تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, سياست, یادداشت ها
شماره : 7216
تاریخ : ۱۳ شهریور, ۱۳۹۷ :: ۱۵:۴۸
گفتمان اسلام سیاسی انقلاب در فضاي مجازي جدید/ ساده‌ترین راه گرفتار نشدن در آسیب‌های فضای مجازی چیست؟

فضاي مجازي عرصه هاي تازه اي را براي زندگي بشر به وجود آورده است به گونه اي که با قبلش مقايسه پذير نيست. اما همچنان تأثر و تأثير پديده هاي نويني مانند اسلام سياسي برآمده از انقلاب اسلامي در فضاي مجازي با منطق متفاوت ابهام هاي فراواني را برمي انگيزاند. حال سؤال اين است که در چنين وضعيتي اسلام سياسي در مقام دين، فرهنگ و هويت متفاوت چه سرنوشتي خواهد داشت.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، محمدعلی توانا استاديار گروه علوم سياسي دانشگاه يزد و محمود علی پور دانشجوي دکتري انديشه سياسي دانشگاه تربيت مدرس در مقاله «اسلام سیاسی انقلاب ایران در فضاي مجازي چندلایه و متکثر؛ رخ نمایی براساس تفاوت» می نویسند:

فضاي مجازي عرصه هاي تازه اي را براي زندگي بشر به وجود آورده است به گونه اي که با قبلش مقايسه پذير نيست. اما همچنان تأثر و تأثير پديده هاي نويني مانند اسلام سياسي برآمده از انقلاب اسلامي در فضاي مجازي با منطق متفاوت ابهام هاي فراواني را برمي انگيزاند.

البته درباره آينده اسلام سياسي پژوهش هاي گوناگوني با دو گرايش بدبينانه و خوشبينانه صورت گرفته اما درباره سرنوشتش در فضاي مجازي اثر چشمگيري وجود ندارد. حال سؤال اين است که در چنين وضعيتي اسلام سياسي در مقام دين، فرهنگ و هويت متفاوت چه سرنوشتي خواهد داشت. به نظر مي رسد اسلام سياسي ايران با وجود استيلاي غرب در فضاي مجازي چندلايه و متکثر مي تواند بر مبناي ظرفيت هاي عقلاني اعتقادي اش به پديده اي جهان شمول تر تبديل شود.

اسلام سياسي نوين برآمده از انقلاب اسلامي ايران با درهم آميختن دين و سياست مي کوشد تا بر مبناي عقلانيت و با تکيه بر متن اسلام هويت اسلامي را در وضعيت مدرن بازسازي کند و الگويي فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي براي زيست انسان مدرن به دست آورد اما مهم آن است که اين گفتمان در فضاي مجازي چندلايه و متکثر چه سرنوشتي مي يابد؟ آيا اين اسلام سياسي مي تواند خود را با فضاي مجازي جديد سازگار کند و هويت اسلامي را شيوه اي براي زيست بشريت طرح نمايد؟

اسلام سياسي انقلابي پيش از هرچيز بايد خود با مختصات فضاي مجازي تنظيم کند. اگر بپذيريم که فضاي مجازي سيال است آن گاه اين گفتمان بايد بر مبناي تحول و سياليت خود را بازسازي کند. گفتمان اسلام سياسي انقلابي چنين قابلیتي را دارد، يعني مي تواند بر مبناي دال شناور اسلام مدلول هاي متعدد و متکثر بپذيرد. شايد بتوان تجربه اسلام در سرزمين هاي متفاوت را دليلي بر اين ادعا دانست، براي مثال اسلام در بافت فرهنگي ايران، شمال آفريقا و شرق آسيا مصاديق متفاوتي يافته است. از منظر تاريخي نيز مي توان اين تحول را در سرزميني مشخص مانند ايران مشاهده نمود؛ براي مثال اسلام مبتني بر تقيه که بيش هزار سال بر فقه سياسي شيعي حاکم بوده، در دوران معاصر با ديدگاه هاي ملااحمد نراقي و به صورت خاص امام خميني(ره) به اسلام سياسي کنشگر تبديل شد.

موضوع ديگر مشارکت در عرصه مجازي سيال و متکثر است. اين مشارکت مي تواند بر مبناي منطق متفاوت اسلام و در قالب توليد و تکثير پيام هاي متفاوت صورت گيرد. به بيان ديگر اسلام سياسي بايد در فضای مجازي چندلايه دال مرکزي اسلام را توليد و تکثير کند. به طبع فقه پويا همان گونه که مدنظر امام خميني(ره) است، نقش اساسي را در توليد پيام هاي اسلامي ايفا مي نمايد. در عين حال بايد توليد و تکثير پيام هاي اسلام متناسب با لايه ها و مخاطبان بسيار باشد. شايد مهم ترين بخش توليد پيام، ابداع واژه متناسب با رخداده است. از اين رو اگر گفتمان اسلام سياسي قصد دارد تأمل و تفکر عميقي را برانگيزد بايد براي بيان رخداد بزرگي چون اسلام واژه هاي بديعي را خلق کند. همچنين اگر فرايند ارجاع دائمي به متن دين لحاظ شود امکان توليد و تکثير بي حدومرز معنا کاهش مي يابد.

