تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, علوم تمدن اسلامي
شماره : 13353
تاریخ : ۱۸ مهر, ۱۳۹۸ :: ۱۰:۴۳
حجت‌الاسلام احمد عابدی عاشورا و تمدن سازی عاشورا، اربعین و تمدن اسلامی موفقیت های مسلمین در عرصه سیاسی جهان و انزوای تدریجی جبهه مقابل، نوید بخش اقامه تمدن نوین اسلامی بر پایه سه رکن «گرایش ها، اندیشه ها و محصولات» است.

به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ حجت‌الاسلام احمد عابدی، پژوهشگر فرهنگستان علوم اسلامی قم در تبیین هندسه مفهومی عاشورا، اربعین و تمدن اسلامی یادداشتی تدوین کرده است که متن آن ارائه می‌گردد:

۱ جایگاه امامت و فعل امام در تمدن سازی

سیدا الشهداء علیه السلام در نظام فکری شیعیان، آیت اعظم الهی است که سایر آیات از او ناشی می‌شوند، اسم اعظم الهی است که همه اسماء دیگر در ذیل او قرار می‌گیرند. بزرگ شخصیتی است که تسبیح خدا را به عالم و آدم تعلیم می‌کند. «یسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ» (جمعه/۱) این تسبیحی که همه کائنات مشغول به آن هستند، در واقع امام است که به عالم تسبیح می‌دهند. وقتی امام می‌گوید «سبحان الله» همه تسبیح می‌گویند. همان گونه که داود به کوه‌ها تسبیح می‌داد «وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُدَ الْجِبَالَ یسَبِّحْنَ و الطیر» (انبیاء/۷۹) سیدالشهداء علیه السلام وجه الله است که شرق و غرب عالم را گرفته است. «کل شیء هالکٌ الا وجهه» (قصص / ۸۸) «نحن الوجه الذی یؤتی الله عز و جل منه»)بحرانی سید هاشم ،۱۴۱۶ ق، ج ۴ ص ۲۹). همین وجه الله است که همه را از سرگردانی و حیرانی نجات داده، به سوی خدا سیر می‌دهد. بدون ورود به وادی ولایت او هیچ حرکتی و سیری اتفاق نمی‌افتد. زیرا؛ همه عالم جنود خدایند و اگر بخواهند کاری بکنند ناچارند دست در دست ولی خدا بگذارند تا سعی و تلاش آنها به ثمر برسد.

امام، حقیقت و باطن شب قدر است که به راحتی در دایره رصد دستگاه ادراکی هر کسی با هر ظرفیتی قرار نمی‌گیرد. (انا انزلناه فی لیله القدر و ما ادراک ما لیله القدر). تمام انوار، هدایت‌ها و نعمتها فقط از طریق او به دیگران می‌رسد. به این مثال توجه کنید؛ اطفال و انسان‌های رشد نیافته خیال می‌کنند آب برای لوله هاست، بزرگ‌تر که می‌شوند می‌فهمند لوله‌ها از خود آبی ندارند. اگر آب از منبع نیاید، لوله‌ها جز هوا، چیزی تحویل آدم نمی‌دهند، بزرگ‌تر که می‌شوند می‌بینند منبع‌ها هم خودشان خالی هستند، آب از یک رودخانه یا چشمه‌ای می‌جوشد و منبع‌ها، پر می‌کند، جلوتر که می‌روند می‌بینند اگر باران نیاید همه چشمه‌ها می‌خشکند، باز جلوتر که می‌روند می‌بینند ابرها نیز مثل چشمه‌ها چیزی از خود ندارند، آنجا هم خبری نیست، هرچه هست از بالا و ملکوت جاری می‌شود. به عالم ملکوت هم که بروند می‌فهمند آنها نیز از خودشان چیزی ندارند، «أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ» (فاطر / آیه ۱۵) با دنبال کردن این رشته‌ها و دستهای رحمت می‌فهمیم همه این دست‌ها به یک دست می رسند که دست امام است و دست امام در دست خداست، بلکه ید الله است.(میرباقری ۱۷/۱۲/۷۹) معنی اینکه امام علی علیه السلام ید الله است همین است. خورشید که به ما نور می‌دهد با دستی و زمین با دست دیگری می‌دهد ولی همه به یک دست که یدالله است متصل اند.(الحویزی، ۱۴۱۵، ج ‏۱؛ ص ۶۵۱)

