارد.
ششم، انسان موجودی هدفمند است. تفاوت انسان ها با یک دیگر در نوع هدفی است که براي خود برمی گزیننـد.
هفتم، انسان دارای هویت فردی و جمعی است. چون به دلیل نیازمندي یا کمال جویی و بـه لحـاظ ساختار شخصیتی و فطري موجودي اجتمـاعی اسـت. البته وجـه فـردي نـاظر بـر بعـد اختصاصـی وجـود و شخصیت منحصر به فرد او و وجه جمعی ناظر بر بعد مشترك زنـدگی آدمـی بـا دیگـر انسان هاست.
هشتم، زندگی دنیوی و اخروی انسان دارای پیوستگی است. زنـدگی دنیـوي انسان مقدمه زندگی اخروي او می باشد و چگونگی زندگی اخـروي او نتیجـه زنـدگی دنیایی اوست؛ پس ارزیابی بهشتی یا جهنمی بودن انسـان بـه نـوع سـبک زندگی صالحانه و یا گناهکارانه دنیوي او بسـتگی دارد.
نهم، انسان براي رسیدن به کمال حقیقی نیازمند وحی است، چون بـه تنهـایی و با اتکا به خرد و دستاوردهاي تجربی و حسی نمی تواند راه سـعادت اخـروي و کمـال حقیقی را بپیماید؛ پس نیازمند راه دیگـري است تا معارف بالایی را به دست آورد و در پرتوي آن به کمال دست یابد. قرآن کریم جبران نارسایی ابزارهاي عمومی معرفتی بشر را فلسفه ارسال پیامبران و آوردن دین بیـان می کند.
مبانی ارزش شناختی
موضوع دیگری که این پژوهش مورد بررسی قرار می دهد مبانی ارزش شناختی بر روی سبک زندگی است و عنوان می کند؛ سبک زندگی و مبانی ارزش شناختی چنان داراي پیوندي عمیـق و تنگاتنـگ بـا یک دیگرند که بسیاري از تئوري هاي پیشرفته شناخت یکـی از آن دو را بـدون دیگـري ممکن نمی دانند، از این رو تقریبًاً سبک زندگی در قالب واژه هایی چون طرز فکرها و یا اعمال، تعریف و مفهوم سازي می شود.
براساس این پژوهش مهم ترین مبانی ارزش شناختی سبک زندگی شامل موارد ذیل می شود؛
نخست، ارزش ها باید بر واقعیت ها باشد که این را می توان تنها در دیدگاه معتدل یافت، چون دیدگاه افراطی ذهنیت و پسند انسان را منشأ ارزش می داند و دیـدگاه تفریطـی نیز ارزش ها را سیماي واقعیت ها بیان می کند. از دیدگاه قرآن هر رفتـاري در نفس سیر تکاملی و تکوین هویت فـرد، اثـر واقعـی و نتیجـه حقیقـی بـه دنبـال دارد؛ بنابراین منشأ ارزِشِ برخاسته از واقعیت ها و تأثیر آن در تکوین و تکامل هویت انسانی واقعی است.
دوم، زمانی عمل و رفتار ارزشمند می شود که حسن فعلی و فاعلی داشته باشد. در نظام ارزشی توحیدي در مقام التزام عملی به ارزش ها و اجتناب از ضد ارزش ها هر رفتار اختیاريِ فـرد نخسـت باید فی حد نفسه عمل صالح باشد. همچنین بـر مبـادي مناسبی استوار باشد تا موجب کمال نفسانی گـردد. یعنی حسن و قبح فعلى یا خـوبى و بـدی اعمال از نظر بعد اول بستگى به اثر خارجى آن عمل دارد و حسن و قـبح فـاعلى یـا خوبى و بدى از نظر بعد دوم بستگى به کیفیت صدور آن از فاعل دارد. این مبنا با جان انسان ها سروکار دارد، یعنی تنها به دنبال ظهور رفتارهاي احسان گرایانه ناظر نیست. بلکـه هـدفاصلی شکل گیري هویت، شخصیت و شاکله نیکوست. رفتار و کنشی ارزشمند است که صرفًاً براي تحصیل رضاي خداوند انجام گیرد.
