تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها
شماره : 9630
تاریخ : ۲۴ دی, ۱۳۹۷ :: ۹:۴۱
اخلاق و رسانه-آیت‌الله سید محمدمهدی میرباقری اخلاق و رسانه از موضوعاتی است که کمتر مورد بحث اندیشمندان قرار گرفته است؛ فقر در این حوزه از ادبیات کشور با مشاهده آثار بسیار کم در این زمینه به چشم می‌خورد. نسبت اخلاق اسلامی و رسانه‌های جدید/ توسعه بهره‌وری نشانه تکامل نیست رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم معتقد است همان‌گونه که در جریان توسعه اطلاعات باید تولید کننده باشیم و تولید اطلاعات را مدیریت کنیم، در اخلاق حاکم بر جامعه اطلاعاتی نیز نباید مصرف کننده اخلاقی باشیم.

پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ «اخلاق و رسانه» از موضوعاتی است که کمتر مورد بحث اندیشمندان قرار گرفته است؛ فقر در این حوزه از ادبیات کشور با مشاهده آثار بسیار کم در این زمینه به چشم می‌خورد.

تبیین اخلاقِ رسانه و جایگاه بایسته اخلاق در رسانه، گامی اساسی در پرداختن اصحاب رسانه به وظایفشان است و از سوی دیگر، وظیفه نظام سیاسی را در اشاعه اخلاق در رسانه‌ها و پایبندی آنان به اخلاق اجتماعی نشان می‌دهد. این مهم می‌تواند مبنای درست تعامل اخلاق و رسانه‌ باشد.

بی‌تردید امروز اصحاب رسانه به تبیین و تدوین اخلاق حرفه‌ای نیازمند هستند و این كار، در محدوده اخلاق كاربردی، جامعه‌شناسی ارتباط جمعی، تا حدی به فقه، اخلاق و تا اندازه‌ای به فلسفة اخلاق، دانش ارتباطات و علوم وابسته مربوط است. در این راستا گفت‌وگویی با آیت‌الله سید محمدمهدی میرباقری، نماینده مجلس خبرگان رهبری و رییس فرهنگستان علوم اسلامی قم که دارای پژوهش‌هایی در عرصه «علم و دین» «دین و تکنولوژی»، «دین و توسعه» و «چگونگی اسلامی‌سازی علوم» در قالب مقالات، کتاب‌ها، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌هایی است صورت گرفته است که در ادامه متن آن تقدیم مخاطبان محترم می شود.

* لطفا در ابتدا نسبت اخلاق اسلامی و رسانه‌های جدید را توضیح دهید.

اگر دنیای امروز پذیرفته است که عصر احیای هویت‌های تمدنی از جمله هویت اسلامی فرا رسیده است، ما هم باید با مشارکت در فرآیندهای جهانی، اصل «تکامل» را بر محور مکتب خود تعریف کنیم. اگر نظریه‌پردازان غرب با ترسیم فرآیند «توسعه» و تبیین اصول چشم‌اندازها به سمت برنامه‌ریزی جهانی بروند، رعایت اخلاق و تقوا در این منزلت، به مفهوم پیروی از اصول اخلاقی در چارچوب پرستش دنیا خواهد بود. نتیجه رعایت این اصول اخلاقی، رسیدن به توسعه‌ای است که پرستش دنیا را شدیدتر و جامع‌تر و همه‌جانبه‌تر پدیدار می‌سازد. البته جامعه اطلاعاتی در مقیاس جهانی فرصت‌های مهمی را در اختیار اسلام قرار می‌دهد که باید این فرصت‌ها را مغتنم شمرد. مهم این است که قرارگرفتن در چارچوب‌های اخلاقی غرب و ورود به جامعه اطلاعاتی آن‌ها ما را به مصرف کننده اخلاق تبدیل می‌کند.

همان‌گونه که در جریان توسعه اطلاعات باید تولید کننده باشیم و تولید اطلاعات را مدیریت کنیم، در اخلاق حاکم بر جامعه اطلاعاتی نیز نباید مصرف کننده اخلاقی باشیم. باید در مقیاس مدیریت اخلاق شبکه اطلاع رسانی نیز حضور یابیم و اصول اخلاقی حاکم بر فرآیند جامعه اطلاعاتی را سامان دهیم. باید جهت‌گیری جامعه اطلاعاتی را که جهت‌گیری اساس «توسعه» و جهت‌گیری تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در جامعه جهانی است، تحت تأثیر خود قرار دهیم.

