آیت الله کعبی گفت: طبق آموزههای فقه شیعه اصولی همانند اصل (قاعده) نفی سبیل، اصل احسان، اصل عدالت و اصل وفای به عهد را میتوان به عنوان مهمترین اصول حاکم بر روابط مسلمانان با افراد غیرمسلمان یاد کرد.
به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ آیت الله عباس کعبی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در مطلبی تأکید می کند؛ تاکنون مبانی فقهی و کلامی اساسی سازی اصل 14 قانون اساسی روشن و مشخص شد که رعایت حقوق انسانی، اخلاق حسنه و عدالت در رفتار با غیرمسلمانان از غیراهل کتاب که در نظام حقوقی ایران به عنوان اقلیت شناخته نشدهاند و همچنین قصد توطئه و براندازی حکومت اسلامی را نیز ندارند، به عنوان وظیفهای برای حکومت اسلامی و مسلمانان، در آموزههای شریعت اسلام ریشه دارد.
آنچه اکنون محل تأمل و بررسی به نظر میرسد، مطالعهی اصول حاکم بر روابط دولت اسلامی و مسلمانان با افراد غیرمسلمان است. اصول حاکم بر روابط مسلمانان با افراد غیرمسلمان مذکور در اصل 14 قانون اساسی به چارچوبهایی اشاره دارد که مقامات حکومتی و آحاد مسلمانان باید روابط خود با افراد غیرمسلمان را مبتنی بر آن استوار سازند.
با نگاهی به آموزههای فقه شیعه میتوان از اصولی همانند اصل (قاعده) نفی سبیل، اصل احسان، اصل عدالت و اصل وفای به عهد به عنوان مهمترین اصول حاکم بر روابط مسلمانان با افراد غیرمسلمان یاد کرد.
گفتار اول: اصل (قاعدهی) نفی سبیل
اصل نفی سبیل در مقام تبیین حرمت شرعی هر عملی است که سبب سلطه و ولایت افراد غیرمسلمان بر مسلمانان میشود. این اصل مستند به آیات قرآن کریم و سیره و سنت ائمهی معصومین و اجماع فقهای شیعه صادر شده و در نتیجهی آن، در مقررات دین اسلام حکمی که موجب ثبوت سلطهی کافر بر مسلمان باشد، تشریع نشده است.
براساس این قاعده، هر گونه سلطه و برتری غیرمسلمانان بر مسلمانان باطل و از منظر شرعی حرام است و هرگز کفار بر مسلمانان چیره نخواهند شد. امام خمینی در مقام تبیین این قاعده بیان می دارند: «قرآن میگوید هرگز خدای تبارک و تعالی سلطهای برای غیر مُسْلم بر مُسْلم قرار نداده است. هرگز نباید یک همچون چیزی واقع بشود؛ یک تسلطی، یک راهی، حتی یک راه نباید پیدا بکند: «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا»، اصلاً راه نباید داشته باشند مشرکین؛ و این قدرتهای فاسده راه نباید داشته باشند بر مسلمین.»
بر همین مبنا فقهای شیعه نفی سبیل را در تمام روابط فردی و اجتماعی مسلمانان با غیرمسلمانان حاکم می دانند و حکم به عدم جواز ازدواج زن مسلمان با مرد غیرمسلمان، عدم جواز ولایت کافر بر محجور و صغیر مسلمان، عدم جواز شفعهی کافر بر مسلمان و فسخ ازدواج زن تازه مسلمان با مرد کافر کردهاند.
بر مبنای اصل نفی سبیل به عنوان یکی از شاخصههای تعیین کنندهی حدود روابط مسلمانان با افراد غیرمسلمان، نباید در حکومت اسلامی هیچ برتری، سلطه و ولایتی از ناحیهی غیرمسلمانان بر مسلمانان وجود داشته باشد.
گفتار دوم: اصل احسان
یکی از چارچوبهای روابط مسلمانان با افراد غیرمسلمان در نظر گرفتن اصل احسان است. احسان در لغت ضد اسائه و از ریشهی «حسن» به معنای زیبایی و نیکویی است و میتوان آن را جامع هر خیر و نیکی دانست. در ادبیات فقهی، فقهای شیعه تعریف خاصی برای احسان بیان نکرده و این اصطلاح را در معنای لغوی خود به کار برده اند.
