تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, علوم تربيتي
شماره : 9650
تاریخ : ۲۴ دی, ۱۳۹۷ :: ۱۷:۰۱
حجت الاسلام والمسلمین سعید بهشتی نشست چهارم از سلسله نشست‌های مطالعات اسلامی علوم انسانی با عنوان مبانی و رویکرد‌ها در تعلیم و تربیت اسلامی، روش شناسی پژوهش در تعلیم و تربیت اسلامی برگزار شد تعلیم و تربیت اسلامی در دانشگاه دچار ضعف روش‌شناسی است عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی با تأکید بر اینکه علم اسلامی بدون روش نمی‌شود، گفت: یکی از اشکالاتی که در دانشگاه به عرصه‌هایی مثل عرصه فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی می‌شود همین است که وقتی گفته می‌شود روش شناسی و متدلوژی در واقع آئین فلسفی روش است و در روش شناسی و متدلوژی ما فقط به تبیین روش یا انواع روش‌ها نمی‌پردازیم بلکه اساسا ماهیت روش و چیستی مدنظر است که روش و متد چیست.

به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ نشست چهارم از سلسله نشست‌های مطالعات اسلامی علوم انسانی با عنوان «مبانی و رویکرد‌ها در تعلیم و تربیت اسلامی، روش شناسی پژوهش در تعلیم و تربیت اسلامی» با حضور حجت الاسلام والمسلمین سعید بهشتی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی پنجشنبه ۲۰ دی ماه در مرکز تخصصی طوبی برگزار شد. در ادامه مشروح سخنان ایشان تقدیم حضورتان می گردد:

محتوای تعلیم و تربیت در اسلام در آیه اول سوره ابراهیم گنجانده شده است؛ «الر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» که این لم بر سر واژه لتخرج لام غایت است و نشان دهنده غایت نزول این کتاب آسمانی است که چرا این کتاب به سوی پیامبر اکرم (ص) نازل شد برای اینکه انسان‌ها از تاریکی و ظلمات به سوی نور خارج شوند.

همچنین در سوره مبارکه حدید آیه ۹ «هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبْدِهِ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۚ. وَإِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ» با همان لام غایت است برای اینکه شما انسان‌ها را از ظلمات خارج کنند و قرآن کریم کتابی است که تا همیشه استمرار دارد و بنابراین این برنامه‌ای که قرآن برای تربیت انسان در نظر گرفته است استمرار خواهد داشت.

برنامه عبارت است از اینکه انسان‌ها را از ظلمات به سمت نور ببرد؛ واژه ظلمات در قرآن در همه جا جمع آمده است و واژه نور به صورت مفرد به کار رفته است و «اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ» و خداوند نور آسمان‌ها و زمین است.

قرآن آمده تا که انسان از این ظلمتکده طبیعت و از این تاریک خانه عالم ناسوت به سمت خدای متعال برود و در حقیقت فلسفه نزول قرآن کریم در این دو آیه بیان شده است.

آیات بینات نازل شد برای اینکه انسان‌ها را از ظلمات به سمت نور واحد و روشنایی متوحد که خداوند است و بنابراین محتوای اصلی و فلسفه نزول قرآن کریم که معجزه آسمانی است و کامل‌ترین معجزه نبی اکرم(ص) و بیانگر فلسفه تربیت اسلامی است که فلسفه نزول در این دو آیه بیان شده است.

فلسفه نزول این است که خروج از ظلمات به سمت نور و حرکت است و خارج شدن از ظلمات به سمت نور و روشنایی حرکت تربیتی است و از طرفی تربیت حرکت است و واژه تربیت در قرآن کریم آمده است، اما به معنای اصطلاحی که تربیت و تربیت اسلامی نیامده است.

تزکیه در قرآن کریم معادل دقیق تربیت اسلامی است

تزکیه در قرآن کریم معادل دقیق تربیت اسلامی است و واژه تربیت معنای گسترده و معنای عام دارد و در قرآن کریم تزکیه و تعلیم در چهار قسمت قرآن آمده است و در سه بخش تزکیه مقدم بر تعلیم و در یک مکان تعلیم مقدم بر تربیت است.

در سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۴ آمده است «لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنینَ إِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَةَ وَإِن کانوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ» خداوند بر مومنان منت نهاد وقتی که از میان خودشان رسولی را برانگیخت و رسول اینجا چه کار می‌کند؟ در واقع وظایف رسول را در این آیه شریفه در سه بخش آمده است که یکی تلاوت آیات الهی، دوم تزکیه و سوم تعلیم است.

