تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها
شماره : 10569
تاریخ : ۲۵ اسفند, ۱۳۹۷ :: ۱۰:۴۹
آیت‌الله محمدعلی جاودان-درس اخلاق درس اخلاق آیت‌الله محمدعلی جاودان در مسجد مدرسه علمیه امام خمینی(ره) برگزار شد. مسئولیت دوچندان طلاب در جامعه/ اهمیت نماز خواندن درست  آیت‌الله جاودان ضمن اشاره به وظایفی که هر مسلمان به اعتبار مسلمان بودن بر عهده دارد، تأکید کرد: طلاب وظایف بیشتری نسبت به سایرین بر عهده دارند.

به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ درس اخلاق آیت‌الله محمدعلی جاودان ۲۱ اسفندماه در مسجد مدرسه علمیه امام خمینی(ره) برگزار شد. وی در ابتدا به بیان اهمیت اقامه نماز پرداخت و گفت: ما ابتدائا مسلمانیم بنابراین در حساب مسلمانی خودمان وظایفی بر عهده داریم. مسلمان نماز می‌خواند، ما هم نماز می‌خوانیم. آیا من چون طلبه هستم نماز می‌خوانم؟ نه، من چون مسلمان هستم نماز می‌خوانم. یک مقدار بالاتر برویم. پیامبر(ص) که اعظم خلایق خداوند است چون مسلمان و مومن بود نماز می‌خواند، نه انکه چون پیامبر است نماز بخواند. ما بر اساس مسلمانی‌مان نماز می‌خوانیم. اگر مسلمان هستیم باید نمازمان را درست بخوانیم و الا مسلمانی‌مان نقص دارد. اینکه باید نمازمان را درست بخوانیم یعنی چه؟ یعنی باید تقلید درست داشته باشیم، رساله مرجع‌مان را بلد باشیم و به آن عمل کنیم. درست نماز خواندن اولین قدم همه چیز است. علاوه بر نماز باید روزه صحیح بگیریم و نیت‌مان درست باشد. باید نماز و روزه‌مان صحیح باشد تا مسلمان باشیم. افرادی که بدون بند و بار نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند در مسلمانی‌شان اشکال وجود دارد.

استاد اخلاق حوزه علمیه ادامه داد: در معامله با مردم چطور؟ من به عنوان فروشنده نمی‌توانم کم‌فروشی کنم، چرا؟ چون مسلمانم. مسلمان کم‌فروشی نمی‌کند. مسلمان مثل آدم حسابی جنس درست می‌خرد و به مردم می‌فروشد. این ناشی از مسلمانی ماست که جنس درست به مردم می‌دهیم. اگر از کسی خرید کنم هم درست خرید می‌کنم و از ارزش کالا نمی‌کاهم تا آن را با قیمت کمتر بخرم. اگر من خرید و فروش درست می‌کنم ناشی از مسلمانی من است. غیبت کردن و تهمت زدن با مسلمانی نمی‌سازد. مسلمان نمی‌تواند پشت سر دیگران حرف بزند. ایمان آدم نمی‌گذارد تا فرد پشت سر دیگران حرف بزند و آبروی مسلمان دیگری را بریزد. اینها با مسلمانی نمی‌سازد. اگر من در شرایطی لازم بود امر به معروف و نهی از منکر کنم اما نکردم، این با مسلمانی نمی‌سازد. مگر امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست؟ امر به معروف و نهی از منکر واجب است. اگر من این واجب را انجام ندهم در ایمانم مشکل وجود دارد. اینها بدیهیاتی است که عرض می‌کنم. اگر درآمدم از خرج سالم بیشتر شد باید خمس بپردازم. اگر خمس ندهم در مسلمانی‌ام مشکل وجود دارد. اگر من به موقع حج نمی‌رفتم ریشه در وجود اشکال در مسلمانی من دارد.

آیت الله جاودان تصریح کرد: ما علاوه بر مسلمانی طلبه هم هستیم. ما یک وظایفی بر اساس طلبگی بر عهده داریم که مردم مسلمان این وظایف را ندارند. وظایف مردم عادی کمتر از ماست. مثلا یک مسلمان باید مسائل مورد ابتلای خود را بلد باشد. اما طلاب نباید به همین اکتفا کنند. آیت‌الله مجتهدی برای طلاب اخلاقیات بیان می‌کرد و راه و رسم زندگی طلبگی را به آنها می‌آموخت. مثلا یک حاج‌آقایی بود که مدتی مریض شده بود و پسرش را به جای خودش برای نماز می‌فرستاد. وقتی پدر از دنیا رفت، حاج‌آقای مجتهدی این پسر را خواستند و گفتند دیگر نرو مسجد تا خود اهل مسجد شما را دعوت کنند و ببرند. حاج‌آقای مجتهدی اخلاقیات لباس پوشیدن به طلاب می‌آموخت. مثلا مطلقا اجازه نمی‌داد طلاب در هنگام سینه‌زنی برهنه بشوند. مثلا اگر یک بزرگتری با یک کوچکتری راه می‌رفت ایشان اجازه نمی‌داد و می‌گفت هر کس با هم‌سن خودش رفاقت کند. این مطالب را کسی دیگر یاد نمی‌داد. ما چون طلبه هستیم یک وظایف بیشتری داریم. یک فرد مسلمان اگر نمازش را درست بخواند وظیفه‌اش را انجام داده است؛ اما نماز اول وقت و نماز جماعت برای طلبه از حیث طلبگی واجب است، البته نه واجب شرعی بلکه واجب طلبگی. من طلبه باید حتما نمازم را اول وقت بخوانم. من چون طلبه‌ام باید نمازم را به طور جدی اول وقت بخوانم، نه اینکه هر وقت فرصت کردم نماز بخوانم.

وی در ادامه تأکید کرد: استاد ما حاج‌آقای حق‌شناس می‌فرمودند وقتی ما داشتیم مباحثه می‌کردیم، وقتی اذان می‌گفتند دیگر حرف‌های هم‌مباحثه را نمی‌فهمیدم. این یک چیز بیشتری لازم دارد. اگر آدم یک دلسوز داشته باشد عمرش حرام نمی‌شود و به یک جایی می‌رسد. بر اساسش مقداری دلسوزی آن دلسوز آدم به یک جایی می‌رسد. نتیجه سخن اینکه من به عنوان طلبه وظایف بیشتر از وظایف مسلمانی دارم. برخی اهل این حرف‌ها نیستند و طلبگی را ادامه نمی‌دهند. البته کسی که طلبه می‌شود انسان برگزیده و خوب است و قبل از طلبگی اهل نماز اول وقت بوده است. برخی از بیابان به مدرسه آمدند. شیخ مرتضی طالقانی چوپان بود. یکبار از کنار آبادی عبور کرد و صدای قرآن خواندن شنید. پیش خودش گفت چقدر بد است که من که از مخاطبین این کتاب هستم از آن چیزی نمی‌فهمم. لذا رفت به حوزه علمیه اصفهان و درس خواند. چند سال در درس آخوند شرکت کرد و مستغنی شد. یک تخت حصیری بود، ایشان روی آن دراز کشیده بود. یک نفر می‌آمد می‌گفت من درس صرف میر می‌خواهم، ایشان می‌گفت فردا ساعت هفت صبح بیا. یک نفر دیگر می‌آمد می‌گفت من درس اسفار می‌خواهم، ایشان می‌گفت هفت و نیم بیا و همینطور ادامه داشت. نمی‌گفت به من چه ربطی دارد.

انتهای پیام/

منبع: ایکنا

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.