تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, مبانی علوم انسانی اسلامی
شماره : 10407
تاریخ : ۱۲ اسفند, ۱۳۹۷ :: ۱۸:۲۵
-اخلاقی حجت الاسلام دکتر عالم‌زاده نوری-ساختار درونی فقه اخلاق کرسی آزاد اندیشی با حضور حجت الاسلام دکتر عالم‌زاده نوری و حجت الاسلام مهدی گودرزی. سرفصل‌های کتب کهن اخلاقی بازبینی شود/ کشف گزاره‌های اخلاقی با روش فقاهت و اجتهاد عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: وقتی ما روش اجتهاد و فقاهت از منابع دین را در کشف گزاره‌های اخلاقی به کار می‌بریم، فقه اخلاق پدید می‌آید. لذا سرفصل‌های اخلاق در فقه اخلاق هم منعکس می‌شود ولی با یک روش دیگر یعنی روش استنباط و اجتهاد.

به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه، کرسی آزاد اندیشی «ساختار درونی فقه اخلاق»، چهارشنبه 8 اسفندماه، به همّت پژوهشگاه فقه نظام برگزار شد، در این نشست علمی حجت الاسلام دکتر عالم‌زاده نوری عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، به عنوان ارائه دهنده و حجت الاسلام مهدی گودرزی پژوهشگر پژوهشگاه فقه نظام به عنوان ناقد حضور داشتند.

روش‌شناسی و تبیین موضوع فقه اخلاق

در ابتدای این نشست حجت الاسلام دکتر عالم زاده نوری به ارائه مطالب خود پرداخت و گفت: موضوع سخن ساختار درونی دانش فقه اخلاق یا اخلاق و نظام گزاره‌های آن است. اینکه اینجا تعبیر به «یا» کردیم دلیلش این است که موضوع فقه اخلاق همان اخلاق است منتها روشش متفاوت است؛ ما روش اجتهاد فقاهت از منابع دین را وقتی که در کشف گزاره‌های اخلاقی به کار ببریم، فقه اخلاق پدید می‌آید. بنابراین همان سرفصل‌های اخلاق در فقه اخلاق هم منعکس می‌شود ولی با یک روش دیگر یعنی روش استنباط و اجتهاد.

بررسی سرفصل‌های کتب اخلاق

پس بحث ما در اینجا به نوع ساختارمندی علم اخلاق و فقه اخلاق است. ما در کتب اخلاقی می‌بینیم که با مباحث نفس شروع می‌شود و بخشی از آن فضائل و رذائل را مطرح می‌کنند و در بخش دیگری مباحث مربوط به اکتساب و اجتناب را بحث می‌کنند.

این سه بحث و سه بخش از کتب اخلاقی مربوط به سه انسان می‌شوند؛ یکی انسان آن‌گونه که هست و آن‌گونه که خدا آفریده است با ویژگی‌های خدادای و موهوبی؛ دوم انسان آن‌گونه که باید باشد و سوم انسان در حال حرکت از دامنه‌ای که خدا او را آفریده به سمت قلّه‌ای که خدا از او توقّع دارد. پس این سه بحث برای سه انسان تنظیم شده است.

با توجه به این سه انسان به نظر می‌رسد که ما برای سه انسان باید سه علم در نظر بگیریم و نه یک علم. انسان آن‌گونه که هست، موضوع علم انسان‌شناسی است، انسان آن‌گونه که باید، موضوع علم اخلاق است و انسان در حال حرکت به سمت کمالات معنوی، موضوع علم تربیت (علم تحوّل انسان) است.

لزوم بازبینی در سرفصل‌های کتب کهن اخلاقی

اولین ملاحظه‌ که ما به نظام سرفصل‌های علم اخلاق داریم، تفکیک این سه علم از یکدیگر است. این سه علم در کتاب کهن به هم آمیخته‌اند ولی وقتی که یک علم تفصیل پیدا کرده و انباشت محتوایی پیدا می‌کند، کم کم حوزه‌هایی که لازم است از هم تفکیک شوند، در آن مشخص می‌شوند.