دلایل تقدم تزکیه بر تعلیم از نگاه مرحوم علامه طباطبائی

تعلیم دو موضوع دارد که یکی عبارت است از تعلیم کتاب که خود قرآن است و دیگری حکمت‌های الهی است که از راه وحی برآن‌ها الهام می‌شود و سه وظیفه و مأموریت وجود دارد که یکی تلاوت قرآن کریم، آیات قرآن کریم و دیگری تزکیه و تعلیم است و تزکیه بر تعلیم مقدم شده است.

مرحوم علامه طباطبائی اینجا می‌فرمایند که دلیل تقدم این است که در واقع نسبت میان نفس ناطقه و علم و دانش و معرفت نسبت ظرف و مظروف است که در گام نخست این ظرف که نفس ناطقه است در ابتدا باید تهذیب، پالایش، تهطیر و پاک سازی از کژی‌ها، بدی‌ها و آلودگی‌ها شود و بعد مظروف و محتوا و آن علم ناب و اصیل و معرفت الهی و حکمت ربانی در دل انسان و ظرف نفس ناطقه و ظرف دل قرار بگیرد.

تا زمانی که این ظرف به مقام طهارت و پاکی و معنویت نرسد آن علم در مقام آن معنویت یا نمی‌ماند و یا فاسد می‌شود؛ قرآن کریم، کتاب تربیت است و دلیل آن دو آیه از قرآن کریم است که حرکت از ظلمات به سمت نور متن و جوهره اصلی تربیت می‌شود و به تعبیر دیگر که لام غایت آمده است که غایت و فلسفه آفرینش این است که انسان به مقام عبودیت و بندگی برسد.

روش شناسی تحقیق و پژوهش در فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی بر مبنای قرآن کریم

برای اسلامی سازی دانش تخصصی، نیاز به فلسفه تعلیم و تربیت داریم. معتقدم فلسفه تعلیم و تربیت جزء فلسفه‌های مضاف است و در زمره فلسفه‌های مضاف است که فلسفه‌های مضاف گروهی از دانش‌های فلسفی است که فلسفه در آن‌ها حالت مضاف و در جایگاه مضاف قرار می‌گیرند و مضاف الیه آن‌ها یک دانش خاص و یا یک پدیده خاص است که فلسفه اخلاق، هنر، علم و سیاست است که فلسفه‌های مضاف شناخته می‌شوند.

پایه و اساس و زیر ساخت و شالوده فلسفه‌های مضاف، فلسفه است و با هر رویکردی که در نظر گرفته شوند که چه این رویکرد اسلامی و یا غیر اسلامی باشد؛ در غرب دانش فلسفه تربیت با همین نگاه شکل گرفت و تأسیس شد.

فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی یکی از شاخه‌های فلسفه اسلامی است

رشته تعلیم و تربیت در دانشگاه‌ها با کار فیلسفوفان با نگاه و رویکرد فلسفی شروع شد بنابراین مبنای فکری و پیش فرض بنده این است که فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی یکی از شاخه‌های فلسفه اسلامی است و برای اینکه دانشی برای تولید فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی داشته باشیم.

مانند تلاش‌های دیگری که برای تأسیس فلسفه‌های دیگر دانش‌ها صورت می‌گیرد مثل فلسفه اسلامی و امثال این‌ها لازم است که ما از ذخیره گران سنگ فلسفه حکمت اسلامی استفاده کنیم. در این راستا از ده سال قبل تحقیقات دامنه داری آغاز کردم و شروع به نگارش مقالات علمی و پژوهشی در این زمینه داشته ام.

فلسفه اسلامی از آغاز پیدایش و شکل گیری با فلسفه یونان شروع شد و سپس فلسفه مشاء شکل گرفت و با تلاش علمی و شایسته و در خور شیخ شهید شهاب الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق در عالم اسلام فلسفه اشراق به وجود آمد؛ سپس آرام آرام فلسفه اسلامی در سیر تکامل، استعمال و پختگی خود به مرحله‌ای رسید که از آن تعبیر به حکمت متعالیه می‌شود البته حکمت متعالیه را برای نخستین مرتبه شیخ الرئیس ابوعلی سینا در کتاب الإشارات و التنبیهات واژه حکمت متعالیه را به کار برد.

