امام جواد می فرمایند «علت اینکه پدر من از میان تمام ائمه(ع) به لقب رضا مفتخر گشت این بود که دوست و دشمن از وی خرسند بودند، لیکن پدران او هرگاه مورد توجه و علاقه دوستان بودند، دشمنان از آنها رضایتی نداشتند.»
به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجت الاسلام و المسلمین نجم الدین طبسی، پژوهشگر عرصه تاریخ در گفت وگویی به تبیین ابعاد زندگی امام رضا(ع) پرداخت که در ادامه متن آن را ملاحظه می کنید؛
به عنوان سؤال اول، لطفا بفرمایید مهمترین مقطع زندگی حضرت امام رضا(ع) چه مقطعی از زندگی پربرکت ایشان بوده است؟
زندگی امام رضا(ع) را باید در چند دوره، مورد ارزیابی قرار داد. دوران زندگی امام رضا(ع) در دوران امامت امام کاظم(ع) تا قبل از زندان. دوم، دوران زندگی امام رضا(ع) در زمان زندانی شدن کاظم(ع). سوم، دوران امامت ایشان پس از شهادت امام کاظم(ع) تا قبل از احضار اجباری به مرو و دوره چهارم، دوران ولایتعهدی حضرت(ع)؛ یعنی از لحظه خروج امام رضا(ع) از مدینه تا رسیدن ایشان به مرو و پذیرش ولایتعهدی تا شهادت.
هر چند، همه این مقاطع مهم است؛ اما مقطع آخر شاید چشمگیرترین و مهمترین دوران زندگی امام رضا(ع) باشد. لحظه خروج از مسجد پیامبر اکرم(ص)، وداع با قبر پیامبر(ص)، بلند بلند گریه کردن حضرت، جمع کردن فامیل و درخواست گریه برای ایشان و خبردادن به اینکه آخرین سفر است، طواف وداع، ارسال افرادی به عنوان جاسوس و انتخاب مسیر اهواز که امام رضا(ع) بر انتخاب این مسیر تأکید و اصرار داشتند، از جمله وقایع این دوران است.
چه اسرار و دلیلی در انتخاب این مسیر نهفته بوده است؟
شاید یکی از آثار این سفر و اسرار این اِسراء حضرت(ع)، همین چیزی است که اکنون میبینیم اهواز یکپارچه شیعه آل محمد(ص)، شیفته و پاکباخته اهل بیت(ع) هستند.
شما از دوران ولایتعهدی به عنوان مهمترین مقطع زندگی ایشان اشاره کردید. علت پذیرش ولایتعهدی از سوی ایشان چه بود؟
من میخواهم در اینجا به نکتهای اشاره کنم که عدهای درباره پذیرش ولایتعهدی از سوی امام(ع) تحلیلهایی ارائه میکنند، اما من معتقدم که باید علت اصرار حکومت در پذیرش ولایتعهدی را تحلیل کرد که اگر به درستی تحلیل شود، علت پذیرش آن از سوی امام(ع) نیز تبیین میشود که البته از جانب حضرت(ع) پذیرشی نبوده و در واقع نوعی تحمیل بوده است و لذا حضرت(ع) هیچگونه تبریکی را از سوی خواص نمیپذیرفتند.
یکی از وقایع زندگی ایشان، مناظرات با جریانهای انحرافی و ضد دینی بود. ظهور این جریانات و واکنش امام(ع) را چگونه ارزیابی میکنید؟
یکی از نکات زندگی آن امام همام، برخورد ایشان با جریانات انحرافی و ادیان و مذاهب باطله بود که غالبا حکومت پشت سر این جریانات بود و آنها را تحریک و تقویت میکرد. در دوران هارون و مأمون که آن را عصر ذَهبی و طلایی مینامند، در واقع عصر رواج دادن خطوط انحرافی و مذاهب باطله و جریانات پوشالی بود تا مردم را به خود مشغول کنند تا کمتر وارد سیاست شوند و از طرفی به خیال خودشان، خانه اهل بیت(ع) و عالم آل محمد(ص) را تحت الشعاع قرار دهند. بالاخره جامعه بیمار و گرفتار شبهات و انحرافات بود، ولی این بزرگوار به حول و قوه الهی با ترتیب دادن مناظرات و بحثهایی، تمام جریانات را به چالش و شکست کشاند؛ به گونهای که همه اعتراف کردند که اگر بر روی کره زمین یک عالِم است، آن شخصی کسی جز علی بن موسی الرضا(ع) نیست.