تحلیل مبانی سبک زندگی
این پژوهش معتقد است انسان و ارتبـاط او بـا هسـتی و شـناخت حقیقـت وجـودي انسـان از مهـم تـرین محورهاي سبک زنـدگی اسـت و شـناخت واقعیـت هسـتی و ابعـاد وجـودي انسـان و ارتباط هاي او چارچوب سبک زندگی او را مشخص می کند، یعنی از واکاوي مبانی هستی شناختی و انسان شناختی جهـان بینـی به دست می آید. از بررسی مبانی ارزش شناختی نیز ایدئولوژي، بایدها و نبایدها و چارچوب نظام ارزشی سبک زندگی مؤمنانه کشف می شود.
الگوهاي رفتاري
در ادامه پژوهش آمده: نگاه قرآن کریم به الگوهاي رفتاري، رویکردي هنجارمحور و تجویزگرایانه اسـت و الگوهـاي رفتـاري داراي اسـتاندارد و چـارچوب است. البته هر الگوي رفتاري شایستگی کمـال رسـانی انسان را ندارد. ولی رابطه بین مبانی و پیش فرض ها و رفتارها در بردارندة رابطه متقابـل بـین بیـنش هـا، ارزش ها، نگرش ها، گرایش ها و الگوهاي رفتاري است.
نکات پایانی و جمع بندی شده پژوهش نیز شامل موارد ذیل می شود؛
نخست، انسان موجودي آمیخته از دو بعد مادي و معنوي است، از این رو از یک سو داراي گرایش هاي مادي و حیوانی است و از سوي دیگر داراي گرایش هاي فرامـادي اسـت و آن چیزي که انسان را جهت دهی و مدیریت می کند شناخت ها درباره آموزه هاي دینی و الگـوگیري از زنـدگی معصـومان است.
دوم، جهان بینی باید توحیدی باشد، چون با دستیابی به جهان بینی توحیدي نگرش هـاي مؤمنانـه، ایمان و باورهاي خداپرستی در جان فرد خلق مـی شـود. این جهان بینی تبیین گر گرایش هاي اصیل انسانی است.
سوم، نظام ارزشی توحیدی از جهان بینی توحیدی به وجود می آید. براساس این جهان بینی انسان باید یک سري از رفتارها و دانش ها را کسب و از یـک سـري از آن ها پرهیز کند. به همین دلیل تکلیف محور و وظیفه شناس می شـود.
چهارم، نگرش هاي توحیدي در دل و جان انسان شکل می گیرد. چون فرد با شناختی که به دست آورده، آن ها را ارزیابی می کند، اگر این ارزیابی مثبت باشد در فـرد احساسی مثبت و متناسب با شناخت ها شکل می گیرد.
پنجم، گرایش فرد توحیدی می شود، چون در پی شکل گیري نگـرش توحیـدي گـرایش بـه آن و انجـام رفتارهاي متناسب با آن در فرد به وجود می آید.
ششم، در این مرحله اخلاص و فضایل اخلاقی در فرد ایجاد می شود، چون انجام رفتارهاي صالح با قصـد اخـلاص شایستگی کمال یابی انسان را فراهم می آورد.
هفتم، عوامل مداخله گر را باید شناخت، چون انسان موجود اجتماعی است و شرایط محیطی، میزان برجستگی سـبک زندگی مؤمنانـه و... در به نمایش درآمدن الگوهاي رفتاري مطلوب تأثیرگذار است.
هشتم، الگوهاي رفتـاري مطلـوب را باید شناخت، در این دیدگاه الگوهـاي رفتـاري مطلـوب سـبک زنـدگی مؤمنانـه دست کم در چهار ارتباط انسان با خدا، خـود، دیگـران و طبیعـت بـر محـور عبودیـت خداوند تعریف می شود که متمایز از دیگر سبک هاي زندگی است.
نهم، باید فرد بداند که الگوهاي رفتاري بر دیگر بنیادهاي سبک زندگی تأثیر می گذارد. از دیدگاه قرآن کریم رفتارها و اعمال انسان در سیر درونی و شکل گیـري قلب و روح او اثر مستقیم دارد. در این باره می توان به داستان بلعم بـاعورا اشاره کرد.
انتهای پیام/