امام رضا علیه السلام در توصیف جایگاه امام می‌فرمایند: امام یگانه زمان و شخصیتی است که هم طراز، جایگزین و نظیری ندارد، در وادی شناخت امام و انتخاب او، عقول از کار افتاده، دیده‌ها بی نور و بزرگان کوچک، حکیمان و خردمندان متحیر و فکرشان متوقف می‌شود. شعرا، ادباء ناتوان و سخندانان درمانده‏ از اینکه بتوانند یکی از شئون و فضائل امام را توصیف کنند. همگی بعجز و ناتوانی خویش معترفند. چگونه ممکن است تمام اوصاف و حقیقت امام را بیان کرد یا مطلبی از امر امام را فهمید؟!چگونه می‌توان جایگزینی برایش پیدا نمود که کار او را انجام دهد؟!! ممکن نیست، چگونه و از کجا؟!! چگونه می‌توان نسبت به او معرفت حاصل کرد و او را شناخت در حالی که همچون ستاره‌ای، از دست کسانی که قصد او کنند و وصف او نمایند، دور است. امام کجا و انتخاب بشر؟!! او کجا و خرد بشر؟!! او کجا و مانندی برای او؟!! عده‌ای گمان کردند که امام در غیر خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله یافت می‌شود؟!! بخدا سوگند که نفس، آنها را بدروغ انداخت و به راه باطل واداشت. پس از محل مشکل و سختی بالا رفتند که بدون شک خواهند لغزید. با عقول حیران و ناقصشان برای خود امام نصب کردند و با این کار در بیابان حیرانی و سرگردانی واقع شدند چرا که از روی بصیرت امام را واگذاشتند و شیطان اعمال باطل و ضایع آنها را بنظر آنها جلوه داد و آنها را از راه حق باز داشت و آنها از خدا و رسولش طلب بصیرت ننموده، از اختیار خدا و رسول خدا رو گردانیدند و اختیار خود را ترجیح دادند (کلینی؛ ج ‏۱؛ ص ۲۸۷)

امام شخصیتی است که حتی بعد از شهادتش نسبت به این جهان احاطه دارد و جایگاه انسان را می بیند و سلام‌ها را پاسخ می‌دهد و انسان‌ها را هدایت می‌کند. یا ابا عبد اللَّه، اشهد انّک تشهد مقامی، و تسمع‏ کلامی‏، و انّک حیّ عند ربّک ترزق، فاسأل ربّک و ربّی فی قضاء حوائجی (نوری ،۱۴۰۸ ق،، ج ‏۱۰؛ ص ۳۴۶)

چنین شخصیتی با چنین اوصاف بزرگی وقتی اقدام به فعلی می‌کند چگونه فعلی را انجام می‌دهد؟ طبیعی است که بین فعل و فاعل بایستی سنخیت و تناسب باشد یعنی هر فعلی از هر فاعلی صادر نمی‌شود و هر فاعلی اقدام به هر گونه فعلی نمی‌کند، اقدامات و عملکردهای انسان‌هایی مثل امام حسین علیه السلام، شعاعی از ظرفیت بزرگ آنهاست، به همین دلیل به سادگی دست یافتنی و قابل تفسیر نیست زیرا؛ از لایه‌ها و اسرار پیدا و پنهان فراوانی برخورد داراست؛ عظیم، عمیق، دقیق، پیچیده و دارای بطون فراوان است. (مهدی زاده حسین ۱۳۹۰ ص ۲۳)

عاشورا به عنوان یک واقعه بزرگ، فعل کیست و توسط چه کسی آفریده شده است؟ در نگاه اولیه عاشورا «فعل» سیدالشهداء علیه السلام و نتیجه زحمات ایشان و خانواده صبور و اصحاب با وفایشان است اما در یک نگاه جامع و واسع، عاشورا محصول طراحی و مدیریت بهترین و شریف‌ترین و با ظرفیت ترین بندگان خدای متعال یعنی؛ پیامبر اکرم، حضرت امیر، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم السلام بوده است. همان کسانی که خداوند در حق آنها فرمود: یا ملائکتی، و یا سکّان سمواتی، إنّی ما خلقت سماء مبنیّة، و لا أرضا مدحیّة، و لا قمرا منی را، و لا شمسا مضیئة، و لا فلکا یدور، و لا بحرا یجری، و لا فلکا تسری، إلّا فی محبّة هؤلاء الخمسة الّذین هم تحت الکساء.(بحرانی اصفهانی، ۱۴۱۳ ق، ج ‏۱۱؛ ص ۹۳۴)

سیدالشهداء علیه السلام نیز که مجری این طرح عظیم است سرتاسر عمر نورانی خویش را به گونه‌ای تنظیم کرده که از این ابتلاء عظیم موفق بیرون آید. در آیه ۱۵ سوره احقاف که در شان

سیدالشهداء علیه السلام نازل شده می‌خوانیم: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی‏ أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی‏ أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی‏ والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لی‏ فی‏ ذُرِّیَّتی‏ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمینَ» (بحرانی ۱۴۱۶ ق، ج ۴ ص ۳۷۲)، قمی ۱۳۶۷ ش، ج ۱ ص ۶۸) خدای متعال در آیه فوق، ضمن اشاره به نمای کلی از زندگی حضرت، از زبان ایشان می‌فرماید: «وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ»!! خدایا به من توفیق انجام عمل صالحی را ده که تو راضی باشی! این چه عمل صالحی است که حضرت بدنبال انجام آن بوده‌اند؟! مگر نه این است که تمام عمر شریفشان عمل صالح بوده است. ظاهراً تنها عمل صالحی که همه اعمال و برنامه ریزی های حضرت با محوریت و با هدف انجام آن صورت می گرفته است، جریان کربلا بوده است.

