به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجتالاسلام دکتر احمد رهدار، رئیس موسسه فتوح اندیشه در هفتمین قسمت از برنامه چهارسو به بررسی موضوع فقه نظام، فقه مضاف و فقه حکومتی، نقد و بررسی جریانات داخلی حوزه علمیه و نسبت آنها با مسائل روز و ناگفتههایی از بودجه مراکز پژوهشی حوزه علمیه پرداخت که در ادامه چکیدهی بخش نخست آن تقدیم حضورتان میگردد؛
چند سالیست که بد اخلاقی رسانهای درباره بودجههای حوزههای علمیه صورت میگیرد و درباره آن آمارهای دروغی منتشر میشود. پس از آنکه اصل موضوع مشخص میشود مسئول مربوطه یعنی وزیر ارشاد از تهران به قم آمده و عذرخواهی میکند. ولی این عذرخواهی در جایی منتشر نمیشود.
برای نمونه رسانهای میگوید بودجه فرهنگی مؤسسهای در قم به این میزان است و بودجه فرهنگی ارشاد نیز این مقدار. بد اخلاقی رسانهای که میکند این است؛ کل بودجه عمرانی، آموزشی، توسعهای، فرهنگی و... مؤسسه را به عنوان بودجه فرهنگی بیان میکند.
موضوع دیگر؛ بودجههایی که در قم صرف میشود چیزی حدود یک صدم بودجههای مشابهای است که در تهران و جاهای دیگر هزینه میشود. یعنی برای یک پروژه با هدف مشترک تهران میگوید با 100 میلیارد انجام میدهم، همان را حوزه علمیه قم با 1 میلیارد انجام میدهد.
بنده در سفری با یکی از معاونین آقای نوبخت در سازمان برنامه و بودجه همسفر شدم. به ایشان گفتم شما به یک نفر بودجهای دادهاید که از بودجه 100 مؤسسه فرهنگی در قم بیشتر است اکنون نیز دغدغه فرهنگتان را از همان فرد بخواهید.
مسائلی مانند بودجه حوزههای علمیه باید تخصصی و منصفانه مطرح شود. روزنامه، روزنامه است و بداخلاقی رسانهای دارد فقط هم درباره حوزه علمیه این کار را نمیکند، درباره جاهای دیگر نیز چنین عمل میکند. روزنامههای دنیا نیز دروغ میگویند و کم هم نیستند. نگاه برخی در غرب این است که مهم ترین کار رسانه تحمیق مردم است.
بودجهها و هزینهها به گونهای که گفته میشود، داده نمیشود. برای نمونه آیتالله اعرافی در جلسهای میگفت سال گذشته 4 و نیم درصد پژوهشهای کشور را حوزههای علمیه انجام دادند ولی 2 و نیم درصد بودجه پژوهشی کل کشور را در اختیار حوزههای علمیه قرار دادند. برای پژوهش 4 و نیم درصدی باید بودجه 4 و نیم درصدی نیز در نظر گرفت.
بحث ما چون درباه فقه نظام است، نمونه دیگر اینکه پژوهشگاه فقه نظام به دلیل فقدان بودجه در حال تعطیل شدن است. ردیف بودجه ندارد و مجبورند به سختی و حداقلی پول جمع کنند. مؤسسه ما نیز 180 محقق، استاد و پرسنل دارد که ماهیانه حقوق میدهد، کل بودجهای سال گذشته آن چیزی حدود 650 میلیون تومان بود، تقریبا نفری 3 و نیم میلیون تومان در سال میشود.
یکی از رسالتهای حوزه فهم و تبیین دین است. درباره تمدن، نخستین متنهای نظری در دههای گذشته در حوزه علمیه مکتوب شده است. در دانشگاه رشتهای به نام تمدن نداریم البته رشته تاریخ و تمدن اسلامی داریم، ولی مطالعات نظری تمدن را حوزه پی ریزی کرده است.
دانشگاه کجای کار است؟ همین مقدار کم در ظاهر نیز توسط حوزه انجام شده است. اکنون در حوزه درباره مستحدثهترین مسائل درس خارج برگزار میشود. خروجی نظام آموزش و پژوهش حوزه پرتر از فضای دانشگاه است. حتی اگر سیستم حوزه فروبستگی داشته باشد افراد آن فروبستگی ندارند. گاهی در حد انتحار مسأله را مطرح میکنند.
درباره ورود این مباحث به کتابهای طلاب نیز کارهایی در حال انجام است، هر چند بنده مخالف این روند ورود مباحث به کتابها هستم، ولی آرام آرام در حال انجام شدن است. ورود آقای اعرافی در این جایگاه نیز فتح الفتوحی بود. بدنه و فضای حوزه دغدغه تمدن دارد و این مسائل در دو نسل بعد حوزه بسیار متفاوتتر از فضای کنونی خواهد بود.
انقلاب فرزند و مولد حوزه است. حوزه جایگاه پدری و مادری نسبت به انقلاب دارد به همین دلیل حوزه نمیتواند نسبت به انقلاب بی تفاوت باشد. ولی خروجی این مادر در کام فرزند حداقلی است. چرا این اتفاق افتاده است؟ یک سری به حوزه و یک سری به سیستم اجرایی ما باز میگردد.