افزون بر اين بايد توليد و تکثير معناهاي اسلام بازتاب دهنده وضعيت انسان مسلمان، فرهنگ و هويت ديني وي باشد. البته گفتمان اسلام سياسي انقلابي در درون خودخرده گفتمان هاي متعددي دارد که به تعبير «بابي سعيد» عنصر وحدت بخش آنان دال مرکزي اسلام است اين خرده گفتمان ها بايد واژه ها، معناها و مدلول هاي متعدد و متکثرشان را متناسب با لايه هاي متفاوت عرصه مجازي توليد و تکثير نمايند.

نبايد فراموش کرد که در اين فرآيند ممکن است پيام توليد شده از معناي نخستينش خارج شود يا به بيان ديگر مخاطبان خوانش هاي متفاوتي بيابند و به تعبير ريکور با تورم خوانش مواجه گردد. در اين ميان گفت وگو براساس قابليت فهم، صدق، صداقت و درستي مي تواند از بدفهمي جلوگيري کند.

همچنين بايد در فضاي مجازي معناهاي متفاوت از اسلام گفت وگو و نقد شوند. در واقع توليد، تکثير، گفت وگو، نقد و پاسخ گويي بخشي از فرآيند گفتمان اسلام سياسی انقلابي براي جهاني شدن است، زيرا گفت وگو نقاط قوت و ضعف را برملا مي سازد و تعالي بخش است. البته به ضرورت چنين فرآيندي نتيجه گرا نخواهد بود بلکه با پذيرش آزادانه و مختارانه فهم هاي متفاوت از اسلام به پيش مي رود. همچنين بر خلاف نسبي گرايي راديکال معيار قضاوت درباره اين فهم هاي متفاوت ارجاع به متن اسلام و تأييد چنين معنايي از سوي مخاطبان خاص و عام مي باشد.

نکته ديگر اين که بايد گفتمان اسلام سياسي انقلابي در فضاي مجازي پيام ها، الگوها و راه حل هاي خود را در قالب زبان مشترک بيان نماید تا براي ديگري فهم پذير باشد، زيرا زبان مشترک زمينه را براي گفت وگوي سازنده و انتقادي ميان خود و ديگري فراهم مي آورد.

همچنين بايد در نظر داشت به جاي اين که ميدان کنش ورزي در عرصه مجازي به ديگري(به ويژه غرب) واگذار شود و ديگري براساس بافتار و فرهنگ متفاوتش مدلول هايي به نام اسلام راستين صادر نمايد، گفتمان اسلام سياسي انقلابي بايد مدلول هاي فراوان و خلاقانه خود از اسلام را بازتوليد و بازپخش نمايد.

افزون بر اين فضاي مجازي چندلايه و متکثر امکان مقاومت فرهنگي و هويتي در مقابل غير را تا حدودي فراهم مي آورد. یعنی اسلام سياسي انقلابي نيز به مثابه هويت و فرهنگي متمايز مي تواند براساس منطق متفاوتش در برابر سيطره فرهنگ هاي ديگر بر جهان مجازي چندلايه مقاومت نمايد.

شايد اگر مفاهيم مشترک ميان خرده گفتمان هاي اسلام سياسي را تکيه گاه در نظر بگيريم اين مقاومت گستره وسيع تري يابد، براي مثال مفاهيم پايه اي مانند ايمان يا استناد به شعائر مشترک مانند حج و روزه مي تواند پيوستگي براي مقاومت در مقابل فرهنگ غير را افزايش دهد و متناسب با آن ها پيام هايي در عرصه مجازي چندلايه متکثر توليد و بازپخش شود، به ديگر بيان شايد بهترين روش مقاومت مشارکت فعالانه در معناسازي است زيرا هويت سازي از طريق معناسازي و نمايش تمايزات ممکن مي شود. چنين فرآيندي امکان مقاومت در مقابل ديگري همسان ساز واستيلا يابنده را بيشتر مي کند.