ما اولین پیشنهادمان این است که باید بین اخلاق و تربیت اخلاقی فرق بگذاریم، بین اخلاق و انسان‌شناسی اخلاقی فرق بگذاریم؛ اخلاق به علمی گفته می‌شود که در آن صرفاً سخن از خوب‌ها و بدها باشد. مباحث تربیت اخلاقی ذیل علم تربیت یا فقه تربیت می‌گنجد. ما در کنار علوم فوق می‌توانیم یک علمی هم داشته باشیم که گزاره‌های توصیفی و اخباری را که مربوط به توصیف ویژگی‌های آن است در آن ذکر شده باشد که ما اسم آن‌را فقه النفس می‌گذاریم.

بررسی انواع ساختار در کتب اخلاقی

در کتاب‌های اخلاقی ساختارهایی پیشنهاد شده است، برخی به شکل ساختاری الفبایی مباحث اخلاقی را مطرح کرده‌اند. ساختار الفبایی هرچند نظم دارد ولی نظام‌مند نیست و نظام خاصّی ندارد و رابطه منطقی بین موضوعات آن وجود ندارد.

برخی ساختار را بر اساس شیوه تاریخی تنظیم کرده‌اند مثلاً گفته‌اند اولین واقعه غیراخلاقی که در تاریخ اتفاق افتاد ماجرای ابلیس بود و سپس ماجرای هابیل و قابیل و ... را مطرح کرده‌اند و این شیوه هم لطفی ندارد به این دلیل که اولاً تاریخ خیلی از اخلاقیات و ضد اخلاقیات مطرح نیست و ثانیاً این‌طور مطرح کردن به دست‌یابی سریع به مباحث کمک نمی‌کند و یک رابطه منطقی هم بین موضوعات ایجاد نمی‌کند.

در کتب اخلاق عرفانی به شکل منازلی ساختار بندی کرده‌اند و گفته‌اند اگر انسان باید اخلاق‌مند شود منزل اولش چه هست و بعد منزل دومش هم چه هست و تا صد منزل و برخی هم تا سیصد منزل مطرح کرده‌اند و کتبی مثل منازل السائلین این شیوه را در پیش گرفته‌اند.

یک شیوه بیانی دیگری هم داریم که در کتب اخلاق فلسفی آمده است و بر اساس قوای نفس مثل قوه شهویه و قوه غضبیه و قوه عاقله ساختاربندی صورت گرفته و برای هر قوه هم مرتبه اعتدال، افراط و اعتزال در نظر گرفته‌اند و بر این اساس فضائل و رذائل را در ذیل هر سرفصل گنجانده‌اند. این شیوه‌ای است که در کتابی مثل جامع السعادات و معراج السعادة، اعمال شده است.

بررسی شیوه غزالی در ساختاربندی اخلاق

غزالی در احیاء العلوم و به تبع او فیض کاشانی در مهجة البیضاء چهار قسم آداب، عادات، منجیات و مهلکات را به عنوان شاکله اصلی ساختار در نظر گرفته‌اند که مهلکات رذائل و منجیات فضائل هستند و ذیل هر کدام از اینها 10 عنوان ذکر کرده‌اند.

شیوه‌ای هم اخیراً در قرن حاضر باب شده است که بر اساس حوزه ارتباطات انسان، فضائل و رذائل را ذکر کرده‌اند معمولاً می‌گویند اخلاق تقسیم می‌شود به اخلاق الهی، فردی و اجتماعی به خاطر اینکه انسان سه نوع ارتباط دارد، ارتباط با خدا، با خود و با دیگران که البته یک ضلع چهارمی هم به این اضافه کرده‌اند به نام اخلاق زیست محیطی که ارتباط انسان با سایر موجودات مثل حیوانات و محیط زیست را بررسی کرده‌اند و گفته شده که این تقسیم‌بندی ریشه در کتاب مصباح الشریعه دارد.

تفاوت ساختاربندی مصباح الشریعه با ساختارهای مشابه

این یک گزارشی بود از آنچه در باب ساختاربندی کتب اخلاق اتفاق افتاده است و ما باید یک نکته را توجه کنیم که یک تفاوتی بین کلام مصباح الشریعه با مدل قبلی آن وجود دارد. مدل قبلی می‌گوید که انسان با خدا با خود و با دیگران و با محیط زیست مدّ نظر است در حالی که مصباح الشریعه می‌گفت: ارتباط با خدا با خود با خلق با دنیا که تفاوت در شقّ آخر است.

