دینانی در برنامه معرفت گفت: دکارت فیلسوف فرانسوی می گوید می اندیشم پس هستم، من می خواهم یک چیز دیگری بگویم، می اندیشم پس خدا هست، چون مهمترین نشانه خداوند اندیشه است.
به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، غلامحسین ابراهیمی دینانی چهره ماندگار فلسفه و عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران در برنامه معرفت که از شبکه چهار سیما پخش می شود، در تفسیر یکی از اشعار مولوی درباره منیت اظهارداشت: انسان یک من دارد، از بدو تولد تا پایان عمرش در عمل و کاری که انجام می دهد می گوید من. من منشأ همه کارهای انسان است، پس همه کارهای انسان از بدو تولد تا پایان عمر چه کوچک چه بزرگ، هر اندازه گسترده باشد از منِ او ناشی شده است.
وی گفت: یک شخصی هر اندازه کار بزرگی انجام داده باشد، یک من داشته است اما من از کجا برمی گردد؟ به خداوند برمی گردد. خود خداوند فرموده است انی انا، من منم. هیچ من جز من نیست. در مقابل منِ خداوند، هیچ من معنی نمی دهد. خداوند یک منِ الهی است.
عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران تصریح کرد: خداوند به همه چیز محیط است، شجر، حجر، دریا، صحرا. منِ واقعی خداوند است، بنابراین مولوی اینجا می گوید خدایا من چنان باشم که تو باشی و من نباشم. منِ تو از منِ من برتر است.
چهره ماندگار فلسفه افزود: همه عالم هستی معلول است. علت عالم هستی حق و باطل است. اگر علت نباشد، معلول نیست. به تعبیر عرفانی، جلوه و متجلی، عالم جلوه حق است، تجلی کننده حق تبارک و تعالی است. زیبایی ها منشأ دارند، هر آنچه زیبایی در عالم هستی است منشأ دارد، منشأ زیبایی ها حق تبارک و تعالی است. حق تعالی زیبایی مطلق است. هر زیبایی غیر از زیبایی خداوند، مقید است و گذرنده است. زیبایی حق تعالی ازلی و ابدی و دائم است.
دینانی تصریح کرد: شاید هیچ چیز در عالم به اندازه من اهمیت نداشته باشد. انسان موجودی است که از طبیعت می روید. ما در طبیعتیم و از طبیعتیم. شکی نیست که ما طبیعی هستیم و این عالم هم عالم طبیعت است اما انسان در حد طبیعت نمی ماند و از طبیعت فرا می رود.
وی افزود: کسانی که متافیزیک و ماورای طبیعت را نمی توانند بفهمند یا آن را انکار می کنند، علتش این است که من را نمی فهمند. اگر آنها کلمه من را می فهمیدند، متافیزیک و ماورای طبیعت را انکار نمی کردند. ما طبیعت را می فهمیم، فهمنده برتر است از آنچه فهمیده می شود، پس من ماورای طبیعت هستم. انسان به عنوان من طبیعت را می فهمد و بر طبیعت تسلط پیدا می کند.
وی افزود: انسان با اندیشه از طبیعت فرا می رود، اندیشه از طبیعت بالاتر است و چون انسان متفکر است، از طبیعت بالا می رود و با اندیشه بر طبیعت تسلط پیدا می کند.
چهره ماندگار فلسفه تصریح کرد: اندیشه نشانه خداوند است. در هر موجودی از ذره تا کهکشان، نشانه خداوند وجود دارد اما آن چیزی که بیشتر نشانه خداوند در آن وجود دارد، اندیشه است. دکارت فیلسوف معروف فرانسوی که تقریبا هم عصر ملاصدرا بوده است می گوید می اندیشم، پس هستم. من می خواهم یک چیز دیگری بگویم، می اندیشم، پس خدا هست، چون مهمترین نشانه خداوند اندیشه است.اساس شعر، تخیل است اما هر تخیلی هم دور از تعقل نیست. عالم تخیل خیلی گسترده است اما با تعقل نمی تواند بی ارتباط باشد. تخیل با تعقل اگر ارتباط پیدا کرد زیباتر می شود.
دینانی تصریح کرد: دو واژه در زبان فارسی وجود دارد که کلمات زیبایی هستند، ناز و نیاز. اگر در جهان هستی ناز و نیاز نبود، زیبا نبود. زیبایی عالم به ناز و نیاز است. ناز آنجایی است که زیبایی است. ناز نشانه زیبایی است. حالا که ناز آمد نیاز هم می آید، پس اساس عالم هستی ناز و نیاز است. ناز از حق، نیاز از خلق، ناز از حق تعالی، نیاز از کل عالم هستی و مخلوقات. وجود ذاتی از حق، امکان ذاتی از غیر حق تعالی، عالم ممکن الوجود است، حق تعالی واجب الوجود است. نسبت امکان با وجود، نسبت نیاز با ناز است. ممکن الوجود در تمام هستی وابسته به واجب الوجود است. حق تعالی غنی مطلق و بی نیاز مطلق و عالم و آنچه در آن است فقر مطلق.
عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران گفت: این جهان و آنچه در آن هست، یک پیدایش خلقت دارد که عناصر در آن پیدا شده اند، بعد آمیزش عناصر حاصل شد، اول پیدایش، بعد آمیزش و سرانجام جدایی. هر مرکبی سرانجام منحل می شود، سرتاسر عالم هستی را در این سه کلمه می توانیم خلاصه کنیم، ولی حق تعالی نه پیدایش دارد، نه آمیزش دارد، نه جدایی. همیشه بوده است و هست و خواهد بود و همواره در حال تجلی است.
انتهای پیام/
منبع: مهر
https://ihkn.ir/?p=5793
نظرات