تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, مبانی علوم انسانی اسلامی
شماره : 7980
تاریخ : ۱۸ مهر, ۱۳۹۷ :: ۱۰:۱۵
عقل ابزار فهم دین است/ عقل وحیانی؛ پیامبر باطنی

رئیس مؤسسه آموزش عالی حوزوی علامه مجلسی گفت: دین ابزارهایی مثل عقل، وحی به‎عنوان کلام الهی، قلب و فطرت دارد. هرکدام از این‌ها یکی از ابزارهای فهم دین هستند، بنابراین اینکه عقل را در کنار دین و دین را در کنار عقل و در واقع موازی با یکدیگر قرار دهیم و بخواهیم رابطه این دو را تعریف کنیم، یک اشتباه فکری و اندیشه‌ای است.

به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه، عقل و دین از جمله موضوعات مهم در عرصه معرفت‌شناسی است که از دیرباز ذهن متفکران و اندیشمندان جوامع اسلامی و حتی غیراسلامی را به خود مشغول ساخته است که چه نسبتی میان عقل به‌عنوان یک قوه بشری و دین به عنوان یک امر معنوی وجود دارد و بین این دو کدام‌یک بر دیگری مقدم است. متفکران و فلاسفه اسلامی بر این باورند که قرآن کریم ایمان را بر پایه تفکر و تعقل گذاشته و قرآن همواره می‌خواهد مردم از تعقل و اندیشه به ایمان برسند. اما در این میان برخی سهمی برای عقل در معرفت‌شناسی دینی قائل نیستند و معتقدند چون عقل انسان خطاپذیراست، پس بشر به وسیله عقل نمی‌تواند به ساحت ایمان دست پیدا کند. درباره رابطه عقل و دین با حجت‌الاسلام علی‌اکبر صافی، رئیس موسسه آموزش عالی حوزوی علامه مجلسی، گفتگویی صورت گرفته است که متن آن را در ادامه می‌خوانید:

چه ارتباط و نسبتی میان دین و عقل وجود دارد؟ آیا عقل مقدم بر دین است یا دین مقدم برعقل؟ دین ابزارهایی مثل عقل، وحی به‎عنوان کلام الهی، قلب و فطرت دارد. هرکدام از این‌ها یکی از ابزارهای فهم دین هستند، بنابراین اینکه عقل را در کنار دین و دین را در کنار عقل و در واقع موازی با یکدیگر قرار دهیم و بخواهیم رابطه این دو را تعریف کنیم، یک اشتباه فکری و اندیشه‌ای است.

گاهی اوقات میان تقسیم ‍‌بندی عقل و دین، عقل و نقل و عقل و شریعت و در مورد رابطه عقل و دین بحث‌هایی می‌شود، درحالی که آنچه عقل سلیم، یعنی عقلی که وابسته به اوهام و خرافات و... نیست، دریافت می‌کند، آن گزاره دین خواهد بود و آنچه که گزاره دین باشد گزاره عقل هم هست. پس بین این دو هیچ دو تفاوتی نیست که ما بگوییم آیا دین با عقل سازگاری دارد یا خیر؟

به بیان دیگر، خروجی عقل مورد تایید دین است. آیت‌الله جوادی آملی هم در آثاری که درحوزه عقل و نقل و عقل و دین و عقل و شریعت نوشته‌اند، بارها به آن اشاره کرده و گفته‌اند کنار هم قرار دادن عقل و دین، اشتباه است و در واقع عقل یکی از ابزارهایی هست که دین آن را به رسمیت شناخته و از ابزارهای فهم دین معرفی شده است. بنابراین بین عقل و دین تقدم و تاخری وجود ندارد و عقل و وحی از خود اصالتی ندارند. دین دو بال دارد: یک بال آن تفکر، اندیشه و عقل است و بال دیگر آن وحی، شریعت و نقل.

متکلمان و فلاسفه غربی چه دیدگاهی در خصوص نسبت میان دین و عقل دارند؟ دیدگاه فلاسفه اسلامی در این‌ باره چیست؟ عمدتا فلاسفه غربی و متکلمان به اشتباه افتاده‌اند و عقل و دین را به موازات هم انگاشته‌اند و تلاش کرده‌اند رابطه این دو را بیان کنند و تقدم و تاخری برای آن بیان نمایند، ولی تعداد زیادی از فلاسفه اسلامی این رابطه را تعریف کرده‎اند که این دو به موازات یکدیگر نیستند و عقل و نقل را دو دریچه و زاویه فهم دین معرفی کرده‌اند که یکدیگر را هم نفی نمی‌کنند.

در گزاره‌های معصومین هم در روایات با کلید واژه «حجت عقولکم» به این پی می‌بریم که از عقل و فرآورده و خروجی عقل به عنوان حجت یاد شده است. پس، از دیدگاه بسیاری از فلاسفه اسلامی، رابطه عقل و دین، یک رابطه طولی است و نه یک رابطه عرضی.