به نظر می‌رسد که دنیا اعم از محیط زیست است و شامل محیط زیست و چیزهای دیگری می‌شود از جمله موجودات ماورایی مثل ارتباط ما با فرشتگان و اجنّه و ... که اینها هم مشمول احکام اخلاقی است. یکی ممکن است بگوید که ما نسبت به فرشتگان وظیفه اخلاقی داریم و باید مثلاً بر آن‌ها سلام بفرستیم. یا نسبت به اجنّه وظیفه اخلاقی داریم که آن‌ها را به کار نگیریم و تسخیر نکنیم.

بررسی جایگاه خانواده در ساختاربندی‌های علم اخلاق

به نظر می‌رسد که در این تقسیم‌بندی چهارم که بر اساس انواع ارتباطات انسان شکل گرفته ملاحظاتی وجود دارد. یکی اینکه وقتی رابطه انسان با دیگران گفته می‌شود آنچه به ذهن ما تبادر می‌کند، رابطه یک فرد با فرد است در حالی‌که یک صورت‌های دیگری هم هست که از قلم می‌افتد و من به شما نشان می‌دهم که اینها ذیل ارتباط با دیگران قرار می‌گیرد ولی معمولاً فراموش می‌شوند.

مثلا رابطه فرد با خانواده مشمول یک سری احکام خاصّ است که در احکام اجتماعی گفته نمی‌شود و معمولاً باید برای این یک فصل جداگانه آورد مثلاً جایگاه غیرت و روابط خانوادگی نیاز به ذکر مستقل دارند.

جایگاه خانواده در حکمت عملی یونان باستان

این توجه کمابیش در یونان باستان وجود داشته و ما می‌بینیم که بین روابط فرد با اجتماعی یک حلقه سومی تصویر کرده بودند به نام خانواده و حکمت عملی در یونان باستان سه بخش داشت، می‌گفتند اخلاق که کاملاً ارتباط شخص با خودش است و طرف دیگر سیاست مُدن بود و وسطش تدبیر منزل را گذاشته بودند که حوزه خانواده را مدّ نظر داشت.

بررسی چند مثال در رابطه با نظام اخلاقی

نکته دیگری که ممکن است فراموش شود، ارتباط فرد با جامعه است به هیأته الاجتماعیة و صورته الترکیبیة. ما اگر جامعه را به صورت نظام در نظر بگیریم، اخلاق جامعه‌سازی در این بخش ذکر می‌شود مثل قانون‌مداری که یک وظیفه اخلاقی است در برخورد ما با جامعه. مثال دیگر ظلم‌ستیزی بر علیه نظام‌های ظالمانه در پیکره جامعه است.

مثال دیگر اخلاقی مرتبط با رابطه فرد با جامعه که به آن توجه نشده است و در نظام اخلاقی باید مدّنظر قرار بگیرد موضوع دخالت در تعیین سرنوشت است. استاد اخلاق باید در کلاس اخلاق به مردم بگوید که ای مردم در راهپیمایی شرکت کنید و ای مردم نسبت به سرنوشت خود حسّاس باشید. این حکم صرف نظر از مسائل فقهی پیرامون آن یک حکم اخلاقی است که در سرفصل‌های کتب اخلاقی کهن ما وجود ندارد.

تبیین اخلاق تمدّن گرا

یک رابطه دیگری که باید تصوّر کنیم، رابطه فرد با تاریخ انسانی و آینده بشریّت است. ما نسبت به تاریخ حیات بشریّت رابطه اخلاقی داریم که از آن به اخلاق تمدّن‌گرا یاد می‌شود و مباحثی مثل اخلاق انتظار در اینجا بحث می‌شود. ما موظفیم طوری عمل کنیم که مسیر تاریخ را به آینده درخشان خودش نزدیک کنیم و مقدّمات ظهور را آماده کنیم که متأسفانه این بخش از اخلاق در کتب اخلاقی از قلم افتاده است.

ضرورت وجود اخلاق ولایت در کتب اخلاقی

رابطه اخلاقی دیگری که در کتب کهن وجود ندارد رابطه فرد با انسان کامل است که در زیارت جامعه نیز آمده است و در بعضی از کتبی که شرح زیارت جامعه هستند و کتاب‌هایی که مربوط به وظایف ما نسبت به امام زمان (عج) است این مباحث مطرح شده ولی در کتب اخلاقی چنین چیزی وجود ندارد.

