عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تأکید کرد: سه نوع جهاد داریم. جهاد اصغر که مبارزه نظامی است، جهاد اکبر که مبارزه با نفس است و جهاد کبیر که شامل نپذیرفتن سلطه اقتصادی، علمی و فرهنگی و... دشمن و کفار می شود. اگر باور اعتقادی ما درست نباشد اصلاً آمریکا را دشمن ندانسته و در مقابلش مقاومت هم نمی کنیم. لذا در این عرصه لازم است که بصیرت نیز داشته باشیم.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه، همه ادیان الهی با شالودهای محکم بنیان نهاده شدهاند امّا دین اسلام کاملترین آنها در تمام زمینههاست، لذا از جهت استحکام درونی نیز این چنین است. در قرآن کریم آمده «این کتاب به راهى که استوارترین راههاست، هدایت مىکند.» خود قرآن نیز بر همین مبنا توصیههای مهم و اساسی بر محکم بودن و استقامت دارد. با توجه به این مبنا گفت وگویی با حجت الاسلام و المسلمین قاسم ترخان، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در رابطه با ارتباط مقاومت با علوم انسانی انجام گرفت که در ادامه ملاحظه می کنید؛
وقتی ما بحث مقاومت را مطرح می کنیم از چند زاویه می توانیم به آن نگاه کنیم. مقاومت یک جنبه سخت افزاری و یک جنبه نرم افزاری دارد. بخش سخت افزاری یعنی این که از چه ابزاری در این راستا می توان استفاده کرد. اگر بخواهیم با دشمن بجنگیم، نیاز به اسلحه داریم؛ اما جنبه نرم افزاری آن، به باورها و ارزش هایی که قبول داریم و به فرهنگ هایی که براساس آن می خواهیم چنین کاری را انجام دهیم، بر می گردد. لذا اگر ایمان و باور یا بصیرت نداشته باشیم، ممکن است در هدف گیری خود اشتباه کنیم یا این که علی رغم داشتن اسلحه، انگیزه ای برای جنگیدن نداشته باشیم. بر این اساس مقاومت نیاز به هر دو رکن دارد و ایمان و باور و بصیرت رکن اساسی آن است.
وقتی از جهاد کبیر و علوم انسانی و تولید علم بحث می کنیم، در راستای همین بحث مقاومت است. تا ما این مسائل را بررسی نکنیم نمی توانیم بحث مقاومت را مطرح کنیم. اگر عقبه فکری و عقبه ی باورهای ما خراب شود، عملا مقاومتی صورت نگرفته و زمین را به دشمن واگذار می کنیم.
مشکلاتی که اکنون داریم منشأش چیست؟ من معتقدم که به خاطر این است که هنوز نتوانسته ایم این عقبه فکری و فرهنگی و اعتقادی را درست کنیم و دشمن توانسته است نفوذ کند. بر این اساس خیلی ها سود محور شده اند. وقتی سود محور شویم، احتکار کردن چیز بدی تلقی نمی شود.
وقتی بحث مقاومت را مطرح می کنیم، همه چیز از جمله علوم انسانی، تولید علم، بحث های عقبه اعتقادی و ارزش ها، باورهای کلامی و... را باید باهم ببینیم. جنبه نرم افزار و سخت افزار را باید باهم ببینیم تا مقاومت محقق شود و گرنه محقق نخواهد شد.
مفتاح_اندیشه - آیا توانستهایم مقاومت را در علوم انسانی تئوریزه نماییم؟
ما باید ابتداً جایگاه علوم انسانی را تشخیص دهیم بعد یک آسیب شناسی کنیم که علوم انسانی موجود ما می تواند تامین کننده اهدافی باشد که به دنبال آن هستیم یا خیر؟ سپس بحث مقاومت محقق می شود. اگر بناست مقاومت کنیم باید در عرصه علوم انسانی چکار کنیم؟ و جایگاه علوم انسانی چیست؟
نقشی که علوم انسانی دارد نقش تمدن سازی است. علوم انسانی پایه است و جهت را مشخص می کند. هدف انقلاب این است که به یک تمدن نوین اسلامی برسد. اگر قرار است به این هدف برسیم راه آن از مسیر علوم انسانی می گذرد. حال سوالی که مطرح می شود این است که در واقع علوم انسانی رایج می تواند ما را به این هدف برساند؟ این جاست که بحث آسیب شناسی علوم انسانی رایج مطرح می شود.
از چند جهت علوم انسانی ما دچار آسیب است. هم نقص معرفتی دارد، هم ارزش های اخلاقی در آنها اشراب نشده است. از جهت دینی نیز با علوم انسانی مشکل داریم یعنی در تضاد با مبانی دینی و قرآنی ماست. علاوه بر این نیاز امروز ما را هم برآورده نمی کند و کارآیی لازم را ندارد. اگر علوم انسانی رایج این مشکلات را دارد نمی تواند ما را به تمدن نوین اسلامی برساند. پس باید فکری برای آن کرد. لذا ما مقاومت می کنیم که به آن هدف برسیم.
