به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ حجتالاسلام والمسلمین موسویفر عضو هیأت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، در گفتوگویی به بایستهها، شاخصهها و آسیبهای حضور حوزه و روحانیت در عرصه سیاسی پرداخته است که در ادامه متن این گفتوگو از منظرتان خواهد گذشت:
*بایستهها و شاخصههای طلبه سیاسی چیست؟
به نظر من حداقل هفت مورد لازم است:
اول: داشتن اطلاعات کافی از تاریخ سیاسی معاصر؛ از مشروطه تا الان؛ طلبه باید بداند در همین صد، صد و پنجاه سال گذشته در کشور چه اتفاقاتی افتاده است.
دوم: شناخت دقیق جریانهای سیاسی و حرکت هایی که در این مدت راه افتاده؛ حرکتهای زیادی راه افتاده است مثلا قیام سردار جنگل را بداند، داستان مدرس را بداند، وضعیت تنباکو که چرا میرزا چنین فتوایی را داد بداند، این طرفتر، موتلفه را بداند، سازمان مجاهدین خلق که ما به عنوان منافقین میشناسیم اینها حرفهایشان چه بوده، حزب توده چه کرده، همچنین این ملی مذهبی ها که امام با این ها مخالف بود با اینکه بازرگان آدم با تقوا و متدینی بود علت مخالفت امام با اینها چه بوده است؟ آن طرف، احزاب و جریانهایی که بعد از انقلاب به وجود آمدند؛ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، روحانیت مبارز، روحانبون مبارز؛ طلبه اینها را باید با تحلیل بداند.
سوم: آگاهی از عواملی که منجر به انقلاب اسلامی شد، حضرت امام واقعا دنبال چه بودند؛ جمهوری اسلامی یا حکومت اسلامی؛ مد نظر ایشان چه بود؟ میخواستند روحانیون فقط در قم بمانند یا در مصادر امور هم شرکت داشته باشند.
ایشان میخواست با آمریکا و اسرائیل در چه حدی مبارزه کنند و تا چه اندازه میخواستند پیش بروند، رأی مردم چقدر برایشان حائز اهمیت بود، آیا اگر مردم رأی بر خلاف خود ایشان میدادند، میپذیرفتند؟
چهارم: یک طلبه باید سیاست را به معنای واقعی از نظر اسلام از روی آیات قرآن، نهج البلاغه، سیره رسول اکرم و بویژه سیره امام علی(ع) در دوران حکومتشان بررسی کند باید معنای واقعی سیاست و مولفههای آن را از آن منابع اصیل و همچنین از نظر دیانت استخراج کند.
پنجم: درک مسیری که جامعه به سمت آن حرکت میکند. ما خیلی چیزها را ممکن است آرزو داشته باشیم که جامعه به سمت آن برود ولی واقعیات جامعه ما با چیز دیگری روبروست.
یک طلبه سیاسی باید مسیری که جامعه در حال حاضر به لحاظ سیاسی انتخاب کرده را بفهمد و حتی بتواند مسیر سیاسی سی سال آینده را حدس بزند.
ششم: احساس مسئولیت، انگیزه قوی و ثابت قدم بودن در مسیر درست و رو به جلو، به این معناست که طلبه باید احساس مسئولیت کند که اگر سیاست و مولفههایش این است؛ اگر راه امام این است؛ اگر قرآن و نهج البلاغه؛ سیاست را این معنا کردهاند ما در این مسیر هستیم و هزاران شهید دادهایم و میلیاردها دلار خرج کردهایم و باید احساس مسئولیت داشته باشیم و باقدرت ادامه بدهیم.
هفتم: اینکه طلبه باید همیشه حقگو باشد و با ظلم مبارزه کند و هیچ خطقرمزی در این زمینه نداشته باشد. ما تنها خطقرمزی که میتوانیم استثنا کنیم که ممکن است عقلو نقل هم این را استثنا کند ولایت فقیه است که یکی از ارکان و تعینکننده مسیر سیاسی نظام هستند. ایشان سرجای خودشان محفوظ؛ اما از ولایت فقیه که گذشت، دولت، مجلس قوهقضائیه، قوای مسلحه و تمام مسئولانی که روی کار هستند هیچ کدام نباید برای یک طلبه بصیر انقلابی، خطقرمز باشند .
*به نظر شما آسیب حضور روحانیون در عرصه سیاست و مناصب حکومتی چیست؟
به نظرم معمولا شش آسیب متوجه اینها میشود:
یک: دنیاطلبی و گذر از سادهزیستی است؛ البته همه اینطور نیستند ولی تعدادشان زیاد است. آیتالله مدنی سالهای اول انقلاب گریه میکردند و میگفتند طوری رفتار نکنیم که روز قیامت محمدرضا شاه را ببینیم که میگوید ما کاخ ساختیم، شما هم که مثل ما بودید! ما که دیگر اسم دین نداشتیم ولی شما به نام دین این کار را کردید!
