عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: اگر در دنیای معاصر دین و تشیع منهای انقلاب اسلامی تبلیغ شود، در واقع ظلم به دین و تشیع است.
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله عباس کعبی، عضو مجلس خبرگان رهبری ضمن حضور در مرکز آموزش زبان حوزه علمیه قم از نزدیک در جریان فعالیتهای این مؤسسه قرار گرفت و در سخنانی به تبیین دیدگاه غرب در زمینه قدرت و امنیت بینالملل و جهاد در اندیشه شیعه پرداخت که مشروح آن تقدیم خوانندگان میشود.
از سؤالاتی که امروزه در میان ملتها مطرح است، این است که چرا کشورهای مدعی حقوق بشر و صلح بینالمللی خود عامل جنگ و زیرپا نهادن حقوق ملتها هستند و امنیت بینالملل را رعایت نمیکنند؟علت این است که امنیت بین الملل بر پایه نظریه قدرت و سلطه و زورگویی و استکبار بناشده و این برای ملتها قابل تحمل نیست.
اگر امنیت بین الملل بر مدار مجموعهای از نظریههای انسانی برخاسته از توحید و یگانگی و مسئولیت مشترک انسانی و برابری و برادری بین انسانها باشد، مشکلات حل خواهد شد و برای همه میتواند قابل تحمل باشد.
قرآن میفرماید: «تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم أن لا نعبد إلا الله»[۱] این بیان قرآنی یک نگاه جهانی است، زیرا امروز بشریت با انواع بحرانها از جمله بحران امنیت، بحران فقر، بحران تجزیه، بحران ناشی از ظلم و ستم جهانی، بحران اخلاق و معنویت و جا به جایی ارزشها روبه روست و مدیریت جهان دست زورگویان است، ارزشها به ضد ارزش و ضد ارزشها به ارزش تبدیل شده است، به گونهای که به منکرات افتخار میشود.
رویکردهای حقوقی حکومت اسلامی در صورت همکاری با دیگر دولتها
بنده در گفتگویی که در قم با یکی از اساتید حقوق و فارغ التحصیل دانشگاههاروارد آمریکا داشتم، درباره این مسائل بحث شد و بنده سه بحث را به ایشان گفتم.
این که ما در سه سطح میتوانیم با دولتهای دیگر گفتگو کنیم، در مرحله نخست در موضوع حقیقت شناسی یا فلسفه حقوق بشر، دوم بر پایه قرارداد حقوق بشر که باید تنظیم شود و پایه حقوق جهانی بشر، قاعده اوفوا بالعقود است؛ مرحله سوم بر پایه همین قوانین و مادههایی که موجود است.
در بحث حقیقت شناسی، ما معتقدیم حقیقت قطعی و مسلم حاکم بر جهان و انسان، خدا و توحید است و ما حاضریم گفتگو کنیم تا به این حقیقت برسیم، تا بشریت به این حقیقت توحید نرسد، نمیتواند آرمانهایش را پایان دهد.
ایشان پرسید: اگر یک عده ایمان نیاوردند و خدا را قبول نکردند؟ در پاسخ گفتم: فرهنگهای مختلف و تمدنهای مختلف در اسلام از حقوق انسانی برخوردار هستند و به جای این که بگویید حقوق بشر جهانی باید بگویید حقوقهای بشر مبتنی بر فرهنگها و تمدنهای مختلف؛ از این جهت قراردادهایی که بر اساس «اوفوا بالعقود» امضا کردهایم برای ما مقدس است و نقض این قرارداد، ظلم محسوب میشود که ایشان گفت: قرارداد مشکل را حل نمیکند، قرارداد فقط میتواند آتش بس درست کند!
بنده به این استاد حقوق و صاحبنظر غربی گفتم: راه حل شما چیست؟ ایشان گفت: هر کشوری که در جهان قدرتمند است، این حق طبیعی را دارد که هنجارها و ارزشهایش را بینالمللی کند و در سطح جهان منتشر کند و دیگران باید تسلیم آن باشند و إلا نظمی حاکم نمیشود!
به ایشان گفتم؛ یعنی اگر گروههای تروریستی نیز قوی شوند، حق دارند و این میشود «الحق لمن غلب» و این قانون جنگل است!
