تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, گفتگو
شماره : 8788
تاریخ : ۳ آذر, ۱۳۹۷ :: ۱۵:۳۸
جهان اسلام را وحدت زنده نگه داشته است/ وحدتی خوب است که در راه حق باشد

حجت‌الاسلام جواد سلیمانی گفت: اگر ما بخواهیم نگاهی به سیره اهل‌بیت(ع) بیندازیم رمز بقا و گسترش تشیع که همان اسلام ناب باشد بیش از آن‌که در جنگ‌ها با خواص اهل لغزش باشد، مدیون وحدت‌های حساب‌شده و اندیشمندانه و هوشمندانه است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه، ایجاد اتحاد، همدلی و یکپارچگی میان مسلمانان از مهم‌ترین یادگارهای رسول اکرم(ص) برای امت اسلامی است لذا هر زمانی که منش و روش مسلمانان با آموزه‌های قرآن کریم، پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) ایشان مطابقت داشته است از یک نوع وحدت و همبستگی قابل‌ توجهی برخوردار بوده‌اند و در مقابل همواره اهل‌بیت(ع) تفرقه‌افکنی میان مسلمانان و جوامع اسلامی را نهی نموده‌اند.

با توجه به اهمیت این بحث و با توجه به این‌که در هفته وحدت قرار داریم گفت وگویی با حجت‌الاسلام‌والمسلمین جواد سلیمانی، عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) صورت دادیم که در ادامه متن آن را ملاحظه می‌کنید؛

مفتاح_اندیشه - سیره اهل‌بیت(ع) در خصوص وحدت چگونه بوده است؟

در ابتدا لازم است مقداری در خصوص خود مفهوم وحدت صحبت کنیم. مفاهیمی مثل وحدت، آزادی و مساوات مفاهیمی هستند که از صبغه ارزشی بسیار بالایی برخوردارند. گاهی اوقات در مخاطبین و جامعه فرهنگی ما این احساس به وجود می‌آید که وحدت، آزادی و مساوات در هر شرایطی خوب است در حالی که به این صورت نیست. در برخی از حالات و شرایط وحدت نه تنها ارزش نیست بلکه ضد ارزش است. در برخی از حالات آزادی نه تنها ارزش نیست بلکه سبب سقوط جامعه بشری می‌گردد. مساوات در برخی مواقع عین ظلم است. در برخی موارد وحدت، آزادی و مساوات خیر هستند. در مقابل وحدت تفرقه قرار دارد. تفرقه حالت ضد ارزشی دارد ولی در برخی مواقع تفرقه عین حق است.

اگر تفرقه حول محور حق نبوده و حول محور باطل باشد یقیناً غلط است. اگر وحدت حول محور حق نباشد و حول محور باطل شکل گیرد ضد ارزش خواهد بود. ما باید این وحدت را بشکنیم. پیامبران و اهل‌بیت(ع) یکی از رسالت‌هایی که داشتند این بود که وحدت‌های باطل را از بین می‌بردند. وقتی حضرت موسی(ع) مقابل فرعون می‌ایستاد جامعه قبطیان و بنی‌اسرائیل در تبعیت از فرعون وحدت داشتند و حضرت موسی(ع) این وحدت را شکسته و برای این وحدت‌ شکنی بهای زیادی هم می‌پردازند. افزون بر این اقدام برای جامعه خساراتی نیز به دنبال دارد اما این خسارت برای تکامل و عین پیشرفت است.

رسول اکرم(ص) وقتی به جزیره العرب وارد شدند وحدتی حول محور جاهلیت قریش پدید آمد و پیامبر(ص) این وحدت را شکست و هزینه‌هایی را نیز در این راه داد. لذا در اینجا تفرقه ارزش پیدا می‌کند و چنین نیست که وحدت در هر حال ارزش باشد و ارزش مطلق محسوب شود.