کتاب‌های اخلاقی ما سرفصلی که مرتبط با اخلاق ولایت باشد وجود ندارد. رابطه فرد با ولی فقیه و حاکم اسلامی و همچنین رابطه فرد با صنفی که در آن صنف فعّالیت دارد هم از سرفصل‌هایی است که در کتب اخلاق نیست و باید به آن توجه شود.

بررسی زوایای اخلاق اجتماعی

تا اینجا ما یک طرف را فرد گرفتیم و طرف دیگرش را تغییر دادیم ولی ما می‌توانیم حتّی طرف اول را هم تغییر دهیم و مثلا رابطه جامعه با فرد را تصوّر کنیم منتها باید ابتدائاً به یک تعریف مناسب از جامعه برسیم. اینکه نهادها، ساختارها، قوانین اجتماعی و ... مربوط به هویّت اجتماعی جامعه است و لذا ضرورتاً نهادها و ارگان‌های مذکور باید اخلاقی باشند و نظام حاکم بر جامعه باید یک اخلاقیاتی در آن رعایت شده باشد.

رابطه جامعه با جامعه نیز مشمول یک سری احکام اخلاقی است. مثلاً بررسی رابطه امّت اسلام با امّت کفر که مسائل اخلاقی آن تحت عنوان اخلاق بین المللی یا احکام دُولی قرار می‌گیرد. اینکه ما صرف اخلاق اجتماعی را مطرح کنیم فایده ندارد بلکه باید روابط مختلف اجتماع با پیرامونش را در آن بحث کنیم. متأسفانه کتب اخلاقی که تا کنون نوشته شده از ممیّزه اخلاقی شیعی که ولایت است خالی است. رابطه دیگر اخلاق اجتماعی، بحث رابطه جامعه با خانواده و سایر نهادهای اجتماعی است.

نکته دیگر این است همان‌طور که رابطه فرد با جامعه را تفصیل دادیم، رابطه فرد با هستی را هم می‌توانیم تفصیل دهیم که شامل رابطه انسان با ماوراء، رابطه انسان با آب و خاک و طبیعت، رابطه انسان با محیط شهری، رابطه انسان با تکنولوژی و رابطه انسان با نعمت‌های دنیا می‌شود.

بررسی تقسیم‌بندی حوزه اخلاق توسّط آیت الله مصباح یزدی

آیت الله مصباح یزدی در کتاب فلسفه تعلیم و تربیت مدلی را پیشنهاد کرده‌اند تحت عنوان اهداف تربیت که در اصطلاح ما اخلاق می‌شود و در آن فلسفه تربیت را به بندگی، اجتماعی، شخص و طبیعی تقسیم کرده‌اند و اجتماعی را هم به فرهنگی، اقتصادی و سیاسی تقسیم کرده‌اند.

ایشان فرموده‌اند که انسان سه بعد بینشی، گرایشی و رفتاری دارد که اهداف فوق در هر سه بعد انسان جاری است. مثلاً اخلاقیات حوزه بندگی سه گانه بینشی، گرایشی و رفتاری است. در بعد بینشی ما وظیفه داریم که شارع را بشناسیم در گرایشی باید محبت به خدا پیدا کنیم و در رفتاری باید شکر کنیم و تقوای الهی را به جای آوریم.

اشکال این نوع تقسیم‌بندی این است که در حوزه طبیعی فقط به محیط زیست و منابع طبیعی بسنده کرده‌اند و فرشتگان و اجنّه را مجبور شده‌اند که ذیل بندگی اشاره کنند و شاید هم اصلاً از قلم افتاده باشد و اشکال دیگرش هم این است که تفصیلی که خودشان گفته‌اند در این حوزه جاری نیست.

مدل آیت الله مصباح یزدی از بقیه مدل‌ها کامل‌تر است اما نواقصی دارد که با وجود آنها می‌توانیم به این نتیجه برسیم که ما هنوز به یک دستگاه کامل و جامع و منسجم در اخلاق نرسیده‌ایم که همه مسائل اخلاقی خرد و کلان در آن، جا داشته باشد. پیشنهاد بنده این است که این تفاصیل را رعایت کنیم و بنده گمانم بر این است که اگر ما تفاصیل بنده را بر سایر مدل‌ها تطبیق کنیم، نواقص آن‌ها آشکار شده و می‌توانیم آن نواقص را کامل کنیم.

