استاد فلسفه حوزه علمیه با بیان اینکه فرقی میان امام و نبی در اتحاد با عقل کل و فنا در علم ربوبی نیست، اظهار کرد: قرآن کلام الله است و وقتی نبی آن را میشنود تمام سطوح تاویل و حقایق آن را میداند، ولی عارف و سالک این مسیر با اینکه میداند تاویلات را نمیداند، ولی میتواند به عنوان یک منبع معرفتی مبنا قرار دهد و این میزان برای کارهای علمی او قرار میگیرد.
به گزارش روابط عمومی دبیرخانه مفتاح_اندیشه به نقل از خبرگزاری قرآن (ایکنا)؛ حجتالاسلام والمسلمین یزدانپناه استاد فلسفه حوزه علمیه، ۳۰ فروردین ماه در نشست علمی «تبیین شاخصههای عقل وحیانی» که در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد گفت: اگر درک درستی از حقیقت نبوت پیدا نکنیم به نتایجی میرسیم که در برخی از اندیشهها میتوان یافت و آن این است که وجود نبیای را فرض میکنند که یک ظرف خالی است که فقط وحی را منتقل میکند و گویی خود او هیچ کاره است.
وی افزود: در دستگاه مشاء، عقل مفارق هویتی دارد که در نفس نمینشیند، ولی در عین حال، برخی از انسانها به دلیل برتریهایی که دارند میتوانند به ساحتی برسند که به عقل فعال متصل شوند که تعابیر عقل قدسی و … را برای این مسئله به کار میبرند؛ یعنی نبی میتواند به جایی برسد که به هر آنچه در عقل کامل است و همه حقایق عالم را در بر دارد متصل شود.
یزدانپناه بیان کرد: به اعتقاد بوعلی سینا، نبی به جایی میرسد که نیازی به کار فکری ندارد و بهشدت اتصالی که به عقل فعال دارد، به همه حقایق عقلی متصل میشود تا جایی که گویی از درون خود او میجوشد و عقل در اینجا، ملکه است.
این استاد فلسفه عنوان کرد: این نوع فلاسفه معتقدند که حقیقت محض در فضای معرفت و حکمت عملی برای نبی حاصل است و خود نبی عقل فعال در زمین میشود.
وی با اشاره به دیدگاه ملاصدرا در مورد نبی گفت: وی تعبیر عقل کل را به کار میبرد، یعنی عقل اول هستی؛ عقل اول در نبی مینشیند و نبی در این عقل، فنا و عقل کل میشود و اتصال وجودی پیدا میکند؛ لذا در اینجا صحبت از اتصال نیست بلکه فنای در عقل کل است.
یزدانپناه با اشاره به دیدگاه عرفا در این زمینه عنوان کرد: عرفا معتقدند که نهتنها نبی، عقل کل میشود بلکه به مرتبه بالاتر میرسد و عقل کل، شانی از شئون اهلبیت(ع) و رسول الله(ص) میشود؛ این بزرگان به علم ربوبی میرسند و علم الهی در وجود آنان محقق میشود و به اسم اعظم میرسند، یعنی به منبع بیانتهای عالم هستی وصل شده و خودش اسم جامع الله میشود.
این استاد حوزه و محقق علم فلسفه با بیان اینکه آیاتی از جمله آیه الکرسی موید این مسئله است بیان کرد: عدهای به علم الهی میتوانند برسند و این تقریر باعث شده تا بدانیم در حقیقت وحی به لحاظ هستیشناسی چه میگذرد.
وی با اشاره به علم امام افزود: فرقی میان امام و نبی در اتحاد با عقل کل و فنا در علم ربوبی نیست و تنها فرق در فضل نبوت است؛ تعبیری در روایات آمده که هر آنچه برای نبی هست برای امام هم هست جز مقام نبوت.
یزدانپناه با اشاره به تعبیر عقل قدسی که بوعلی به کار برده است، اظهار کرد: برخی گمان میکنند فیلسوف مسلمان به لحاظ تعبدی تن به شریعت داده، ولی من معتقدم که تحلیل فلسفی آنان پایه بحث است و بر این مبنا به عقل و وحی میپردازند؛ آنان عقل کل را منشأ همه حقایق میدانند که هیچ آسیب و آفت در عقلانیت او وجود ندارد؛ انسان کاملی که به این مقام میرسد عقل قدسی میشود و خطا در او راه ندارد.