این نظریات بازسازی منطق پوزیتیویست در عرصه حقوق و سیاست است؛ یعنی واقع گرایی و اینها میگویند قدرت واقعیت است و چون قدرت واقعیت است، ما هم بر اساس قدرت میتوانیم بشر را مدیریت کنیم و راه حل همین است، در صورتی که الان اینها به آخر خط رسیدهاند.
معرفی کتاب تراژدی علوم سیاسی
دو دهه قبل در آمریکا کتابی به نام تراژدی علوم سیاسی از سوی «دیویدام، ریچی» نوشته شد که حمید احمدی از اساتید دانشگاه تهران این کتاب را به زبان فارسی ترجمه کرد.نویسنده این کتاب به این جنبه میپردازد که ما با این علوم سیاسی نمیتوانیم و نتوانستیم معنای عدالت و صلح و دموکراسی و اصول و حقوق شهروندی و ادعاهای دیگرمان را محقق کنیم و با علوم سیاسی موجود قابل تحقق نیست.آقای دیوید ریچی فراز و فرودهای رشته علوم سیاسی را تحت عنوان سیاست، علم و دموکراسی و تراژدی علوم سیاسی در این کتاب بیان میکند.
ایشان در این کتاب که در ده فصل تبیین شده میگوید: اشکال در نظریات پوزیتیویستی و مکتب واقع گرایی است، چون ما قدرت را نظریه غالب دانستهایم، بر این اساس بین دموکراسی و بمب اتم تناقضی ایجاد شده است.
بعد از ایشان آقای حسین بشیریه که رویکرد سکولاری دارد، کتابی به نام علوم سیاسی نوشت و در آن با ارجاع دادن به کتاب دیوید ریچی میگوید: مشکل علوم سیاسی، اثبات گرایی است، یعنی پوزیتیویسم یا منطق واقع گرایی و اهداف و غایات زندگی سیاسی است، مشکل علوم سیاسی امروز، استیلای اثبات گرایی و رفتارگرایی است و ما باید با توجه به پیشینه سیاستگری، علوم سیاسی را بر پایه حکمت عملی اختیار کنیم.
میخواهم بگویم آخرین نظریه لیبرال دموکراسی همین قانون جنگل و طرفداری از ظلم و ظالم است، یعنی به آخر خط رسیده و بشریت خسته شده است و دنبال راه حل میگردد؛ حال راه حل چیست؟
راه حل و راه نجات از این بحرانها و حاکمیت دین و معنویت و عدالت و ارزشهای اصیل انسانی و پایان جنگ و بی خانمانی و فقر و فساد و تبعیض در جهان، بازگشت بشر به توحید و بندگی خداست و به احیای فطرت و حقیقت است.
بنابراین احیای فطرت و حقیقت و بازگشت به خدا و معنویت، صدای رسا میخواهد، تبلیغ میخواهد، رسانه میخواهد، بیداری انسانی و الهی میخواهد و ما در این بخش، مسئولیت بزرگی به عهده داریم.
مسئولیت ما در این بخش در مرحله نخست شناخت اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و در گام بعد تبلیغ اسلام ناب به زبانهای زنده دنیاست و تبلیغ فلسفه احیاگر انقلاب اسلامی است.
تبلیغ اسلام و تشیع منهای گفتمان انقلاب، ظلم به دین است
اگر در دنیای معاصر دین و تشیع منهای انقلاب اسلامی تبلیغ شود، در واقع ظلم به دین و تشیع است. تبلیغ دین و تشیع بر پایه گفتمان انقلاب اسلامی در واقع به معنای اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و احیای آموزههای اهل بیت علیهم السلام است، چون تبلیغ دین و اسلام و تشیع بدون گفتمان انقلاب، غوطهور شدن در بلوک غرب یا شرق است؛ گرفتار شدن در جریانهای قدرت و ثروت یا سرویسهای جاسوسی است.
بازگشت به اسلام ناب و نهضت اصول گرامی اسلام هم بر اساس حکمت و منطق و عقلانیت و برهان و تبیین درست منتشر شده است، نه آنگونه که دشمنان تبلیغ میکنند که بر اساس شمشیر بوده است.
