به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، وجود اهمیتی که اسلام برای نهاد خانواده قائل بوده و از آن به عنوان مستحکمترین نهادها نام برده است، همچنین نگاه جمهوری اسلامی به خانواده که در اسناد بالادستی خود از آن به عنوان «واحد بنیادین جامعه که کانون اصلی رشد و تعالی انسان است و توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل خانواده که زمینهساز اصلی حرکت تکاملی و رشد یابنده انسان است، اصل اساسی بوده و فراهم کردن امکانات جهت نیل به این مقصود از وظایف حکومت اسلامیاست.»(مقدمه قانون اساسی) یاد کرده اما به نظر میرسد وضعیت خانواده در دوران کنونی با الگوی مطلوب آن متفاوت باشد.
در همین راستا به مناسبت روز خانواده با خانم دکتر شهلا باقری، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی و کارشناس مسائل خانواده به گفتوگو پرداختیم که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
پرسش: برخی از ضعف روابط عاطفی میان همسران به عنوان یکی از دلایل سست شدن بنیانهای خانواده نام میبرند. دلایل بروز این مسئله را چه میدانید؟ آیا این مسئله از گذشته در خانواده ایرانی وجود داشته و به فرهنگ ایرانی بازمیگردد یا این که تحت تاثیر تحولات مدرنیته رخ داده است؟
پاسخ: آنچه خانواده را خانواده کرده و پا بر جا نگه میدارد، رابطه قوی و منسجم عاطفی میان زوجین است، یعنی خانواده و ازدواج بر پایه روابط قوی زن و شوهر شکل میگیرد و این رابطه عاطفی مرهون آرامشگری زن و مرد است، یعنی قدرت آرامشبخشی و آورندگی آرامش به زندگی زوجین با یکدیگر را دارد. هر چه این آرامش بیشتر و قویتر باشد، این رابطه تداوم بیشتر خواهد شد.
ولی آنچه سبب این آرامش میشود، ویژگیها، مهارتها و تواناییهای شخصی و فردی انسانهاست که این آرامش را آورده و از آن نگهداری کنند، یعنی باید در درون خودش پرورش دهد تا سبب تسکین، مسکنت و سکونت برای طرف مقابل باشد.
همچنین گذشته از این ویژگی فردی که زوجین باید پیش، حین و پس از ازدواج این صفت را داشته و تقویت کنند، یک ویژگی اجتماعی نیز برای خانوادهها و زوجین لازم است و جامعه باید نقش آرامشگری، سکونت و مسکنت اجتماعی را داشته باشد، یعنی باید زمینهای را فراهم کند تا این آرامش را داده و فرهنگ آرامشگری را تزریق کند.
مدرنیته چنین فرهنگ آرامشگری را تزریق نمیکند، چون وقتی فردی به دنبال منویات و خواستههای فردی و شخصی خودش باشد، همیشه در استرس است، چون همیشه به خودش فکر میکند.
البته اینکه فرد به خودش فکر کرده و مراقب باشد، فی نفسه مشکلی ندارد ولی اینکه فرد رسیدن به خواستههای خود را به قیمت له شدن و زیر پا گذاشتن دیگران قرار دهد، دیگران را در توسعه وجودی خودش نبیند، یعنی وجودش را توسعه ندهد تا دیگری را در آن شریک کند، در حقیقت ذات مخربی است که در فرهنگ مدرنیته وجود دارد.
این ویژگی سبب میشود فرد دائماً به فکر توسعه خود و منویات خودخواهانه خودش باشد و آن دسته از منویات وجودی خود را توسعه دهد که عقل خود بنیاد و خودآییین وی به او میگوید نه آن چیزی که خالق و کتاب خلقت بیان میکند، کتابی که در آن، مصلحت و پیشرفت فرد و جامعه بیان شده است.
