عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: بر خلاف کسانی که میگویند علم دینی فقط در علوم انسانی معنا دارد بنده معتقدم موضوع علم دینی هم در علوم انسانی صادق است و هم در علوم تجربی.
به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ ما رویکرد مصرفکنندگیِ علم را تبدیل کنیم به رویکرد تولید علم... چرا در زمینه علوم انسانی وقتی گفته میشود که بنشینیم فکر کنیم و علوم انسانیِ اسلامی را پیدا کنیم، یک عدّهای فوراً برمیآشوبند که «آقا! علم است!» علم است؟ در علوم تجربی که علم بودنش و نتایجش قابل آزمایش در آزمایشگاه است، اینهمه غلط بودنِ یافتههای علمی روزبهروز اثبات میشود، آنوقت شما در علوم انسانی توقّع دارید [غلط نباشد]؟» این جملات بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اساتید دانشگاه در ماه رمضان سال جاری است. به همین بهانه در گفتوگویی با دکتر مهدی گلشنی، استاد تمام گروه فلسفه علم دانشگاه شریف، موضوع مبانی علوم و امکان تولید علم در کشور به بحث گذاشته شده است.
وجود مبانی و پارادایمها و نظریههای متعارض علمی بهویژه در علوم انسانی چگونه به ما این امکان را میدهد که علمی مناسب با مبانی خودمان سامان دهیم؟
چیزی که در نیمه دوم قرن بیستم تقریباً اکثر فلاسفه علم قبول داشتند این بود که آزمایشهای تجربی تئوریها را به طور قطعی متعین نمیکنند؛ یعنی مثلاً شما نتایجی در آزمایشهای فیزیکی بهدست میآورید که برایش فقط یک نوع تئوری نمیتوانید بسازید، بلکه تعداد بیشتری تئوری میتوانید بسازید که همهشان جواب آزمایشها را توجیه میکنند. فرق این تئوریها نه در آزمایشهای تجربی، که در اصول عامِ فوقِ علمی است.
از طرف دیگر نشان داده شده است که تمام تمام تئوریهای مهم علمی بر مبنای یکدسته اصول ساخته میشود.
بنابراین این مساله مطرح میشود که ما میتوانیم نظریههایی داشته باشیم که اصول مورد قبول ما در آن لحاظ شده باشد و ضمناً همان جوابهای تجربی را هم به دست بیاوریم. فرق تئوریهای در وسعت و آیندهنگری و حاصلخیزی آنهاست. یک مثال میزنم. در حوزه اتمی ما یک دسته نتایج داریم. اتمهای تشعشعاتی دارند که ما از طریق آن میگوییم این اتم سدیم است آن اتم کربن و... این را برایش تئوری ساختهاند.
تئوری رایج میگوید در سطح اتمی شانس حاکم است. علیت حاکم نیست. تئوری مقابلش میگوید علیت حاکم است اما ما فعلاً علت را نمیتوانیم پیدا کنیم. هر دو هم نتایج تجربی فعلی را به دست میآورند.
تا اینجا هر دو نظریه برابر هستند اما آن نظریهای که میگوید شانس حاکم است دیگر به دنبال تفحصی نمیرود که ممکن است علتی در کار باشد. درحالیکه نظریه معتقد به حاکمیت علیت قضایا را دنبال میکند تا بتواند علل را در سطح اتمی پیدا کند.
صحبت این است که ادیان توحیدی هم اصولی دارند؛ مثلاً اینکه سرنخ تمام قضایا به وحدت برمیگردد.
در علوم روز عملاً دانشمندان بهدنبال همین وحدت هستند و همه نیروهای موجود را میخواهند به یک نیرو برگردانند. شما در عالم حوادث گوناگونی میبینید.
یک فرض در مواجهه با این حوادث این است که اینها هردمبیل و بیقاعده است، فرض دیگر این است که این حوادث منظم و هدفمند است. بنابراین دانشمندان دو گروه میشوند.
اینجاست که علم دینی مطرح میشود. در اصول عام ادیان ابراهیمی تفاوت چندانی با هم ندارند. مادیگراها هم در طرف دیگر قرار دارند. این دو گروه نظریهها در افقهایی که به روی دانشمند باز میکنند، تفاوت دارند.