۲ فرا زمانی و فرا مکانی بودن عاشورا

وقتی در طراحی، مدیریت و انجام عاشورا چنین ارکان بزرگی حضور دارند قضاوت درباره آن و انتظار درک همه ابعاد و سطوح این حادثه برای انسان‌های عادی نباید ساده باشد. تجزیه و تحلیل کامل آن، ظرفیتی به اندازه خود حضرات ائمه هدی علیهم السلام لازم دارد. از این رو، برای کسانی که به وادی ولایت ورود نداشته‌اند و سرمایه‌ای برای شناخت امام بدست نیاورده‌اند طبیعی است که زحمت تامل و تفکر بیشتر را به خود نداده و با تحلیل مادی از عاشورا، به راحتی از کنار آن عبورکنند.

در منظومه فکری شیعه، عاشورا نقطه ظهور حقیقت در عالم و جزو اعظم عبادات الهی است که دارای سطوح، شئون و لایه‌های مختلف است، هرکسی به اندازه ظرفیتش به آن ورود پیدا می‌کند و از فیوضات آن بهره مند می‌گردد. در اولین برخورد با حادثه عاشورا سطح ظاهری آن را مشاهده می‌کنیم که در آن حرّیت، شرافت، عزت و کرامت موج می‌زند، مبارزه با ظلم و ظالم و زیر بار زور نرفتن، قیام بر علیه ساختارهای اجتماعی و فساد حاکمان و…، لایه رویین این حادثه بزرگ است. امام حسین علیه السّلام در اینجا به عنوان بزرگ آموزگاری ظهور می‌کند که درخشان‌ترین سمبل و نمونه عزت‏طلبی و نفی هر گونه ذلت است. هدفش نشان دادن راه آزادمنشی و آزادگی است تا انسان‌ها بر سر دو راهی زندگی ذلت‏بار و مرگ با عزت، مرگ با عزت را انتخاب کنند. أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ‏ الدَّعِیِ‏ قَدْ رَکَزَ مِنَّا بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ الْمِلَّةِ [السَّلَّةِ] وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهَاتَ مِنَّا الدَّنِیئَةُ یَأْبَی اللَّهُ ذَلِکَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِیَّةٌ وَ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَی مَصَارِعِ الْکِرَامِ (ابن شعبه حرانی، ۱۴۰۴ ق، ص ۲۴۰) همچنین فرمود: لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِیکُمْ بِیَدِی إِعْطَاءَ الذَّلِیلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِیدِ (حلی ۱۳۸۰ ش، ص ۴۴)

امام در یک لایه عمیق‌تر، اولاً؛ عزت، شرافت و آزادگی را در خداباوری، عبودیت حضرت حق و ایمان به معاد می‌دانند و معتقدند تا انسان بندگی خدا را نکند به عزت و آزادی نمی‌رسد، اوج بندگی را نیز در گودال قتلگاه به ظهور می‌رسانند. ثانیاً؛ صحنه در گیری عاشورا را به گونه‌ای طراحی می‌کنند که پرده نفاق و تزویر از جبهه مخالف برداشته شود و کفر خودشان و اسلافشان در عباراتی مثل؛ «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل»، روشن گردد.

در یک لایه عمیق‌تر، حقیقت ژرف‌تر و نورانی تری جلوه گر می‌شود. سیدالشهداء علیه السلام بدنبال گسترش و اقامه عزت انسانی و بندگی حضرت حق در مقیاس تکوین، تاریخ و همه جوامع بشری در گستره همه عالم بوده‌اند. ایشان طوری در عاشورا عمل کردند که رسم بندگی را حتی به ملکوتیان و فرشتگان آسمان‌ها آموختند. به گونه‌ای عبودیت خدا را در صحنه‌های مختلف عاشورا چینش کردند که هرگز کهنه و فراموش نشده، بر علوّ و ظهورش افزوده گردد، هر چند ائمه کفر و سران گمراهی در خاموشی آن جد و جهد کنند. … لَا یَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا یَعْفُو رَسْمُهُ عَلَی کُرُورِ اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامِ وَ لَیَجْتَهِدَنَّ أَئِمَّةُ الْکُفْرِ وَ أَشْیَاعُ الضَّلَالَةِ فِی مَحْوِهِ وَ تَطْمِیسِهِ فَلَا یَزْدَادُ أَثَرُهُ إِلَّا ظُهُوراً وَ أَمْرُهُ إِلَّا عُلُوّاً (ابن قولویه ۱۳۵۶ ش‏، ص ۲۶۳)