باتوجه به وجود مکتب معتزلی(مکتب عقل گرایی) در اهل سنت، در کلام شیعه چه جایگاهی برای عقل تعریف شده و عقل چه جایگاهی در کلام شیعه دارد؟ در کلام معتزله نسبت به عقل تندروی شده است و در واقع یک دیدگاه افراطی نسبت به عقل وجود دارد کما اینکه در دیدگاه اشعری‌ها و حنبلی‌ها یک دیدگاه تفریطی نسبت به عقل شکل گرفته که براساس آن عقل را حجت نمی‌دانند. در دیدگاه اعتزال، عقل یک حجت اصلی است، اما در دیدگاه شیعی و امامی، عقل و وحی باید باهم در یک دستگاه کار کنند و هرکدام باید یکدیگر را تایید نمایند. یعنی عقلی قابل وثوق و حجت است که وحی آن را تایید نماید و بالعکس.

در نتیجه عقل و وحی در یک دستگاه کار کرده و منجر به فهم دین و برداشت‌های دینی می‌شوند و هیچکدام دستگاه مستقلی برای فهم دین نیستند. از لحاظ رویکرد اشعری و حنبلی، وحی یک دستگاه مستقل است و عقل در واقع یک دستگاه نیست و اصلا هیچ جایگاه مستقلی ندارد. پس به طور خلاصه تفاوت مکتب اعتزالی و اشعری و حنبلی با امامی شیعی در این است که یکی راه افراط و یکی تفریط را در پیش گرفته در حالی که مکتب امامی شیعی، مکتب اعتدال و میانه‌روی است که عقل و وحی در یک دستگاه منجربه معرفت دین می‌داند.

گستره و حد و مرز عقل برای انسان تا کجاست و از طریق آن به چه ساحت‌هایی می‌توان دست یافت؟ عقلی در فلسفه و کلام اسلامی حجت و به مثابه وحی است؛ آن هم عقلی که آلوده به خرافات و اوهام و تعصبات نباشد، بلکه زلال و مصفا باشد، چون این عقل ابزاری برای فهم دین بوده و حجت است و گزاره‌های این عقل سلیم و اخلاقی و پیراسته می‌تواند مورد وثوق و اطمینان باشد.

منظور از عقلانیت وحیانی چیست؟  عقلی که وحی آن را تایید کند، عقلانیت وحیانی است. عقل و وحی در اسلام و مکتب شیعی دو موهبت الهی‌ هستنند که یکی پیامبر درون ما و آن یکی پیامبر بیرون از ما، یعنی وجود بابرکت پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) می‌باشد که وحی را از نزد خدا برای ما آوردند. عقلانیتی که بصیرت و شفافیت درون آن وجود دارد که می‌تواند وحی را ببیند و با آن صفای درون خود با وحی کار مشترک که همان معرفت دینی است را انجام دهد. عقل وحیانی همان عقل سالم و سلیم می‌باشد که پیامبر باطنی انسان است.

امروز در جامعه ما چقدر به عقلانیت بها داده می‌شود؟ فکر نمی‌کنید عقلانیت در معرفت دینی کمرنگ شده و اگر این‌گونه است، چه تبعات و پیامدهایی به دنبال دارد؟ کارکرد عقل و تفکر در جامعه رنگ باخته است، یعنی قضاوت‌های ما براساس عقل، تفکر اندیشه نیست، بلکه بسیاری از قضاوت‌های ما براساس دیده‌ها، شنیده‌ها و اوهام است. اگرقضاوت‌های آحاد جامعه براساس احساسات و عواطف خود و به دور از اندیشه و تفکر باشد، آن جامعه یک جامعه باسواد و پایدار و جامعه مبتنی بر ارزش‌های انسانی نخواهد بود و قرآن هم برهمین اساس مرتبا به تعقل و اندیشه دعوت کرده است.  دین با ترغیبب و تشویق ما به اندیشیدن سعی دارد، قضاوت‌های ما را به مدار عقل و اندیشه و تفکر سوق دهد. اکنون همانند ضرب المثلی که می‌گوید: «عقل فلانی در چشم اوست»، قضاوت‌های ما هم بر اساس دیده‌ها، شنیده‌ها و تحت احساسات و عواطف است. بنابرابن بسیاری از انحرافات فرقه‌ایی که اتفاق می‌افتد هم بر اساس همین مسئله است.

کارکردی که عقل باید در یک جامعه دینی، اسلامی داشته باشد در جامعه کنونی ما ندارد و بهایی برای تفکر و اندیشه قائل نیستیم و نتیجه آن به هم ریختگی اوضاع اجتماعی و تحریم‌هاست. ثبات در خیلی از آحاد و بخش‌های جامعه وجود ندارد و مرتب قضاوت‌ها تغییر می‌کند. بنابراین تعقل نه تنها در مسایل دینی، بلکه در مسایل اجتماعی نیز رنگ باخته است که پیامدهای اجتماعی بیشترین نقش و تاثیر را دارد، به طوری که جامعه را به قضاوت بر اساس دیده‌ها و احساسات سوق می‌دهد. اگر جامعه ما یک جامعه تعقلی و قضاوت‌های آن هم عمیق نباشد، خطرناک شده و بلایی که بر سر جوامع غربی آمده و به حس‌گرایی روی آورده‌اند، همین بلا نیز بر سر دیگر جوامع انسانی از جمله ما نیز خواهد آمد.

انتهای پیام/

منبع: ایکنا

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.