به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ متن زیر یادداشتی از فرزاد جهان بین، عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد با عنوان «ضرورتهای طرح تمدن نوین اسلامی» است که در ادامه میخوانید؛
مقام معظم رهبری، تمدن نوین اسلامی را بارها مطرح کردهاند که اوج این طرح در بیانیه گام دوم، خود را نشان داده است. ممکن است این سوال پیش بیاید که چه لزومی برای طرح تمدن نوین اسلامی وجود دارد؟ خصوصا اینکه برخی ممکن است آن را خیالپردازانه بدانند و یا بعضی مطرح کنند که شما برای فرار از مشکلات موجود مانند آلودگی هوا و... میآیید و تمدن نوین اسلامی را مطرح میکنید.
این موضوع حداقل از سه جهت، ضرورت طرح دارد:
۱) ضرورت افق و چشمانداز داشتن:
مطالعات آینده اصولاً به دو شکل است؛ یکی از حال به آینده که یک روش برجسته آن میشود «برنامهریزی مبتنی بر سناریو یا اصطلاحاً سناریوپردازی» و انواع آیندهها در این ادبیات مطرح است مانند: ممکن، مطلوب و ... . یکی از روشها، از سمت آینده به حال است که به آن اصطلاحاً «پسنگری» گفته میشود؛ چرا گفته میشود پسنگری؟ چون نقطه عزیمت آن از آینده مطلوب است و از حال نیست. در واقع مدیریت حال برای رسیدن به آن تصویر مطلوب ترسیم شده است.
در روشی که در آیندهپژوهی با عنوان «پسنگری» یا «Back casting» مطرح است، ابتدا آینده مطلوب را تصور میکنیم و سپس از آینده به حال برمیگردیم. این بار برای بازسازی آن آینده مطلوب، مراحل و اقدامات مورد نظر برای تحقق آینده مطلوب در نظر گرفته شده را گام به گام مد نظر قرار میدهیم.
الآن یکی از چالشهای بزرگ در جمهوری اسلامی، «چالش تصاویر از آینده» است. گروههای مختلف نخبگانی تلاش میکنند تصویر مطلوب خود از آینده را جا بیندازند و در نتیجه حرکت جامعه را به آن سمت سوق دهند.
با توجه به این روش هر تصویری از آینده بر سیاستگذاری و مدیریت اکنون برای رسیدن به آن تصویر، تاثیر مستقیم دارد.
بر اساس این اهمیت تاکنون بیش از ۵۰ گونه «اتوپیا یا آرمان شهر» توسط اندیشمندان مختلف بیان شده است. نمونهای از آن، اثر «جرج اورول» با عنوان «۱۹۸۴» که در زمان خودش ۳۰ یا ۴۰ سال بعد را تصور کرده بود، یا کارهای «ژول ورن» و بسیار موارد دیگر که موجود است و همچنان در حال تولید و بازنمایی در تمام حوزههای ادبی و هنری و رسانهای است. «جامعه چهارم صنعتی» که در اروپا و آمریکا به عنوان تصویر مطلوب پذیرفته شده و در حال گفتمانسازی، فرهنگسازی، ادبیاتسازی و عملیاتی کردن است، در همین راستاست. به همین منوال چین هم برای آینده تمدنی خود مدتهاست که به این طرحریزیها پرداخته است.
نقطه قوت «تصویرسازی تمدن اسلامی» مبتنی بودن بر «فطرت انسانی ـ الهی» است و صرف ابعاد مادی نیست. تصویرسازی در تمدن مادی غربی بر اساس اندوختههای تجربی، سعی و خطا، تکامل تدریجی و تخیلی فراهم آمده ولی ما علاوه بر آنها، از امکان وحی و تعالیم اسلامی نیز برخورداریم که با همت و پشتکار، امکان تولید این تصویرسازیها به نظر فراهمتر است و تصاویری نیز نه تقلیلگرایانه بلکه ناظر به تمام ابعاد وجودی انسان خواهد بود. مثلاً در مورد جامعه تراز مهدوی ما احادیث و روایات فراوانی داریم که میتواند در تصویرپردازی و سرعت تولید آن بسیار کمککننده باشد؛ البته نکته مهمی که نباید فراموش کرد، این است که در راه تصویرسازی «اجماع نخبگانی» را لازم داریم.
۲) بینش تمدنی داشتن:
ما دو نوع انقلاب داریم؛ انقلاب سیاسی و انقلاب کبیر. انقلاب سیاسی یعنی تغییر یک نظام سیاسی به یک نظام سیاسی دیگر. اما در انقلاب کبیر به دنبال درانداختن طرحی نو برای حیات هستیم. بنابراین تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی، هنر و معماری، علم و فناوری و ... درگیر میشوند. این انقلابها در درون مرزهای خود متوقف نمیشوند.