در صفحات ۱۷۰ تا ۲۲۸ کتاب احتجاج طبرسی، تمامی مناظرات حضرت با اهل کتاب، مجوسیها، پیرامون توحید، خداشناسی، صفات خداوند، بداء و مناظرات با منحرفین و جریان سلفیگری آمده است که حضرت(ع) با قدرت در برابر این جریان ایستاد و مجسمه و مشبهه خداوند را کافر و ملعون میدانست و گاهی از تعبیر اینکه «خدا آنها را بکشد»، استفاده میکرد و افکار انحرافی آنها را به چالش کشانده و رد میکرد.
بسیاری از مناظرات دیگر حضرت در ارتباط با تصحیح انحرافات اهل حدیث بود که در اثر کجفهمی و ناآگاهی، آیات و روایات را تحریف و معنای آن را طبق نظر خودشان تطبیق میدادند و لذا از همان اول با جریان سلفی به شدت برخورد کرد.
مهمترین محورهای مناظرات امام رضا(ع) چه مباحثی است؟
با بررسی بیانات و فرمایشات حضرت(ع) در موقعیتهای گوناگون، سه محور بسیار پررنگ و برجسته از سوی ایشان ارائه میشد که البته فقط منحصر در مناظرات نبود. اولین محور، تأکید بر مقام شامخ امام علی(ع) و امامت و ولایت ایشان و تبیین آن است که امام رضا(ع) در مناظراتشان بحثهای مفصلی درباره امامت ایشان داشتند و این مقام را برای مردم ترسیم میکردند که جایگاه این مقام، آنقدر بلند است که هرگز بر مأمون و بزرگتر از مامون قابل انطباق نیست و بر علی(ع)، مصداق تام آن، انطباق دارد. چنانچه در استقبال از ایشان در نیشابور که فقط ۲۰ هزار قلمبهدست و به اصطلاح امروزی، خبرنگار بودند، در آنجا حدیث سلسلة الذهب را درباره مقام شامخ امام علی(ع) بیان کردند.
محور برجسته دیگر در فرمایشات و موضعگیریهای ایشان، حادثه کربلا و مظلومیت ایشان است که در همان حدیث سلسلة الذهب به آن اشاره کردند و در موقعیتهای گوناگون، مظلومیت امام حسین(ع) را با برگزاری مجالس و بیاناتشان، یادآور میشدند.
محور و نکته سوم، تأکید ایشان بر بحث مهدویت است. در جلد پنجم کتاب معجم احادیث مهدی(عج)، چندین روایت از حضرت رضا(ع) را درباره موضوع مهدویت نقل کردیم. شاید بیش از ۳۰ روایت باشد که در جهات و ابعاد مختلف، جریان مهدویت همچون ضرورت وجود امام مهدی(عج)، غیبت، انتظار و ثواب منتظرین، علائم ظهور، نهی از توقیت و غیره است؛ بهویژه درباره نهی از توقیت، روایت صحیحی از امام رضا(ع) وارد شده است که «وقت ظهور را حتی پیامبر اکرم(ص) نیز نمیداند و به فرموده پیامبر(ص)، فقط خداوند از آن اطلاع دارد». این روایت در واقع، پیامی به بعضی محرفین امروزی است که با عقائد مردم بازی میکنند و آن را به سخره گرفته و برای ظهور امام(عج) وقت تعیین میکنند که طبق روایت صحیح از امام رضا(ع)، حتی خود پیامبر و امام زمان(عج) نیز نمیدانند؛ لذا باید بر دهان آنها زد و آنها را دروغگو نامید.
به عنوان سؤال پایانی، درباره نامگذاری آن حضرت به رضا(ع)، بفرمایید چگونه و توسط چه کسی صورت گرفت؟
برخی از مورخان بر این باورند که مأمون عباسی، امام را ملقب به «رضا» کرد، ولی امام جواد(ع) این نظر را رد کرده است. احمد بزنطی به حضرت جواد(ع) گفت: عدهای از مخالفان شما خیال میکنند مأمون پدر شما را به رضا ملقب ساخته است؛ زیرا آن حضرت ولایتعهدی او را پذیرفت. امام فرمود: به خدا سوگند اینان مردمی بدکار و دروغگو هستند و خیال نابجایی کردهاند، بلکه خدای متعال او را رضا نامیده است؛ زیرا آن حضرت، خدای تعالی را در آسمان و پیامبر(ص) و ائمه(ع) را در زمین از خود خشنود ساخت.
بزنطی پرسید: از کجا چنین لقبی مخصوص پدر بزرگوار شما شده است، با آنکه پدران و اجداد شما همگی مرضی خدا، رسول و ائمه طاهرین بودهاند؟ فرمود: علت اینکه پدر من از میان تمام ائمه(ع) بدین لقب مفتخر گشت این بود که دوست و دشمن از وی خرسند بودند، لیکن پدران او هرگاه مورد توجه و علاقه دوستان بودند، دشمنان از آنها رضایتی نداشتند.
انتهای پیام/
منبع: مباحثات