مسعود حشمتی گفت: وقتی بحث از ولایت امیرالمومنین(ع) و جایگاه آن در قرآن می شود عمدتا رویکرد رایج، یعنی رویکرد کلامی مطرح است که در صدد اثبات خلافت بلافصل امیرالمومنین و امامت ایشان از طریق آیات قرآن است.
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه، وقتی بحث از ولایت امیرالمومنین (ع) و جایگاه آن در قرآن می شود عمدتا رویکرد رایج، یعنی رویکرد کلامی مطرح است که در صدد اثبات خلافت بلافصل امیرالمومنین و امامت ایشان از طریق آیات قرآن است. با این رویکرد به آیاتی استدلال و استشهاد کرده و از دلالتِ آن آیات بحث میکنند تا به طور مستقیم موضوع ولایت را ثابت کنند.
این مطلب را «مسعود حشمتی» پژوهشگر فلسفه درباره ولایت امیرالمومنین (ع) و جایگاه آن در قرآن مطرح کرده است، با او گفتگویی صورت گرفته است که در ادامه میآید:
*لطفا در مورد رویکرد کلامی به مسئله ولایت توضیح دهید؟
بسیاری از کتب کلامی و حتی کتب اعتقادات شیعه، عمدتا با این هدف تدوین شدهاند که در مقابل اهل سنت، با آیات قرآن، حقیقت ولایت را اثبات کنند. ولایت یعنی خلافت وجود مقدس نبی اکرم (ص) که خلافه الله است از طرف خدای متعال به امیرالمومنین (ع) عطاء شده که صاحب مقام امامت، ولایت و خلافت بلافصل بعد از ایشان هستند. بنابراین بحث درباره منصب الهی و خلافت انتصابی امیرالمومنین (ع) است. طبیعتا آیاتی که در این زمینه مورد بحث قرار میگیرد، آیات محدودی است مثل:
آیه ولایت «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاه وَ یُؤْتُونَ الزَّکاه وَ هُمْ راکِعُونَ»(مائده/۵۵)
آیه اکمال «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً»(مائده،۳)
آیه تبلیغ «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک»(مائده،۶۷)
آیه مباهله «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَ نَبْتَهِل»(آل عمران/۶۱)
و آیه تطهیر «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»(احزاب/۳۳)
و آیاتی دیگر از این قبیل که با بررسی دلالت آنها و استناد به شأن نزول و روایات ذیل آنها اثبات می شود که به دستور الهی، نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، امیرالمومنین (ع) را به عنوان خلیفه بلافصل خود در جامعه مومنین معین کردند. حادثه غدیر و خطبه غدیریه هم اوج و سرآمد آن است.
این رویکرد در عین این که بسیار مفید و ضروری است و استناد به قرآن هم در این زمینه، یک استناد منحصر به فرد است ولی بحث ولایت امیرالمومنین در قرآن منحصر در این مورد نیست. یعنی این چنین نیست که قرآن، تنها ما را هدایت می کند به این که امیرالمومنین وصی نبی اکرم هستند و وصایت نبی اکرم منحصر در اوست، بلکه از آغاز تا انتهای قرآن، بحث از این ولایت و این خلافت است.
*محوریت ولایت امیرالمومنین در قرآن چگونه است؟
به هر موضوعی دوگونه میتوان نگاه کرد. یکی نگاه بخشی و دیگری نگاه بُعدی. در نگاه بخشی، موضوع مذکور، موضوعی در کنار سایر موضوعات تلقی میشود یعنی بخشی و جزئی از کل است. اما در نگاه بُعدی، موضوع مذکور به عنوان یک حیث و در جایگاه یک چشم انداز در نسبت با سایر موضوعات تلقی شده و به همه آنها جهت میدهد. مثلا به فقه و جایگاه آن در دین میتوان نگاه بخشی و یا نگاه بُعدی داشت. در نگاه بخشی، فقه جزئی از دین اسلام است در کنار اخلاق و اعتقادات اما در نگاه بُعدی، اجزاء دین یعنی اخلاق و اعتقادات و حتی خود فقه، با رویکرد فقهی نگریسته می شود. در این صورت کل دین، رنگ و بوی فقه می گیرد و به نوعی فقه، منظری برای فهم کل دین و سایر بخشهای آن می شود و روش فقاهت در همه آن سریان و جریان می یابد.