توسعه بهره‌وری، نشان تکامل نیست و وابستگی روانی به دنیا که نتیجه‌ای جز توسعه کامیابی مادی ندارد، از تکامل بشر حکایت نمی‌کند. تکامل، مرادف با توسعه عبودیت است. اگر توسعه عبادت و قُرب به حضرت حق بر همه روابط زندگی انسان حاکم شد، در مسیر تکامل قرار گرفته‌ایم. تمدن مادی به تدریج توانست به سمت کُل نگری و توسعه نگری حرکت کند و محوری کلی برای جامعه جهانی ترسیم سازد و برآیندها را به سمت آن رهنمون شود.

* دوری از چه آسیب‌های اخلاقی در دستور کار رسانه‌ها و فعالان آن قرار گیرد؟

باید از خلط اخلاق و روحیات فردی مانند حرص، حسد و با «اخلاق توسعه» یا «اخلاق تکامل» پرهیز کرد. اخلاق در این عرصه بر محور «تکامل» که همان «گسترش عبودیت» است، شکل می‌پذیرد. در این نگاه، آزادی در چارچوب «تکامل» و «عبودیت» قرار می‌گیرد. اگر جامعه به سمت عبودیت حرکت نکند، به جای اینکه آزادی معنوی یا آزادی اجتماعی به وجود آورد، برده‌داری مدرن ایجاد خواهد کرد و اسارت اجتماعی را توسعه خواهد داد؛ یعنی نه آزادی اجتماعی تحقق پیدا می‌کند، نه آزادی اخلاقی.

آزادی اخلاقی و آزادی اجتماعی، هر دو در گرو عبودیت هستند؛ زیرا وقتی انسان به دنیا دعوت شود، انسان ماکیاولی «گرگ صفت» پدید می‌آید. می‌توان گفت که معدل انسان‌شناسی غرب و انسان نُرمال غربی، همان انسان ماکیاولی است. انسانی که به منافع شخصی و به سود خود می‌اندیشد، تا جایی به تعامل و همدلی و همکاری با دیگران می‌پردازد که به سود خودش دست یابد. آنجا که سودش به مخاطره می‌افتد، دلیلی ندارد که منافع دیگران را رعایت کند.

از این منظر، جامعه متوحش و جامعه متمدن، تفاوت مهمی دارند. جامعه متوحش، جامعه‌ای است که مردم از یکدیگر وحشت دارند و هر کسی مراقب است تا از دیگران زیان نبیند. ولی جامعه متمدن جامعه‌ای است که مردم در آن احساس اُنس و امنیت می‌کنند و هر کسی مراقب خود است که به دیگران زیان نرساند؛ خود در رنج است تا دیگران در راحتی باشند.

به راستی اخلاقِ کدام مکتب می‌تواند جامعه متمدن برپا سازد؟ مکتبی که بشر را به دنیاپرستی، سودجویی و رفاه طلبی می‌خواند یا مکتبی که انسان‌ها را بزرگتر از دنیا می‌شناسد و همدلی، همفکری و همکاری آنها را بر محور عبودیت سامان می‌دهد؟ انسان در مکتب انبیا، انسان ماکیاولی نیست بلکه انسانی است که به بیش از دنیا می‌اندیشد و به «ایثار» در دنیا می‌رسد تا جز خدا در وجود او نباشد. در مکتب مادی، «توسعه لذت»، اصل محوری اخلاق است که چشم‌انداز و برنامه‌ریزی جامعه جهانی در پیرامون آن جای می‌گیرد؛ در نتیجه، طیف اقلیت در رأس هرم قدرت جهانی می‌نشیند و قاعده هرم را تحت فشار قرار می‌دهد و آن را آزادی و دموکراسی می‌نامد.

