تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, جامعه و فرهنگ, گفتگو
شماره : 7232
تاریخ : ۱۴ شهریور, ۱۳۹۷ :: ۱۰:۲۸
امید به برون‌رفت از «درماندگی اجتماعی»

عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق(ع) در گفت‌وگویی راهکارهای بازسازی حوزه عمومی و ایجاد گفت‌وگوی اجتماعی در کشور را بررسی کرد.

به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ «چه خواهد شد؟» پرسشی است که این روزها از عموم مردم بسیار شنیده می‌شود. وضعیت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه، وضعیت «امید» را به مخاطره انداخته است. در گفت‌وگو با دکتر سید مجید امامی، عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق(ع) تحلیل وضعیت اجتماعی کشور و آینده نظام و انقلاب به بحث گذاشته شده است.

*با اتفاقاتی که در شرایط فعلی افتاده، ‌افق پیش‌رو برای ما مکدر شده است و همه می‌پرسند که قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ حتی افرادی انقلابی تبدیل به تئوریسین فروپاشی و تئوریسین بن‌بست شده‌اند. در این اوضاع چطور می‌شود براساس امید به امکانات‌مان تئوری‌پردازی کنیم؟ 

اول این توضیح را بدهم که طبعاً در شاخص‌های سرمایه اجتماعی در جامعه ایران در یک قرن گذشته فراز و فرود داشته‌ایم و الزاماً نه تبیین بومی از آن شده است و نه راه‌حل و راهبرد و مسیر دقیقی برای حفظ و نگه داشت آن‌ها وجود داشته است. بحث رضایت و اعتماد و امنیت و یک‌سری مسائل مثل ایثار و امدادگرایی برآیندی رو به افول و توقف دارد. از طرف دیگر می‌دانیم که در این شاخص‌های سرمایه اجتماعی ما از ظرفیت‌ها و زیر‌ساخت‌های انقلاب استفاده بهینه‌ای نکردیم. من می‌خواهم در قسمت اول درباره سه تیپ شخصیتی و شرایط آرمانی و شرایط تیپیکال صحبت کنم: یکی تیپ ناامید مطلق است. الان در جامعه ناامیدی نسبی به سمت ناامیدی مطلق رفته است که خیلی خطرناک است. چون ناامیدی مطلق به این معناست که هیچ فرصت و رویشی در جامعه برای بهبود و درمان و نجات آن وضعیت فروریخته جامعه توسط فرد تصور نمی‌شود و در ناامیدی مطلق  فقط منتظر احوال و اخبار شرایط بدتر است. در این شرایط جامعه ما حتی وزیر و وکیل هم داریم که به ناامیدی مطلق رسیده‌اند چه رسد به اقشار فرودست جامعه. اصلی‌ترین دلیلی که این افراد را به این وضعیت رسانده است ناکارامدی است و به‌دلیل اینکه جمهوری اسلامی ایران آلترناتیوی ندارد این ناکارآمدی نظام سیاسی نه الزاماً به سلب مشروعیت از نظام بلکه به ناامیدی مطلق رسانده است. ناامیدی فزاینده و مطلق می‌تواند تبعات مختلف اجتماعی از جمله بی‌عملی اجتماعی‌، نفی اصلاح اجتماعی، مقاومت در برابر بهبود اجتماعی را به ارمغان بیاورد. البته این مسأله در مسائل اجتماعی معروف است که این شرایط اقتضای یک فرد مقتدر را دارد که می‌تواند مستقل از همه فروپاشی‌ها قهرمان‌مابانه یک سری تغییراتی ایجاد کند.

*در افرادی که حتی غیر مذهبی‌اند من دیده‌ام که یک نوع نظامی‌خواهی وجود دارد که می‌خواهند دست دزدها را قطع کند!

البته این حرف عمومیت ندارد در جامعه. نام تیپ دوم را امیدوارِ امیدسوز یا به تعبیر دقیق امیدوار کاذب می‌گذارم در مقابل ناامیدی مطلق. از ابتدای انقلاب از این دسته افراد داشته‌ایم بعضی از بچه‌های انقلابی که بیشترین هزینه را داده‌اند این ویژگی را داشته‌اند. امیدواری این افراد امیدساز نیست بلکه امیدواری‌شان یک امیدواری موهوم است به آن چیزی که وجود ندارد و الزاماً عافیت‌طلبانه نیست. اما تیپ سوم امیدوارِ امید ساز یا امیدوارِ اندیشناک هستند. افرادی هستند که به اصلاح و تغییر و درمان امید دارند. لذا از امید و نجات و مفید بودن خسته نمی‌شوند حتی موانعی که در حد قانون اساسی وجود دارد باعث نمی‌شود که ناامید شوند.