این تفاوت افقها و تئوریها که شما میفرمایید در علوم تجربی مانند فیزیک وجود دارد. در علوم انسانی چطور؟
در علوم انسانی که خیلی بیشتر است. در علوم تجربی خیلی از علما و فارغالتحصیلان توجه ندارند که در علمشان تعداد زیادی از این مفروضات عام غیرتجربی وجود دارد. اخیراً اما عدهای از فیزیکدانان و زیستشناسان طراز اول متوجه این مطلب شدهاند. وقتی شما به حوزه علوم انسانی وارد میشوید این قضایا شدتش خیلی بیشتر میشود. شما با موجودی مثل انسان سروکار دارید که شعور دارد.
ما هنوز در علوم نمیتوانیم بگوییم شعور چیست. علمای طراز اول فیزیک و زیستشناسی میگویند علم نمیتواند شعور را توضیح دهد.
عدهای میگویند نه الان که هیچ وقت علم نمیتواند توضیح دهد. شما اگر به یک الکترون نیرو وارد کنید مجبور است که در همان مسیر حرکت کند اما از انسان که سؤال میکنید میسنجد که چه جوابی به صلاحش است. لذا در علوم انسانی، دینی بودن علم بسیار غامضتر و دشوارتر است اما مرتبطتر هم هست.
بر خلاف کسانی که میگویند علم دینی فقط در علوم انسانی معنا دارد بنده معتقدم موضوع علم دینی هم در علوم انسانی صادق است و هم در علوم تجربی.
یکی از موضوعاتی که خیلی مطرح میشود این است که ما در علم تولیدکننده نیستیم و بیشتر مصرفکننده هستیم. راهکاری که برخی مدافعان علم دینی بهرغم تعارضات درونیشان ارائه میدهند این است که ما باید بر همین مبانی علوم که شما میفرمایید متمرکز شویم و از آن به علم دینی و تولید برسیم. آیا این دعوا بر سر مبانی ما را از مسالهمندی و توجه به نیازها دور نمیکند؟
به نظر من مشکل بر سر این اصول نیست. اگر کمی به علوم و مباحث روز مسلط باشیم متوجه میشویم که مبانی غیرتجربی در علم دخیل است. توجه به مبانی با کار مسالهمند علمی منافاتی ندارد. آنچه باعث میشود ما تولید علم نداشته باشیم چیزی دیگری است که عبارت است از فرمولها و معیارهای مصنوعی است که بر دانشگاههای ما حاکم است. مقالهمداری مهمترین مانع تولید علم است.
کسی که بهدنبال مقاله فوری است، که ترفیع بگیرد، نمیتواند کار جدی و طراز اول انجام دهد چون وقتگیر است.
شما اگر بخواهید در علوم روز حرف جدیدی بزنید وقتگیر است و اصلاً نمیتوانید خودتان را با معیارهای دانشگاهی ما هماهنگ کنید.
یعنی همیشه دعوا بر سر مبانی علم نیست؟
خیر، نیست. دعوا سر معیارهایی است که باعث شده است وقتتان نه صرف رفع نیازهای کشور شود و نه صرف نوآوری علمی.
شما به من بگویید آن کسانی که این همه مقاله دارند، چند درصد از مقالاتشان در جهت رفع نیازهای کشور است؟
این دانشگاههای بزرگ ما پُز تعداد مقالاتشان را میدهند اما چند تا از این مقالات نوآوری علمی است؟ اگر در جهت رفع نیازها بود که واردات ما اینقدر زیاد نبود. ما همه چیز را وارد میکنیم و علم داخلی مشکل تولید را حل نکرده است. اینجا دعوا بر سر دینی بودن و غیر دینی بودن نیست. علاوهبر اینکه دینی بودن علم ما را مکلف میکند که با علم به رفع نیازهای کشور بپردازیم تا یک جامعه اسلامی برتر داشته باشیم.
آقای شریعتی نیاسر، معاون وزیر علوم در یک برنامه تلویزیونی با حضور شما میگفتند که ما اگر این معیارها را برداریم، اولاً جایگزینی نداریم و ثانیاً معیارهایی مانند اختراع، بسیار هزینهبر است و امکانپذیر نیست. شما چه نظری دارید؟
من اصلاً این حرف را قبول ندارم. معیارهای جدید این است که مثلاً شخصی در اختراع بسیار قوی است، باید بگذارند که اختراع کند، شخصی در نوشتن کتاب قوی است، بگذارند کتاب بنویسد و ایده ابتکاری را بسط دهد. شخصی هم در حوزه نظریهپردازی قوی است و... یک معیار واحد نباید قرار بدهند.