* رسانه‌های جدید با فناوری خود منتقل کننده اخلاق مخصوص به خود هستند؟

جریان اخلاق در فناوری اطلاعات، به کاربرد این فناوری باز نمی‌گردد و فناوری اطلاعات فقط یک فضای الکترونیکی نیست که هیچ بار ارزشی نداشته باشد؛ چون نفس «فناوری اطلاعات» و در رتبه قبل از آن، نفس «اطلاعات» و نیز محتوایی که در این فضای ریاضی می‌ریزیم و سپس آن فضای ریاضی را از طریق فضای الکترونیکی منتقل می‌کنیم، جهت‌دار هستند و اخلاق در متن آن‌ها حضور دارد. این بحث، از مبحث نخست مهم‌تر است.

شاید عده‌ای بگویند که اطلاعات، به اسلامی و غیراسلامی تقسیم نمی‌شود تا بتوان اخلاق اسلامی را بر آ نها حاکم کرد، بلکه فقط باید کاربری را تابع اخلاق قرار داد؛ فناوری ارتباطات نیز یک فضای الکترونیکی است که اسلامی و غیراسلامی ندارد. ولی حقیقت این است که نفس فضای الکترونیکی و فضای ارتباطی که از آن به Communication تعبیر می‌شود، فضای جهت‌داری است که بار اخلاقی خاصی را در خود دارد.

حتی در ابزار ارتباطی ساده‌تر مانند رسانه‌ها نیز «جهت» وجود دارد. در واقع، کسانی که از منطق کلن گری و جهت‌یابی برخوردارند، متوجه هستند که این شبکه ارتباطی و این ابزار، حاوی اخلاق است؛ به گونه‌ای که انسان بر این فناوری اثر می‌گذارد و فرهنگ خود را در آن اشاعه می‌دهد و این فناوری نیز فرهنگ خود را بر او تحمیل می‌نماید؛ برای مثال: جاذبه‌هایی مانند «سکس»، «دلهره»، «کمدی» و «خشونت» در بهترین و معنوی‌ترین آثار هنری ما نیز وجود دارد و اساساً لازمه «فیلم» و «سینما»ست؛ بنابراین ابزار ارتباطی و فضاهای ارتباطی و الکترونیکی نیز دارای بار اخلاقی هستند.

البته از فضای الکترونیکی کنونی نباید کناره گرفت، بلکه برای تبدیل این فضا به فضای مطلوب دین، باید ورود مثبت به آن داشت. ما باید هم در اخلاق فناوری اطلاعات در مقیاس «توسعه»، هم در مقیاس «کلان» و هم در مقیاس «بهره‌وری» حضور یابیم. باید در حد مصرف، تولید، مدیریت، کاربرد و نیز در هویت اطلاع و ابزار ارتباطی دخالت کنیم و آن‌ها را به سمت حاکمیت اخلاق دینی و تعریف مکتبی خود از تکامل و توسعه گرایش دهیم و عبودیت را بر فرایند توسعه حاکم سازیم. به یقین، حاکمیت اخلاق دینی بر توسعه و جریان آن در فناوری اطلاعات، تضمین کننده آزادی، امنیت و کرامت بشر خواهد بود.

* در چه لایه‌هایی می‌توان جامعه رسانه‌ای را به اخلاق مقید کرد؟

پایگاه اصلی اخلاق، تمایلات است؛ تمایلات هم تحول پذیرند، هم ممکن است تغییر جهت دهند. بر این اساس چگونه می‌توان پایگاه روشن و پایدار برای اخلاق تعریف کرد؟ اگر پایگاهی اخلاق را به تمایلات طبیعی و مادی بشر برگردانیم، این تمایلات هم از ناحیه خود فرد و هم از ناحیه ساماندهی اجتماعی، قابل کنترل و مدیریت هستند. اگر همه ارزش‌های اخلاقی بر گرایش‌های طبیعی انسان مبتنی گردد و سپس این «میل به لذت‌ها» به یک نظام اخلاقی تبدیل شود، اخلاق هدایت بخشی که دوام تاریخی داشته باشد، به دست نخواهد آمد. این مسئله اکنون در جهان اتفاق افتاده است و از دو دهه اخیر نیز می‌کوشند تا فرایند پیشرفت جامعه اطلاعاتی را اخلاقی سازند.

