تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, مبانی علوم انسانی اسلامی
شماره : 8613
تاریخ : ۲۳ آبان, ۱۳۹۷ :: ۱۵:۳۶
دست ما برای گفت‌وگو با اندیشه غرب پر است

عضو هیأت علمی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی: بحث‌هایی که در حوزه معرفت‌شناسی و به‌ویژه معرفت‌شناسی صدرایی شده است، دست‌های ما را پر می‌کند برای گفت‌وگو با فلسفه غرب.

یکی از ابداعات نظری علامه طباطبایی، مبحث «اعتباریات» است. علامه این بحث را به‌صورت مجمل در چند رساله خودش توضیح داده است؛ بحثی که به اعتقاد بسیاری می‌تواند در علوم اجتماعی و علوم انسانی امتداد پیدا کند. در این زمینه با دکتر محسن لبخندق، عضو هیأت علمی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت‌وگویی صورت گرفته است. موضوع رساله دکترای او «تبیین فرآیند تکوین و تحول فرهنگ با محوریت حکمت صدرا» بوده است و از یافته‌های علامه در کاوش نظری خود استفاده کرده است.

بحث «اعتباریات» علامه چه ظرفیت‌هایی برای گفت‌وگو با علوم انسانی و اجتماعی جدید ایجاد می‌کند؟ نکته اول این است که خود نظریه اعتباریات، فارغ از امتدادش در علوم انسانی، فتح بابی در حوزه «فلسفه اولی» است. علامه با صورت‌بندی نظریه اعتباریات باب جدیدی را در فضای حکمی و فلسفی باز می‌کند. این بحث کمتر مورد توجه بوده است و فی‌نفسه ظرفیت ایجاد یک انقلاب در فضای فلسفی ما دارد. ایشان در این نظریه معتقد است علاوه بر انواع و اقسام وجودهایی که حکما تاکنون درباره آن حرف زده‌اند، قسم دیگری از وجود هست که «وجود اعتباری» نام دارد. حکمای ما تاکنون درباره وجود حقیقی صحبت و تفلسف کرده‌اند و نتایجی هم در حوزه انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی و... داشته است. ریشه‌های این بحث علامه در پیشینیان ایشان مثل استادش مرحوم غروی اصفهانی و حتی در فارابی هم هست. به‌وجود آورنده این قسم وجود، انسان است. اینجاست که این بحث با علوم انسانی گره می‌خورد.

آیا در حوزه معرفت‌شناسی هم علاوه بر وجودشناسی ظرفیت دارد؟ بحث‌هایی که در حوزه معرفت‌شناسی و به‌ویژه معرفت‌شناسی صدرایی شده است، دست‌های ما را پر می‌کند برای گفت‌وگو با فلسفه غرب. مثلاً «اتحاد عالم و معلوم» و «جسمانیت الحدوث و روحانیه‌البقا بودن نفس و علم» و‌... همه ناظر به ادراکات حقیقی انسان است. علامه شق جدیدی از ادراکات را وارد کرده است که ادراکات اعتباری است. اگر به همان میزان که درباره ادراکات حقیقی تفلسف شده، درباره ادراکات اعتباری هم فکر شود، ببینید چه اتفاقی خواهد افتاد! مقوله اعتباریات علامه درست است که حیثیت هستی‌شناختی دارد و در فضای معرفت‌شناسی هم آن را وارد کرده است، به‌ویژه در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، منتها علامه مبحث اعتباریات را اولاً و به‌ذات در رسایل مختلفش و از جمله رساله اعتباریات که به عربی تألیف شده، در مقام تحلیل «کنش انسان» نوشته است. معلوم است که کنش انسانی برای علامه یک مقوله فلسفی است درحالی که اگر شما به ادبیات حکمی و فلسفی ما مراجعه کنید، این قدر که حکما درباره معرفت حرف زده‌اند درباره کنش و عمل حرف نزده‌اند. این خودش جای تأمل دارد. به تعبیری نظریه اعتباریات علامه نوعی فلسفه کنش انسانی است.

این کنش اعم از ذهنی و عینی است؟ نه، اتفاقاً تمرکز علامه در آن رسایل عمدتاً بر کنش‌های بیرونی است. دقیقاً همان چیزی که در علوم انسانی و علوم اجتماعی مورد بحث است.

در عرفان ما روی عمل تأکید می‌کنیم. تفاوت این عمل با عمل در نظریه اعتباریات چیست؟ در عرفان نظری آن چیزی که با عنوان عمل از آن یاد می‌کنیم، ناظر به عمل تنزیهی است. یعنی وجوه عرفانی ماجرا را شرح می‌دهند. اینکه برای کمالات انسان به چه دردی می‌خورد. در عرفان فرآیند کنش را شرح نمی‌دهند. علامه در این بحث فرآیند شکل‌گیری کنش را شرح می‌دهد. می‌گوید انسان وقتی می‌خواهد کنشی انجام دهد قبل از اینکه کنش صورت بگیرد چیزی به نام «اعتبار» لازم و ضروری است.