اگر قرار است مقاومتی کنیم نقش علوم انسانی را باید ببینیم. بدون علوم انسانی اصلا نمی توان به آن جا رسید. این جنبه نرم افزاری ماست. لذا باید تلاش کرد که علوم انسانی، اسلامی شود. حالا یا تأسیس شود و یا تهذیب. باید به علوم انسانی اسلامی برسیم. البته عده ای معتقدند چنین امری ممکن نیست. اگر قرار است ما به نقطه مطلوب در علوم انسانی برسیم حداقل لازم است چند گام اصلی را برداریم و اگر چنین شد مقاومتی که مدنظر است محقق خواهد شد.
مفتاح_اندیشه - در برابر علوم انسانی غربی چه اندازه مقاومت کرده ایم؟
ما باید ببینیم آیا علوم انسانی غربی را کاملا کنار بگذاریم یا خیر. قرار نیست ما در مقابل همه آنچه مربوط به علوم انسانی غربی است مقاومت کنیم. مقاومت در مقابل علوم انسانی غربی، بدین معناست که آسیب شناسی از علوم انسانی داشته باشیم و این آسیب ها را برطرف کنیم. تلقی ما این است که علوم انسانی غربی از یک جهت متناسب با نیازهای ما نیست و ما باید آن را بومی سازی کنیم. اگر در این عرصه موفق شدیم یعنی مقاومت کرده ایم. از یک جهت دیگر برمی گردد به این که اصلاً نظریه هایی که در این عرصه داده می شود مبتنی بر مبانی سکولار یا ضد دین است.
طبیعتاً اگر تلاش کردیم که علوم انسانی تولید کنیم که مبتنی بر مبانی دینی و قرآنی ما باشد و به هر میزان که در این عرصه موفق شدیم، توانسته ایم درعرصه مقاومت هم پیروز شویم، یعنی مقاومت ما بدین صورت معنا پیدا می کند که ابتدا ما باید تحلیل کنیم. اگر علوم انسانی غربی هدفش چیزی است که ترسیم شده و ضد ارزش تلقی می شود و ما توانستیم در راستای ارزش های اخلاقی از آن استفاده کنیم طبیعتاً مقاومت معنای خود را پیدا می کند.
لذا پاسخ کلی به این سوال نمی توان داد. باید عرصه های خود را ابتداً مشخص کنیم و ببیینم به چه میزان در این عرصه ها کار علمی انجام داده ایم. به همان میزانی که در عرصه های مختلف علوم انسانی کارکرده ایم به همان میزان در مقابل هجمه های علوم انسانی غربی مقاومت کرده ایم.
در تدوین متون درسی، کتاب های خوبی تالیف شده اما هنوز تا نقطه مطلوب فاصله داریم. باید کار و تلاش شود. این را باید در این چند سالی که از انقلاب گذشته لحاظ کنیم. در این چند سال با کمبود امکانات و بودجه، کمبود پژوهشگر و کمبود مراکز پژوهشی و حوزوی که در این عرصه کار می کنند مواجه بوده ایم. به همین اندازه که چند سال از انقلاب گذاشته باید تولید علم کنیم.
برخی از اشکالات به این برمی گردد که ما هنوز نتوانسته ایم در این راستا هم زبانی را ایجاد کنیم. ما توانستیم متناسب با ظرفیت و امکاناتی که داشتیم در تدوین متون درسی استفاده کنیم اما به لحاظ نقطه هدف و مطلوب نتوانسته ایم به آن برسیم. هنوز ادبیاتی که مورد توقع است تولید نشد اگر کسی انتظار داشته باشد در طول این 40 سال به این حجم از تولید علم رسیده باشیم، توقع صحیحی نیست.
مفتاح_اندیشه - لوازم تحقق مقاومت در جامعه اسلامی در ساحت عمل و نظر چیست؟
اگر در عرصه علوم انسانی بخواهیم اقدام کنیم چند کار را باید انجام دهیم. گام اول این است که باید جامعه علمی را مجاب کنیم که این علوم انسانی موجود در عرصه معرفتی، اخلاق و کار آمدی دچار آسیب است. باید جامعه علمی را با خود همگام کرده و گفتمان سازی نماییم. برای این گفتمان باید نشست و مناظره و... بسیار برگزار شده و تفاهم ها صورت گیرد.
خیلی از مشکلات این است که گاهی اوقات ما زبان همدیگر را متوجه نمی شویم مثلا کسی که صاحب نظر نیست نظر می دهد. ممکن است در تاریخ صاحب نظر باشد اما در فلسفه علوم انسانی اسلامی صاحب نظر نباشد و با این وجود اظهار نظر نماید. پس گام اول این است که بتوانیم آسیب علوم انسانی رایج را برای جامعه نخبگانی وعلمی تبیین کنیم.