شخصیت عظیم، الهی و نورانی و جایگاه تکوینی پرچم داران عاشورا ایجاب می‌کند درگیری عظیمی را که مدیریت می‌کنند منحصر به یک نفر مثل یزید و امثال اونکنند. او کسی نیست که سید الشهداء علیه السلام این‌طوری در مقابلش صف‌آرایی کند، این صف آرایی در مقابل کل جبهه‌ی ضلال و تمامیت ضلال و محور ضلال و شرک در یک جبهه فرازمانی و فرامکانی است. حتی این صف آرایی شامل همه عالم جماد، نبات و حیوانات می‌شود.

عاشورا یک در گیری محدود در سال ۶۱ هجری، در یک منطقه متروکه نیست که یک عده‌ای جمع شوند عده دیگری را بکشند و همه چیز تمام شود. اگر این بود این قدر سلام و لعن و گریه عزاداری لازم نداشت. اگر جنگ بین دو قبیله بنی امیه و علویان محدود باشد، زیارت عاشورا - که حدیث قدسی است - نمی‌فرمود: «لقد عظمت الرزیه و جلت و عظمت المصیبه بک علینا و علی جمیع اهل الاسلام». عاشورا به حدی وسیع و جامع است که روشن کننده صف حق و باطل در کل تاریخ و مبین نزاع نور و ظلمت و عامل صف بندی‌طرف داران شجره طیبه و شجره ملعونه در همه تاریخ است. این حادثه بزرگ همه ابعادِ درگیری حق و باطل را نشان داده و تاریخ را هدایت می‌کند تا جایی که به دنیای معاصر می‌رساند.

فراگیری و وسعت حادثه عاشورا به اندازه‌ای است که قادر است همه حیرت‌ها، سردرگمی‌ها و تاریکی‌های «فردی، اجتماعی و تاریخی» را درمان نماید. حضرت بدنبال این حقیقت بوده‌اند که شفاعت و دستگیری خود را در مقیاس تاریخ به همه سالکان الی الله برسانند و آنها را از گمراهی، نادانی، تاریکی و شک نجات داده، به وادی هدایت و نور رهنمون شوند. در زیارت اربعین می‌خوانیم: وبَذَلَ‏ مُهْجَتَهُ‏ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ وَ الْعَمَی وَ الشَّکِّ وَ الِارْتِیَابِ إِلَی بَابِ الْهُدَی مِنَ الرَّدَی

عاشورا به گونه‌ای طراحی شده است که در «تاریخ» جریان پیدا کند، یا به عبارتی، تاریخ ساز شود. جریان در تاریخ بدین معنی است که در قدم نخست روح بندگی را در زندگیِ فردی مومن دمیده، جغرافیای درونی او را در سیطره عبودیت حضرت حق قرار می‌دهد و در قدم دوم، بندگی را در زندگی اجتماعی مومن و در جامعه مومنین وارد ارکان «سیاسی، فرهنگی و اقتصادی» آن می‌کند، تا جایی که پرستش خداوند به شکل اجتماعی آن صورت گیرد. و در قدم سوم، با ایجاد ارتباط و علاقه بین جوامع ایمانی در سرزمین‌های مختلف، یک اجتماع بزرگ جهانی به گستره کل جهان ایجاد می‌کند تا با توسعه اقتدار مومنین، زمینه یکتا پرستی در همه جوامع، آن هم در همه ابعاد آن فراهم شود. لذا ما که با فاصله ۱۴۰۰ ساله نسبت به حادثه قرارگرفته ایم، یک حرکت هماهنگ تاریخی را بر محوریت عاشورا و سید الشهداء علیه السلام مشاهده می‌کنیم که در جهت اهداف عاشورا سیر می‌کند و با ایجاد «همدلی، هفکری و همکاری» بین طرفداران جبهه حق، اقدامات آنها را منسجم و مرتبط می‌کند.

به عبارت دیگر، امام با رقم زدن حادثه عاشورا مسیر دیگری در مقابل مسیر جبهه کفر و شرک برای حرکت تاریخ ایجاد کردند، مسیری که ظرفیت و پهنای آن به اندازه ظرفیت وجودی خود امام و طراحان عاشوراست. بدون شک مخالفین حضرت بدنبال از بین بردن زحمات پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و برگشت به دوران جاهلیت بودند، اما عاشورا جهت حرکت را تغییر داده و آن را به سمت عبودیت بیشتر و نیل به عصر ظهور، هدایت کرد. درحقیقت اقدام حضرت خلق یک پروژه پیچیده و فرا زمانی و فرا مکانی برای سرپرستی همه تاریخ بود، اما مکانیزم استمرار عاشورا و گسترش آن در پهنه تاریخ و جریان در جوامع آینده، چگونه بوده است؟

۳ اربعین استمرار بخش عاشورا در پهنه تاریخ

افتتاح باب زیارت اربعین توسط امام سجاد و پی گیری آن توسط سایر ائمه علیهم السلام طلیعه صعود این واقعه به فرا زمان و فرا مکان بود. پایه گذاری سنت زیارت در اولین اربعین شهادت شهدای کربلا، طرحی بود از طرف ولی خدا و امام بعدی برای زنده نگه داشتن عاشورا و ایجاد ارتباط دائمی بین نسل‌های آینده و کانون این واقعه عظیم.