من تحقیق کرده ام، کلیه کشته شدگان جنگهای صدر اسلام از جنگ بدر تا جنگ طائف و آماگی برای غزوه تبوک، از طرفین هم مشرکین و هم مسلمانان، ۲۸۶ نفر کشته شده اند، این که میگویند اسلام دین شمشیر است، سیاهنمایی درباره اسلام است؛ یعنی در غزوه بدر، مسلمانان هفتاد نفر از مشرکین کشتند و بیست و چهار نفر هم شهید شدند و در احد، عکس این است، غیر از کشته شدههای یهود که در جریانی غیر از جنگ کشته شده اند و فتح مکه که بدون خونریزی اتفاق افتاد و پیامبر گرامی اسلام فرمودند: الیوم، یوم المرحمه.
بنابراین اسلام در تأسیس با شمشیر پیش نرفته است، بلکه بر اساس منطق و تبیین درست پیش رفت و ما امروز رسالت داریم این منطق را در سطح جهان منتشر کنیم، خصوصا این که فضا برای ما در رسانه و تشکیل مؤسسات و نهادها و غیره فراهم است و ما موظف هستیم این را تبیین کنیم.
تبیین جهاد دعوت و انواع جهاد در اندیشه تشیع
جهاد هم حتی جهاد ابتدایی به این معنای غلطی که امروز داعشیها جا انداختهاند نیست؛ جهاد ابتدایی مراحلی دارد، حتی به فرض این که بگوییم جهاد ابتدایی در عصر غیبت جایز باشد، جهاد یک پسوندی دارد و آن پسوندش «الدعوه الی الله» است.
جهاد الدعوه الی الله یعنی هدف از جهاد، دعوت به خداست و دعوت به خدا مراحلی دارد که مرحله اول، جهاد فرهنگی و تبلیغ زبانی است؛ مرحله دوم جهاد مقاومت است، یعنی ممکن است دشمنان و ستمگران با شما مقابله کنند و نخواهند پیام حق به جهان برسد و شما را شکنجه و اسیر کنند و مراکز شما را ببندند و امکانات ندهند و تبلیغات بر علیه شما کنند؛ شما در مرحله دوم وظیفه دارید که مقاومت کنید و این را جهاد مقاومت میگوییم و اگر کسی در این مرحله یعنی جهاد مقاومت کشته شود، شهید است و اگر زندانی شود، مجاهد در راه خداست و دقیقا مثل دورانی است که بلال حبشی زیر شکنجه میگفت احد احد و گفتارهای بلال بود که اسلام پیروز است، دقیقا مثل شهادتهایی که سمیه و یاسر زیر شکنجه داشتند، لذا مرحله دوم را جهاد مقاومت مینامند.
در جهاد مقاومت باید برای نشر اسلام هزینه بپردازیم، نه این که به دنبال سود و منفعت شخصی باشیم که این جهاد مقاومت است.
مرحله سوم که عرصه تنگ شده است، آدم باید هجرت کند و با هجرت، اسلام را پیش ببرد، دقیقا مثل هجرت به حبشه، هجرت مهاجران اسلام از جایی به جای دیگر و مرحله چهارم جهاد، قیام روشنگری بر علیه جریان ظلم و طغیان است، دقیقا مثل همین جریانی که شیخ زکزاکی در نیجریه راه انداخت.
توصیه امام خمینی به شیخ زکزاکی
آقای شیخ زکزاکی اول انقلاب که به دیدار امام خمینی آمد دانشجو بود و امام کمتر از دو دقیقه ایشان را ندید و امام قرآن را بوسید و هدیه داد به آقای زکزاکی و فرمودند: این قرآن را در آفریقا تبلیغ کنید.
شیخ زکزاکی پیغام امام را گرفت و خودش در همان فرودگاه برای من تعریف کرد و گفت: من به فکر تبلیغ اسلام افتادم و در دانشگاه شروع به تبلیغ کردم و بحث سنی و شیعه هم برای ایشان مطرح نبود.