بر اساس منطق ارائه شده از سه انقلاب کبیر یاد میشود: فرانسه، روسیه و انقلاب اسلامی. البته برخی مثل استاد ابوالحسنی منذر با توجه به روح حاکم در انقلابهای مدرن ـ که فربه کردن انسان در مقابل خدا و تکیه بر تجربه و نیز عقل خود بنیاد در مقابل وحی است ـ از دو انقلاب کبیر یاد میکنند؛ رنسانس و انقلاب اسلامی. رنسانس مبدا تحولات زنجیرهای غرب جدید است. ذیل همین گفتمان، انقلاب فرانسه با تاکید بر فردگرایی، شعار انا الاکبر سر میدهد و انقلاب کمونیستی روسیه، شعار نحن الاکبر، اما انقلاب اسلامی، شعار بازگشت دین به حیات سیاسی اجتماعی را مطرح میکند و شعار الله اکبر سر میدهد. انقلاب اسلامی به دنبال تحقق حیات طیبه است که روی ۴ پایه استوار است:
۱ـ توحید. حکومت، حکومت توحیدی است. باید راهی را برای حکومت طی کرد که معنایش حکومت الله باشد، عبودیت پیش خدای متعال باشد.
۲ـ عبودیت انسان (انسان، محور است اما انسانی که عبد خداست)
۳ـ کرامت انسان
۴ـ سبک زندگی
با این تحلیل از انقلاب اسلامی و به عبارتی سطح تحلیل تمدنی، چند مساله قابل توجه میشود:
۱ـ تولید مسائل و بالتبع سوالات جدید. چنانچه در بخش قبلی گفتم، این طراحی جدید سوالات جدیدی را مطرح میکند که نیازمند پاسخ است. جنس سوالات و نیز تحولات اجتماعی و نیز حتی سر خط آمدن نخبگان برای فهم و پاسخ این سوالات، زمان طولانی میخواهد.
۲ـ راهی طولانی از فرهنگ تا تمدن (قریب به ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال): امتداد مبانی و طراحی نظامهای اقتصادی، سیاسی و ... منوط به دهها و صدها متغیر است. یکی از این متغیرها، همسو شدن اراده و هدف خصوصا نخبگان و مولدان فکر با این سطح از فهم است. بعد از طراحی، عینی شدن و قرار گرفتن در مجاری امور و ریل شدن در جامعه، منوط به دهها متغیر است.
۳ـ صف آرایی حاملان دنیای قدیم در مقابل دنیای جدید: محافظهکاران یا کسانی که حافظ نظم قدیماند در مقابل تحول خواهان میایستند. نمونهاش انقلاب فرانسه هست که با توجه به شعارهای انقلاب فرانسه همچون آزادی، برابری و برادری، اروپاییها به فرانسه حملهور شدند تا این شعارها را خفه کنند و نگذارند الگو بشود. نمونه دیگرش مربوط به انقلاب اسلامی خودمان است و صف آرایی مستکبرین را در همین راستا میتوان تحلیل کرد.
پس در واقع «بینش تمدنی یعنی نگاه بلندمدت داشتن و بالا بردن مقیاسهای دید در افق تمدنی و نگاه بشر و انسانی داشتن».
در فرمایش امیرالمؤمنین است که مادامی که مردم، از مشرکان در خوردن و پوشیدن تقلید نکنند، در عزت زندگی خواهند کرد، این یعنی یک نوع «رویکرد یا افق دید» نسبت به مسائل داشتن.
یکی از راهکارهای دشمن و ایادی آن در جنگ روانی، «گیر انداختن فهم عموم در مشکلات کنونی» است که افراد جامعه را کوتاهمدت و «روزمرهنگر» میکند که از عواقب عدم داشتن افق دید و بصیرت، حل نشدن همان مشکلات هم خواهد بود، علاوه براین وقتی ما بینش تمدنی داشتیم میفهمیم «هیچ جامعه بدون مشکل وجود ندارد».
۳) تمدنسازی، شرط تحقق کامل احکام اسلامی:
همانطور که حضرت امام میفرمودند: ۹۹ درصد احکام اسلام، احکام اجتماعی است و به قولی احکام اجتماعی اسلام به احکام فردی آن ۹۹ به یک است. به بیان دیگر بدون تمدنسازی، میتوان گفت اصلاً اسلام محقق نمیشود و بنابراین، ناگزیر از این مسیر هستیم و رسالت نظریهپردازی و گفتمانسازی آن بر عهده حوزه و دانشگاه است.
گفتیم وقتی جامعه ساخته شد، خود الگو شده و تکثیر میشود و بنابراین دغدغه اصلی ادامه مسیر دولتسازی و سپس جامعهسازی است.
اصولاً سه گروه از افراد با تمدن نوین زاویه دارند؛ یک گروهی که افق دیدشان بلند نیست و دچار روزمرگیها هستند؛ یک گروه کسانی هستند که قائل به اسلام فردی یا سکولار هستند (چون تمدنخواهی یعنی شأن اجتماعی برای اسلام قائل شدن)، گروه سوم کسانی هستند که به عنوان رقیب خودشان تمدن نوین اسلامی را میبینند یا مدافع تمدن غربی هستند؛ به عبارتی ما یا باید در مسیر تمدنسازی برویم («ایجاد جامعه طیبه») یا انحطاط و پذیرش تمدن غربی را بپذیریم.
بنابراین راه سخت است و مسیر ناهموار، ولی نباید منفعلانه عمل کرد و باید جهادی برای دستیابی تمدن نوین اسلامی عمل کرد. در ضمن در این راه با یک قسمت عمدهای از چالشها و مشکلات روبهرو هستیم که در یک روال دستهبندی میتوان آنها را به انواع: «چالشهای ساختاری، چالشهای پارادایمی، چالشهای مدیریتی، چالشهای وضعیتی (ناشی از فرهنگ پیچیده)، چالشهای موقعیتی (جغرافیایی)» تقسیم کرد.
انتهای پیام/
منبع: فارس