باور بنده این است که فلسفه اسلامی آبشخور تولید و تأسیس فلسفه‌های اسلامی دانش مضاف است و این بدان معنا نیست که بخواهیم نسبت به قرآن و سنت غفلت و کوتاهی داشته باشیم بلکه آبشخور اصلی فلسفه اسلامی وحی است.

مرحوم مطهری در مقاله‌ای با عنوان «سیر فلسفه اسلامی» می گویند فلسفه اسلامی با ترجمه آثار یونانی شروع شد، ولی دوران ترجمه طولی نکشید، اما در همان زمان فلاسفه اسلامی شروع به تألیف کردند. فلسفه اسلامی با مرور و گذشت زمان در سیر تحول و تکامل خود به سمت وحی، قرآن و سنت آمد.

دیدگاه دوگانه درباره فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی

فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی با دو نگاه قابل بررسی است؛ یک نگاه این است که فلسفه اسلامی گذرگاه به سوی کتاب و سنت است که کتاب و سنت قرارگاه می‌شود و فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه گذرگاه می‌شود و این نیست که ما بخواهیم در فلسفه اسلامی متوقف شویم چراکه طی این صد‌ها سال فلاسفه اسلامی تلاش کردند که از خود قرآن و سنت الهام بگیرند.

به همین دلیل برای تولید دانش فلسفه اسلامی، فلسفه اسلامی را نگاه گذرگاهی می‌بینم و گذرگاه به سمت قرارگاه اصلی است و قرارگاه کتاب و سنت است چراکه کتاب و سنت هیمنه بر علوم بشری از جمله علوم نقلی و عقلی فلسفه اسلامی دارد و این طور نیست که سنت کتاب و سنت در عرض عقل باشند.

در اسلام عقل حجیت دارد و حجت باطنی است و روایتی مرحوم طریحی در مجمع البحرین از حضرت علی (ع) آورده است که درباره عقل و شرع حضرت علی (ع) تعبیر زیبایی دارند و می‌فرمایند عقل شرع باطنی است و شرع عقل خارجی و بیرونی است.

روایت داریم که امام هفتم (ع) به هشام فرمودند: «یَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى اَلنَّاسِ حُجَّتَیْنِ» خداوند دو تا حجت بر مردم دارد که یکی حجت ظاهری که همان انبیاء، رسل و ائمه هستند و دیگری عقل که حجیت دارد و عقل نظری و عملی حجیت دارد البته خطا می‌کند، اما حجیت دارد.

فلسفه اسلامی مبتنی بر عقلی است که حجیت دارد

فلسفه اسلامی مبتنی بر عقلی است که حجیت دارد و بر خلاف فلسفه غرب به وحی اتصال دارد؛ در فلسفه‌های یهودی و مسیحی وحی تحریف شده است و کامل نیست بنابراین وحی کامل قرآن و سنت است. اما عقل احتیاج به وحی دارد و عقل در عرصه‌هایی نمی‌تواند وارد شود که اگر وحی نبود از معاد چیزی نمی دانستیم.

حکمت متعالیه قله فلسفه اسلامی است و هنوز استمرار دارد و ما در حکمت متعالیه نمانده ایم چرا حکمت متعالیه جریان پویا است و استمرار دارد و تمام نشده است؟

در عین حال که عقل حجیت دارد، اما نیازمند به وحی ناب و اصیل است که در قرآن، سنت معصومین و قول و فعل تقریر معصوم وجود دارد و لذا گفته می‌شود که حالت گذرگاهی دارد گذرگاه به معنای نداشتن توقف است. اگر برهان اقامه شود و تام باشد دیگرابزار نیست و عقل ابزاری و منبعی داریم که عقل ابزاری منبع نیست و اینجا حکمت متعالیه با نگاه گذرگاهی مدنظر است که پیش فرض است.

 فلسفه و حکمت الهی بر پیش فرض‌های نسبی گرایی نیست

در فلسفه غرب و معرفت شناسی غرب در برابر اندیشه‌های پوزیتیویسمی بحث پیش فرض‌ها را قبول ندارند و می‌گویند دانشمند برای ورود به عرصه تحقیق علمی باید پیش فرض‌ها را کنار بگذارد و بدون هیچ پیش فرضی مورد مطالعه قرار بگیرد؛ آنان مشاهده آزاد از نظریه دارند که در برابر این طرز تفکر، اردوگاه مقابل در فلسفه غرب، تفکری است که تفسیرگرایان دارند که محقق و دانشمند و پژوهشگر نمی‌تواند بدون پیش فرض باشد.