البته فضاي مجازي مي تواند عرصه سرگشتگي نيز باشد زيرا سوژه در فضايي منزوي پرتاب مي شود به گونه اي که تماس وي با واقعيت از دست مي رود يا دستکم کمرنگ مي شود. به بيان ساده خطر سرگشتگي و ازخودبيگانگي در عرصه مجازي درنتيجه توليد و پخش تصاعدي پيام ها وجود دارد زيرا با غوطه وري سوژه ها در متن هايي متکثر واقعيت مجازي متراکمي توليد مي شود که از کنترل همگان حتي مؤلف اوليه نيز خارج است. اما حلقه وحدت بخش بر مبناي دال مرکزي اسلام مي تواند سرگشتگي و ازخودبيگانگي را کم أثر سازد.

موضوع ديگر حرکت توأمان گفتمان اسلام سياسي انقلابي از خاص گرايي به عام گرايي و برعکس است. گفتمان اسلام سياسي انقلابي بايد منطق متفاوتش را بر مبناي اصول و ارزش هاي اسلامي پي ريزي نمايد. بايد چنين منطقي با مقتضيات روز متناسب باشد و در عين حال با ويژگي هاي اساسي بستر کلي کنش ورزي در عرصه مجازي مثل عدم تحکم، فقدان خشونت ورزي، شناساسي و احترام به غير و تنظيم پيام هايي در قالب گزاره هاي صادقانه، فهم پذير و... سازگار باشد.

چنين ويژگي هايي را مي توان از متن اسلام به دست آورد. البته بايد خاص گرايي به عام گرايي و از عام گرايي به خاص گرايي مانند يک چرخه تداوم داشته باشد؛ بدين معنا که گفتمان اسلام سياسي انقلابي بايد پيام هایش را نه فقط در چارچوب فراملي، فراقومي، فرانژادي، فراديني، فرامذهبي، فرازباني، فراجنسي، فراطبقاتي و... بلکه هم زمان در چارچوب ملي، قومي، نژادي، ديني، مذهبي، زباني، جنسي، طبقاتي و... متفاوت هم عرضه کند.

به نظر مي رسد چنين عام گرايي خاص گرايي در متن اسلام وجود دارد. براي مثال قرآن کريم در بيشتر موارد مخاطب يا ايها الناس را به کار مي برد که مفهومي همه شمول است، يعني هيچ گروه، نژاد، قوميت، مذهب، جنسيتي را ناديده نمي گيرد.

موضوع بعد انعطاف و مداراي با ديگري است. به نظر مي رسد بستر کنش ورزي چه در عرصه مجازي و چه واقعي بايد از عناصر و مصاديق خشونت پاک شود. در اين زمينه کنش گفتاري مسالمت جويانه امکان شنيده شدن را افزايش مي دهد. به طبع همان گونه که پيش تر بيان شد آموزه هاي عدم خشونت و مدارا در متن اسلام کم نيست. ضمن اين که گفتمان هاي اسلام گرايي مسالمت جو براساس فقه اللغه جهاد را گونه اي تلاش معنوي در راه خداوند معنا مي کنند که هيچ گونه نسبتي با خشونت ندارد.

براساس آنچه بيان شد به نظر مي رسد گفتمان اسلام سياسي انقلاب ايران ظرفيت و توانمندي لازم براي حضور مؤثر در عرصه مجازي چندلايه، متکثر و سيال را دارد. البته اين عرصه بي خطر نيست. شايد نخستين خطر از سوي گفتمان هاي اسلام سياسي رقيب است که با مفاهيم شان در اين عرصه حضور جدي دارند. تمايزگذاري با چنين گفتمان هايي مي تواند مرزهاي هويتي اسلام سياسي انقلابي را پررنگ تر کند. به غير از اين درون گفتمان اسلام سياسي برآمده از انقلاب اسلامي ايران نيز خرده گفتمان هاي فراواني وجود دارد که سه نمونه آن براي مردم ايران آشناتر است؛ خرده گفتمان اصول گرايي، اصلاح طلبي و اعتدال گرايي.

به نظر مي رسد نخست بايد گفت وگو و نقد عقلاني اخلاقي ميان اين خرده گفتمان ها نهادينه شود و سپس به تجربه عام بدل گردد. خطر ديگر استيلاي رسانه هاي غربي بر عرصه مجازي است. رسانه هاي غربي در اين زمينه نسبت به مسلمانان برتري هايي دارند. بخشي از اين برتري به قدرت فناوري غرب، برخي ديگر به قدرت اقتصادي آنان و بخش مهم تر و اصلي تر آن به قدرت معرفت سازي آنان بازمي گردد که توانسته اند تا حدودي ارزش هاي غربي را کعبه آمال معرفي نمايند. چنين قدرت و دانش برساخته اي را مي توان براساس حاکميت گفتمان شرق شناسانه بر اذهان تحليل نمود به گونه اي که معيار قضاوت انسان مسلمان درباره خويش همان معيارهاي و تقابل هاي دوگانه(همانند عقب مانده پيشرفته، آزاد مستبد، متمدن وحشي، فرادست فرودست، عقل محور اسطوره محور و...) است که در دانش غرب توليد شده و در مشرق زمين هم به شيوه هاي گوناگون (از جمله حاکميت علوم غربي نه تنها بر دانشگاه ها بلکه بر زندگي رومروزه ) باز توليد مي شود.