برای این اخلاقی سازی ناگزیر باید یک اخلاق محوری تعریف شود که از آن به «اخلاق توسعه» یا «اخلاق تکامل» تعبیر می‌شود. اگر محور اخلاق، تمایلات طبیعی انسان قرار داده شود و بخواهید بر پایه آن ارزش شاخته شود، برایند همه این تمایلات در دنیای کنونی، به «توسعه» تعریف شده و همه ارزش‌ها حتی ارزش‌های لیبرالیستی به آن مقید می‌گردد. در این زمینه، یکی از مصوبات مجمع عمومی سازمان ملل بیان می‌کند که همه افراد بشر، حق دستیابی به توسعه را دارند و دولت‌ها محق و مکلف هستند که بستر توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در جوامع خود فراهم آورند و به همکاری بین‌المللی در این زمینه بپردازند.

بنابراین «بایدِ» اساسی که جامعۀ اطلاعاتی به آن ملزم می‌گردد، این است که بستر توسعه فراهم شود و التزامات اخلاقی، حقوقی و دستوری که راهیابی و دستیابی به توسعه را فراهم می‌کند، مشخص گردد.

* آسیب‌های اخلاق غیر دینی در بین فعالان رسانه‌ای چیست؟

اگر جهت اساسی را جهت توسعه بهر هوری مادی و ارضای طبیعی انسان قرار دهیم، در دیگر ابعاد حیات انسانی چه نتیجه‌ای به بار خواهد آمد؟ به‌نظر می‌رسد که این اخلاق، ظرفیت کنترل خواسته‌های بشر را ندارد؛ چون بخشی از کنترل، از طریق ارزش‌گذاری‌ها و بخشی از آن، از طریق قانو نگذاری یا سایر ابزارهای کنترل صورت می‌گیرد. اگر محور اخلاق را توسعه لذت‌های مادی قرار دهیم نمی‌تواند چنین اخلاقی، در همه عرصه‌ها، کارساز و توسعه‌یاب باشد. نکته مهم این است که چنین اخلاقی، به روحیه ایثار و گذشت و محبت اجتماعی نمی‌انجامد. اگر اساس انگیزش انسانی حرکت به سمت دنیای بهتر باشد، هیچ میلی وجود نخواهد داشت که انسان با تکیه بر آن، به فدا کاری بر سر دنیا دست بزند. البته تجارت بر سر دنیا را همه عقلا انجام می‌دهند!

انسان ماکیاولی، دلیلی برای گذشت ندارد. اگر سود دنیایی اصل باشد، انسان و جامعه‌ای که سودمحور است و جامعه جهانی نیز که از طریق «توسعه» به سمت سودجویی بیشتر حرکت می‌کند، به اخلاق ایثار و گذشت نسبت به دنیا نمی‌اندیشد؛ بنابراین هرچه تلاش کنید و اصول اخلاقی را حاکم سازید، این اصول اخلاقی، مانع بحران‌ها و تهدیدها نخواهد بود.

ممکن است گفته شود که نظام دستوری و حقوقی ما تابع نظام اخلاقی است؛ ولی سؤال این است که در آخر کار، ضمانت اجرایی دستور چیست؟ آیا ضمانت اجرای قوانین، چیزی جز قدرت است؟ آیا پایگاه قدرت، چیزی جز تمایلات عمومی است؟ اگر می‌خواهید تمایلات عمومی را به سمت توسعه مادی هدایت کنید و اصول اخلاقی را حا کم سازید تا از فرصت‌ها سوءاستفاده نشود و تهدیدی برای بشر نباشد، با کدام انگیزه می‌خواهید این اصول اخلاقی را ایجاد کنید؟

اصول اخلاقی‌ای که به ایثار نینجامند، بی‌تردید، اصولی نیستند که پایدار بمانند و بتوانند تهدیدها را که در حال گسترش هستند، از پیش روی جامعه جهانی بردارند. توسعه فناوری‌ها همانگونه که فرصت‌های کلانی را در اختیار انسان گذاشته، تهدیدهای جدی‌ای را هم ایجاد کرده است.