دوم اینکه اشتباهات روحانیون به نام اسلام گره میخورد. طبیعی است که روحانیون خودشان را شاگردان امام صادق(ع) و سربازان امام زمان(عج) بدانند، لذا اشتباهاتی را که من میکنم طبیعی است که به نام آنها هم گره میخورد.
سوم این است که مسئولینی که روی کار هستند کمکم خودشان را با اسلام برابر میدانند و اگر منِ نوعی انتقادی به آنها داشته باشم، در جواب میگویند شما با اصل اسلام مشکل دارید و به اسلام انتقاد کردید و حال آنکه بنده به شما انتقاد کردم نه به اسلام ولی چون شما خودتان را معادل اسلام میدانید، این انتقاد گویا به اسلام برمیگردد. این یک استفاده ابزاری از اسلام است که اصلا خوب نیست.
چهارم: وقتی که مسئول میشویم از مردم فاصله میگیریم. مثالهای فراوانی در این زمینه هست. شما به قضات روحانی ما قبل و بعد از اینکه وارد قوه قضائیه میشوند نگاه کنید، به ائمه جمعه قبل از اینکه امام جمعه بشوند و بعد از آن نگاه کنید؛ همچنین روحانیون سیاسی عقیدتی که در ارتش و سپاه و قسمتهای دیگری هستند، زندگی و رفتارشان با مردم و حضورشان در بین مردم، بعد از اینکه مسئول میشوند را نگاه کنید، این هم یکی از آفتهایی است که متاسفانه دچارش میشویم.
پنجم: برخی از روحانیونی که مسئولیت دارند به دلیل این که حقوق مکفی میگیرند وقتی سرکار میروند، اصلِ کار خودشان که تبلیغ و گسترش دین است را فراموش میکنند. یعنی اینها طلبههایی بودند که در محرم و صفر به تبلیغ میرفتند؛ نماز جماعت میخواندند، نماز جمعه میرفتند، در خانهشان به روی مردم باز بود، هر جوری که میتوانستند سعی در این داشتند که اسلام را گسترش بدهند. اما زمانی که مسئول میشوند و حقوق مکفی میگیرند، بسیاری از آن انگیزههای الهیشان کم میشود؛ وقتی شما برای سخنرانی دعوتشان میکنید میل به آمدن ندارند؛ دیگر احساس اینکه باید طبق آیه نفر به روستایشان بروند و یک کاری برای آنجا انجام دهند؛ ده روزی تبلیغ کنند؛ شش ماهی ماندگار شوند دیگر چنین عقیدهای ندارند، چون آن زمان در امرار معاش هم سطح مر بودنددم اما الان دیگر فرق کرده و از دولت حقوق میگیرند، لذا بسیار میبینید آن انگیزههای سابق دیگر در آنها موج نمیزند.
ششم: جمعی را به امید اینکه بخواهند در آینده جزء مسئولان بشوند، با آنکه هیچ انگیزه دینی ندارند وارد حوزه میکنند. به عبارت دیگر یک پدر با خودش فکر میکند الان اگر بخواهم فرزندم در آینده چنان وضعی داشته باشد و رئیسی برای خودش بشود، یکی از راههایش این است که طلبه بشود؛ و بعد از هفت، هشت سال وصل شود به قضاوت یا وکالت یا ...، اینهم نکتهای است که بهنظرم نباید از آن غافل شویم.
*سوال آخر اینکه کارآمدی یا نا کارآمدی جمهوری اسلامی تا چه اندازه به حضور طلبهها در عرصه سیاست ارتباط دارد؟
ارتباط زیادی دارد. چون حکومت، حکومت دینی است. رأس حکومت ولی فقیه است. قوای سهگانه زیر نظر ولی فقیه هستند. قانون اساسی چنین نوشته و مردم چنین باور دارند. قطعا اگر این نظام دینی، کارآمد و موفق باشد، به این روحانیون بستگی دارد و اگر ناکارآمد و ناموفق باشد، باز هم به این روحانیون بستگی دارد.
یادم هست زمانی که آقای طالقانی فوت کرده بود، مردم شعار میدادند: «نائب پیغمبر ما جای تو خالی». یعنی آقای طالقانی را نائب پیغمبرشان میدانستند. طلاب مثل همه اقشار دیگر جامعه باید درحیطه تخصص خودشان در مصادر امور قرار بگیرند نه در همه جا و اگرچنانچه در همه جا قرار بگیرند قطعا کارآمدی نظام کاهش پیدا میکند.
در کاری که تخصص ندارند، نباید احساس تکلیف کنند. این احساس تکلیف گاهی لطمه به امور میزند.
وقتی سن اینها بالا میرود نباید احساس تکلیف کنند و بهتر است تجربهشان را در اختیار طلبههای دیگر قرار بدهند که چه طور میتوانند مملکت را اداره کنند، درکاری که هستند موفق باشند ولی خیلی از اینها، این کار را نمیکنند و این لطمه میزند.
انتهای پیام/