با این مقدمه میتوان گفت که ولایت امیرالمومنین در قرآن تنها یک بخش از قرآن در کنار سایر بخشها نیست بلکه کل قرآن درباره ولایت ایشان است. یعنی تمام موضوعات قرآنی اعم از مباحث اخلاقی، مباحث توحیدی، مباحث فقهی، مباحث پیرامون معاد، قصص انبیا و خلاصه تک تک آیات قرآن صبغه و جهت واحدی دارد و آن ولایت امیرالمومنین است. در واقع قرآن یک موجود زنده است که امر ولایت همانند خون در همه اعضای آن جریان دارد. هر کدام از این مباحث، موضوع بحثی مجزا است که ثابت شود چگونه صبغه و جهت واحد در آنها مسئله ولایت است. به عنوان مثال میتوان نشان داد که چگونه آیات احکام و مباحث فقهی، مربوط به بیان شئون ولایت است. در این مقام تنها به یک اشاره بسنده میکنم. در سوره اعراف آیه ۳۳ آمده است که «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَن». یعنی بگو ای پیغمبر که خدای من هر گونه اعمال زشت را چه در آشکار و چه در نهان حرام کرده است. حضرت موسی بن جعفر امام کاظم (ع) فرمودند قرآن، ظهر و بطن دارد و حلال در ظاهر قرآن، همین حلال هاست و در باطن قرآن، ولایت ما است. حرام در ظاهر قرآن، همین محرمات است و در باطن قرآن، ائمه جور هستند.
یا درباره قصص انبیاء الهی در قرآن و موضوع دعوت ایشان و ترکاولیهایی که احیانا از این ایشان سرزده است میتوان نشان داد که همه به نوعی در نسبت با ولایت امیرالمومنین بوده است. روایتی از امام باقر (ع) ذیل آیه ۳۶ سوره نحل «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ» و در حقیقت، در میان هر امتی فرستاده ای برانگیختیم [تا بگوید:] «خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید.» پس، از ایشان کسی است که خدا [او را] هدایت کرده، و از ایشان کسی است که گمراهی بر او سزاوار است. بنا بر این در زمین بگردید و ببینید فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است. (نحل:۳۶)
آمده است:
ابوجعفر (ع) فرمودند: خداوند هیچ نبی ای را مبعوث نکرد مگر به موضوع ولایت ما و بیزاری از دشمنان ما و این است قول خداوند در کتابش که و در حقیقت، در میان هر امتی فرستادهای برانگیختیم، تا بگوید: «خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید.» پس، از ایشان کسی است که خدا (او را) هدایت کرده، و از ایشان کسی است که گمراهی بر او سزاوار است به دلیل تکذیب آل محمد (ع) سپس فرمود بنابراین در زمین بگردید و ببینید فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است.
امام باقر (ع) توضیح میدهند که باطن و حقیقت بعث رسل و برانگیختگی انبیا و دعوت ایشان در قول خداوند در کتابش که میفرماید «لقد بعثنا ...» ولایت اهل بیت و برائت از دشمنان آنان است و ضلالت مردم هم به دلیل تکذیب آل محمد علیهم السلام بوده است.
