عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در یادداشتی به بررسی ابعاد و جلوههای روانشناختی قیام امام حسین (ع) پرداخته است.
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ حجتالاسلام والمسلمین ناصر سقای بیریا، عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در یادداشتی به شرح ابعاد و جلوههای روانشناختی قیام امام حسین(ع) میپردازد؛ متن این یادداشت به این شرح است؛
قیام حضرت اباعبدالله الحسین(ع) ابعاد روانشناختی فراوانی دارد که در این مطلب کوتاه به چند نمونه از آن میتوان اشارهای گذرا داشت:
۱. شخصیت امام(ع) و اهلبیت(ع) و یاران وی
۲. انگیزههای آنها
۳. عواطف و هیجانات آنان
۴. شیوههای روانشناختی امام(ع)
۵. آثار روانشناختی قیام کربلا
شخصیت امام(ع) و اهلبیت(ع) و یاران در برابر شخصیت لشکریان دشمن
امام(ع) و همراهان وی جزء پاکترین انسانها و رشدیافتهترین آنها و در حقیقت شخصیتهای برگزیده بودند. امام حسین(ع) به عنوان سبط اصغر رسول خدا(ص) و یکی از دو آقای بهشت در میان مسلمانان از جایگاه بیبدیلی برخوردار است. مهندس کربلا را باید امام امیرالمومنین علی(ع) دانست؛ اولا از خاندان بنی هاشم، ۱۸ شخصیت همراه امام(ع) بودند که به گفته امام زین العابدین(ع) روی زمین کسی مانند آنها و در درجه آنها نبود. و همه آنها منسوب به امیرالمومنین(ع) و مادر همه آنها فاطمه بنت اسد بوده است. نویسندهای میگوید وقتی به شهدای کربلا از بنیهاشم مینگری درمییابی که همه از بطن فاطمه بنت اسد هستند. قرابت و خویشاوندی نزدیک این چهرهها که همه به نوعی دستپرورده امیرالمومنین(ع) محسوب میشوند بسیار جالب توجه است.
نکته دیگر اصحاب آن حضرت(ع) است که همه از شخصیتهای دینی برجسته مدینه و کوفه بلکه از فقهاء، قراء، اهل تقوا و در علم و دانش و معنویت برجسته بودند. تعدادی از آنها از یاران امیرالمومنین(ع) هستند. در میان زنان، دختران امیرالمومنین(ع) و شخصیتی مانند حضرت زینب(سلام الله علیها) مدرس قرآن زنان کوفه قرار دارد تا آنجا که امام سجاد(ع) خطاب به ایشان فرمود: ای عمه بحمدالله شما عالمه غیرمعلمه هستید؛ یعنی علم خود را از منبع لایزال الهی اخذ کردهاید. یکی دیگر از زنان برجسته، رباب دختر امرء القیس است که مادر سکینه و علی اصغر است و وفاداری او به امام(علیه السلام) زبانزد عام و خاص است، تا آنجا که بعد از قضیه عاشورا یک سال در کربلا ماند و به عزاداری امام(ع) پرداخت و بهزودی از دنیا رحلت فرمود. سکینه دختر امام(ع) هم که در کربلا دختر نوجوانی بوده، حدود ۱۳ ساله بوده که بعد از کربلا یکی از شخصیتهای برجسته میان زنان و از قریحه بالای شعری برخوردار بود و شعرا در مراسمی هر سال به محضر آن بانوی بزرگوار میرسیدند و اشعار خود را میخواندند.
مانند طالوت فرمانده جنگ بنی اسرائیل در مبارزه با جالوت که با آزمون نخوردن آب از نهر، سپاهیان تشنه خود را امتحان کرد و تنها افراد نخبه را با خود همراه کرد، امام حسین(علیهالسلام) افراد برجستهای را با خود همراه کرد و در حقیقت شیوه برخورد امام (علیهالسلام) به گونهای بود که در مسیر راه تا به کربلا با شفافیت به همگان رساند که نهایت این سفر شهادت و اسارت است و ناخالصان از میانه راه بازگشتند ولی کسانی که تا شب عاشورا همراه امام(ع) بودند ثابت قدم تا آخر باقی ماندند. آری حادثهای که باید در همه اعصار بماند و نور بدهد و نسلهای فراوانی را در طول تاریخ هدایت کند لازم است چنین افرادی آفرینندگان آن باشند.
