از نظر سیدمجتبی حسینی «دفاع بد از دین» و «ریشخند کردن گزارههای دینی» از مهمترین علل دینزدایی در جامعه است. همچنین استفاده ابزاری از دین، باور نداشتن به گزارههای دینی و نایاب شدن رزق حلال از جمله عوامل افول اخلاقی متدینان در جامعه است.
به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، یکی از چالشهای جدی که جامعه ایران در حال حاضر با آن روبرو است مسئله «افول دینداری در جامعه» است که تأثیرات خود را در ابعاد فردی و اجتماعی آشکار ساخته است. گرچه بررسی جامعهشناختی مسئله دینزدایی از جامعه ایران حائز اهمیت است اما نباید از بررسی ابعاد معنوی و معرفتی مسئله غافل شد. در جهانبینی اسلامی، انسان موجود سالکی است که در مسیر تکامل خویشتن ره میپیماید و در پی انجام مأموریتی ویژهای است که خداوند بر عهده او قرار داده است.
به همین بهانه گفتوگویی با سیدمجتبی حسینی، کارشناس مسائل دینی صورت گرفته است که از نظر میگذرد؛
چه عواملی باعث شده است دینداری در جامعه ایران کمرنگ شود و شاهد نوعی فرآیند دینزدایی از زندگی فردی و اجتماعی باشیم؟
موضوعی که مطرح کردید ممکن است در ذهن خیلی از افراد وجود داشته باشد و افراد مختلفی به نحوی با آن درگیر باشند. بنده در خاطر دارم بیش از ۲۰ سال قبل در مجله «نیستان» مباحثی تحت عنوان «علل دینگریزی» منتشر میکردم که در نهایت به تشکیل سلسله مباحثی با عنوان «دینداری در دنیای معاصر» انجامید. خوشبختانه این سلسله مباحث در قالب یک کتاب در دست انتشار است و تا یک یا دو ماه دیگر منتشر خواهد شد. در این کتاب بخشی از مسائل مربوط به دینداری در عصر جدید مورد بحث قرار گرفته است. این کتاب بخش دیگری به عنوان متمّم خواهد داشت که در آن به سوالات و دغدغههای مخاطبان اثر پاسخ داده میشود.
اگر بخواهم مستقل از آن کتاب به پاسخ سوال شما بپردازم باید عرض کنم ما میتوانیم دو گونه به قضیه نگاه کنیم. یکی اینکه ببینیم چه عواملی باعث شده است فکر کنیم دینداریمان تضعیف شده است؛ دیگر اینکه اصلاً چه کسی گفته دینداری تضعیف شده است؟! هر دو نظر هم موافق دارد و هم مخالف. اتفاقاً در هر دو نظر هم افراط وجود دارد.
از یک سو در جامعه ما که خیلی اتفاقات به اسم دین رخ میدهد طبعاً آن عدهای که از لحاظ دینداری ضعیفتر هستند یا دنبال بهانه هستند یا خسته شدهاند یا از لحاظ تئوری مسئلهدار هستند در سراشیبی دینزدایی قرار گرفتهاند.
یک رویکرد دیگر این است که چه کسی میگوید دینداری تضعیف شده است؟ شاید قبلاً افراط وجود داشته است. مثلاً الآن شما نماز میخوانی، روزه میگیری، دروغ نمیگویی، کار بدی نمیکنی ولی یکسری برنامههای افراطی را کنار گذاشتهای و به تعبیر خودمان «نوربالا نمیزنی». اصلاً دین هم همین را از شما میخواهد؛ اما چون مثل قبل نیستی فکر میکنی دینداریات ضعیف شده است.
ما در هر دو قضیه جلو میرویم و در واقع هر دو رویکرد هم صحیح است البته رویکرد اول صادقتر است یعنی دینداری کمرنگ شده است. عوامل مختلفی در این امر دخیل بوده است. برخی دلایل اجتماعی و سیاسی بوده است. برخی دلایل از لحاظ علمی و تکنولوژی بوده است. مثلا وقتی هواشناسی پیشبینی میکند که سه روز دیگر باران میبارد، دیگر من با چه اعتقادی نماز باران بخوانم؟ حتی اگر در یک روستایی نماز باران خوانده شود مورد استهزاء قرار میگیرند.