پس نتیجه این‌که وحدت زمانی ارزش است که حول محور حق باشد. گاهی اوقات در یک جامعه‌ای مشاهده می‌کنیم که اکثریت حول محور ولایت الهی هستند و این وحدت باید حفظ شود. گاهی این طور نیست بلکه جامعه‌ای که حول محور حق آرامش پیدا کرده و توسط عده‌ای از خواص در امت رسول خدا انشقاق ایجاد می‌شود و با خط اسلام زاویه گرفته و اکثریت هم به دنبال آن‌ها خواهند رفت و وحدتی حول محور اسلام غیرناب پیدا می‌شود.

در چنین شرایطی شکستن وحدت در صورتی بار مثبت دارد که بتوانیم به اوضاع بهتری دست پیدا کنیم؛ اما اگر مخالفت کردن ما موجب این شود که مشکلات بیشتر شود و ما به هدف خود که هدایت است نرسیم در آن صورت تقیه و سکوت کردن و حفظ این وحدتی را که وحدتی نیست که حول محور امام حق و اسلام ناب باشد اشتباه است. چرا که وحدتی است که حول محور شخصیت‌های اهل لغزش و باطل یا حول محور اندیشه‌ها و قرائنی از اسلام که اسلام ناب نیست، شکل گرفته است.

در یک جا هست که وحدت نه مطلوبیت ذاتی و نه مطلوبیت ابزاری دارد. این هم در سیره اهل‌بیت(ع) هست یعنی باید وحدت را شکست. در جایی این مورد رخ می‌دهد که وحدت ما حول محور باطل باشد و نتیجه‌اش سلطه اهل باطل بر اهل حق به صورت کامل باشد. به عبارتی دیگر هم امت اسلامی و هم اسلام ناب نابود شود. لذا اینجا اصلاً وحدت مطلوبیت ندارد. این اتفاق در زمان امام حسین(ع) رخ داد. امام حسین(ع) اگر مقابل یزید سکونت می‌کرد سبب می‌شد دشمن اسلام را نابود کند. لذا امام حسین(ع) علناً به مبارزه پرداخت و فرمود هر کس با من همراه شود به شهادت رسیده و هر کس همراه نگردد به فتح و پیروزی نخواهد رسید. در طول تاریخ بدین صورت بود که وقتی پیامبران به این نقطه می‌رسیدند که سکوتشان موجب نابودی مکتب می‌شود قیام کرده و شهید می‌شدند و خونشان جامعه را بیدار می‌کرد.

پس سه نوع وحدت داریم؛ اول، وحدتی که مطلوبیت ذاتی دارد و در همه شرایط بار ارزشی دارد. دوم، وحدتی که بار ابزاری دارد و در برخی از شرایط اگر برای ما مصلحت اهم را تأمین کند بار ارزشی دارد. سوم، وحدتی است که نه تنها مطلوبیت ندارد بلکه مبغوضیت ذاتی دارد و بار ارزشی کاملاً منفی دارد. در سیره اهل‌بیت(ع) هر سه دیده می‌شود. از زمان امام سجاد(ع) تا امام حسن عسکری(ع) وحدت ابزاری وجود دارد. در انقلاب اسلامی وحدت در اندیشه‌های امام خمینی(ره) وجود داشت. هم اکنون نیز جایی که حول محور مقام معظم رهبری وحدت می‌کنیم مطلوبیت ذاتی دارد؛ اما وحدتی که در برجام می‌کنیم و سکوت می‌کنیم ابزاری است.

اگر ما بخواهیم نگاهی به سیره اهل‌بیت(ع) بیندازیم رمز بقا و گسترش تشیع که همان اسلام ناب باشد بیش از آن‌که در جنگ‌ها با خواص اهل لغزش باشد مدیون وحدت‌های حساب‌شده، اندیشمندانه و هوشمندانه است. اگر این وحدت‌های حساب شده از روی تقیه و هوشمندانه نبود، تشیع نابود می‌شد. لذا تبعیت کردن از رهبری در جاهایی که وحدت ابزاری با کسانی که در خط اسلام نیستند را مجرا می‌داند بسیار برای ما لازم است. جلوتر از رهبر حرکت کردن سرنوشت ما را سرنوشت گروه‌هایی می‌کند که انقلابی بودند و جلوتر از اهل‌بیت(ع) قیام کردند و قیام آن‌ها سرکوب شد.