در برابر شخصیت نورانی همراهیان امام(ع)، سپاه دشمن از افراد دنیاپرست و دارای شخصیتهای پوشالی تشکیل شده بود؛ البته تعداد کمی از افرادی که شایستگی داشتند، در موقعیتهای مناسبی بهخصوص شب عاشورا به امام(ع) پیوستند و رستگار شدند؛ سرآمد اینها جناب حر بن یزید ریاحی است که با توبه و بازگشت از گناه و پشیمانی به اردوگاه امام(ع) پیوست و در همان لحظه عازم جنگ با لشکریانی شد که تا دقایقی قبل در میان آنها بود و هنوز با اصحاب امام(ع) چندان آشنایی نداشت و میتوان حدس زد که از نظر روانی هنگامی که روی زمین افتاد و دقایق و نفسهای آخر را با احساس غربت سپری میکرد که امام(علیه السلام) بالای سر او حاضر شد سرش را به دامان گرفت و مدال حریت و آزادی به او داد و تا ابد اسوه نیکی برای توبهکنندگان شد.
امام (علیهالسلام) و یاران آن حضرت با ایراد سخنان روشنیبخش سعی در هدایت دشمن داشتند که در یکی از موارد که امام با هیئتی مشابه رسول خدا(ع) سوار بر شتری با لشکر صحبت و اتمام حجت کرد، امام(ع) خود را معرفی نمود جایگاه خود و برادرش به عنوان دو آقای جوانان بهشت را یادآور شد و پرسید چرا با من میجنگید و میخواهید خون مرا بریزید؟ وقتی گفتند چون تو پسر علی بن ابیطالب(ع) هستی! امام(علیه السلام) بازگشت در حالی که به حال آنها گریه میکرد وقتی حضرت زینب(سلام الله علیها) را در بازگشت میبیند و علت گریه آن حضرت را میپرسد، در جواب میفرماید: شیطان آنها را احاطه کرده و شکمهای آنها از حرام پر شده. کنایه از این که راهی برای هدایت آنها وجود ندارد. از این نقل میتوان اوج دنائت، پستی دشمن و اندیشههای ضد دینی آنها و شخصیت پایین و تاریکی محض را در آنها دید. سنگدلی دشمنان امام در کارهایی که با ابدان شهدا کردند کاملا خود را نشان داد.
انگیزه امام و یاران وی
افراد و جمعیتها را باید از روی درجه و سطح انگیزشی آنها محک زد. در حقیقت انگیزه نشانگر رشد یافتگی یا عدم آن میتواند باشد. داستان کربلا آینه تمامنمایی است که به خوبی نشان میدهد انگیزه الهی بر همه انگیزههای مادی غلبه دارد. در حالی که تشنگی و حتی گرسنگی مفرط این بزرگ انسانهای خدایی را به شدت میآزرد اما انگیزههای الهی بود که در آنها فعال بود. امام(علیهالسلام) وقتی اولین تیرباران دشمن اتفاق افتاد خطاب به یاران خود فرمود ای فرزندان گرامیان برخیزید که این تیرها پیامآوران دشمن به سوی شماست و مرگ پلی است برای شما به سوی بهشتهای وسیع.
آری همه آنها در عبارتهایی این انگیزههای آخرتی را یادآور میشدند و میگفتند اگر دهها و صدها برابر این سختیها بنا بود برما فرود آید دست از امام حسین(ع) برنمیداشتیم حال آن که یک مرگ است و تنها ساعتی با این گروه میجنگیم و نهایت کار در جوار رحمت الهی و نعمتهای بهشتی خواهیم بود. این انگیزه بالا به آنها مدد میرساند که به درد تیر و نیزه و سختیهای پیکار بی توجه باشند و همان گونه که امام(علیهالسلام) درباره علی اکبر به زنان حرم فرمودند: او را رها کنید که ذات الهی او را از همه چیز بی خود کرده و توجه به هیچ چیز جز ذات الهی ندارد، این ویژگی در درجات مختلفی در همه اصحاب امام وجود داشت.
یکی از یاران امام(علیه السلام) به نام سعید بن عبدالله حنفی که خود را سپر تیرهای دشمن هنگام نماز امام کرده بود و با سلام امام به زمین افتاد نیمه جانی داشت که امام به بالین او حاضر شدند تنها چیزی که پرسید این بود که آیا وفاداری را کامل به جا آوردم که با شنیدن پاسخ مثبت امام(علیهالسلام) به شهادت رسید. جلوههای فراوانی از انگیزه بالای اصحاب امام(علیه السلام) وجود دارد که بر کسی پوشیده نیست.