این بحث در حوزه انسان‌شناسی جا می‌گیرد یا معرفت‌شناسی یا جامعه‌شناسی؟ این بحث از فروع «نفس‌شناسی» است. ما در فلسفه اولی معرفت‌شناسی داریم، هستی‌شناسی داریم، نفس‌شناسی داریم و... . معمولاً حکمای ما در حوزه نفس‌شناسی کمتر به کنش توجه داشته‌اند. در علوم انسانی آنچه موضوع کلی است، همین کنش انسانی است. به‌ویژه در علوم اجتماعی کنش خیلی اهمیت پیدا می‌کند و همین باعث می‌شود نظریه اعتباریات علامه بتواند دست ما را برای ورود به علوم انسانی باز کند. نکته بعد این است که نظریه اعتباریات علامه را بریده از منظومه فکری، فلسفی علامه نبینیم. علامه یک حکیم کاملاً صدرایی است. شاید بشود گفت بزرگترین حکیم صدرایی معاصر است. وقتی که می‌خواهد نظریه اعتباریاتش را در جامعه فلسفی معاصر قلمی کند آن را در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم می‌آورد و کاملاً صدرایی بحث می‌کند. هر جا خلأ، ابهام و زوایای پنهانی درباره این نظریه وجود دارد، باید با محکمات اندیشه علامه در حکمت صدرایی فهم کرد. منشأ این ابهامات ممکن است اجمالی باشد که در ارائه نظریه وجود داشته است. این ابهامات را نباید با نظریه‌هایی از بیرون فلسفه صدرایی روشن کرد.

در این زمینه مثال می‌زنید؟ نظریه اعتباریات این ظرفیت را دارد که منتج به یک خوانش پست‌مدرن شود.

مثلاً ممکن است منجر به برساخت‌گرایی شود؟ بله. ما فرض را بر این می‌گیریم که نظریه اعتباریات اینقدر مجمل و مبهم است که می‌شود چنین قرائتی از آن داد که البته اینطور نیست. علامه خودش توجه داشته که نکاتی را که لازم است بگوید، علامه‌ای که «اسفار» را تفسیر کرده و «بدایه و نهایه» نوشته است و تفسیر المیزانش مملو از آرای صدرایی است اصلاً محال است که ایشان چنین قصد و غرض پست‌مدرنی در اعتباریات داشته باشد. در فضای دانشگاهی و حوزوی هستند کسانی که خوانش پست‌مدرن ارائه می‌دهند.

این مسأله باید دفع مقدر شود. نکته دیگر این است که علامه با این نظریه در کنار سایر آرای حکمی، دست ما را برای گفت‌وگوهای میان‌اندیشه‌ای با فلسفه و علوم انسانی غرب پر می‌کند. ما تا قبل از علامه وقتی می‌خواستیم با غرب وارد گفت‌وگو شویم، دست‌مان به حقایق بند بود. علامه هم در وجودشناسی و هم در معرفت‌شناسی دو شق از وجود و ادراک را بیان می‌کند. خود اعتباریات را هم به دوشق تقسیم می‌کند؛ اعتباریات ثابت و متغیر.

با این تقسیم‌بندی می‌توانیم دیدگاه‌های پست مدرن را هم نقد کنیم. مثلاً اینکه پست‌مدرن‌ها به شواهدی اشاره می‌کنند که ناظر به نسبی بودن همه چیز است، باید مشخص شود که در این دسته‌بندی علامه جایش کجاست. مثلاً در حوزه علوم اجتماعی، نظریه ساخت اجتماعی واقعیت را می‌توان نقد کرد.

در زمینه امتداد تفکر علامه و به‌ویژه نظریه اعتباریات چه پژوهش‌هایی انجام شده و نقطه ضعف‌ها و کمبودها و غفلت‌های آن‌ها چیست؟ در فضای تقریر نظریه علامه، کارهای حوزوی و دانشگاهی زیاد شده است. چون نظریه علامه بسیار مجمل است. مثلاً آقای آملی لاریجانی در این زمینه قلم زده است. شهید مطهری هم همینطور. آیت‌الله جوادی هم در تقریر رساله الولایه علامه به‌صورت مبسوط پرداخته است. دیگران هم هستند. در دانشگاه هم آقای دکتر طالب‌زاده کار کرده‌اند. خود آقای پارسانیا هم بحث‌های ابداعی خوبی دارند. مقالات و پایان‌نامه‌ها هم بسیار زیاد است. چند پایان‌نامه دکترا هم ذیل نظریه فرهنگی در دانشگاه باقرالعلوم دفاع شد. رساله خود بنده هم عنوانش «تبیین فرآیند تکوین و تحول فرهنگ با محوریت حکمت صدرا» است. آنجا به صورت مبسوط به نظریه اعتباریات و دلالت‌هایش در علوم انسانی پرداخته‌ام. دکتر جاویدی در بحث حقوق جزا دلالت‌های این نظریه را در جرم‌شناسی بحث کرده است.

چه کمبودها و غفلت‌هایی به‌صورت عمده در این پژوهش‌ها وجود دارد؟ یک غفلت عمده همان چیزی است که گفتم. نظریه اعتباریات عمدتاً بریده از منظومه حکمی صدرا فهم می‌شود.

انتهای پیام/

منبع: صبح نو

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.