هرچند در تبیین احسان در مفهوم بخشش و انعام، آن را محدود به رساندن نفع به دیگران، همراه با قصد احسان و بخشش می دانند. به بیان دقیق تر، هرچند اغلب استعمال اصطلاح احسان در مفهوم بذل مال و سعی در انجام کارهای خیر بوده، در فقه شیعه احسان در مفهوم همهی کارهای خیر و نیک به کار رفته است.
مهمترین مستند اصل احسان به عنوان یکی از چارچوبهای رابطهی میان مسلمانان و غیرمسلمانان، عبارت «ان تبروهم» در آیهی 8 سورهی ممتحنه است که میفرماید: «خداوند شما را از احسان و عدالت با کسانی که با شما در راه دینتان قتال نکرده و شما را از خانه و کاشانهتان بیرون نکردهاند، نهی نمیکند».
مفسران قرآن کریم مفهوم این عبارت را بیانگر احسان به غیرمسلمان دانسته و گفتهاند: «مادهی «بر» به معنای مبالغه در احسان بوده» و این عبارت بیانگر مفهوم احسان به افراد غیرمسلمان است. در این خصوص میتوان گفت که در اندیشهی قرآنی در خصوص نیکی و احسان مسلمانان به غیرمسلمانان و نوع آن دو حکم کلی حرمت و اباحه ملاحظه میشود.
دوستی و احسان با غیرمسلمانانی که در حال جنگ با مسلمانان بوده یا به یاری دشمنان اسلام رفتهاند، مستند به آیات متعددی از قرآن کریم حرام است، اما در مقابل شایسته است که مسلمانان و دولت اسلامی نسبت به کسانی که در حال ستیز و نبرد با حکومت اسلامی نیستند و حتی مسلمانان را در برابر کفار حربی یاری میکنند، با بر و احسان برخورد کنند.
مطابق این آیه، نیکی و احسان به کفاری که با مسلمانان سر ستیز نداشته، علیه آنان توطئه نکرده و آنان را از شهر و دیارشان اخراج نکردهاند، جایز است. اطلاق این آیه نسبت به غیرمسلمانان از غیراهل کتاب که در مقام جنگ و ستیز با مسلمانان نیستند نیز ریشه در آن دارد که آیات قبل و بعد از آیهی مذکور نیز شامل همهی کسانی میشود که در صدد قتال و محاربه با مسلمانان نبودهاند؛ اعم از اینکه اهل ذمه و معاهد باشند یا نباشند.
بر همین اساس مرحوم صاحب جواهر بر این باور است که تنها مفاد آیهی مذکور برای برانگیختن و تشویق مسلمانان به بر و احسان به غیرمسلمانان کافی به نظر میرسد. در نتیجه با استناد به اصل 14 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و مبتنی بر اصل احسان، دولت اسلامی و عموم مسلمانان در برابر غیرمسلمانان موظف به انجام هر خیر و نیکیاند. به نظر قید رعایت «اخلاق حسنه» در اصل 14 قانون اساسی بیانگر اصل احسان در ارتباط با افراد غیرمسلمان است.
گفتار سوم: اصل عدالت
عدالت به منزلهی یکی از اصول بنیادین اسلام، یکی دیگر از اصول حاکم بر روابط حکومت اسلامی و مسلمانان با غیرمسلمانان است. عدالت در لغت در برابر جور، ظلم و ستم است و در معانی پایداری، مساوات، کیفر، امر میانه، استقامت، کیل، آهنگ و قصد در کارها به کار رفته است.
در اصطلاح از عدالت متناسب با حوزههای معرفتی گوناگون تعاریف مختلفی بیان شده است. با وجود این، روح واحدی بر همهی تعاریف مطرح شده از عدالت حاکم است. در تبیین این عبارت میتوان گفت که «اگرچه عدل یک مفهوم ارزشی است، اما در بستر هستی جاری است و حضور دارد. عدل در همه جهان جریان دارد، لیکن در مسائل ارزشی، مفهومی اعتباری است و در امور تکوینی، مفهومی حقیقی.
پس میتوان گفت عدل یک اصطلاح با بار «اشتراک لفظی» نیست. نمیتوان گفت که عدل در کار خدا به معنایی خاص است و عدل انسانی به معنایی دیگر، همانگونه که نباید پنداشت عدل سیاسی و عدل اجتماعی دارای دو معنای متمایزند و نیز قابل قبول نیست که این اقسام دارای تباین و اختلاف مفهومی باشند.