در همین دانشگاه صنعتی شریف آدمهایی داشتیم که از نظر اختراع و نوآوری فنی بسیار خوب بودند اما چون مقاله نداشتند، ترفیع نگرفتند. چرا به دنیا نگاه نمیکنند؟ در آمریکا شخصی در مقطع دکترا فارغالتحصیل شده است، بدون اینکه مقالهای داشته باشد! در ایران غیرممکن است.
مگر قبلاً مراجع ما بر اساس قدرت استنباط درجه اجتهاد را به کسی نمیدادند؟ این ممکن است و در سابقه ما وجود داشته است.
شما چه معیارهایی را پیشنهاد میدهید؟
یکی میتواند کتابهایی باشد که نیاز کشور را رفع کند نه اینکه صرفاً ترجمه متن باشد. در آمریکا این موضوع اتفاق افتاد. از کسی شنیدم که میگفت یک استاد در آمریکا خیلی پیشرفت کرده بود و یکمرتبه استاد تمام شده بود. او اصلاً مقالهای نداشت. استاد راهنمایش میگفت او کتابی نوشته است که جهانی شده است و بهعنوان کتاب درسی تدریس میشود و چند میلیون از نسخههای آن به فروش رفته است. یا در یک مورد دیگر، نیروی دریایی آمریکا طرحی را به یک دانشگاه پیشنهاد میدهد و استادی آن را میپذیرد و انجام میدهد. نیروی دریایی به دانشگاه نامه مینویسد که این استاد یک نیاز بسیار مهم ما را برطرف کرده است و به هر طریق که میتوانید او را تشویق کنید. راههای مختلفی برای سنجش وجود دارد. نباید منحصر کنند و حق وتو را به یک مقاله بدهند.
الان در دانشگاه شریف یکی از نمرههایی که میدهند این است که مثلاً فلانی کار اداری کرده باشد! این شد معیار؟! کجای دنیا اینطور است؟! بله؛ اگر کسی مدیر شد باید امتیازش را بگیرد اما آن کسی که مدیر نشده است و کار اداری نکرده است چرا باید حق وتو در مقابلش باشد.
اصلاح این معیارها سهل و ممتنع است. اگر دست اهلش بیفتد فوری انجام میشود و اگر دست ناوارد باشد کار روی زمین میماند.
البته ظاهراً اینجا اقتصاد سیاسی تولید مقاله هم بیتأثیر نیست. بالاخره مقالهنویسی و رزومه درست کردن امتیازات فراوانی میتواند داشته باشد.
بله، اصلاً برای عدهای دکان شده است. باید عقلا و بزرگان کشور بسنجند که این به چه قیمتی تمام میشود. اصرار دارند که باید مقاله در ژورنال خارجی و آیاسآی چاپ شود. توجه ندارند که اگر این مقاله رفع نیاز داخلی کرده باشد اصلاً در آنها چاپ نمیشود. اگرهم بخواهد نوآوری کند وقتگیر است.
سوالی که برای من بهعنوان خبرنگار تحولات حوزه علوم انسانی و دانشگاه پیش میآید این است که در ترکیب شورای عالی انقلاب فرهنگی بهعنوان مهمترین نهاد تصمیمگیرنده و سیاستگذار دانشگاه، اساتید و اندیشمندان مبرز بسیاری از جمله خود حضرتعالی و آقایان داوری، پارسانیا، رشاد، کچویان، رحیمپور و... حضور دارند. این اساتید خودشان در این زمینهها صاحبنظر هستند. پس چرا تاثیری در اصلاح روندها مشاهده نمیشود؟
من بارها در شورا صحبت کردهام اما باز کم است و متاسفانه همه درباره این قضایا حرف نزدهاند. بنده و بعضی دیگر بیشترین دفعات درباره این موضوعات حرف زدهایم. شاهدش هم صورتجلسه شوراست. اما گوش نمیدهند و اهمیت هم نمیدهند. اصلاً این بحثها مطرح نمیشود که بخواهد رأی بیاورد یا نه. ما قبل از دستور ایرادها را میگوییم اما مدیریت جلسه باید اولویت قائل شود اما ظاهراً برای اینطور چیزها اولویتی قائل نیست.
انتهای پیام/
منبع: صبح نو