البته عقل خود بنیاد در ذات مدرنیته تعبیه شده، عقلی که بدون خالق است، عقلی که بریده از خالق است، در حالی که منویات خالق بشر در کتاب و توسط پیامبرانی که برای آرامشگری بشر فرستاده شدهاند، بیان شده است.
در هر حال اگر یک خانواده محکم و مستحکم میخواهیم باید تلاش کنیم دخترها و پسرها و کسانی که برای ازدواج آماده میشوند، این ویژگی را در خودشان تقویت کنند. قرآن کریم میفرماید «أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً؛ برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود.»
باید بر روی واژه «لتسکنوا» حساس بوده و برای آن شاخصهایی تهیه کنیم. آن را در دستور کار قرار دهیم، به نحوی که مشاوران ما مبتنی بر شاخصهای آرامشگری به مشاوره بپردازند و برنامهریزها نیز مبتنی بر این شاخصها، برنامههای فرهنگی و اجتماعی را طراحی کنند.
یعنی مشخص کنند چه کنیم تا آرامش در خانواده حاکم باشد؟ چه کنیم که آرامش در جامعه حاکم شود؟ تا انسانها بتوانند نقش آرامشدهندگی به یکدیگر داشته باشند. درباره این واژه بحثهای مفصلی میتوان داشت.
بنابراین آرامشبخشی و داشتن ویژگی آرامش هم در بُعد فردی و هم در بُعد اجتماعی این است که ما تهدیدی برای دیگران نباشیم، این یک شرط حداقلی است، شرط حداکثری نیز این است که بتوانیم به امنیت وجودی دیگران بیافزاییم، یعنی خاصیت افزایشی برای تقویت امنیت وجودی دیگران داشته باشیم.
افزایش امنیت وجودی دیگران به منزله این است که امنیت وجودی خودمان نیز بیشتر شود، چون بنیانهای وجودی ما و دیگران مشترک است و تقویت آن یعنی تقویت خودمان. این ویژگی مهمی است، چون سنگ بنای جامعه مرهون خانواده است و خانواده با این ویژگی جامعه را تولید و تکاثر میبخشد، یعنی جامعه را باز تولید میکند.
پرسش: با حاکم شدن روحیه فردگرایی در جهان آیا هنوز هم تولد فرزند در افزایش تحکیم خانواده موثر است یا اینکه گسترش گفتمان فردگرایی و توجه به خود مانع از این امر شده است؟
پاسخ: بنابر توضیحاتی که در پرسش نخست دادم، اگر بتوانیم امنیت وجودی را توسعه دهیم، بیشتر میتوانیم امنیت را در زندگی خودمان و جامعه حاکم کنیم، افزایش امنیت وجودی مرهون همان آرامشگری و آرامش بخشیدن است.
آوردن فرزندان بیشتر با شرط اینکه بتوانیم به آنها آرامش دهیم و از آنها آرامش بگیریم، قاعدتاً جامعهی سازنده، خلاق و پوینده را به ارمغان میآورد؛ بنابراین هر چه فرزندان بیشتری با این ویژگیها تربیت کنیم، هم به نفع خانواده و هم به نفع جامعه است.
چیزی که اکنون مانع فرزندآوری شده، تفکراتی است که حس ناامیدی را منتقل می کنند. مثل آنکه با فرزند بیشتر، نمیشود خوشبخت بود، بچههای بیشتر یعنی مزاحمت بیشتر و چنین تفکراتی را دامن میزنند. این همان تفکر فردگرایی خودخواهانه است که به هر حال متأثر از دیدگاه مدرنیته و مشتقات ناشی از آن همانند عقل خود بنیاد بشر است.
