تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها
شماره : 8916
تاریخ : ۱۲ آذر, ۱۳۹۷ :: ۱۱:۴۹
ضرورت بازآفرینی رویکرد تمدن‌گرا در جهان اسلام

مدیر مؤسسه آموزش عالی حوزه امام رضا(ع) ضمن تبیین رابطه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با جریان بیداری اسلامی و تمییز آن از مدرنیته اسلامی و سلفی‌گری، انقلاب اسلامی را جریان تمدن‌گرای جهان اسلام برشمرد که درصدد است تا الگویی متفاوت از جریان مدرنیته و سلفیت ارائه دهد.

به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ حجت‌الاسلام حیدر همتی، مدیر مؤسسه آموزش عالی حوزه امام رضا(ع)، در گفت‌وگویی از دو منظر به بررسی مسئله الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت پرداخت. بخش اول این گفت‌وگو از منظر ضرورت تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از نظر می‌گذرد.

همتی در آغاز به بررسی رابطه تدوین الگو با جریان بیداری اسلامی پرداخت و اظهار کرد: بحث الگوی اسلامی ایران پیشرفت در چارچوب جریان‌های بیداری اسلامی قابل تحقیق است. پرسشی که همسو با شکل‌گیری جریان‌های بیداری اسلامی در جوامع اسلامی مطرح شد در رابطه با نفی وضعیت موجود بود. بعد از اینکه تمدن اسلامی به یک نوع ضعف گرایش پیدا کرد روشنفکران جوامع دینی بحث نفی وضعیت موجود را مطرح کردند. این افراد گفتند دستاوردی که مدرنیته برای ما به ارمغان آورده است مطلوب جوامع اسلامی نیست.

وی افزود: به این ترتیب در یک دوره تاریخی بحث نقادی وضع موجود در نسبت با مدرنیته و جریان غرب به وجود آمد. ابتدا بیشتر رویکرد نفی استعمار غرب مطرح بود؛ یعنی گفته می‌شد غرب بد است، چون استعمار دارد. نگرش غالب در آن برهه زمانی این بود که ذات غرب بد نیست بلکه عوارض و استعمار غرب است و باید از این زاویه با غرب مقابله کرد. جمله معروف سیدجمال‌الدین اسدآبادی که در افواه عمومی سریان دارد بروز این نوع معرفت است. ایشان گفته است که در غرب اسلام دیدم، مسلمان ندیدم و در شرق، مسلمان دیدم و اسلام ندیدم. این جمله سیدجمال‌الدین در این فضا به وجود آمده است.

مدیر مؤسسه آموزش عالی حوزه امام رضا(ع) ادامه داد: بعد از گذشت دوره‌های تاریخی مختلف، پرسش از هویت دینی و هویت تمدنی در میان جامعه روشنفکری مسلمانان به وجود آمد. ایشان احساس کردند غرب به ماهو غرب به لحاظ روش و سبک زندگی با داشته‌های ما سازگار نیست و باید طرحی نو دراندیشید. در اینجا چند جریان به وجود آمد. برخی معتقد شدند تمام غرب جهل است و به نفی محض غرب اندیشیدند. طبیعتاً جریان دوم به این امر قائل بود که می‌توانیم با غربی‌سازی مطلق جوامع دینی به آنچه غرب دست یافته است، دست پیدا کنیم. پیروان این نظریه بر این باور بودند آنچه غرب به آن دست پیدا کرده از اسلام وام گرفته است. قائلان به این نظریه می‌خواستند این اندیشه را القا کنند که آنچه در غرب موجود است چیزی است که از دامن اسلام به غرب انتقال پیدا کرده است.

وی یادآور شد: نهایتاً با تعارض دو گفتمان مواجه شدیم: گفتمانی که به نفی مطلق غرب می‌اندیشید و گفتمانی که به پذیرش مطلق غرب می‌اندیشید. جریان‌های مثل سلفی‌گری در فضای اهل سنت و حتی برخی نحله‌های تشیع، نگرش اول را داشتند و فتوا‌هایی در خصوص حرمت پدیده‌های غرب صادر می‌کردند. در این میان یک جریان سومی پدید آمد که با اصطلاحات مختلفی از آن یاد می‌کنند؛ از جمله «جریان تمدن‌گرای عالم اسلام». این جریان چنین می‌اندیشد که می‌توانیم الگو‌های جدیدی را در میان سنت و مدرنیته تولید کنیم و پاسخگوی نیاز‌های اجتماعی و سیاسی جامعه باشیم.