در این اندیشه اصولاً زیارت، بیعت مجدد با امام و اعلام وفاداری نسبت به امام و اهداف اوست. زیارت یک سیر جامع و یک هجرت از خود و تعلقات خودی به سوی امام علیه السلام است، کوچ نمودن و هجرت از دار دنیا و دار نفس و از عوالم خلقت به سوی سرچشمه‌های نور و خزائن الهی است. زیارت، سیر الی الله تا مرحلة لقاء الله، آن هم لقاء الله فوق عرشه است: عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام: قَالَ‏ مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع بِشَطِّ الْفُرَاتِ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ‏ عَرْشِه‏ (ابن قولویه، ۱۳۵۶ ص ۱۴۸)

در حدیث نورانی دیگری وجود مبارک امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: هر شب جمعه خدای متعال به کربلا عنایت ویژه می‌کند لذا، همة ملائکه، انبیاء و اوصیائشان از آسمان به کربلا می آیند. کسی که به زیارت امام می‌رود، مقصد اولش خداست «من أراد الله بدأ بکم» و به سوی خدا برای دریافت هدایت او از طریق ابواب هدایت می‌رود.

زیارت امام از چنان جایگاه و برکاتی برخوردار است که لازم است زائر آدابی را رعایت کند ازجمله؛ غسل کند، دعا بخواند. در مسیر حرکت از ذکر خدا غافل نشود. وقتی مشرف شد توجه به عظمت جایگاهی که ایستاده است داشته باشد. با ایمان به حضور و اشراف امام معصوم، با او تجدید و تکمیل عهد نماید، عهدی که مضمون آن اعراض از عبادت شیطان و استقامت بر عبودیت خداست. در حقیقت زائر با زیارت امام، سرپرستی و ولایت امام را تجدید می‌کند و شفاعت و حراثت او را در مبارزه با لشگر شیطان طلب می‌نماید.

گشایش باب زیارت اربعین، بدست مبارک امام سجاد علیه السلام کانون تجمعی شد که از یکطرف از مفاهیم حیات بخش عاشورا تغذیه می‌کند و از طرف دیگر، انگیزه، اندیشه و رفتارهای نسل‌های بعدی را متناسب با محیطی که در آن زیست می‌کنند، به سمت یک هدف بزرگ هدایت می‌کند. یعنی اربعین دارای دو صورت است؛ صورتی بسوی عاشورا و صورتی بسوی آینده برای ساخت یک تاریخ نورانی با جمعیتی جهانی، متراکم و مقتدر، از این رو، فرهنگ زیارت، شهرهای متعددی را در اطراف قبور اهل بیت علیهم السلام پایه گذاری کرد که مبداء شکل گیری مراکز قوی علمی برای «تولید و توزیع و تبلیغ» مفاهیم و معارف عاشوایی شد. نذورات، هدایا و اوقاف نیز قدرت اقتصادی این مراکز را تامین می‌کرد.

به دیگر سخن، ثمره زیارت امام، تحت عناوین مختلف از جمله زیارت اربعین و تکرار هر ساله آن، بنیان ساختارهای های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بزرگی را برای شیعیان ایجاد نمود. اعتقادات و افکار دینی و الهی آنها حفظ و عمق بخشی می‌گردد و در ضمن ترمیم خطاها و نواقص احتمالی، سال به سال این حرکت عظیم را بالنده‌تر می‌کند، تا جایی که همچون یک بهمن شکل گرفته از قله‌های تاریخ، با گذشت زمان و سیر به سمت انتهای تاریخ، قدرت جاذبه آن و وسعت جغرافیایی آن هر روز بیشتر بیشتر می‌شود.

اینجاست که مشاهده می‌کنیم در سیر زمان، زیارت اربعین، عامل شکل گیری یک اجتماع فرا مرزی و فرا زمانی با محوریت سیدالشهداء علیه السلام گردیده است بطوری که در این اجتماع عظیم دیگر از زبان، نژاد، رنگ و قبیله و… خبری نیست و عامل وحدت توده‌های مردمی از اطراف جهان بعد از قرن‌ها شده است، وحدتی که بدون شک حول محبت و ولایت امام است.وحدتی که منشاء تولید قدرت برای مسلمین گردیده است تا بتوانند با یزیدهای هر زمانی در هر مکانی مبارزه کنند. این یعنی تبدیل عاشورای سال ۶۱ قمری به درگیری تمام عیار با جبهه شرک و بت پرستی در مقیاس تاریخ که با هر بار تکرار زیارت- به ویژه از نوع میلیونی و اجتماعی آن (اربعین) - قدرتش بطور تصاعدی بالا می‌رود.