آن چه به حوزه باز میگردد؛ حوزه خود اجتهاد را غلط معنا کرده است، مقصر هم نیست. حوزه باید نخست وارد فضای حکومتی میشد تا متوجه میشد معنای اجتهادی که بیان میکند، غلط است. اجتهادی که در حوزه معنا میشود این است؛ فردی با یک متدولوژی خاصی احکام را از نصوص دینی استنباط کند.
بنده معتقدم این تعریف ناقص و غلطی از اجتهاد است، اجتهاد تنها استنباط احکام از منابع نیست، بلکه علاوه بر آن توانمندی استمرار، تحقق و عینی بخشیدن به امر مستنبط است. مجتهد کسی است که استنباط و اجرای حکم کند. مشکل اصلی حوزه این است که تا استنباط آمده ولی بعد از آن گویی رها کرده است.
حوزه کار را به کسانی سپرده که در بحثهای نظری از پایه نگاهش را قبول ندارد. کار را به دانشگاه سپرده است. فقیهی که دانشگاه را سکولار میداند اجرای احکام را به او سپرده است. در حالی که فقیه تا زمانی که خود در چرخه اجرا نباشد درک وجدانی نمیتواند داشته باشد. ما اجتهاد علمی و عملی داریم، حوزه تنها درباره اجتهاد علمی وارد شده است. حوزه زبان توزیع ندارد بلکه زبان تولید دارد.
آنچه به سیستم اجرایی باز میگردد؛ سیستم اجرایی نیز ورودی برای روحانیت تعریف نکرده است. فرض کنید چیزی را حوزه بخواهد اجرا کند، ورودی وجود ندارد. در جاهایی ساختار وجود ندارد، در جاهایی نیز ساختار وجود دارد ولی مدیران اجازه کار را نمیدهند.
حوزه تا زمانی که مجرای عملی برای ورود به عرصه انقلاب نداشته باشد، نمیتواند انقلابی باشد. اگر هم بخواهد، نمیتواند. هزاران نفر از فقها که سکولار گفته میشوند، دل داده انقلاب هستند ولی به واقع دانش و خروجی آنها سکولار است چون ورودی وجود ندارد. در سیستم اداری چقدر امکان ورود وجود دارد؟
در قم تیمی راه افتاده به نام فقه ورزش ولی معاون وزیر میگوید بودجه نداریم، در حالی که بودجههای میلیاردی برای جاهای دیگر هزینه میکنند. جامعه ورزشی ما چیزی قریب به 50 میلیون نفر است ولی میگویند بودجه نداریم. یک جاهایی نیز وزرا میدانند چگونه سر حوزه و نظام کلاه بگذارند، مانند وزارت نفت که ادعا میکند شورای عالی فقهی دارد، در حالی که یک نفر طلبه پایه 7 در آنجا وجود دارد ولی همه جا میگویند شواری عالی فقهی داریم.
مسلماً حوزه قم و نجف دوگانه است ولی این امتیاز است و عیب نیست. چون حوزه نجف کار ویژهای دارد که قم ندارد. حوزه نجف عرب است و با عربها مانند الازهر ارتباط برقرار میکند ولی حوزه قم نمیتواند. ولی در عین حال حوزه نجف حداقل در فقه اجتماعی(فقه حکومتی پیش کش) تقریبا 100 گام از حوزه قم عقبتر است. سطح بحثهای حوزه نجف شاید مربوط به 20 سال پیش است. حوزه نجف تنها در نجف است، حتی تا بصره نتوانسته خود را جلو ببرد.
حضرت آیتالله سیستانی خودشان به عنوان سمبل نجف همواره در دیدار مدیران و علمای ایران بر سر آنها نهیب زدهاند که چرا دروسی که در نجف خوانده میشود، در ایران نیز همانها خوانده میشود. مگر در ایران انقلاب نشده است، پس چه زمانی شما به فقه حکومتی، فقه اجتماعی، فقه سیاسی و... ورود میکنید؟
قم 100 سال علمی از نجف جلوتر است. فردی که در قم میگوید برویم نجف درس بخوانیم، جامعه علمی قم به این عقل و عقلانیت میخندد. روا نیست مسائل مستحدثهای که این جا مطرح میشود را به نجف ارجاع دهیم، که تاکنون با این مسائل روبرو نبوده است.
آینده مرجعیت در حوزه، لااقل نسل بعدی چیزی بینابین البته با غلبه نسل سنتی خواهد بود. جریان سنتی در قم بی عِده و عُده نیست.
با این وجود پیش بینی بنده این است که جریان سنتی به زودی از درون اجتماع منکوب میشود. چون جریان سنتی نسبتی با مسائل اجتماعی ندارد. مسائل اجتماعی به گونهای رشد میکند که خود را در فضای حوزه حتی فضای سنتی تحمیل خواهند کرد. جریان سنتی مجبورند وارد فضای مدرنیته شوند، که البته میآیند و آمدهاند.
همچنین باید در نظر داشته باشیم فقه سنتی مقابل فقه حکومتی نیست بلکه در طول هم هستند. برای اینکه پا در ساحت فقه حکومتی بگذاریم ناگزیر به پا گذاشتن در فقه سنتی هستیم. فقه نظام و فقه حکومتی یک رویکرد است که در درون فقه سنتی میتوان بدان دست یافت.
انتهای پیام/