تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, تاريخ, مشروح خبرها, یادداشت ها
شماره : 19118
تاریخ : ۲ شهریور, ۱۳۹۹ :: ۱۱:۱۲
حجت‌الاسلام والمسلمین عشایری-فقه عام حجت‌الاسلام والمسلمین عشایری در یادداشتی تبیین کرد؛ سنت روضه‌خوانی خانگی در سیره ائمه اطهار(ع) امسال که برای رعایت سلامت هموطنانمان، دستمان از مراسم‌های رسمی و باشکوه سال‌های قبل کوتاه شده و فرصت روی آوردن به روضه‌های خانگی و فامیلی فراهم شده، بد نیست نگاهی به روضه‌خوانی خانگی در سیره اهل‌بیت(ع) بیندازیم.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجت‌الاسلام والمسلمین محمد عشایری منفرد، استاد حوزه و دانشگاه در یادداشتی به بررسی سنت روضه‌خوانی خانگی در سیره ائمه اطهار(علیه‌السلام) پرداخت که متن آن را در زیر ملاحظه می‌کنید؛

امسال که برای رعایت سلامت هموطنانمان، دستمان از مراسم‌های رسمی و باشکوه سال‌های قبل کوتاه شده و فرصت روی آوردن به روضه‌های خانگی و فامیلی فراهم شده، بد نیست نگاهی به روضه‌خوانی خانگی در سیره اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بیندازیم.

در توصیه‌های امام باقر(علیه‌السلام) به کسی که نمی‌توانست در روز عاشورا به کربلا برود، اما دوست داشت ثواب زیارت در روز عاشورا را از دست ندهد، آمده است: «قبل از ظهر عاشورا به بیابان یا روى بلندىِ خانه‌اش برود و با اشاره به امام حسین(علیه‌السلام) سلام کند و با جدّیت، بر قاتلش نفرین کند و پس از آن، دو رکعت نماز بگزارد. آن‌گاه بر حسین(علیه‌السلام) مرثیه بخواند و گریه کند و سفارش کند کسانى که در خانه‌اش هستند، بر حسین(علیه‌السلام) گریه کنند و با ناله کردن بر حسین(علیه‌السلام)، در خانه‌اش مراسم به پا کند و با خانواده‌اش در گریه هم‌صدا شوند. من براى آنان، از طرف خدا ضمانت می‌کنم که اگر این کار را انجام دهند، همه این ثواب‌ها را به دست می‌آورند.»(کامل الزیارات، ابن قولویه ص 176)

کمیت شاعر به خانه امام باقر(علیه‌السلام) آمده بود. گفت: یابن رسول الله اجازه می‌دهید برایتان شعری بخوانم؟ حضرت فرمود: ایام البیض است! کمیت گفت: شعر فقط درباره شما است و چیز دیگری در آن نیست! حضرت اجازه دادند تا شعرش را بخواند. او خواند و امام باقر(علیه‌السلام) گریست. همراه با امام باقر(علیه‌السلام)، فرزندش امام صادق(علیه‌السلام) نیز گریست. از پشت پرده صدای گریه زنانه‌ هم به گوش می‌رسید.»(الغدیر 2/238).

در روزگاری که حاکمان مدینه روضه برپا کردن را قدغن کرده بودند، امام صادق(علیه‌السلام) در خانه خودش روضه خانگی برپا می‌کرد. زنان خانه هم پشت پرده‌ای می‌نشستند و در روضه جدشان سیدالشهدا(علیه‌السلام) شیون می‌کردند. روزی به ابوهارون مکفوف فرمود: برایم شعری در رثاء حسین(علیه‌السلام) بخوان. ابوهارون شعر را به صورت ساده و دکلمه‌وار خواند.

حضرت(علیه‌السلام) فرمود: همانطور که در مجالس‌تان با سوزو گداز می‌خوانید، بخوان! ابوهارون برای حضرت روضه خواند. حضرت(علیه‌السلام) گریست سپس فرمود: دوباره بخوان! شاعر این بار که روضه خواند دید از پشت پرده صدای شیون زنان نیز شینده می‌شود.(وسائل الشیعة 10/465)

ابی‌عُماره شاعر نبود، مُنشِد(مداح) بود. به خانه امام صادق(علیه‌السلام) می‌رفت و برای ایشان روضه می‌خواند. یک روز امام صادق(علیه‌السلام) به او فرمود: یکی از شعرهای سفیان عبدی در رثای حسین(علیه‌السلام) را برایم بخوان. اباعماره خواند و امام(علیه‌السلام) گریست. دوباره خواند و دوباره امام(علیه‌السلام) گریست. بارها خواند و بارها امام(علیه‌السلام) گریست. آنقدر خواند که صدای شیون از همه‌ جای خانه بلند شد!(همان ص 466).

امام صادق(علیه‌السلام) یک بار به جعفر بن عفاء طائی فرمود: جعفر، شنیده‌ام درباره حسین(علیه‌السلام) شعرهای خوبی می‌گویی! جعفر گفت: آری و یکی از شعرهای خودش را خواند و امام(علیه‌السلام) گریست و همه اطرافیان امام(علیه‌السلام) گریستند. سپس به ایشان فرمود: جعفر به خدا قسم فرشتگان مقرّب خدا در اینجا حاضر شدند، تو را نگریستند و روضه‌ات را شنیدند و با ما گریستند و در همین لحظه بهشت بر تو واجب شد!(همان ص 464)

یک مجلس روضه در یک خانه آسمانی

سهل بن ذُبیان یک روز اول صبح به محضر امام رضا(علیه‌السلام) رسید. حضرت(علیه‌السلام) به او فرمود: دیشب خواب دیدم نردبانی با صد پله برایم نصب شده است. از آن بالا رفتم و وقتی به بالای نردبان رسیدم داخل یک قبه سبز رنگی شدم که درونش از بیرونش پیدا بود. جدم پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با چند نفر در آنجا نشسته بودند. یکی هم روبرویشان ایستاده بود و برایشان شعر می‌خواند. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) تا مرا دید فرمود: خوش‌ آمدی فرزندم علی بن موسی الرضا! به پدرت علی(علیه‌السلام) سلام کن. به جدم علی(علیه‌السلام) سلام کردم. سپس فرمود: به مادرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) هم سلام کن. سلام کردم. بعد فرمود: به پدرانت حسن و حسین(علیهم‌السلام) نیز سلام کن. به آنان نیز سلام کردم. در آخر فرمود: به شاعر ما سید اسماعیل حمیری که در دار دنیا مداح ما بود، نیز سلام کن. به او نیز سلام کردم و نشستم. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) رو کرد به سید حمیری و فرمود: دوباره به همان شعرهایی که می‌خواندی، بازگرد و برایمان بخوان.

سید اشعارش را ادامه داد و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) گریست! بعد در بیت‌های بعدی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) و دیگر حضار نیز با او گریستند. در پایان فرمود: ای علی بن موسی، این قصیده را حفظ کن و به شیعیان ما نیز دستور بده که آن را حفظ کنند و به آن‌ها بگو هر کس آن را حفظ کند و بر قرائت آن مداومت کند من ضامن هستم که به بهشت درآید.(بحار ج 47  ص 328)

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.