پژوهشگر مطالعات فقه حکومتی تصریح کرد: جریان‌های بیداری اسلامی در نفی غرب موفق بودند؛ یعنی گفتند وضعیتی که وجود دارد پاسخگوی نیاز ما نیست و به نوعی با نظام‌های حاکم در منطقه مقابله کردند. بعضی از این‌ها به شکست منجر شد و برخی به پیروزی رسید. آنگاه جریان‌هایی که به پیروزی رسیدند با پرسش دیگری مواجه شدند و آن پرسش، چگونگی اداره جامعه بود. در بحث چگونگی اداره جامعه ما نیاز به مدل و الگوی اداره جامعه داشتیم. جریان اخوان‌المسلمین در مصر در مدتی که حکومت را در دست گرفت مدلی برای اداره جامعه نداشت و به همین خاطر کاملاً خودش را در خدمت غرب قرار داد و در نهایت شکست خورد. جریان طالبان در زمانی که توانست قدرت را در دست بگیرد خواست با سلفی‌گری جامعه را اداره کند و در نهایت با شکست روبرو شد.

همتی در ادامه به الگوی مدرنیته اسلامی اشاره کرد و گفت: در حال حاضر یک الگوی دیگری در جهان اسلام با عنوان الگوی مالزی یا مدرنیته اسلامی به وجود آمده است. پیروان این نظریه درصددند با حفظ سنت‌های دینی میان مدرنیته و اسلام جمع کنند و مدل‌هایی مانند ترکیه و مالزی این چارچوب را دنبال می‌کنند. پرسش واحدی که در مقابل این جریان و دو جریان قبلی وجود دارد نحوه اداره جامعه است. تجربه نشان داده است هیچ کدام از این جریانات موفق به اداره جامعه نشده‌اند.

وی ادامه داد: جمهوری اسلامی به دنبال ایجاد یک جریان چهارمی است که از آن تمدن‌گرایی اسلامی یا اصلاح‌طلبی اسلام یاد می‌شود. البته غربی‌ها این نوع نگاه را با جریان‌های طالبانیسم اشتباه گرفته‌اند. بعد از جریان سوریه و حزب‌الله لبنان و راهپیمایی اربعین در عراق، هویت شیعه از درون جریان بیداری اسلامی یک وجه تمایزی به خود گرفت. قبلاً نهضت امام خمینی(ره) را در کنار جریان‌های سلفی بنیادگرا قرار می‌دادند و با همان پارادایم نقد و تحلیل می‌کردند.

مدیر مؤسسه آموزش عالی حوزه امام رضا(ع) با تأکید بر اینکه جمهوری اسلامی یک مدل جدای از مدرنیته، مدرنیته اسلامی و سلفی‌گری است، گفت: این مدل در برخی ساحات به عینیت و تحقق خارجی رسید که یکی از آن‌ها الگوی تدوین قانون اساسی در کشور است. وقتی انسان کلیت قانون اساسی را مورد بررسی قرار می‌دهد بحث اسلامیت، جمهوریت، آزادی بیان، بحث آموزش و پرورش و نهاد‌های فرهنگی در یک هندسه مطلوبی طراحی شده است. وقتی انقلاب در حال تجربه اوایل دوران مدیریت اجتماعی خود بود توانست بهترین مدل مدیریتی مطابق با شرایط تاریخی خود را ارائه کند.

وی افزود: با وجود این بعد از انقلاب اسلامی حرکت مستقیمی که برآمده از الگوی جریان چهارم باشد در کشور اتفاق نیفتاد. غیر از بحث قانون اساسی که بحث تئوری بود، یک‌سری ساختار‌ها مثل کمیته امداد، جهاد سازندگی و جهاد دانشگاهی از دل این گفتمان برآمد که بعضاً مورد حمایت قرار گرفتند و کارآمدی خود را حفظ کردند.

همتی تأکید کرد: بحث ما طراحی مدل حکومتی متفاوت از نگاه سلفی‌گری، مدرنیته اسلامی و مدرنیته محض است. راهبری این جریان چهارم توسط مقام معظم رهبری انجام می‌پذیرد. رهنمود‌های ایشان در بحث الگوی علم تحول در علوم انسانی، حمایت از علوم بنیادین، حمایت از ورزش قهرمانی، حمایت از تحول در حوزه علمیه و ... تبیین‌گر مبانی این الگو است.

انتهای پیام/

منبع: ایکنا

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.