۴ اربعین و ارکان تمدن نوین اسلامی

زیارت میلیونی اربعین عامل تراکم قدرت مومنین در موضوع واحد، جبهه واحد و جهت واحد شده است. این قدرت متراکم، مفاهیم و موضوعات عاشورا را (عزت و کرامت، ظلم ستیزی، یکتا پرستی) با موحدین، مستضعفین، آزاد اندیشان و مسیحیت ناب جهان به اشتراک می‌گذارد. قدرت معنایی و الهی تعبیه شده در مفاهیم و موضوعات عاشورایی وقتی در قدرت متراکم انسان‌های علاقه مند به امام و مومن به اهداف او ضرب می‌شود تمامی حیات اجتماعی بشر را تحت پوشش قرار می‌دهد و تا تاسیس یک تمدن نوین اسلامی پیش می‌برد. حیات اجتماعی مجموعه‌ای هماهنگ از «گرایش ها، اندیشه‌ها و محصولات» است. ارزش‌های الهی برخاسته از عاشورا، بنیان گذار نظامی از گرایش‌های خاص به خود می‌شود، مبتنی بر چنین گرایش‌هایی، «اندیشه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی» اسلامی بر جامعه حاکم می‌شود و بالطبع تولید محصولات اجتماعی متناسب با گرایش‌ها و اندیشه‌ها را در حوزه‌های مختلف شاهد خواهیم بود. (جمالی ۱۳۸۹)

۱/۴- گرایش‌ها

نظام گرایش‌ها مجموعه‌ای است از تمایلات، عاطفه‌ها و احساسات که افراد به آنها تعلق دارند، بطوری که هیج انسانی از چنین تعلقاتی خالی نیست. همین امیال و علاقه‌های روحی، وکشش های درونی است که در تعامل با اندیشه ها، مبدا ابراز رفتارها و موضع گیری جامعه می‌گردد. از این رو تمایلات، خاستگاه اصلی شکل گیری تمدن است. در بین تمایلات یک میل محوری وجود دارد که سایر امیال را سامان می بخشد؛ میل به پرستش دنیا یا میل به پرستش خدا. به عبارت دیگر؛ این میل محوری است که تمدن ساز و نقطه عزیمت هر تمدنی است.

همانطور که بیان شد محور اصلی عاشورا نیز عبودیت و پرستش خدواند است، چنانچه منتجه نهایی زیارت نیز لقاء الله است. ادعای اساسی این است که مفاهیم عاشورایی از چنان توانمندی برخورد دارند که می‌توانند علاقه‌ها و عاطفه‌های همه انسان‌های آزاده جهان را متحول کرده، جهت گیری آنها را از میل به دنیا به سمت میل به خدای متعال تغییر دهند. پذیرش ولایت حضرت حق و ولایت امام معصوم در راستای میل پرستش خداوند، ارزش‌ها و بایسته‌ها و نبایسته هایی تعریف می‌کند که انسان مومن بوسیله آنها نظام تمایلات، عواطف و احساسات خودش را نظم می‌دهد و به تدریج برای توسعه آنها، نرم افزار و سخت افزار آن را نیز تولید می‌کند.(حسینی شیرازی ۱۷/‏۰۸/‏۷۷‬

۲/۴- اندیشه‌ها

اندیشه‌ها و بینش‌ها به عنوان رکن دوم یک تمدن شامل مفاهیم، ساختارهای اجتماعی، الگوها و مدل‌ها می‌شود. میان اندیشه‌ها و گرایش‌ها همواره ارتباط تنگاتنگی وجود دارد هردو بر یکدیگر تاثیر گذارند اما تاثیری گذاری گرایش‌ها و انگیزه‌ها براندیشه ها بیشتر است زیرا؛ گرایش‌ها همچون روح حاکمی هستند که در ورای آن نظام تعقل یعنی اندیشه‌ها و بینش‌های بشری شکل می‌گیرد.

