به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ در ابتدای این همایش زیبایینژاد با طرح این سؤال که «چرا بسیاری از مسائل ما در کشور توسط پژوهشگران حل نمیشود»، گفت: شاید یک مشکل این باشد که پژوهشگر ما مسألهمند نیست. زیاد به ما مراجعه میشود که درخواست میکنند برای پایاننامه موضوع پیشنهاد دهید. میگوییم شما که مسألهای نداشتید چرا در مقطع دکتری وارد شدید و پای کرسی درس نشستید؟! پروژه فکری باید داشت. یک قدم عقبتر میرویم و میبینیم که اساتید آنها هم مسأله ندارند! در دانشگاهها تعداد اساتیدی که پروژه فکری دارند انگشتشمار است.
او یکی دیگر از دلایل این امر را «متکثر بودن» مسائل پژوهشگران دانست و افزود: پژوهشگر ما میخواهد همه مسائل عالم را حل کند. مسألهمندی یعنی نقطه تمرکز داشته باشیم. امام علی (ع) نامهای به یکی از حکام مینویسد و در آن میفرماید شنیدم که در جبهه دیگری مشغول درگیری شدی. این نشانه سوءتدبیر است. گاهی احساس میکنیم پژوهشگر دغدغهاش خودش است نه مسأله علمی. میخواهد همیشه در دید باشد و در کورس. به همین دلیل چپ و راست در هر موضوعی مقاله میدهد.
زیبایینژاد مشکل دیگر را شاخصهای رشد علمی در دانشگاهها عنوان کرد و گفت: امتیازات علمی بر کلیشههایی استوار است که جلوی رشد حقیقی علمی را میگیرد. شخصی در رشته روانشناسی ۴۶ مقاله در یک سال نوشته است! چگونه ممکن است؟! این درواقع نقطهضعفی است که تبدیل به امتیاز شده است. اینکه استادی در آن واحد هفت پایاننامه را راهنمایی میکند، آیا آسیب نیست؟
او کمبود «غیرتمندی» را مانع دیگری دانست که در حوزه پژوهش وجود دارد و توضیح داد: موضوعات پژوهشیمان اشرافی هستند و معلوم نیست چه گرهی را میخواهند از اعتقادات و میدان و انقلاب و سرزمین و مردم ما بگشایند. برای مسائل میدان جوشش و غیرت نداریم. بعضی از ایدههای این همایش همینطور بود.
زیبایینژاد با بیان اینکه ما مسائلمان را از دریچه دید دیگران میبینیم، گفت: خودمان منظری نداریم. ما به خصلت عقلانیت حاکم بر علم پی نبردیم. اینکه علم در چه گفتمان و پارادایمی تولید شده است و آیا چارچوبهای نامحسوس حاکم بر علم ما را به سرزمین خاصی نمیبرد؟ آیا مسائل ما را این علمها میتواند حل کند؟ علم با یک عقلانیتی به هم بافته شده است که این عقلانیت متناسب با ما نیست.
او با آوردن مثالی از یکی از موضوعات پژوهشی خودش گفت: داشتم درباره تربیت جنسی کاری را انجام میدادم. نگرانیهایی داشتیم که این نگرانیها با قراینی تأیید میشد. یکی از قراین این بود که کشورهای دیگر نیاز داشتهاند که به فرزندانشان آموزش جنسی دهند. از نقطه خوبی هم شروع کردند و الان به جای خوبی نرسیدهاند. این مسأله نگرانی ما را زیادتر میکرد. سرنخ را که دنبال کردیم به این رسیدیم که ایده آموزش جنسی در دنیا توسط کسانی تولید شده که اساساً به دنبال اباحهگری جنسی بودهاند و بعد هم که کارشان توسعه پیدا کرده، تصریح کردهاند که دغدغه ما این است که نوجوانان و جوانان در فرصتی که امکان ازدواج ندارند با خیال راحت و بدون ترس از بیماریها بتوانند رابطه جنسی داشته باشند.
زیبایینژاد افزود: این مسأله در ذهن ما آمد که آموزش جنسی به افزایش دغدغه جنسی کمک میکند یا نه. البته آموزش جنسی ضرورتاً به معنای آموزش روابط جنسی نیست. خود من هم طرفدار آموزش و تربیت جنسی هستم اما آن چیزی که امروز در دنیا بهعنوان آموزش جنسی مطرح میشود از نقطهای شروع شده و به نقطهای رسیده که ما را نگران میکند. اگر ترس از بیماری از بین برود ممکن است دغدغه و میل ارتباط بیشتر شود.
کاستلز در کتاب عصر اطلاعات میگوید اگر ترس از بیماری به وسیله آموزشهای جنسی از بین برود باید شاهد شکلگیری «سدوم»های متعددی باشیم. سدوم قوم حضرت لوط است.