بنابراین فرزندآوری نه تنها قادر است امنیت وجودی خانواده را بیشتر کند و آرامش را در خانواده بیشتر کند، بلکه با چنین تعلیم و تربیتی میتواند آرامش اجتماعی را به جامعه هم حاکم کند. از اینرو بسیار مفید و مؤثر است که ما چنین فرهنگی را ترویج دهیم، چنین افرادی را تشویق کنیم که فرزندآوری داشته باشند، فرهنگ فرزندآوری را آموزش دهیم؛ فرزندآوری آرامش بخش را در مشاورهها، برنامهریزیهای اجتماعی و سیاستگذاری فرهنگی تبلیغ و ترویج کنیم.
پرسش: با توجه به آنچه در اسناد بالادستی در مورد خانواده آمده، عملکرد جمهوری اسلامی را در زمینه خانواده و تلاش برای استحکام آن چگونه ارزیابی میکنید؟ برخی معتقدند اسناد بالادستی که مدنظر رهبران جامعه بوده با سیاستهایی اجرایی که توسط دولتها اجرا شده در مقابل همدیگر قرار داشته و با یکدیگر تعارض دارند، نظر شما در این زمینه چیست؟
پاسخ: ما به حسب قانون اساسی که برگرفته از روح قرآن است، اسناد بالادستی خودمان را تنظیم کردهایم. مهمترین سند بالادستی ما که قانون اساسی کشور میباشد و متأثر از روح قرآن کریم است، خانواده را محور میداند و برای خانواده جایگاه عظیمی قائل است، نقش زن را در خانواده مورد توجه و اکرام قرار داده است و... براساس همین اصول و مفاد گفته شده، سند یک سری اسناد سیاستی و اجرایی نیز تنظیم شده است.
اما سندهایی که ما تنظیم کردیم، اعم از سند منشور زن، جایگاه زن و یا سند سیاستهای تحکیم و تعالی خانواده که در دهه هشتاد تنظیم، تصویب و ابلاغ کردیم، همه بخشی از توجهات قانون اساسی را پوشش داده است نه همه آنها را.
همچنین اینها، سیاستهای خانواده بودند، ولی سیاستهای خانواده محور نبودند. سیاستهای خانواده محور مفهوم دیگری است و ما سیاستهای خانواده محوری را در سیاستهای اخیر(دهه نود) ابلاغ شده از سوی مقام معظم رهبری به مجمع تشخیص مصلحت شاهد بودیم و تاکید بر آن را بروشنی دریافتیم.
البته این سیاستهای کلی ابلاغی توسط مجمع به دستگاههای مختلف کشور ابلاغ شده است، ولی مطابق با آن سیاستها، ما هنوز دستورالعملهای اجرایی مناسب و در خور وضع نکردیم، یعنی سیاستهای خانوادهمحور هنوز در دستور کار برنامهریزان اجتماعی، برنامههای توسعه پنج ساله و فرهنگ عمومی، جای خود را پیدا نکرده و درباره آن فرهنگسازی نشده است. بنابراین هر چند ما سیاستهای تحکیم و تعالی را داشتیم، ولی سیاستهای خانوادهمحور به مفهوم تخصصی کلمهاش را نداشتیم.
البته بنده میدانم که مجمع اکنون تلاش میکند تا این سیاستها را به اجرا نزدیک کند، ولی الزاماً بدین معنا نیست که کار سادهای است و بتوان به راحتی این کار را انجام داد، بلکه محتاج آن است که نخست خانواده محوری برای برنامهریزان و فرهنگریزان ما درک شود، چون بعضا فکر میکنند خانواده یک نهادی است در کنار نهادهای دیگر اجتماعی و یا اینکه به صرف یک نهاد اجتماعی به آن نگاه میکنند، در حالی که ملزومات خانوادهمحوری چیزی بیشتر از اینها است.
تصور بنده این است با وجود تلاشهای فراوانی که صورت گرفته، ولی هیچ کدام کافی و وافی برای رسیدن به مقصود نبوده است. یعنی برای رساندن خانواده به جایگاه اصیل خودش و جایگاهی که واقعاً در تراز انقلاب اسلامی باشد، تلاش بیشتری لازم است.
انتهای پیام/