ما این موضوع را از منظر فلسفه اسلامی قبول داریم البته نه بدان معنا که تفسیرگرایان می‌گویند چراکه این تفسیرگرایان به نسبی گرایی می‌رسند و ما پیش فرض‌ها را قبول داریم و معتقدیم فلسفه و حکمت الهی بر پیش فرض‌هایی استوار است که آن پیش فرض‌ها نسبی گرا نیست.

وحی داور فرجامین است

پیش فرض بنده حکمت متعالیه است، اما حکمت متعالیه‌ای که در پرتو قرآن و سنت حرکت کند؛ قرآن و سنت داور فرجامین هستند و عقل منبع آغازین است مثل وحی و دل و شهود که منبع آغازین هستند و وحی داور فرجامین است. اگر فیلسوف مسلمان بخواهد بداند که این حرف درست است یا نه داور و معیار و سنجش اصلی او قرآن و سنت است.

ابوعلی سینا به اینجا رسید که معاد جسمانی مردود است و به معاد روحانی رسید و این معاد جسمانی و این تفکر و نظریه با قرآن و سنت سازگار نیست. ما در قرآن داریم آیاتی که به صراحت مسأله معاد جسمانی را مطرح کرده است و بوعلی سینا می‌رسد به اینجا که، چون مخبر صادق خبر از معاد جسمانی است من این بحث را کنار می‌گذارم و وحی داور فرجامی و معیار سنجش می‌شود. اگر عقل به نتیجه‌ای در تحقیقات خودش رسید که با ظواهر قرآن و سنت سازگار نیست فیسلوف آن‌ها را کنار می‌گذارد.

فلسفه اسلامی مخصوصا حکمت متعالیه فقط مبانی نیست

فلسفه اسلامی مخصوصا حکمت متعالیه بر خلاف فلسفه غرب در دوره معاصر که به سمت فلسفه تحلیلی رفته است فقط مبانی نیست. مبانی همان حکمت نظری است و حکمت نظری وجود شناسی و خداشناسی است و مرتبه چهارم سفر معادشناسی و نفس شناسی است و این‌ها مبانی است.

در عین حال صدرالمتأهلین در این مبانی متوقف نشده است و در آثار تفسیری ملاصدرا، مباحث اخلاقی فراوانی است و مباحث فقط در مبانی نیست و وارد مباحث تعلیم و تربیت شده است و صدرالمتأهلین مباحث تربیتی دارد.

از آنجا که فلسفه اسلامی در پرتو قرآن و سنت پیش رفته است و قرآن و سنت فقط حکمت نظری نیست و آیات مکی قرآن حکمت نظری است، ولی آیات مدنی وارد عرصه عمل می‌شود و حکمت عملی است.

بنابراین فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی را از این منظر با نگاه گذرگاهی می‌توان از فلسفه اسلامی مدد گرفت و با نگاه قرارگاهی که مسیطر برعقل بشری است و متعالیه بودن حکمت متعالی همین است و بدان معنا است که حکمتی که برتر است و از تحلیل‌ها و تفسیر‌های عقلی فراتر است بنابراین باید به سراغ قرآن و سنت رفت و از یافته‌های عقلی و فلسفی برای فهم دین استفاده کرد.

بنده معتقد به رویکرد علّی هستم که از فلسفه و مبانی فلسفی که زیر بنا است باید شروع کرد و به سمت روبنا‌های تربیتی رفت و از طرفی در سند تحول این نقد است که شما در یک دریای وسیع قایق تندرو پیدا کرده اید که دریای وسیع فلسفه اسلامی است چرخشی داشته اید، ولی در برخی مواقع عمق مطالعه درستی فهمیده نشده است.

در برخی مواقع جامعیت مطلب در نظر گرفته نشده است و این یک انتقاد به سند تحول است چراکه فلسفه اسلامی گسترده است و در عین حال فلسفه تعلیم و تربیت متعالیه ورژن کامل‌تری است.

اهمیت بحث روش و روش شناسی

علم اسلامی بدون روش نمی‌شود و یکی از اشکالاتی که در دانشگاه به عرصه‌هایی مثل عرصه فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی می‌شود همین است که وقتی گفته می‌شود روش شناسی و متدلوژی در واقع آئین فلسفی روش است و در روش شناسی و متدلوژی ما فقط به تبیین روش یا انواع روش‌ها نمی‌پردازیم بلکه اساسا ماهیت روش و چیستی مد نظر است که روش و متد چیست.