میخواهم بگویم یکی از دلایلی که دینداری ما تضعیف شده است همین پیشرفتها و کشفیات علمی است. مردم یک زمانی خیلی راحت باور میکردند که علت وقوع زلزله ارتکاب گناه است اما کسی که با دانش زمینشناسی آشنایی دارد وقوع زلزله را به نحوی دیگر توجیه میکند. یک نفر دیگر ادعا میکند در فلان کشور گناهان زیادی انجام میشود ولی زلزله نمیآید پس حتما آن کارها گناه نیست. یا این گزاره که زلزله معلول گناه است گزاره غلطی است، یا اینکه آن کارها گناه محسوب نمیشود.
بددفاع کردنها و ریشخند کردنهایی که یک زمانی جواب میداد باعث افول دینداری در عصر جدید شده است. امروزه دیگر آن نوع دفاع جواب نمیدهد. منِ گوینده و مبلّغ باید درست از دین دفاع بکنم. اگر همچنان به آن صورت دفاع کنم مخاطب جوان دیگر برای شنیدن این حرفها وقت نمیگذارد.
به هر حال خود دین هم مسئولیتساز است و ممکن است فرد را خسته کند و شخص بخواهد از این مسئولیت شانه خالی کند. وقتی این حرفها را کنار هم میگذارد ذهنیتش نسبت به دین ضعیف میشود و به سمت عرفانهای سوپرمارکتی گرایش پیدا میکند. عرفانهایی که مبتنی بر ارتباطات آسمانی و کهکشانی است و صرفاً وجدان فرد را راضی میکند.
پس به اعتقاد شما بد دفاع کردن از دین عامل دینزدایی در جامعه امروز است؟
بد دفاع کردن و بد بودن به اسم دین از جمله مهمترین دلایل تضعیف دینداری است. «کونو دعاة الناس بغیر السنتکم». به نظر من کسانی که مبلّغ دین هستند یا مسئولیتی دارند اصلا تبلیغ نکنند. باید از اینها خواهش کنیم تبلیغ نکنند و نگویند دین خوب است، در عوض خودشان خوب باشند. روایت این را میگوید. ما اعمال خودمان را رها کردهایم. بالاخره در گوشه و کنار حاشیههایی در ژنهای خوب و بد پیدا میشود که مردم را از دینداری خسته میکند. نمیگویم مردم حق دارند از دین خسته شوند، ولی میگویم به ایشان حق بدهیم؛ چراکه از نظر عملی این اتفاق طبیعی است.
استفاده ابزاری از دین و باور نداشتن یکی دیگر از عوامل است. حضرت حسین(ع) فرمودند: «الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون». در کنار این، چالشهای غیر اخلاقی در خود متدینین را هم در نظر بگیرید. رفتارهای غیر اخلاقی مایی که ادعای دینداری داریم باعث شده است مردم در دینداری خود سرد شوند و فکر کنند گزارههای دینی به آن جدیتی که فکر میکنند نیست.
وقتی من و شما که مسلمانیم و متدین هستیم اینگونه به هم پرخاش میکنیم اگر فرد ثالثی ناظر رفتار ما باشد گمان میکند واقعا خبری نیست. پیش خودش میگوید مگر در دین نگفتهاند که این رفتارها اشتباه است؟ مگر نگفتهاند مسلمان نباید اینگونه باشد؟ در آن هنگام شیطان به سراغ آدم میآید و باعث میشود در دینداری خود ضعیف شود.
بحث شما ناظر به عموم افراد جامعه است؛ اما متأسفانه امروز در میان متدینین و حتی حوزویان نیز شاهد نوعی افول اخلاقی هستیم. به نظر شما علت این مسئله چیست؟
اولاً همه ما یکمقدار ضعیف شدهایم. ثانیا یک موضوعی که در دین بیان شده است و ما اصلا به آن توجه نکردهایم موضوع «رزق» است. رزق حلال به شدت، به شدت، به شدت کم شده است. ممکن است شما بپرسید چرا دین در میان همه عوامل جامعهشناختی و روانشناختی روی یک چیز سنتی دست گذاشته است؟ اتفاقاً اصل قضیه همین است.