مفاهیم عاشورایی پس از اشراب در گرایش‌ها و انگیزه‌های زائر، در فکر و اندیشه او نفوذ می‌کند و او را از خود باختگی به خودباوری در حوزه‌ی فکر و اندیشه رهنمون می‌شود تا جایی که مبتنی بر تمایلات و علاقه‌های خود اقدام به نوآوری و نواندیشی می‌کند. تولید دانش و اندیشه‌های اسلامی به عنوان نرم افزار تمدن اسلامی، راه رشد و بالندگی را تسریع نموده و زیر ساخت تولید محصولات تمدنی را فراهم می‌کند

زائرانی که جان خود را در مفاهیم نورانی و زلال عاشورایی صفا بخشیده‌اند در مواجه با اندیشه‌های برخاسته از اومانیسم و اصالت انسان در تمدن غرب، خود را نمی‌بازند، روحیه عزت طلبی و آزاد منشی عاشورایی مانع پذیرش مفاهیم، ساختارهای اجتماعی، الگوها و مدل‌های بیگانه می‌شود و بتدریج که بر تراکم جمعیت جبهه حق افزوده می‌شود اندیشه‌ها، الگوها و در نهایت علوم غربی پذیرش اجتماعی خود را از دست می‌دهند، ساختارهای «قدرت، ثروت و علم» که کار «تولید و توزیع و مصرف» مفاهیم لیبرال دمکراسی را به عهده دارند، جایگاه و آبروی اجتماعی قبلی خود را نخواهند داشت، شیوه‌های قانون گذاری و موقعیت قانون گذران به شدت تضعیف و بی اعتبار می‌شود. مبانی و مکاتب اقتصادی، روش‌های کسب درآمد و چرخه گردش پول جهانی، پایگاه مردمی خود را از دست می‌دهد و در نهایت تمام علوم غربی و مبانی هستی شناسی و جامعه شناسی آن در معرض اتهام و سوال جدی قرار می‌گیرد.(حسینی شیرازی ۰۱/‏۰۴/‏۱۳۷۷‬

۳/۴- محصولات تمدنی

اندیشه و عقلانیت بر گرفته از گرایش‌های تمدن ساز، مجموعه‌ای است از تعقل «فردی، اجتماعی، نظری و عملی» که پشتوانه‌ی تولید تکنولوژی و محصولات تمدنی می‌شود. محصولات، نمود یک تمدن و منتجه آن است. محصولات تمدنی علاوه بر تکنولوژی شامل همه فرآورده‌ای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی می‌شود که در بستر گرایش‌ها و اندیشه‌ها بوجود آمده‌اند به عبارت دیگر، محصولات تمدنی حامل و نشان دهنده «اراده‌ها، تمایلات و اندیشه» های حاکم بر یک تمدن است.(رضایی ۱۳۸۳ ص ۳۰)

با تبدیل گرایش‌ها به دانش‌ها و دانش‌ها به محصولات تمدنی است که می‌توان فناوری، تکنولوژی، رفاه، فروشگاه‌های زنجیره‌ای وکتابخانه‌های بزرگ را درست کرد، نظم و انضباط بسیار دقیق و مثال زدنی را ایجاد کرد. محصولات یک تمدن چیزی جز ایجاد شدت بیشتر و دعوت بیشتر به سوی گرایش‌ها و تعلقات حاکم بر یک تمدن نیست یعنی، شدت توجه به خدای متعال و تضرع و بندگی در مقابل او (نه اومانیسم، لیبرالیسم و راسیونالیسم) روح دین و حقیقت اربعین و عاشورا است که در محصولات تمدن اسلامی تجلی پیدا می‌کند و بساط دنیا پرستی را از زندگی بشر جمع می‌کند بطوری که خدا و اولیاء اش مدار ارزشها و بایسته و نبایسته‌ها قرار می‌گیرند و بجای سجده در مقابل دنیا و دنیا خواهان، بستر و زمینه سجده و تواضع در مقابل خدای متعال فراهم شده، سیر الی الله را سهل و روان می‌کند. این فرآیند در مرحله نخست در پوشش یک نظام عقلانی و دانش تجربی و سپس در پوشش صنعت و فن آوری، رفاه و آسایش، نظم اجتماعی و ساختارهای پیشرفته ظهور پیدا می‌کند. به عبارت دیگر، وقتی در سایه گرایش‌های الهی و تعلق به آخرت و پرهیز از نفس پرستی، عقلانیت جدیدی برای تعریف بایسته‌ها و نبایسته‌ها شکل گرفت، نظم اجتماعی، فناوری و ساختارهای جدیدی نیز به وجود خواهد آمد.

خلاصه سخن اینکه، مفاهیم عاشورایی پس از عبور از مفاهیم مادی، گرایش‌ها و اندیشه‌های هم سنخ و هم جهت با خود را شکل می‌دهد، نتیجه پیوند گرایش های توحیدی با اندیشه‌های زلال الهی، محصولات جدید تمدن اسلامی خواهد بود. چنانچه در تمدن مادی، متغیر اصلی درگرایش ها و اندیشه‌ها و در پیوند این دو، دنیا پرستی و التذاذ از آن است. ادبیات، قوانین و نظام اجتماعی آنها نیز بر همین منوال شکل گرفته است و در ارتباط گرفتن با طبیعت، محصولات عینی متناسب با آن را ساخته‌اند.