گام بعدی این است که یک سری از مباحث به پیراانگاره مربوط می شود. پیرا انگاراه به تولید علم مربوط نمی شود بلکه بدین صورت است که آیا امکان دارد علوم انسانی اسلامی تولید شود یا خیر. آیا اساسا این علوم فایده دارد؟ ایا اساسا جایز است؟ و... .
تا ما این مسائل را حل نکرده و ادبیات مناسب آن را تولید نکنیم، اساسا اقدامی برای تولید علوم انسانی اسلامی نمی کرده ایم یعنی اصلاً به آن معتقد نبوده ایم. مرحله سوم تولید خود علم دینی است یعنی نظریه هایی در ساحت های مختلف تولید کنیم. البته در سالیان اخیر در این عرصه کم کاری نشده اما تا نقطه مطلوب خیلی فاصله داریم.
مفتاح_اندیشه - جایگاه و وظیفه نخبگان جامعه اسلامی در بحث گفتمان مقاومت چیست؟
اگر کسی دغدغه دستیابی به تمدن نوین اسلامی را داشته باشد طبیعتا در این راستا تلاش می کند. جامعه نخبگانی باید متوجه باشد که اهداف انقلاب اسلامی این بوده است که به تمدن نوین اسلامی برسیم. اهداف حداکثری اسلام هم با ایجاد تمدن اسلامی محقق می شود. اگر این اهداف بخواهد محقق شود بدون تولید علوم انسانی اسلامی چنین امری امکان پذیر نیست. لذا جامعه نخبگانی باید به سمت تولید علوم انسانی اسلامی بروند که از جهتی نیاز جامعه ما را برطرف کرده و از جهت دیگر متناسب با مبانی دینی ماست.
مفتاح_اندیشه - با توجه به سبک زندگی امروزی که بر اساس مدرنیته رشد یافته و برخی از مردم به سمت راحت طلبی رفته اند، چطور می توان فرهنگ مقاومت و پایداری را در جامعه نهادینه کرد؟
سبک زندگی مبتنی بر باورهاست. این که من به چه صورت زندگی کنم و این که آیا دنبال لذت های دنیایی باشم یا نباشم یا سود محور باشم یا نباشم، چه سبک زندگی را انتخاب کنم از نوع جهان بینی ما و باورهای کلامی و اعتقادی ما نشات می گیرد. در سبک زندگی بایدها و نبایدها مطرح است. این بایدها و نبایدها از هست و نیست ها ناشی میشوند.
اگر فکر کنیم همه چیز در این دنیا خلاصه می شود و آخرتی وجود ندارد طبیعتا لذت محور خواهیم شد اما اگر اعتقاد به جهان آخرت داشته باشیم در آن صورت دیگر همه چیز را فدای لذت نمی کنیم و برای رسیدن به سود دنیایی اقدام به هرکاری نمی کنیم و سبک زندگی ما نیز عوض می شود. لذا چون باورها و ارزش ها عوض شده است، سبک زندگی هم عوض می شود. اگر بناست مقاومت کنیم و سبک زندگی مقاومانه داشته باشیم در درجه اول باید باورها و اعتقادات اصلاح شود. اگر این ها درست شد آن مقاومت نیز شکل خواهد گرفت.
همان طور که مستحضرید ما سه نوع جهاد داریم. جهاد اصغر که مبارزه نظامی است، جهاد اکبر که مبارزه با نفس است و جهاد کبیر که شامل نپذیرفتن سلطه اقتصادی، علمی و فرهنگی و... دشمن و کفار می شود. اگر باور اعتقادی ما درست نباشد اصلاً آمریکا را دشمن ندانسته و در مقابلش مقاومت هم نمی کنیم. لذا در این عرصه لازم است که بصیرت نیز داشته باشیم.
مرحله اول باید متوجه شد که دشمن داریم. مرحله دوم این است که اکنون که متوجه شدیم دشمن داریم باید بفهمیم دشمن دقیقاً کیست. این که در در هفته وحدت به جای استفاده از این نام، هفته برائت بگذاریم یعنی دشمن را گم کرده ام. پس از این که متوجه شدم دشمن کیست حال باید شیوه های مبارزه با دشمن را شناخت.
لازم به ذکر است دشمن اولاً خود را دشمن نمی داند. ثانیاً تلاش میکند که کس دیگری را به عنوان دشمن معرفی کند. لذا نباید دشمن اصلی را فراموش کرد. دشمن معمولاً برای اعمال دشمنی خود از سیاست تابیدن استفاده می کند یعنی قصد دارد باور ما را عوض کند. باور که عوض شد دیگر اعتقادی به مقاومت در برابر علوم انسانی غربی وجود نخواهد داشت و سبب می شود سبک زندگی انسان هم تغییر کند. لذا رکن اصلی این بحث به بصیرت، جهان بینی و باورهای ما بر می گردد.
انتهای پیام/