ایشان این حرکت اسلامی و روشنگری را به تدریج آغاز کرد، برخلاف حرکتی که دولت نیجریه تبلیغ میکند، حرکت ایشان شیعی نیست، بلکه حرکتی است که سنی و شیعه و مسیحی در آن هستند و حرکت بیداری انسانی و اسلامی و حرکت آگاهی بخش است که حدود ۱۴ میلیون پیرو پیدا کرد؛ البته جریان دیگری هم در نیجریه است و تبلیغ میکنند ولی جریان زکزاکی اینطوری است و دولت در مقابل ایشان ایستاد و ایشان را زندانی کرد، اما اینها پیروز هستند و دولت از دست شیخ زکزاکی عصبانی است و حاضر بودند شیخ زکزاکی را آزاد کنند به شرط این که دست از تبلیغ اسلام بردارد و ایشان قبول نکرد.
جهاد بعدی جهاد فراگیر است؛ یعنی بسیج عمومی مردم، شبکه سازی، جریان سازی برای این که حقایق ناب اسلام را بفهمند؛ این جریان سازی صلح آمیز است و دست به اسلحه بر نمیداریم.
پس این هم یک جهاد است و جهاد پنجم جهاد برای تأسیس دولت و حکومت است و اگر زمینه به حدی رسیده است که بتوان دولت اسلامی تشکیل داد، مثل کاری که امام راحل انجام داد و فرمود: شاه باید برود؛ از این جهت انقلاب اسلامی، یک انقلاب مسلحانه نبود، بلکه یک انقلاب بر پایه نهضت امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از اسلام بود؛ در این مرحله جهاد و تأسیس دولت، ممکن است مجاهدان دعوت در راه خدا مورد ظلم واقع شوند که حمایت از ایشان واجب است.
بعد از این مرحله، جهاد مؤلفه القلوب است؛ اگر بتوانیم با پول و با خدمات انسانی و با حل مسائل اقتصادی و با مبارزه با فقر، یک نفر را جذب اسلام کنیم، آن کار واجب است.
مرحله آخر جهاد، جهاد در بخش مسلحانه است؛ اگر در مقابل وحدت فرهنگی و مقاومت و بسیج فراگیر مردمی و تلاش برای حاکمیت اسلام در جهان مقابله شد، در این موقع مقابله با طاغوت به شکل مسلحانه واجب شرعی است و تا انسان به این مرحله برسد خیلی مراحل را باید طی کند.
بنابراین جهاد ابتدایی و جهاد در معنای حقیقیاش، در واقع برچیدن موانع توحید و مقابله با حکومت طاغوتی کافر است و آنجا هم اولویت بندی است و اولویت با طاغوت اکبر و شیطان بزرگ است که در زمان ما آمریکا و رژیم صهیونیستی است.
جهاد اسلامی بر علیه ملتها نیست؛ بلکه بر علیه طاغوتهای کافر است، از اینرو نباید جهاد اسلامی را اشتباه تفسیر کرد؛ شمشیر جهاد برای نجات مستضعفین است، و برای نجات مستضعفین کافر از شمشیر استفاده نمیشود، بلکه شمشیر علیه دولتهای طاغوتی کافر است.
اما چون ما به وظایف اولیه خودمان عمل نمیکنیم، هنوز در مرحله دعوت انقلابی و جهاد فرهنگی هستیم و در این مرحله، شناخت فرهنگ ملتها و تمدنهای گوناگون واجب است و آشنایی با زبان فرهنگها و تمدنهای گوناگون واجب دیگری است؛ چرا که ما اگر نمیتوانیم تفاهم زبانی و فرهنگی با ملتهای جهان برقرار کنیم، چگونه حقایق انسانها را به آنها منتشر کنیم.
به هر جهت انقلاب اسلامی برای حاکمیت اسلام شکل گرفت و نشر حاکمیت اسلام بر اساس منطق و گفتگو و حکمت و به شکل مسالمت آمیز ممکن است و جهاد هم باید به این معنا مطرح شود که اسلام با همین حکمت و موعظه و جدال بالتی هی احسن پیروز شود.
البته هزینه سازش خیلی بیشتر از هزینه مقاومت است، با مقاومت با هزینه کمتر، پیروزیهای درخشانتر حاصل میشود؛ اما سازش، باعث مسخ هویت اسلامی و استیلای کفار و اجانب بر مقدرات ملتهای مسلمان خواهد بود که معمولا دولتها و نخبگان و ملتهایی که با سلطه گران و مستکبران، سازش کردند؛ حتی همین حیات مادی را هم به دست نیاوردند.
انتهای پیام/ منبع: مهر