مفتاح_اندیشه - مبارزه اهل‌بیت(ع) به ویژه حضرت علی(ع) با تفرقه‌افکنان به چه صورت بوده است؟

در زمان رسول خدا(ص) در جامعه اسلامی وحدتی حول محور امام و مکتب حق درست شده بود. بعد از رسول خدا(ص) این وحدت حول محور خواص اهل لغزش و اسلام غیرناب که در آن بدعت راه یافته بود تشکیل شد. اهل‌بیت(ع) در این دوران تاجایی که احساس می‌کردند اگر با این لغزش‌ها مخالفت کنند، هدایت رخ می‌دهد مخالفت می‌کردند اما اگر احساس می‌کردند در صورتی‌که مخالفت کنند موجب این می‌شود که امت به انحراف کشیده شده و تضعیف شود و مکتب اسلام به فراموشی سپرده شود یا کفار بر جامعه اسلامی مسلط شوند اهل‌بیت(ع) سکوت احتراز آمیز داشتند. دوران 25 ساله سکوت حضرت علی(ع) بدین خاطر است. حضرت(ع) می‌دانستند که آن‌ها در مسیر اسلام ناب حرکت نمی‌کنند اما اگر بخواهد مخالفت کند چند پیامد منفی به دنبال خواهد داشت. یکی این‌که حضرت(ع) می‌فرمودند اگر قیام کنم تفرقه ایجاد شده و قیام بی‌ثمر خواهد ماند. در جایی ما می‌توانیم در مقابل جریان مقابل بایستیم که ثمر داشته باشد.

نکته دوم این است که چون در آن زمان تعداد بنی‌هاشم کم بودند و اگر علی(ع) قیام می‌کرد بنی‌هاشم شکست می‌خورد. هم‌چنین حضرت(ع) می‌فرمود که به تعداد کافی یار ندارد. به ‌علاوه حضرت(ع) می‌فرمود باورهای دینی تازه ‌مسلمانان از دست می‌رفت. لذا حضرت(ع) می‌فرمود که صبر و شکیبایی در این حادثه بهتر از تفرقه میان مسلمانان و ریختن خونشان است. مردم تازه اسلام را پذیرفته بودند و دشمنان می‌توانستند با یک اشاره دین را وارونه کنند. حضرت(ع) می‌فرمودند این وحدت، وحدتی نیست که همه جامعه دور حق باشند بلکه وحدتی پیرامون اسلام غیر ناب است. لذا اگر بخواهم وارد شده و تفرقه کنم نه تنها به هدف خود نمی‌رسم بلکه حتی تازه مسلمانان گمان می‌کردند که چرا یاران رسول خدا(ص) بر سر قدرت می‌جنگند.

حضرت علی(ع) حامی وحدت است و آن وحدتی است که برای حفظ مصلحت پدید آمده است یعنی وحدت ابزاری است و آن جایی بود که طلحه و زبیر خواستار برپایی جنگ بودند. در جنگ با خوارج نیز چنین بود. حضرت(ع) بسیار با آن‌ها صحبت کرد. در صورتی که مستوجب این بودند که حد بر آن‌ها جاری شود اما حضرت(ع) دائم با آن‌ها مدارا می‌نمود. حضرت(ع) اگر جنگ داخلی با طلحه و زبیر صورت می‌داد بهترین بهره را معاویه می‌برد.