البته باید به چند نکته توجه داشت: اولاً الآن هم میشود رزق حلال کسب کرد اما سختتر است. ثانیا تاحدی که شما این نکته را رعایت کنید حد مسئولیتتان کاهش پیدا میکند. درست است به درجهای که دیگران رسیدهاند نمیرسی اما نمره بیستات را میگیری؛ چون شما همین قدر توانستهای. البته آنطور هم نیست که اصلا نشود رزق حلال کسب کرد. باید هجرت کرد، نه هجرت از مکان؛ هجرت از شغل، هجرت از درآمد، هجرت از سبک زندگی. همین الآن افرادی را داریم که در یک سیستم سالمتری زندگی میکنند. لذا الآن هم میشود رزق حلال کسب کرد. شما باید تا جایی که میتوانی تلاش خودت را بکنی.
یک زمانی در همین شهر تهران دهها جلسه اخلاق برگزار میشد اما امروز به ندرت شاهد برگزاری جلسات اخلاق هستیم. به نظر شما تأثیراتی این مسئله در بلندمدت چه خواهد بود؟
من وقتی دوران جوانی خودم را نگاه میکنم میبینم بالاخره گوشه و کنار تهران یک آقایی بود که به محضرش میرفتیم و از او درس میگرفتیم. اصلا خودِ بودن در کنار او درس اخلاق بود. این تواضعی که داشت خودش درس اخلاق بود، تواضع واقعی نه تواضعهای الکی و اینستاگرامی که ما یاد گرفتهایم. متأسفانه آن افراد یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند یا ترور شدند و شهید شدند یا اینکه ترور شخصیت شدند یا اینکه آنقدر درگیر کار شدند که این وظیفه روی زمین ماند. کسی توجه ندارد اصلی که دینداری را نسل به نسل و سینه به سینه حفظ کرده است همین امر بوده است. در واقع ما تنگه جنگ احد را رها کردهایم.
شما چه راهکاری پیشنهاد میکنید تا بتوانیم همین سطح از دینداری که داریم را حفظ کنیم؟
برای صیانت از حداقلهای دینداری چند راه وجود دارد. یکی اینکه دنبال حاشیهها نرویم و هر اشکال و شبههای را دنبال نکنیم. لازم نیست شما هر شبههای را جواب بدهی. حضور در فضاهای مختلف مثل موریانه باورهای را میخورد و دینداری ما را ضعیف میکند. حضور در فضاهای معنوی بدون حاشیه و واقعا عبادی میتواند دینداری ما را تقویت کند. در روایات ما بیان شده است در عصر غیبت با آدمهای خوب ملاقات کنید. این فضاها ترک شده است و اگر آدم خوبی را هم ملاقات میکنیم شروع میکنیم حرفهای دیگر میزنیم. تقویت بنیههای اعتقادی و شخصیتی یکی دیگر از راهها است.
فرآیند دینزدایی از جامعه چه پیامدهایی را در سطح فردی و اجتماعی به بار میآورد؟
مهمترین تأثیر این مسئله در روح و روان است. تأثیرات روحی و روانی مانند فرآیند رشد یک درخت است. مثلا شما امروز درختی را آبیاری میکند اما فردا مشاهده میکنید که هیچ تغییری نکرده است؛ چراکه باید یک زمانی مداومت کنید تا تأثیرات آن را مشاهده کنید. تأثیرات تضعیف دینداری به مرور آشکار خواهد شد همچنان که ثمرات دینداری نیز در اثر مداومت آشکار میشود؛ لذا الآن نمیشود در اینباره حکم کرد؛ مثلا بچه نماز میخواند میگویند چقدر نورانی شدهای! این ریشخند کردن است. در نتیجه، ظهور این تأثیرات نیازمند مداومت است.
انتهای پیام/
منبع: ایکنا