عباسعلی مشکانی سبزواری: یکی از نظریاتی که در زمینه نسبت فقه و تمدّن مطرح است، پذیرش نسبت حداقلی بین فقه و تمدّن میباشد. طرفداران این نظریه، بین فقه و تمدّن ارتباطی کلی در نظر میگیرند. یعنی معتقدند که فقه، در کل با تمدّن و زندگی اجتماعی بشری ارتباط دارد.
این افراد اصل ارتباط معیشت و فقه، و فقه و تمدّن را میپذیرند، اما برای فقه در برنامهریزی تمدّنی و سرپرستی تکامل معیشت و هدایت تکامل زندگی اجتماعی، نقشی قائل نیستند؛ یعنی معتقدند فقه فقط جنبه نظارتی دارد نه جنبه برنامهدهی و برنامهریزی و مدیریت؛ بلکه انسان با مدد گرفتن از تواناییهایی که خدا بدو عطا کرده، از جمله عقل، تجربه، حس و خردورزی و اندیشههایش میتواند به تمدّنسازی پرداخته، معیشت خود را اداره کند. فقط ممکن است در این مسیر، در مواردی راهکار و یا راهبرد انتخابی برای معیشت با سعادت معنوی و اخروی تعارض داشته باشد که در این موارد، فقه نقش نظارتی خود را ایفا کرده، آن را تصحیح میکند.
این گروه معتقدند نقش فقه، نظارت بر تمدّن و معیشت است؛ نه سرپرستی تکامل و برنامهریزی آن. تمدّنسازی و برنامهریزی معیشت، تولید و برنامهریزی خردمندانه و مربوط به حوزه اندیشه و تجربههای بشری است. انسانها با تکامل اندیشهها و تجربهها، راهبردهای جدید را به سوی تمدّنسازی و تکامل معیشت، به دست میآورند و حتی گزینش میکنند و فقه صرفاً نقش نظارتی دارد. یکی از دلایل اصلی این رویکرد، عدم توجه به موضوعات اساسیای است که پیشفرضهای ارتباط فقه و دنیا و بالتبع ارتباط فقه و تمدّن را بیان میکند. این گروه توجه نکردهاند و ندیدهاند که حوزه فقه، چه هدایتها و مناسبات وثیقی در رابطه با تولید، کنترل، هدایت و تکامل اجتماعی زندگی بشری و جوامع انسانی به دست داده است. آنها به این موضوع نپرداختهاند که آیا در یک نگاه کلیتر، دخالت دین در تکامل ضروری است یا خیر؟ آنگاه اگر این دخالتی ضروری باشد که حوزه فقه را تعریف میکند، منطق فقه را توسعه دهند و با منطق توسعهیافتهتر به سراغ واکاوی منابع بروند و به تماشای روابط و مناسبات فقه با حوزه تمدّنی و اجتماعی زندگی بشری بنشینند.
منبع: فصلنامه پژوهشی تاریخ فرهنگ و تمدّن
https://ihkn.ir/?p=1931
نظرات