عواطف و هیجانات
گرچه کربلا آوردگاه نبرد و جای زخم و تیر و نیزه بود ولی از آنجا که افراد حاضر در اردوگاه امام بهویژه اهل بیت آن حضرت و زنان و فرزندانی که همراه وی بودند به علت محبت الهی که در قلوب آن بزرگواران بود به شدت یکدیگر را دوست میداشتند. قرآن در این زمینه میفرماید: و کسانی که ایمان دارند به شدت خدا را دوست دارند و او را از همه کس و همه چیز بیشتر دوست میدارند «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(بقره/۱۶۵) همچنین در آیه دیگری عواطف بالای مومنان که دارای انگیزه الهی هستند را با تعبیر رحماء بینهم یاد فرموده است. آنها به شدت نسبت به هم دارای عاطفه هستند.
از این جهت است که کربلا با اشک شوق اشک فراق و اشک از دست دادن عزیزان خدایی عجین است تا آنجا که امام حسین لقب کشته اشکها یا قتیلالعبرات گرفته است. و این اشکها هرگز خشک نمیشوند. صحنههایی که خود امام علیه السلام یاران و اصحاب و اهلبیت آن حضرت عواطف پاک خود را نشان دادهاند بسیار است. صحنههای خداحافظی افراد با یکدیگر بویژه بنی هاشم و از همه مهمتر صحنه خداحافظی امام علیه السلام با زنان حرم بسیار عاطفی و در همان حال برای ما جانکاه است این صحنههاست که به عاشورا شور و حرارت میدهد و نمیگذارد گذشت زمان آن را کهنه کند.
امام حسین(ع) و یاران و اهلبیت(ع) آن حضرت مصداق روشن این آیه هستند که «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ»(رحمان/۲۶) هر کسی روی زمین فانی میشود و تنها یک استثنا دارد و آن کار یا شخص یا چیزی است که برای خدا باشد: «وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ»(رحمان/ ۲۷) و تنها آن چه برای خدا که صاحب عظمت و بزرگی است انجام شده باقی میماند و حسین و یارانش یکپارچه برای خدا قیام کردند و به همین دلیل ماندگار شدند.
شیوههای روانشناختی امام(ع)
امام حسین علیه السلام اقداماتی در کربلا انجام داده که ویژه و بر اساس اصول روانشناختی است. ما چند نمونه را متذکر میشویم. یکی همراه نمودن همه افراد خانواده است که اتفاقا مورد نقد بعضیها هم قرار گرفت ولی امام علیه السلام با اشاره به نقش آنها در نهضت خود فرمود خدا میخواهد من به شهادت برسم و خدا میخواهد اهلبیتم به اسارت در آیند. این نشان میدهد که حضور خانواده محترم آن بزرگوار طبق نقشه الهی و انجام تکلیفی بود تا در اسارت حافظ خون امام حسین و حامل اندیشه و پیام امام تا قلب دشمن باشند و تاثیر این حادثه را کامل کنند.
اهل بیت امام علیه السلام تنها برای امام گریه نمی کردند بلکه خطبههای متعددی از حضرت زینب و ام کلثوم و دیگر زنان اهل بیت و تنها مرد اسیر میان آنان یعنی امام سجاد علیه السلام ایراد شده است که همه در سطح بالای علمی و معرفتی بوده به درجهای که وقتی زینب سلام الله علیها خطبه خود را در کوفه آغاز کرد خطبههای امیرالمومنین تداعی شد و مردم گفتند گویا امیرالمومنین دارد خطبه میخواند.
یکی دیگر از شیوههای امام علیه السلام بیان اهداف نهضت و اتمام حجت بود که در خطبههای خود به روشنی آن را بیان کرد تا غباری بر این حرکت نماند توجه به خلوص برای خدا و زنده کردن دین خدا و روش پیامبر و علی به ویژه امر به معروف و نهی از منکر که مورد خاص آن نهی از حاکم ظالم و دعوت به حاکم الهی بود از جمله آن اهدافی است که امام در برخورد با ظالمان مورد تاکید قرار میداد و نیز روش خود را به عنوان این که هر کس پیرو او باشد لازم است چنین رفتار کند بیان میفرمود و این الگو را در حقیقت به آیندگان تعمیم میداد.