بحث دیگر چرایی است که درباره چیستی تحقیق است و تحقیق چیست؟ آیا تحقیق عدد و رقم است یا تحقیق حقیقت یابی است و محقق دنبال حقیقت است و حقیقت همه جا با تأثیر سنجیدن فلان گروه یا روش نیست و شما ممکن است در متن به دنبال تحقیق بروید و در عین حال روش شناسی آئین است و منطق روش را بیان می‌کند.

چالش روش شناختی برای اسلامی سازی علوم انسانی

روش شناسی پژوهش در فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی بر اساس قرآن کریم یک چالش است و برای اسلامی سازی علوم انسانی یکی از چالش ها، چالش روش شناختی است که بسیار مهم است که با چه روشی می‌توان انجام داد؟ آیا این روش اعتبار دارد؟ یا ارزش دارد؟

دانشی به عنوان فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی و یا فلسفه تعلیم و تربیت با رویکرد اسلامی که وقتی گفته می‌شود اسلامی دیگر نمی‌توان از قرآن و سنت عبور کرد و فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی در واقع منبع اصلی و اساس و درجه اول آن قرآن و سنت است؛ اینجا این پرسش مطرح می‌شود که چه طور از قرآن می‌توان مباحث مربوط به روش را به دست آورد؟

روش شناسی استنباط گزاره‌های فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی با رویکرد دوگرا و قالب‌های زمانی که رویکرد دوگرا دوگانگی نیست و دوگرا است و براساس اینکه فلسفه تربیت ساختار دو بخشی دارد که یک بخش آن فلسفی و بخش دیگر تربیتی است.

در قرآن هم همین طور است برخی از گزاره‌ها جنبه توصیفی و یک سلسله از گزاره‌ها تجویزی است و دو گرائی این است و بحث دیگر اینکه در روش از حالت‌های تفسیر‌ها و سلیقه‌های ذهنی دور شویم و در علوم انسانی که با انسان سر و کار داریم و انسان موجودی پیچیده است چراکه در روانشناسی غرب رفتارگرایی به بن بست رسید و نتوانست انسان را درست توجیه کند.

در واقع همه فلسفه غرب مردود نیست چراکه تفاوت‌هایی وجود دارد و اختلاف است در عین حال وقتی می‌خواهیم وارد قرآن شویم به قول شهید صدر با روش استنطاقی یعنی به نطق آوردن و از خود قرآن باید قالب‌های زبانی را استخراج کرد.

نخستین مبحثی که باید شروع شود و سوالات اصلی این است که سوال از چیستی و سوال از هستی و سوال از چرایی است و اولین مبحث ما درباره چیستی مفهوم تعلیم و تربیت اسلامی است.

قرآن می‌گوید «وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ» این پرسش مطرح می‌شود که چرا به تعلیم تصریح می‌کند؟ در قرآن کریم در سه مورد تزکیه مقدم شده است و یک جا تعلیم مقدم شده است؛ در دعایی که حضرت ابراهیم درباره ذریه دارد تعلیم مقدم شده است.

تعلیم و تربیت اسلامی یکی از علوم نقلی اسلامی است و تربیت اسلامی جزو علوم عقلی نیست و در جهان اسلام علومی مثل فقه، تفسیر، رجال و درایه جزوعلوم نقلی است و تربیت اسلامی یکی از علوم نقلی اسلامی است که به شناسایی گزاره‌های تربیتی می‌پردازد.

در قرآن کریم و سنت معصومین (ع) به منظور اظهار و ابقاء و اکمال استعداد‌ها است که اول استعداد در متربی باید به ظهور برسد و از قوه به فعل درآید و دوم اینکه بعد از به فعلیت رسیدن ماندگار شود و از بین نرود و ابقاء است و سوم اینکه باید از لحاظ کیفی کامل‌تر و پخته‌تر شود.

استعدا‌ها چهار قسمت هستند که ادراکات، تمایلات، تصمیمات و اقدامات را شامل می‌شوند که همراه با آگاهی و فهم باید گرایش و میلی باشد. بحث اراده در تربیت اسلامی جایگاهی بالاتر از میل دارد و حکما می‌گویند اراده شوق مؤکد است و میلی که قوی و مؤکد شود اراده می‌شود و تحقق عملی است. انسان چهار گونه ارتباط دارد که شامل ارتباط با خدا، ارتباط با خود و ارتباط با دیگران و ارتباط با جهان است.

انتهای پیام/

منبع: وسائل

 

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.