به گزارش روابط عمومی دبیرخانه دوره آموزشی پژوهشی علوم انسانی اسلامی مفتاح_اندیشه، حجت الاسلام #فتحعلی در روز چهارم دوره در حوزه رشتهی تخصصی جامعه و فرهنگ حاضر شده و پیرامون تفاوت مبانی اخلاقی علوم اجتماعی مدرن با مبانی اخلاقی اسلامی نکات خود را بیان کرد.
ایشان در ابتدا بحث در مورد “ارزش ها” را لازم دانسته و در تبیین چیستی ارزش گفت: جوهره اصلی ارزش مطلوبیت است. در باب مطلوبیت، می توان آن را به دو دسته ذاتی و اعتباری تقسیم کرد. مطلوبیت ذاتی وابستگی ذاتی به حقیقتی در جهان خارج دارد. اما در مقابل، مطلوبیت اعتباری وابستگی ذاتی به یک حقیقت در جهان خارج ندارد. البته باید توجه داشت که مطلوبیت اعتباری نیز باید بسته به حقیقتی شکل بگیرد، در غیر این صورت غیر حکیمانه و باطل خواهد بود.
با توجه به این موارد، ارزشها مورد مقایسه قرار میگیرند و میتوان آنها را با توجه به مثبت و منفی بودنشان ارزیابی کرد.
وی افزود: البته تحقق این مطلوبیتها در رفتار انسان، تابع پذیرش و ایمان انسانها است. از سوی دیگر در منظومه دینی، حسن فعلی که دلالت بر ارزش فعل دارد از حسن فاعلی تمییز داده شده است. حسن فاعلی با پذیرش ارزشها صورت میگیرد و در قالب نیت فهمیده میشود. ثمره بحث اینجاست که نیت؛ متوقف بر شناخت، معرفت و ایمان است. پس هر چه انسانها به افقهای بالاتری از ارزش ها ایمان بیاوند رفتارهای انسانی و اجتماع. آنها نیز به تبع آن تغییر خواهد کرد.
حجتالاسلام فتحعلی در ادامه اضافه کرد: ارزشها خود به دو دسته تقسیم میشوند؛ ارزشهایی در قالب “باید و نبایدها، وظیفه، الزام و…” و ارزشهایی در قالب “خوب، بد، درست یا … بودن”. همانطور که در کتب اخلاقی نیز آمده است، ارزشهای نوع دوم یعنی خوب بودن، بد بودن، درست یا نادرست بودن مقدم بر ارزشهای نوع اول هستند. اما مسئلهای که پیش میآید این است که آیا این خوب، بد یا درست و نادرست بودن امری واقعی است که در خارج وجود دارند یا خیر. به تبع همین مسئله بحث واقعگرایی در ارزشها یا خلاف آن پیش میآید. اگر معیار و میزانی خارج از ذهن انسانها برای داوری میان این موضوعات نباشد، به نسبیگرایی دچار خواهیم شد، تساهل و تسامح در امور پدید میآید و تکثرگرایی ارزیابی امور و صدق و کذبپذیری را بیمعنا میکند که در مبانی اخلاقی مدرن این بحث قابل پیگری است. در واقع هر اندیشه و به تبع آن تمدنی، به ارزشهای متفاوتی روی میآورد و این کار رویکرد عملی آنها را توضیح میدهند. مثلا تمدن غرب با در نظر گرفتن سطحی نازل از ارزشها و محوریت قرار دادن آنها راه را بر سکولاریسم و فردگرایی باز میکنند و به تناسب این امور، راه را بر ارزشهای متعالیتر میبندند و یا درصدد استحاله آن بر میآیند.
ایشان در پایان ارزشها یا مطلوبهای جهان مدرن را در مواردی مثل، ثروت، قدرت، آزادی و لذت تشریح کرده و گفت: علم بزرگترین ابزاری است که غرب برای وصول به این ارزشها آن را مستمسک خود قرار داده و مهمترین جایگاه ظهور این ارزشها علوم انسانی و اجتماعی مدرن است، چرا که دین مانع وصول به مطلوبهای جهان مدرن است، پس باید با دامن زدن به سکولاریسم حذف شود و با اومانیسم به جای خدا، انسان قرار بگیرد و در نهایت این انسان است که باید با علوم انسانی و اجتماعی بنیانهای وصول به مطلوبهای گفته شده را پدید آورد.
نظرات