نظام‌مندی اخلاق با تکیه بر ادلّه شرعی

در ادامه این نشست، حجت الاسلام گودرزی، به نقد مطالب ارائه شده در این نشست پرداخت و گفت: آنچه که در اینجا برای بنده آموزنده بوده و هست این است که می‌بینم حجت الاسلام عالم‌زاده دغدغه نظام‌مند بودن علوم مختلف را دارند تا محتوا بهره‌وری بالاتری برای مخاطب داشته باشد.

یک سؤالی که بنده از ارائه دهنده محترم دارم این است که چرا ما برای طبقه‌بندی علم اخلاق نیامدیم و مستقیم به روایات مراجعه نکرده‌ایم. یعنی این دقّت قابل تحسین شما در پیشینه‌شناسی تراث فقهی وجود داشته ولی سؤال بنده این است که چرا از این پیشینه به سمت عناوین منصوص موجود در آیات و روایات نرفته‌اید.

شما در مقاله‌ خود عناوین اخلاقی را از روایات بیرون آورده بودید ولی واقعاً آیا در روایات طبقه‌بندی و تقدم و تأخری وجود ندارد که بر آن اساس ما نظام اخلاقی را بچینیم؟ مثلاً ما در برخی از روایات توجه می‌کنیم و می‌بینیم که خود اهل بیت (علیهم السلام) اولویت برخی از رذائل و فضائل را مشخص کرده‌اند.

نکته دیگری که به نظر بنده می‌آید این است که شما توجه دادید که ما لازم است قبل از ورود در فقه اخلاق باید علم اخلاق را از علوم دیگر جدا کنیم و سپس به سراغ فقه اخلاق بیاییم. نکته‌ای که در اینجا وجود دارد این است که جداسازی باید به چه نحو صورت بگیرد؟ اینکه ما نسبت به زیرساخت‌ها و مبانی اخلاقی اسلامی در مقام استخراج نظام اخلاق اسلام توجه نداشته باشیم آیا درست است؟

چه بسا آن اخلاقی که ما قرار است تولید کنیم مبتنی بر همین زیرساخت‌ها باشد. ما در نگاه اسلام مسئله توحید و ولایت و یا مسائلی مثل اختیار انسان را اگر حلّ نکنیم چطور می‌توانیم در رابطه با ارزش حالات و ملکات صحبت کنیم؟ ممکن است گفته شود که این بحث مربوط به فقه التوحید، فقه الانسان یا فقه الاختیار است و ربطی به مسئله فقه الاخلاق ندارد و اگر این را گفتیم، اخلاق ما یک اخلاق سکولار خواهد شد.

تبیین هدف از تفکیک علوم از یکدیگر

مطلب آخری هم که به ذهن بنده می‌آید این است که ما فقط نمی‌خواهیم علوم را از هم جدا کنیم به این غرض که فقط تفکیک صورت گرفته باشد، بلکه جداسازی به غایت طبقه‌بندی خود علوم صورت می‌گیرد و برای این نوع تفکیک نیاز به امری فراتر از بُرش علوم نیاز داریم و اگر به دنبال این سبک هستیم، در دستگاه‌های فکری دیگر هم این سبک اجرا شده است و در این‌صورت ما تمایزی با آن‌ها نداریم!

دو رویکرد موجود در طبقه‌بندی‌های درون‌دینی

در بخش دیگر این نشست، حجت الاسلام دکتر عالم‌زاده نوری در جواب به اشکالات سه‌گانه ناقد جلسه بیان داشت: در پاسخ به سؤال اول که فرمودند چرا به دسته‌بندی‌های درون دینی پرداخته نشده است بنده عرض می‌کنم که این مطلب، درست است و بنده اعتراف می‌کنم که استفراغ وسع در این زمینه انجام نداده‌ام.

در این مرحله، طبقه‌بندی گزاره‌ها را به نوعی با تحلیل عقلی دنبال کرده‌ایم و نه با تحلیل گزاره‌های درون‌دینی. اما نکته‌ای که می‌خواهم عرض کنم این است که دو مدل برخورد در این نظام طبقه‌بندی با طبقه‌بندی‌های موجود در روایات وجود دارد.