وی افزود: بوعلی معتقد است حد وسط برای نبی حاضر است و احتیاجی به اجتهاد و تلاش ندارد، ولی اگر برای هر چیزی بخواهد استدلال کند میکند همان طور که امام رضا(ع) در مناظرات استدلال آوردند.
این استاد و محقق فلسفه ادامه داد: فلاسفه مسلمان معتقد هستند که عقل نبی و ولی میتواند از ازل تا ابد را ببیند؛ در معارف، خود حقیقت در دست اوست و طبیعتا چنین عقلی نسبت ویژه با عقل و تلاش بشری پیدا میکند و سبب میشود تا وحی و محصولات آنرا به عنوان منبع بشناسیم که از دل عقل قدسی به دست آمده است.
وی تاکید کرد: معتقدم آیات و روایات پر از مباحث معرفتشناسانه است و همین سبب میشود تا فیلسوف مسلمان بسیاری از مسائل را حل و فصل کند.
یزدانپناه ادامه داد: کسی که تلقی او از وحی این است که صاحب وحی به معدن حقیقت پیوسته و امر بیخطایی دارد تا خود را با او مواجه میبیند و از طرفی میداند امکان خطا در او هست میفهمد که ما به تعبیر بوعلی عقل منفعل و هیولایی داریم. علامه طباطبایی فرموده است که عقل در عین اینکه حجت است، ولی جزئی است؛ یعنی در عین اینکه قدرت شناخت را دارد ولی در آن خطا و محدودیت و تدریج هم هست.
استاد حوزه علمیه افزود: عارف با اینکه کار شهودی دارد میداند که کشف او ناقص است و کشف تام، مخصوص انبیاء و اولیاء است؛ لذا شهود رسول الله(ص) و اهل بیت(ع) برای او میزان است و البته تعبیر میزان، کافی نیست و افزون بر این نقش راهگشایی و رهنمودی است؛ یعنی اعتنا به این منبع به عنوان منبع شناخت برتر است.
این محقق تصریح کرد: برخی معتقدند میتوان از دل تک تک روایات استدلال به دست آوریم؛ لذا کسانی که در زمینه علوم انسانی کار میکنند باید راهگشایی از این مسیر داشته باشند؛ به عنوان نمونه بوعلی سینا به عنوان طبیب حاذق دیده بود که پیامبر(ص) فرموده کاسنی را نشورید و بخورید؛ وی تحقیق علمی دقیقی در این زمینه کرد و تحلیل ارائه داد، البته ما در مواجهه با احادیث نیازمند بررسی ابعاد همهجانبه آن هستیم تا بتوانیم چیزی را به معصوم نسبت دهیم.
وی با تاکید بر اینکه ما باید تلقی درستی از قرآن به عنوان عقلانیت وحیانی داشته باشیم اظهار کرد: قرآن کلام الله است و وقتی نبی آن را میشنود همه سطوح تاویل آن را میداند و همه حقایق را خبر دارد، ولی عارف و سالک این مسیر با اینکه میداند تاویلات را نمیداند، ولی میتواند به عنوان یک منبع معرفتی مبنا قرار دهد و این میزان برای کارهای علمی او قرار میگیرد.
این استاد فلسفه حوزه افزود: این رهاورد نقلی، معصوم است و باید آن را پایه جدی برای معرفت بگیریم البته در روایات نقل به معنا و ضعف و قوت روایت را هم داریم.
وی با اشاره به نقش عقل در فهم وحی بیان کرد: برخی معتقدند همین که عقل فهمید شریعت و نبی حق است باید متعبد به شریعت باشد، ولی این بحث جای تفصیل دارد.
یزدانپناه عنوان کرد: ملاصدرا معتقد است که وقتی سراغ وحی میرویم نباید چراغ عقل را خاموش کنیم و صرفا با تعبد به هر آنچه در وحی است بپذیریم بلکه باید با عقل آن هم با مقدمات آن یعنی اصل عدم تناقض و … برویم که در کلام صدرا هم مورد تاکید است.
این استاد فلسفه حوزه علمیه بیان کرد: به عنوان نمونه بوعلی سینا در بحث معاد جسمانی معتقد به تاویل آیات و روایات است، ولی در برخی آثار خود به این نتیجه میرسد که این بحث در لسان نصوص، جدی است و شارع جسمانیت معاد را قبول دارد.
انتهای پیام
https://ihkn.ir/?p=3623
نظرات