* وظیفه ما در تحقق اخلاق در رسانه چیست؟

بافت فطری انسان، فطرت توحیدی است و لاجرم باید پایگاه اخلاق را فطرت انسان قرار داد و گفت اخلاق در ارزشی ریشه دارد که خدای متعال در باطن انسان قرار داده است؛ یعنی جهتی که در فطرت انسان گذاشته‌اند، باید پایگاه تمایلات عمومی و سپس پایگاه ارزش گردد. باید کوشید همان جهتی را که در فطرت است، شکوفا کرد و در مدیریت تمایلات عمومی، به صورت هماهنگ با فطرت رشد داد. در این تمایلات، حتماً تمایلات طبیعی انسان نیز قرار دارد که البته به نفع میل به عبادت و پرستش خدای متعال منحل می‌شود؛ یعنی اگر خدای متعال، انبیا را فرستاده است تا بشر را به توحید دعوت کنند تا حتی یک شرک خفی هم در انسان باقی نگذارند و او را جزو مخلصین قرار دهند، به این معناست که همه نیازهای انسان به یک نیاز تبدیل شود که همان نیاز به قُرب و سجده در مقابل خداوند متعال است؛ به سخن دیگر همه لحظه‌های انسان باید در یک لحظه منحل شود. البته نه به این معنی که لذتی از طبیعت نبرد، بلکه کیفیت این لذت‌ها و سطح وجدان عمومی بشر ارتقا می‌یابد.

اگر این امر پایگاه اخلاق قرار گیرد، به طور طبیعی باید تمایلات عمومی به سمت قُرب و سجده پیش رود. آنجا هم «ارتباط» است. اساساً پایگاه قرب هم رابطه است؛ زیرا تقرب به خداوند متعال، چیزی جز یک ارتباط پیچیده‌تر و متکامل‌تر نیست که در فرایند فلسفی، از آن به فرایند «تولی و ولایت » تعبیر می‌شود.

خلاصه اینکه در تقرب نیز توسعه ارتباط وجود دارد و ارتباطات اجتماعی به تبع تقرب، توسعه می‌یابند؛ به سخن دیگر این‌گونه نیست که اگر بشری دنیاپرست باشد توسعه پیدا کند، و اگر خداپرست باشد، منزوی گردد. این همان نکته‌ای است که در فلسفه دینی غرب به ویژه بعد از رنسانس مطرح شده و در کلام جدید نیز ظهور پیدا کرده است. این باور که انگیزه‌های مادی می‌تواند به «توسعه» تبدیل شود، ولی انگیزه قُرب و فطرت نمی‌تواند به توسعه تبدیل گردد و فطرت باید همیشه انزوا گرا باشد و انسان را از جامعه و حیات اجتماعی منزوی می‌کند، اندیشه باطلی است. در بافت فطرت، مجموعه‌ای از نیازها وجود دارد که باید به صورت متوازن شکوفا گردد.

این توسعه متوازن فطرت باید مبنای اخلاق قرار گیرد؛ بنابراین اخلاق محوری که بر محور آن، نظام اخلاقی، نظام حقوقی و نظام دستوری شکل می‌گیرد، اخلاق قرب است؛ یعنی براساس این مبنا، اولین و محوری‌ترین گرایش انسان که می‌تواند همه گرایشات را در خود منحل سازد و آن‌ها را شکوفا کند و در یک نظام متوازن به فعلیت قطعی برساند، همان میل به ربوبیت خداوند متعال است؛ توسعه کنونی، توسعه‌ای نامتوازن است که از انسان یک موجود کاریکاتوری ساخته است. این عامل ا کنون در حال تبدیل شدن به انفجار معنویت در غرب است. حتی پس از رسیدن به توسعه، رضایت‌مندی عمومی را فراهم نیاورده است؛ چون نیاز فطری انسان را شکوفا نکرده و انسان را کاریکاتوری رشد داده است.

بنابراین رشد متوازن فطرت، پایگاه اخلاق اجتماعی است و جهت‌گیری آن قرب است. خداوند میل به قرب و سجده در مقابل خود را به انسان عطا کرده است؛ به نحوی که انسان می‌تواند در اوج رشد ملکوتی خود، به این مقام برسد. می‌توان این لذت و میل را مبنای هماهنگ‌سازی همه تمایلات قرار داد و همه تمایلات را شکوفا کرد و در این فرایند منحل ساخت؛ البته نه به این معنی که آ نها را نابود نمود. نابودسازی نیازهای طبیعی، نه معقول است، نه محقق شدنی؛ محور توسعه را یا باید لذت جویی مادی قرار داد یا توسعه سجده. اگر توسعه قرب و توسعه ارتباط با خداوند روی دهد، جامعه به توسعه الهی می‌رسد.