امروز نیز مقام معظم رهبری با سران فتنه مدارا می‌کند. علت مدارا کردن با آن‌ها این است که اگر با آن‌ها درگیر شود نظام اسلامی ضربه‌ای می‌بیند که این ضربه سخت‌تر از تحمل کردن آن‌ها در شرایط فعلی است. لذا آن‌ها را خانه‌نشین کردند که جنبه بازدارندگی داشته باشد. امام حسن(ع) در زمان حکومت خود جهت حفظ وحدت لغزش‌هایی را که از اطرافیان مشاهده می‌کرد تأمل می‌نمود. عده‌ای خواستار این بودند که حضرت(ع) با بنی‌امیه مذاکره کند و عده‌ای نیز خواستار نبودند. حضرت(ع) می‌دانست که اگر مذاکره نکند علیه او قیام کرده و حکومت ساقط می‌شود.

در برجام نیز عده‌ای به خاطر برداشت نادرست از نظام سلطه، جامعه را به اینجا رساندند که اگر شما با آمریکا مذاکره کنید کشور اسلامی ما قوی خواهد شد و مشکلات رفع خواهد شد. لذا رهبری راضی نبودند اما برای اتمام ‌حجت اذن دادند و وحدت جامعه را در شرایط فعلی حفظ نمودند که تفرقه پدید نیاید.

مفتاح_اندیشه - آیا می‌توانیم پذیرش امام حسن(ع) در خصوص صلح با معاویه را یک رفتار وحدت‌آفرین تلقی کنیم؟

امام حسن(ع) نیز در امت پیامبر(ص) وحدت ایجاد کرد و این وحدت حول محور حق نبود. پس چرا با او صلح کرد. حضرت(ع) دلایل خود را این‌گونه می‌فرماید که معاویه پیشنهادی به من داده که بر خلاف عزت ما و دور از انصاف است. لذا می‌فرمود اگر مهیای کشته شدن هستید بگویید تا پیشنهادش را رد کنم و به مبارزه با او برخاسته و با شمشیر پاسخ او را بدهم و اگر زندگی را می‌طلبید پیشنهادش را بپذیرم. لذا یاران فرمودند که ما زندگی کردن را انتخاب می‌کنیم.

بر این اساس اگر حضرت(ع) می‌جنگید شکست‌خورده و شیعیان از بین می‌رفتند. لذا حضرت(ع) صلح با معاویه را برای رسیدن به یک هدف بلندتر و آن ایجاد وحدت حول محور حق در مبارزه با استکبار و بنی‌امیه پذیرفت. بعد از آن بود که معاویه بسیاری از موارد صلح‌نامه را عمل نکرد و چنان که قرار نبود بعد از خود جانشینی را تعیین نکند اما چنین کرد. سپس خود شیعیان به امام(ع) فرمودند که قیام کنید. این مصلحت موجب این شد که وحدت در جامعه ایجاد شود.

لذا پذیرش صلح امام حسن(ع) را می‌توان یک حرکت وحدت‌آفرین برای یک مصلحت اهم دانست. برخی از وحدت‌ها فی‌نفسه مطلوب هستند اما برخی از وحدت‌ها برای رسیدن به هدف دیگر مطلوب‌اند. به عبارتی این وحدت‌ها ابزاری هستند. در سیره اهل‌بیت(ع) دو نوع وحدت داریم. وحدتی که ذاتاً مطلوب است و وحدتی که با ملاحظه دستیابی به وحدت بالاتر مطلوب می‌شود. اهل‌بیت(ع) اگر شرایط اضطراری پیش نمی‌آمد این وحدت را نمی‌پذیرفتند. جایی که وحدت مطلوب است زمان حضرت علی(ع) و پیامبر(ص) است اما وحدت کردن در زمان خلفا ذاتاً مطلوب نیست و اینجا باید اعتراض نمود. اما بدین دلیل اهل بیت(ع) وحدت می‌کنند که اگر نکنند اسلام و امت اسلامی ضربه‌ای می‌بیند و وضعیت را بدتر از شرایط موجود می‌کند. امام حسن(ع) در واقع سازش نکرد، سوزش کرد. چنین کرد که بعداً زمینه برای قیام عاشورا فراهم شود لذا اینجا وحدت ابزاری برای رسیدن به وحدت بالاتر است.