بنابراین عدل مشترک مفهومی و در همهی این اقسام به یک معناست، اگرچه دارای تفاوت مصداقی است و این تفاوت مصداقی هرگز با وحدت مفهومی ناسازگار نیست». عدالت مفهومی واقعی، ملموس و عینی است، هرچند در شمار معانی حسی نبوده و نشانههای محسوس ندارد.
مقصود مورد نظر از عدالت در این پژوهش، تعریف کلان از عدالت و وضع هر شیء در موضع خویش و رعایت استحقاقهاست که عدالت در این معنا معادل با توازن و تعادل و در مقابل ظلم و ستم است.
رعایت اصل عدالت به عنوان یکی از اصول همزیستی مسلامتآمیز با غیرمسلمانان، در عبارت «و تقسطوا الیهم» در آیهی 8 سورهی ممتحنه اشاره شده است. بنابر نظر مفسران شیعه مقصود از این عبارت رعایت عدالت و ظلم نکردن به غیرمسلمانان است. به بیان دقیق تر، خداوند کریم در این آیه در مقام بیان دستوری اخلاقی حکم به رعایت عدالت و اعطای استحقاق به غیرمسلمانان کرده است.
مفسران در مقام تبیین مفهوم عدالت در این آیه نظرهای گوناگونی را ارائه کردهاند؛ برخی عدالت را در حوزهی رعایت استحقاقهای غیرمسلمانان در حوزهی قضاوت و عدم ظلم قضایی به آنان دانستهاند.
برخی رعایت قسط و عدل را به رعایت استحقاقها در معامله با غیرمسلمانان، برخی بهرهمندی غیرمسلمانان از حقوق انسانی و عدهای نیز عدالت را در معنای عام آن و عدم ظلم به غیرمسلمانان معنا کردهاند. به نظر میرسد مقصود مورد نظر از اصل عدالت در ارتباط با غیرمسلمانان شامل همهی مصادیق ذکرشده و هر آنچه استحقاق غیرمسلمانان تلقی میشود، خواهد بود.
علاوه بر این آیه، آیهی 90 سورهی نحل نیز که در مقام بیان عدالت به عنوان یکی از اصول معاشرتی حکومت اسلامی و مسلمانان در قبال شهروندان جامعهی اسلامی است، یکی دیگر از مستندات فقهی اصل عدالت تلقی میشود. در مقام تفسیر این آیه و تبیین جایگاه این اصل در حکومت اسلامی میتوان گفت که اجرای عدالت و رفتار عادلانه به حکم فطرت بشری امری ضروری و لازم بوده و نظام اجتماع نیز بر این قاعده استوار است.
به نظر میرسد مقصود اصل 14 قانون اساسی از رعایت «حقوق انسانی» و «عدل اسلامی» در ارتباط با افراد غیرمسلمان رعایت اصل عدالت است. بر این اساس نظام جمهوری اسلامی ایران و همهی مسلمانان موظفاند که در ارتباط با غیرمسلمانان استحقاقهایی را که مبتنی بر شریعت اسلام در قوانین و مقررات برای غیرمسلمانان در نظرگرفته شده اعطا کنند. همچنین موجبات بهرهمندی آنان از حقوق انسانی از جمله حق حفظ جان، مال، و عرض و آبرو و حق امنیت را فراهم کنند.
گفتار چهارم: اصل وفای به عهد
یکی دیگر از اصول حاکم بر روابط دولت اسلامی و مسلمانان با افراد غیرمسلمان، اصل وفای به عهد است. این اصل به عنوان یکی از آموزههای مسلم شریعت اسلام در آموزههای قرآن کریم و سیره و سنت حکمرانی نبوی و علوی ریشه دارد. در تبیین این موضوع باید گفت که برخی از آیات قرآن کریم به صراحت به لزوم پایبندی به عهد با غیرمسلمانان اشاره دارد.