کتبی مثل لمعه هر چند بر اساس طبقه‌بندی موجود در روایات تنظیم شده ولی ساختاری استوار و مورد قبول ندارد و برخی هم آمده‌اند و خواسته‌اند که یک ربط منطقی بین طبقه‌بندی موجود در روایات کشف کنند کما اینکه محقّق حلّی در کتاب شرایع که ابواب را به عادات، عبادات، عقود، ایقاعات و احکام تقسیم کرده است این رویکرد را دنبال کرده است و به شدّت مورد توجه اندیشمندان بعد از ایشان قرار گرفته است.

رویکرد دوم بیشتر بر اساس مبانی تحلیل عقلی طبقه‌بندی را انجام داده است و به نظر می‌رسد که دلیل اینکه به این نظام طبقه‌بندی توجه شده است این است که اگر یک نظام طبقه‌بندی واضح و کاربردی در روایات وجود داشت، لاشتهر و بان؛ بنای آیات و روایات بر این نبوده که به یک طبقه‌بندی بر اساس رابطه منطقی گزاره‌ها توجه داشته باشند و روایات با لسان علمی با مردم صحبت نکرده‌اند بلکه به لسان عرفی مطالب عالمانه گفته‌اند.

بررسی نظام‌مندی علم اخلاق در لسان روایات

اما اینکه می‌بینیم در برخی از روایات اولویت‌ها و تقدیم و تأخیرهایی در رابطه با بعضی از فضائل و رذائل ذکر شده بازگشت به نظام تربیت دارد به این معنا که در تربیت انسان اولین صفتی که باید محقّق شود چه هست؟ یا اولین رذیله‌ای که باید دفع شود چه هست. در این‌طور روایات به پیش‌نیازها و صفات مهم توجه داده شده ولی اینکه بخواهد روابط بین آن‌ها و نظام‌مندی اخلاقیات در این روایات وجود داشته باشد، این‌طور نیست.

تفکیک حوزه مبانی با مباحث درون‌علمی

نکته دیگری که در نقدها وجود داشت این بود که زیرساخت‌ها و مبانی اخلاق اسلامی، چرا در نظام سرفصل‌های شما وجود ندارد. جواب بنده این است که نظام سرفصل‌هایی که بنده به آن اشاره داشته‌ام بحث‌های درونی علم اخلاق است و مبانی و زیرساخت‌های علم اخلاق به مباحث بیرونی علم اخلاق اختصاص دارد.

ما باید اول مبانی را در یک علم دیگر درست کنیم و بر اساس آن اخلاق را بنا کنیم و ما الآن در حال بنا کردن نظام درون اخلاق هستیم و در اینجای بحث کاری به مبانی و زیرساخت‌ها نداریم بلکه آن‌را در مباحث مان پیش‌فرض گرفته‌ایم.

بررسی رابطه علم اخلاق با علوم پیرا اخلاقی

نکته دیگر این است که ناقد محترم گفتند تفکیک علوم به غرض طبقه‌بندی خود علوم است و برای این امر نیازمند یک نگاه کلان هستیم. در پاسخ به این نقد نظر بنده این است که ما باید دو کار انجام دهیم، یکی اینکه علوم را طبقه‌بندی کنیم به این معنا که بگوییم مرز علم اخلاق با تربیت و فقه و انسان‌شناسی و ... کجاست؟ اینها تفکیک‌های بیرونی است و کاملاً درست است.

برخی متوجه این مطلب نبوده‌اند و می‌بینیم که برخی کلّ اخلاق را ذیل فقه برده و برخی دیگر کلّ علم فقه را ذیل اخلاق برده‌اند و ما در بحثی که ارائه دادیم با توجه به عنوانی که برای آن انتخاب کرده‌ایم روی ساختار درونی اخلاق متمرکز شده‌ایم و فعلاً کاری به روابط بیرونی علم اخلاق نداریم. اینکه اخلاق چه روابط بیرونی دارد نیازمند یک مقاله و یک نشست دیگری است که در آن باید روابط علم اخلاق را با علوم مجاور و پیرا اخلاقی مقایسه کنیم.

انتهای پیام/

منبع: وسائل

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.