خطر ديگر را مي توان بي اعتمادي مسلمانان و غربيان به يک ديگر دانست به ويژه بي اعتمادي مسلمانان به غرب و رسانه هاي غربي بسيار است. اين بي اعتمادي ديوار بسيار بلندي است که تجربه مسلمانان آن را تقويت مي نمايد. اما شايد بتوان با مسئوليت پذيري، ارائه تصاوير واقعي از اسلام و تلاش براي فهم ديگري در فضاي مجازي ستيزه گيري را به مجادله، دشمني را به مخالفت و خشونت را به رقابت بدل کند.

به هر حال قدرت فضاي مجازي را نمي توان ناديده گرفت. شايد مثالي پيش پا افتاده به تعبير هايدگر در اين زمينه به ما کمک نمايد. برای نمونه هزاران نفر در ١٩٣ کشور روز ٣١ خرداد ١٣٩٤ را با يوگا شروع کردند. چنين رخدادي بدون کمک شبکه هاي اجتماعي در عرصه فضاي مجازي ممکن نبود. اين مثال نشان مي دهد چگونه فضاي مجازي مي تواند پديده اي خاص را به پديده اي جهاني و عام بدل نمايند. هر چند ضرورتاﹰ همه آناني که به اين کار مبادرت نمودند از يوگاي سبک کشور مادر يعني هند تبعيت نمي کنند و آن را با فرهنگ و شيوه زندگي خود در هم آميخته اند.

فضاي مجازي سيال، متکثر و چندلايه عرصه اي براي کنش وزي تعاملي است. در چنين عرصه اي همواره خطرهايي مانند خشونت، بي بند وباري است يلاو سرکوب نيز وجود دارد اما مي توان از دو راه حل يکي ساده و ديگري سخت سخن گفت: در راه حل ساده مي توان از کنش ورزي در اين عرصه طفره رفت و فقط به کنش در دنياي واقعي بسنده کرد اما نبايد فراموش نمود که دنياي واقعي نيز به شدت از تصاوير نمادين و متن هاي توليد و تکثيرشده در عرصه مجازي اثر مي پذيرد.

اما راه حل سخت مشارکت فعالانه در عرصه مجازي است. البته از منظر نگارندگان حضور مؤثر در اين عرصه منوط به شناخت بافتار آن و رعايت شرايطي است که مهم ترينشان توليد خلاقانه متن(به معناي وسيع کلمه) در سطوح و لايه هاي متفاوت است.

البته متن هاي توليدي را بايد به متن اسلام ارجاع داد؛ براي اين منظور فقه و اجتهاد پويا مي تواند ياري گر کنش گرا نباشد. در عين حال بايد فضا براي ورود خوانش هاي متفاوت از متن دين باز باشد. البته بايد همه خوانش ها را در معرض نقد مداوم قرار داد. همچنين در عين پذيرش تکثر درون گفتماني بايد وحدت حول مفاهيم و شاکله هاي مشترک حفظ شود.

نکته ديگر يافتن پاسخ هاي متناسب براي رخدادهاي متداول است. در اين زمينه انطباق با زندگي روزمره و تلاش براي خلق واژه هاي بديع براي بيان معناي متن دين مي تواند راهگشا باشد. به نظر مي رسد در عرصه رسانه هاي جهاني شده همواره مخدوش سازي تصوير فرهنگ هاي ديگر از جمله مسلمانان وجود دارد اما ارائه تصاوير مثبت از زندگي روزمره مي تواند مخدوش سازي ها را کم أثر سازد.

در عين حال بايد در عرصه مجازي براساس منطق تفاوت البته با زبان مشترک و فهم پذير براي ديگري گفت وگو را در سطوح متفاوت از خاص تا عام پي گيري نمود. هر چند در چنين عرصه اي شاهد گونه اي نبرد ايدئولوژيک، زباني و نمادين نابرابر مي باشيم اما همواره کنش خلاقانه مي تواند پيام اسلام سياسي انقلابي را در قالب هاي متفاوت جهاني سازد.

خلاصه اين که زبان قدرت است و اسلام سياسي انقلابي ايران اگر بتواند مفاهيم فهم پذير براي ديگري را از درون متن دين استخراج نمايد و زبانش را به شيوه هاي گوناگون از جمله ابداع واژه بيرون از گفتمان ايدئولوژيک و معرفت ساز مدرن غربي در عرصه مجازي تکثير نمايد آنگاه شموليت بيشتري مي يابد.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.