برای نمونه هرچند از اطلاقات آیات مربوط به وجوب پایبندی به عهد در آموزههای اسلامی میتوان به اصل وفای به عهد با افراد غیرمسلمان پی برد، آیهی 4 سورهی مبارکهی توبه که میفرماید: «مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستید، سپس چیزی [از شرایط پیمان را] نسبت به شما نکاستند و احدی [از دشمنان را] بر ضد شما یاری نکردند، پس به پیمانشان تا پایان مدتشان وفادار باشید؛ زیرا خدا پرهیزکاران را دوست دارد».
به طور خاص یکی از مستندات فقهی وجوب پایبندی به عهد با کفار بوده و این موضوع را از نشانههای تقوا برشمرده است. براساس این آیه «بر مسلمانان واجب است که به پیمانهایی که با مشرکان بستهاند، پایبند باشند و پیمانشان را تا پایان مدتشان تمام کنند.»
علاوه بر آیات قرآن کریم میتوان به بخشی از فرمان حکومتی امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر به عنوان منشور حکومت اسلامی اشاره کرد که ایشان در مقام لزوم وفای به عهد حتی نسبت به دشمنان میفرمایند: «و اگر پیمانی بین تو و دشمنت بسته شد و یا تعهد نمودی که به وی پناه بدهی، جامه وفا را بر عهد خویش بپوشان و تعهدات خود را محترم بشمار و جان خود را سپر تعهدات خویش قرار ده!
زیرا هیچ یک از فرائض الهی نیست که همچون وفای به عهد و پیمان، مورد اتفاق مردم جهان با همه اختلافی که دارند، باشد؛ حتی مشرکان زمان جاهلیت ـ با اینکه در عقائد و اخلاق از مسلمانان پائین تر بودند ـ آن را مراعات میکردند، زیرا عواقب پیمان شکنی را آزموده بودند، بنابراین هرگز پیمان شکنی مکن و در عهد خود خیانت روا مدار و دشمنت را فریب مده، زیرا غیر از شخص جاهل و شقی، کسی گستاخی بر خداوند را روا نمی دارد.
خداوند عهد و پیمانی را که با نام او منعقد میشود با رحمت خود مایه آسایش بندگان و حریم امنی برایشان قرار داده تا به آن پناه برند، و در کنار آن آسوده باشند، بنابراین فساد و خیانت و فریب در عهد و پیمان راه ندارد.
هرگز پیمانی که در تعبیرات آن جای گفتوگو باقی بماند منعقد مکن و پس از محکم کردن و آوردن عبارات صریح از آوردن عبارات سست و قابل توجیه بپرهیز، هرگز نباید قرار گرفتن در تنگنائی که تو را ملزم به پیمان الهی نموده وادارت سازد که برای فسخ آن از راه ناحق اقدام کنی، زیرا شکیبایی در تنگنائی که امید گشایش و پیروزی در عاقبت آن داری، بهتر است از پیمانشکنی و خیانتی که از مجازات آن می ترسی، زیرا پیمانشکنی موجب مسئولیتی از سوی خداوند میگردد که در دنیا و آخرت نتوانی پاسخگوی آن باشی.»
بر مبنای آنچه بیان شد فقهای شیعه حکم به وجوب وفای به عهد و حرمت پیمانشکنی هرچند نسبت به کفار دادهاند. بر همین اساس یکی از چارچوبهای حاکم بر روابط میان حکومت اسلامی و غیرمسلمانان وفای به عقود و قراردادهای شرعی است که میان آنان منعقد میشود.
با نگاهی به آموزههای شریعت اسلام میتوان اصولی همانند اصل نفی سبیل، اصل احسان، اصل عدالت و اصل وفای به عهد را به عنوان چارچوبها و اصول تعیین کنندهی حدود روابط دولت اسلامی و مسلمانان با غیرمسلمانانی که از اهل کتاب نبوده و با حکومت اسلامی نیز جنگ و ستیزی ندارند، برشمرد.
بر همین اساس اصل 14 قانون اساسی مقرر می دارد: «... دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظف اند نسبت به افراد غیرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند... .» به بیان دقیق تر «توقع داشتن رفتار نیک و عادلانه از حقوق اجتماعی است و قرآن کریم مؤمنان را از رفتار نیک و عادلانه با کافران غیرحربی و غیرمتخاصم باز نمی دارد. از اینرو معلوم میشود که کافران غیرحربی در جامعه اسلامی از این حقوق برخوردارند.
انتهای پیام/
منبع: پژوهشکده شورای نگهبان