* رسانه‌ها چه وظیفه‌ای در ترویج اخلاق در جامعه دارند؟

پایگاه اخلاقی یک تمدن متوازن از نظر فلسفه اخلاق، فطرتی است که باید به صورت متوازن شکوفا شود. حق محوری انسان و جامعه انسانی در همه حوزه‌های توسعه، حق قُرب و حق تکامل است؛ هیچکس حق ندارد بشر را از این حق محروم کند؛ چه آحاد دیگر، چه دولت‌ها و چه نهادهای بین‌المللی. همه مکلفند بستر توسعه قرب را در جهان ایجاد کنند. ما به جای حق توسعه، حق قرب را قرار می‌دهیم و آن را توسعه متوازن می‌دانیم. توسعه متوازن آن‌گونه که امروزه تعریف می‌شود، توسعه‌ای است که ظاهرش متوازن ولی در باطن نامتوازن است و به گسترش عدالت و ایثار نمی‌انجامد. شاهد این ادعا، حاکمیت یک‌جانبه غرب بر مدیریت اینترنت و امپراتوری‌های خبری و مدیریت وضعیت روانی جامعه جهانی از طریق تنظیم اخبار و اطلاعات است.

محوری‌ترین اصل اخلاق، این است که انسان سرانجام باید در مقابل چیزی سجده کند تا این سجده او را اخلاقی نماید و برای او تقوا به ارمغان آورد. اگر آن سجده و خضوع که زادگاه اخلاق و ارزش و تمایلات و حساسیت است، همان سجده در مقابل آثار ماده باشد، محصول آن، توسعه امنیت و توسعه اخلاقی نخواهد بود. اگر سجده و خضوع از باطن انسان حذف شود، هیچ اخلاقی در جهان شکل نخواهد گرفت. درک خیر و شر توسط انسان متناسب با همان سجده اتفاق می‌افتد. اگر انسان در مقابل ماده سجده کرد، زیباشناسی‌اش عوض می‌شود؛ از این‌رو الگوهای توسعه، زیباشناسی اخلاقی و اخلاق اجتماعی وی را دگرگون می‌سازد. اخلاق‌محوری، همان روح خضوع و خشوع است که باید در باطن جامعه و بر محور فطرت ایجاد شود. توسعه متوازن فناوری اطلاعات را باید بر محور آن شکل داد و به توسعه پایدار و همه‌جانبه دست یافت تا بتوان تهدیدها را به فرصتی برای رشد عمومی جامعه بشری تبدیل کرد.

بر این مهم باید تأکید ورزید که موضوع اصلی چالش در برخورد تمدن‌ها در مقیاس جامعه جهانی، مقوله «اخلاق» است. چنانچه اخلاق الهی در محوریت توسعه جامعه اطلاعاتی جای گیرد، جامعه جهانی راه تحقق تمدن اسلامی را خواهد پیمود؛ در غیر این صورت با حاکمیت اخلاق مادی بر جامعه اطلاعاتی، جهانی‌سازی پیرامون هنجارهای اومانیستی رخ خواهد داد. از آن جهت که توسعه فناوری اطلاعات، متغیر اصلی جامعه اطلاعاتی است، حاکمیت اخلاق الهی بر آن جامعه جز از طریق حاکمیت بر فناوری اطلاعات متصور نیست. بر ای ناساس باید به سوی حاکمیت اخلاق الهی بر توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات حرکت کرد که این امر در مقیاس توسعه، از طریق حضور و مدیریت بر تولید سندهای بین‌المللی در زمینه «فناوری اطلاعات»، و تنظیم آن بر مبنای «نظام تعاریف»، «نظام حقوق» و «نظام تکالیفِ» متناسب با اخلاق الهی، ممکن است.

انتهای پیام/

منبع: رسا

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.