او با اشاره به الگوها و پارادایمهای تولید علم گفت: الگوی نخست الگوی مدرن تولید علم است و الگوی دوم برای جوامع پساصنعتی و پستمدرن است. در الگوی اول شعار این است که ما یک واقعیت عینی داریم که این واقعیت خارج از ذهن من است و من آن را توسط ذهن خودم کشف میکنم. وظیفهای که عالم دارد کشف واقعیت است. این کشف واقعیت هم میتواند و هم باید، خالی از ارزشها باشد. در الگوی نخست عالم جایگاه رفیعی دارد و دانشگاه صلاحیت دارد که جریان علم را راهبری کند و علما در جایگاهی اشرافی نشستهاند و صلاحیت رهبری جامعه را دارند. در الگوی دوم واقعیت خارج از ذهن وجود ندارد و خود تقسیمبندی ذهن و عین واقعی نیست و بر ساخت ذهن است. ذهن ما از مقوله فعل است و در حال ساختن است و ما از دریچه ذهنی خودمان واقعیت را میبینیم.
عدهای هم پا را فراتر میگذارند و میگویند اصلاً عینیت و واقعیتی وجود ندارد. در هر صورت رسالت علم کشف واقعیات نیست. لیبرالها میگفتند ارزشها اخلاقی بر ساخت است. الان در فضای پستمدرن میگویند همه چیز بر ساخت است. رسالت علم در این نگاه ایجاد تحول و تغییر است. هم در علوم انسانی و هم در علم تجربی. انگاره و گزارهای علمی و ارزشمند است که منتج به تکنولوژی شود و در واقعیت تصرف کند. صدق و کذب دیگر معنا ندارد.
او افزود: آنچیزی که اثباتگرایان بهعنوان علم فارغ از ارزش میگفتند در نگاه پست مدرن نه ممکن است نه مطلوب. اصولاً علوم در خدمت ارزشهاست. آن حرفی که «هیوم» در قرن شانزدهم میزد که عقل کنیز مطبخی شهوت است، الان تبدیل میشود به این جمله که علم کنیز مطبخی مطالبات ارزشی شماست. در این دوران هم علم کنیز بازار و صنعت است. مثلاً وزارت نفت میگوید من چه چیزی نیاز دارم. مثلاً دموکراسی برای ما ارزش است. جامعهشناس باید در خدمت تولید ادبیاتی قرار بگیرد که از آن دموکراسی دربیاید. لذا شما میبینید که انبوهی از مقالات در نفی اقتدارگرایی نوشته میشود. گیدنز هم میگوید شما نمیتوانید دموکراسی را در محیط اجتماعی ایجاد کنید مگر اینکه در خانواده آن را نهادینه کنید.
بنابراین باید مناسبات اقتدار را در خانواده از بین ببرید. شما اگر دنبال نظام مبتنی بر ولایت میگردید، باید در خانواده آن را تمرین کنید. اگر ولایت در خانواده نهادینه نشود، شخص برای ولایت اجتماعی جامعهپذیر نمیشود.
زیبایینژاد علت اینکه علم موجود جامعهپذیری ولایت را نهادینه نمیکند را تعلق علم به عقلانیتی دیگر دانست و گفت: علم در الگوهای جدید برای عقلانیت خودش ادبیات تولید میکند. این علم نمیتواند مسائل جامعه شما را حل کند. عده زیادی از همکاران ما در نفی اقتدار والدین مقاله نوشتهاند. میگویند دوران اینکه خانوادهها و والدین ارزشهای خودشان را بخواهند به نسل بعد در عرصه تربیت جنسی منتقل کنند گذشته است و باید در فرم و محتوا آموزههای جدیدی داشته باشند. علوم در خدمت ارزشی به نام آزادی هستند. در عرصه جنسی همان آزادی جنسی است. علومی که در الگوی دوم تولید میشوند با یکدیگر زنجیر میشود. زیستشناسی میگوید آن تقسیمبندی سنتی زن و مرد، امروز دیگر صادق نیست.
یک طیف ۹ تایی داریم. زن با تمایلات مردانه، زن با تمایلات زنانه، دوجنسیها و الی آخر. میگویند همهاش هم منشأ زیستشناختی دارد. روانشناسی هم میگوید خودارضایی و همجنسگرایی بیماری نیست و حتی مقاله مینویسند که «همجنسگراهراسی» نوعی بیماری است! سازمان ملل هم تأیید میکند و میبرد ذیل حقوق بشر و علم حقوق هم وارد میشود. جامعهشناسی هم میگوید همه تمایلات بر ساخت اجتماعی است و چیزی به نام فطرت نداریم.
او با بیان اینکه در هیچ کجا به اندازه جهان اسلام، علم تقدیس نمیشود، گفت: آن علمی که آمده بود ملکوت آسمان و زمین را به ما نشان دهد مقدس بود اما آن علم را چسباندیم به علمی که در پارادایم لیبرالی سخن میگوید. نگاه میکنیم کشورهایی که شاخص رشد در آنها بالاست، خانواده در آنها یک چیز حاشیهای است. شاخصهایشان درباره چیزهایی است که باید در آنها تردید کنیم نه اینکه خودمان را به آن نزدیک کنیم. چگونه مسائل ما تحت تأثیر این گفتمانها جابهجا میشود و این عقلانیتها برای ما مسأله تولید میکند؟ این چیزی است که انتظار داریم پژوهشگران ما دربارهاش پژوهش کنند.
انتهای پیام/
منبع: صبح نو
نظرات