مفتاح_اندیشه - به نظر شما چه عواملی سبب از بین رفتن وحدت و تفرقه‌افکنی در جوامع اسلامی می‌گردد؟

در درجه اول عاملی که وحدت را از بین می‌برد، لغزش خواص است. یعنی بعد از این‌که وحدت ایجاد شده و اهل حق مسلط بر اوضاع می‌شوند فصل جدیدی شروع شده و آن فصل پیروزی و خوشی‌هاست. در فصل خوشی‌ها باید حرکت‌های جامعه در همان مسیری که قدم گذاشته بود بر مبنای اسلام ناب پیش رود. اینجا ممکن است برخی از خواص بلغزند. لغزش آن‌ها گاهی به خاطر جهل و گاهی به خاطر منافع دنیوی است. این‌ها سبب می‌شود که آن‌ها قرائت غلطی از اسلام ناب ارائه دهند. هم چنین سبب می‌شود مردمی که سوابق گذشته آن‌ها را در ذهن داشته و نفوذی در دل آن‌ها پیداکرده‌اند به دنبال آن‌ها بروند و جامعه دو شقه شود.

بعد از رسول خدا(ص) به خاطر لغزش خواص، جامعه هم فرقه فرقه شد. در این شرایط وقتی جامعه فرقه فرقه شود یک خط باریکی از حق باقی مانده و بقیه منحرف خواهند شد اما بعد از انقلاب اسلامی اتفاق عجیبی رخ داد. جمعیت مسیر اهل حق که پشت سر نائب بر حق ولی هستند بسیار زیاد است و خواص اهل لغزش نمی‌توانند آن‌ها را جذب خود کنند. یعنی طرفداران اهل حق پس از رسول خدا(ص) تعدادشان کم بود ولی بعد از حضرت امام(ره) طرفداران مقام معظم رهبری بسیار زیاد شده است. لذا با همه ترفندهایی که دشمنان همراه با خواص اهل لغزش برای براندازی نظام ولایی و الهی آورده‌اند موفق نشده‌اند.

این اتفاق عجیبی است که در طول تاریخ رخ داده است. پس عامل اول لغزش خواص است. عامل دوم دشمنی دشمن است. دشمن آرام نمی‌نشیند. در صدر اسلام شاهد تهاجم فرهنگی جاهلی بعد از رسول خدا(ص) هستیم. لذا عامل شکستن وحدت ما تهاجم فرهنگی دشمنان نیز می‌باشد. دشمن با بمباران فرهنگی که در زمینه اعتقادات، مسائل جنسی، روابط خانوادگی، تجمل‌گرایی، بی‌حجابی و... داشته سبب وحدت‌شکنی شده است. عامل سوم را در کم بصیرتی و سستی اهل حق پس از پیروزی‌هایی که به دست می‌آورند می‌توان عنوان نمود، یعنی وقتی اهل حق پیروز می‌شوند احساس می‌کنند دیگر مسئولیتی ندارند و فعال نیستند و در میدان مبارزه عملی با دشمنان حضور ندارند.

نکته چهارم این است که نیروهایی که اهل حق هستند در بسیاری از مواقع رفتارشان هوشمندانه نیست. بصیرت سه لایه دارد. لایه اول این است که مخالفان اهل حق را بشناسیم. لایه دوم این است که بتوانیم آن‌ها را طبقه‌بندی کنیم. لایه سوم این است که بدانیم که با هر طبقه‌ای چطور رفتار کنیم. کسانی که اهل حق هستند تنها لایه اول را خوب می‌شناسند اما طبقه‌بندی و نحوه برخورد را هنوز نمی‌دانند.

انتهای پیام/

گفت‌وگو از: حسین شریف علیایی

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.