۵ غلبه نهایی تمدن اسلامی بر تمدن غرب

وقتی دو دستگاه با دو نظام فکری متفاوت روبروی هم قرار گرفتند اینکه کدامیک بر دیگری غالب می‌شود بستگی به قدرت آن دستگاه در سه نظام گرایشی، دانشی و محصولات دارد. وقتی یک دستگاهی فکری قدرت بیشتری در تفاهم با بشر داشت، بطوری که با طرح مفاهیم جدید در فضای جامعه جهانی، معانی موجود را تغییر داد و دست طرف را به عنوان ظالم رو کرد، و نشان داد که کفر و شرک در ذات خود دروغ است و دروغ می‌گوید و اگر هم منشأ دستیابی به لذات مادی شده، برای عده بسیار قلیلی بوده، و حتی همان عده قلیلی که برایشان لذات مادی آورده در قدم بعدی، آنها را نیز دچار بیماری‌های گوناگون نموده است، یعنی به عبارت ساده و عامیانه، برای رسیدن به توسعه و هنجارهای خیالی، پدر جوامع را با ایجاد دغدغه‌های شدید، سوزانده است.

وقتی مفاهیم و موضوعات عاشورایی چنین تاثیری در فضای جهانی داشته باشند حتماً می‌توانند اعتماد عمومی را از تمدن مادی سلب کرده، ناهنجاری‌های روحی، ذهنی و عینی تولید شده در دستگاه مقابل را به روشنی بر ملا کنند و به این وسیله، دل بستگی مردم جهان را از آن دستگاه کم کنند. اگر گرایش‌های الهی تبدیل به مدل‌های نظری شد و قدرت و حقانیت نظری خود را اثبات نمود و برای اداره جهان اقدام به طراحی مدل‌های کاربری در جهت ساخت محصولات نمود، پر واضح است که خواهد توانست بر طرف مقابل، «برتری» داشته باشد. این به معنای بدست گرفتن سرپرستی رشد جوامع است. به عبارت بهتر، مفاهیم عاشورایی تنها اقدام به اثبات نظری و ساکت نمودن خصم با استدلال‌های صرفاً نظری نمی‌کنند بلکه از چنان ظرفیتی برخوردارند که عقلانیت عملی را از طریق ایجاد مدل‌های کاربردی بدست بگیرند و با تاسیس محیطهای تنفسی جدید برای روح، ذهن و رفتار انسان‌ها آنها را همراه خود کنند.

۶ مسئولیت نخبگان مسلمان در ایجاد ارتباط منطقی بین نظام‌های سه گانه

تمدن اسلامی برای ایجاد ارتباط منطقی بین حلقه‌های سه گانه فوق (گرایش‌ها، بینش‌ها و محصولات) قدم‌های زیادی بر نداشته است. اما از آنجا که گرایشها و باورهای جامعه اسلامی از زیر ساخت‌های محکم اعتقادی و تاریخی بر خورد دار است و مسلمانان از ضریب هوشی بالا و استعدادهای خدا دادی فراوانی بهره مندند، ظرفیت تولید نرم افزارها و سخت افزارهای لازم برای هماهنگی هر چه بیشتر حلقه‌های فوق دور از انتظار نیست. نسیم‌های مبارکی که دهه اخیر در جمهوری اسلامی ایران تحت عنوان؛ جنبش نرم افزاری، الگوی پیشرفت، سبک زندگی اسلامی، علوم انسانی اسلامی و… وزیدن گرفته است نمونه‌ای امید بخش برای تحقق روند فوق است. ایجاد بحران‌های منطقه‌ای و تحقیر ملت‌های مسلمان و عادت دادن آنها به زمینی زیستن، نقشه‌هایی است برای جلو گیری از این حرکت عظیم.

امروزه شناخت لازم و کافی از تمامی شئون تمدن مادی غرب، برای قشر نخبگانی ایجاد شده است ضرورت تولید علم دینی و ایجاد نیاز اجتماعی به علوم اسلامی و نرم افزارها و سخت افزارهای مربوط به آن، برای بدنه نظام کارشناسی و روشنفکران جوامع اسلامی تمام شده است. موفقیت‌های مسلمین در عرصه سیاسی جهان و انزوای تدریجی جبهه مقابل، نوید بخش اقامه تمدن نوین اسلامی بر پایه سه رکن «گرایش ها، اندیشه‌ها و محصولات» است، تمدنی که در مقیاس جهانی و در تولی به دین و در پرتو بندگی خدای متعال و عقلانیت الهی، علم، تکنولوژی، صنعت، رفاه، عدالت و… را نیز به ارمغان خواهد آورد.(میرباقری ۱۳۸۲)

انتهای پیام/

منبع: فرهنگستان علوم اسلامی قم

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.