باید دقت داشت که ولایت امیرالمومنین و اهل بیت امری فراتاریخی است و منحصر به برهه زمانی و مکانی خاصی نمیباشد. این امر از زمان خلقت حضرت آدم (ع) و حتی قبل از آن مطرح بوده است تا جایی که در بعضی از روایات آمده است که به همراه میثاقی که خداوند در روز الست از بنی آدم برای ربوبیت خود گرفت، اخذ میثاق ولایتِ حضرت رسول و امیر المومنین نیز بوده است که البته به این میثاق دوم تنها عده ای پاسخ بلی دادند. بنابراین باطن دین هر پیامبری، ولایت امیرالمؤمنین است و به اندازه ظرفیتش این ولایت را ظاهر کرده و مردم را بر سر سفره ولایت دعوت میکرد.
بنابراین همه آیات قرآن ناظر به بحث ولایت است. در تفسیر العیاشی، آمده است که «ان اللَّه جعل ولایتنا أهل البیت قطب القرآن و قطب جمیع الکتب» ولایت ما، محور قرآن و همه کتب آسمانی است. حقیقت باطنی قرآن با معصوم و ولایت معصوم یکی است بلکه حقیقت قرآن همان نور هدایت ولایت است که تنزل پیدا می کند. لذا نوری که نازل شده، گاهی به قرآن تفسیر می شود و گاهی به امام. به عبارت دیگر مراتب باطنی قرآن با امام تفسیر می شود. یعنی حقیقت قرآن و درجاتش با باطن ولایت یک نوع اتحاد دارند و حقیقت نوری و باطنی قرآن با حقیقت امام متحد است. کما این که در بعضی آیات هم توضیح داده شده که حقیقت علم الکتاب در نزد امام است.
قرآن در آیه دیگری می فرماید: «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فی صُدُورِ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْم»(عنکبوت/۴۹) امام باقر (ع) فرمود، خدای متعال نفرمود که قرآن بین دو جلد کتاب است بلکه فرمود «فی صدور الذین اوتوالعلم» قران در سینه کسانی است که علم به آنها داده شده است. وقتی از حضرت سوال شد اوتوا العلم چه کسانی هستند که حقیقت قرآن در سینه آنها است؟ فرمود ما اهل بیت.
*لطفا در مورد اهمیت عید غدیر و واقعه غدیر خم بفرمایید؟
این ولایت در روز غدیر به نحو تام و تمام در عالم ما ظهور می کند. در واقع غدیر پرده برداری از ولایت و سرِّ الهی و تنزل و فرود آمدن آن حقیقت از فوق سماوات و نزول مائده آسمانی است. رسول اکرم در روز غدیر ولایت را به عنوان اکمال دین و اتمام نعمت ابلاغ کردند. البته این ابلاغ تنها بیان یک لفظ نبود بلکه بیان حقیقت ولایت بود و به سبب بیان این حقیقت، تجلی اعظم در عالم واقع شد و نبا عظیم مکشوف گردید. در مورد تفسیرِ «نَبأ» که قرآن کریم در سوره نبا می فرماید: «عَمَّ یَتَسَاءَلُون * عَنِ النَّبَإ الْعَظِیمِ» مواردی از جمله معاد و توحید در تفاسیر ذکر شده که همگی درست است. اما به صورت مکرر در روایات آمده است که نبأ عظیم، امیرالمؤمنین (ع) هستند. پس اگر کسی از این حقیقت، بی خبر بود از تمام اخبار غیبی دیگر بی خبر است. چرا که این خبر، نبأ عظیم و کلید تمام اخبار است. کلید فهم تمام حقایق، حضرت امیرالمؤمنین است. اگر از نبأ عظیم امیرالمؤمنین پرده برداشته نمیشد، هیچ خبری از توحید و قرآن در عالم نبود. تمام معارف قرآن و اخبار توحیدی فرع بر امیرالمومنین است. در نتیجه انسان به اندازه ای که با این خبر و این سرّ عظیم آشنا میشود، اسرار توحید را در عالم می فهمد و قرآن را درک می کند. ای بی خبر بکوش تا صاحب خبر شوی، یعنی از خبر عظیم یعنی از امیرالمومنین یعنی از واقعه غدیر با خبر شو.
انتهای پیام/
منبع: مهر