یکی از رموز جاودانگی قیام کربلا همین ترسیم الگوی کلی مبارزه با ظلم و ستم آن هم برای زنده کردن دین خدا است. این الگو موفقیت خود را در طی قرنها پس از شهادت حسین بن علی علیه السلام نشان داده که نمونه معاصر آن انقلاب اسلامی ایران است. امام خمینی(ره) با نام حسین مردم را به صحنه آورد و فرمود امام حسین تکلیف همه را روشن کرد و این انقلاب با نام حسین بیمه شد و به پیروزی رسید، در دفاع مقدس این امام حسین علیه السلام بود که اسوه رزمندگان بود و با نام حسین این امت و این انقلاب به سوی قیام جهانی امام عصر عجل الله تعالی فرجه به پیش میرود و مقدمات ظهور آن حضرت را مهیا میسازد و به خواست الهی زیر پرچم او که به شعار یا لثارات الحسین مزین است به گسترش عدل جهانی مدد خواهد رسانید.
یکی از شیوههای امام علیه السلام توجه به همه افراد چه زن چه مرد چه بزرگ چه کوچک بود. این گفتوگوها در تاریخ به تفصیل بیان شده است. امام علیه السلام به هر یک از اصحاب خود هنگام اعزام به میدان هنگام مبارزه و در نهایت هنگام شهادت توجه ویژه داشت و حتی بر بالین یکی یکی از آنها حاضر میشد و با آنها سخنانی میگفت و با آنها خداحافظی میکرد و به همه میگفت شما جلو میروید ما هم از پس شما میآییم و به شما ملحق میشویم.
برخوردهای حساب شده امام با برادرزاده نوجوان خود قاسم بن الحسن و جوان خود علی اکبر و حضرت سجاد علیه السلام و گفتوگوهایی که با تعدادی از اصحاب داشته و صحبتهای ایشان با خواهر گرامیشان حضرت زینب و دختر نوجوانشان حضرت سکینه و دیگر زنان حرم نمونههایی از این موارد هستند. اینها ابعادی هستند که دانشگاه کربلا را مختص گروه خاصی قرار نمیدهند و به همین جهت از کودک شش ماهه تا نوجوانان و جوانان و بزرگسالان از مرد و زن با این داستان رابطه نزدیک و صمیمی ایجاد میکنند و از کودکی تا پایان عمر از این مکتب تربیتی به فراخور نیاز خویش درس میآموزند.
آثار روانشناختی قیام کربلا
هرکدام از ویژگیهای روانشناختی که برشمردیم آثار خاصی از خود در جوامع مسلمان بلکه جوامع بشری به جای گذاشته و در طول قرنها تأثیرگذاری و الهامبخشی خود را حفظ کرده است. آثار جامعی که هم جنبه تربیت دینی دارد هم جنبه حماسی و ظلمستیزی، هم درس فداکاری و از جان گذشتگی میدهد هم درس عواطف خانوادگی. این آثار در نشانگانی چون رنگ سرخ به عنوان مظهر خون دادن در راه خدا و فداکاری در راه محبوب حقیقی، رنگ سیاه به عنوان مظهر غم و اندوه و حزن نمایان است. پرچمها و کتلهایی که هر سال در دستههای عزا به اهتزاز در میآیند یادآور لشکر با اخلاص آن حضرتاند و صحنه را به سادگی بازسازی میکنند، مشکهایی که سقاها از آن به تشنگان آب میدهند مظهر فداکاریهای ابوالفضل العباس است و تعزیهها و شعرخوانیها و نوحههای پرمعنای سینهزنی و زنجیرزنی پیامهای کربلا را هر ساله تکرار و در گوش جان بشریت زمزمه میکنند.
درس ظلمستیزی و جان دادن در راه خدا از اولین درسهایی است که همگان میآموزند. اخلاص در ارتباط با خدای متعال از راه نماز و مناجات از درسهای دیگر این قیام جاودانه است. میتوان گفت همه اسلام و همه فضایل و درسهای الهی در این قیام به شکل بیبدیلی تجلی نموده و هر کدام در جایگاه درست خود قرار گرفته است و نام حسین با نام خدای متعال و اسلام عزیز به شکلی تفکیک نشدنی گره خورده است. حال میفهمیم چرا رسول خدا فرمود: حسین از من است و من از حسین.
انتهای یپام/
منبع: ایکنا