ما در هر نظام سیاسی و اجتماعی به تعبیر «هیرشمن» یک وفادار، یک خروج و یک اعتراض داریم. او در کتابش می‌گوید که اگر در شرایط نابسامانی و فزاینده شدن ناکارامدی اجتماعی سیاسی نتوانید معترضان را تحمل کنید ‌یا نهاد و شخصیت اعتراض را زنده نگه دارید وفاداری وفاداران ولو از نظر کمیت بالا باشد به درد نظام نخواهد خورد و این معترضان به سمت خروج از نظام حرکت خواهند کرد و وفاداران بی‌خاصیت خواهند شد. اگر وفاداران به معترضان کمک نکنند و حتی جایگاه خود را عوض نکنند عدم اعتراض در میان‌مدت منجر به خروج از نظام می‌شود.

یک رابطه جامعه‌شناسانه بین امید و آزادی وجود دارد. غیر از این بین امید و اراده هم رابطه وجود دارد. اگر می‌بینیم رهبری می‌گویند به فردای بهتر جامعه امید دارم بخشی از آن به‌دلیل این اراده است که ما می‌توانیم اصلاح کنیم و از همین زندگی شخصی شروع کنیم و به خانواده و شهر و محله برسیم. این اراده‌گرایی است که باعث می‌شود یک کارآفرین در همین شرایط موفق باشد. یک نسبت جدی هم بین امید و عدالت وجود دارد.

در واقع عدالت این شرایط را ایجاد می‌کند که اگر من دچار محرومیت و عدم دسترسی به حقوق خود هستم ولی چون مسیر جامعه را عادلانه می دانم این وضعیت را ظالمانه مطلق نمی‌دانم. پیوند آخر مسأله شفافیت است که یکی از روابط مفهومی سازه امید است. اگر مردم ببینند‌ همان چیزی که می‌بینند مسوولان هم می‌بینند و به آن توجه دارند چون از طریق سامانه‌های اطلاعاتی، مشخص است که کشور به چه چیزهایی نیاز دارد و اجازه و تعرفه آنها چقدر است. هر چه شفافیت در جامعه افزایش پیدا کند شرایط امید در عین عدم بهره‌مندی می‌تواند احیا شود.

*ما یک عدالت داریم و یک احساس عدالت و همین‌طور در مسائل مختلف مثل آزادی و امنیت این موضوع وجود دارد. به نظر می‌رسد که در این فضای فراواقعی معادلات اتفاق می‌افتد و این باعث شده است که امید اجتماعی کم شود. یعنی ضعف ارتباطاتی و رسانه‌ای باعث شده که احساس عدالت و امید کم شود.

واقعیت این است که هر نظام اجتماعی-سیاسی یک سازمان توجیه‌کننده و به تعبیر بعضی‌ها شرایط اقناع را باید ایجاد کند. ما دستگاه توجیه‌گر و سازمان ارتباطی را نهادینه نکردیم و احساس کردیم که اگر در نماز جمعه به بعضی مسائل پاسخ دهیم جامعه پاسخ خود را گرفته است و توجیه شده است. این سازمان توجیه فراتر از رسانه است. ما سرمایه کلامی و در واقع سرمایه ارتباطی جامعه‌مان دچار خدشه شده است.

رأس سرمایه ارتباطی در جامعه گفت‌و‌گو است. ما عملاً در موضوعاتی که بخش مهمی از اندیشه و نگرش ما را ایجاد می‌کند و به مسائل عمومی مربوط می‌شود، گفت‌و‌گو نمی‌کنیم، بلکه مونولوگ می‌کنیم. الان به‌شدت هزینه گفت‌وگوی دونفر که باهم متفاوت هستند بالاست.

ائمه جمعه و مسوولان تجربه گفت‌و‌گوی عینی با مردم را ندارند. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه خطاب به مالک می‌گوید یک جایی در میان مردم حرف بزند که لکنت زبان پیدا نکنند و افرادی را که باعث ترس مردم می‌شوند بیرون کن. منظورش این است که شرایط واقعی گفت‌وگو و مطالبه‌گری و عدم رعب را فراهم کن. ما در تلویزیون هم این گفت‌وگو  را نداریم. ما  از مجری‌ای که گفت‌وگو کند و علم دخالت را داشته باشد ایراد می‌گیریم و می‌گوییم تو فقط مجری و زمان‌سنج هستی.

انتهای پیام/

منبع: صبح نو

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.