به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیت الله علیرضا اعرافی، مدیر حوزه های علمیه در جلسه سی و یکم درس خارج «فقه روابط اجتماعی» گفت: در این جلسه می پردازیم به مجموعهای از روایاتی است که در آنها واژهی «اتهام» آمده است. امام صادق(ع) از پدر گرامیشان امام باقر(ع) نقل کردهاند که رسول خدا (ص) فرمودهاند «تو حق نداری کسی را که امین شمردهای، متهم کنی و به آدم خائن هم اعتماد نکن درحالیکه او را تجربه کردی.» این روایت معتبر است متن روایت اینگونه است.
همچنین میفرمایند «وقتیکه مؤمن برادرش را متهم کرد، ایمان در دل او ذوب میشود، همانگونه که نمک در آب ذوب میشود.» امام صادق(ع) میفرمایند «مَنِ اتَّهَمَ أَخَاهُ فِي دِينِهِ فَلَا حُرْمَةَ بَيْنَهُمَا؛ کسی که برادر دینی خود را متهم کند، حرمتی بین آنها نیست این فقره(فَلَا حُرْمَةَ بَيْنَهُمَا) یعنی گویا وی از دین خارجشده است.»
آنچه بهعنوان یک بحث کلی و نکته اول در این روایت مطرح است، وجودِ نکته مشترک بین روایات است که «اتهام زدن» را منع میکند و آن را مُخل به اُخوّت دینی میداند و همچنین آن را خلاف شرایط اُخوّت دینی به شمار میآورد. اما نکته اول مشترک روایات که در آنها تعبیر «اتهام» آمده است این است.
«اتهام» از مادهی «وَهَمَ» است و مرحوم علامه مجلسی در ذیل همین روایت نهم، مطلبی را از قاموس نقل کردهاند که میفرمایند «الوهم من خطرات القلب أو هو مرجوح طرفي المتردد فيه» یعنی «وهم» از خلجانهای قلبی است و یا احتمال مرجوح بین دو چیزی که نسبت به آن تردید داریم، بعد میفرماید «و وهم في الشيء كوعد ذهب وهمه إليه و توهم ظن» البته تا اینجا از مجموع بحثهای قبلی، معلوم شد که هم «وهم» دو معنا دارد و هم در «ظن» دو احتمال بود که «ظن» به معنای عام، یعنی غیر علم و «ظن» به معنای خاص، یعنی احتمال راجح.
پس هم «وهم» معنای عامی دارد که مقابل «علم» قرار میگیرد و هم «ظن» معنای عامی دارد که مقابل علم قرار میگیرد، فلذا اگر این دو معنای عام را در نظر بگیریم، تقریباً مرادف یکدیگر میشوند ولی هرکدام دارای یک معنای خاصی هم هستند که مقابل یکدیگر قرار میگیرند «وهم» احتمال مرجوح است و «ظن» احتمال راجح است.
«اتهام» در باب افتعال به معنای متعدی دو معنا دارد:
1) یک معنای آن «ادخل علیه التهمة و أن يقول فيه ما ليس فيه» عیبی را که در او نیست به او نسبت بدهد.
2) اتهمه یعنی «ظن به السوء» ولو این که ظن درونی باشد و ابراز و اظهار هم نشود.
1) نسبت دروغ دادن به دیگری؛ یعنی بگوید فلان کار را مرتکب شده است، درحالیکه چنین کاری را اینجا نداده است.
2) سوء ظن به دیگری.
فرق معنای اول با کذب
تفاوت معنای اول با کذب، در این است که کذب، مطلق است، اعم از اینکه بداند که آن شخص فلان کار را انجام نداده است یا این که شک داشته باشد و «افتراء» در آنجایی است که میداند آن عمل را انجام نداده است اما «اتهام» غالباً این است که باشک، نسبتی را به شخصی میدهد، یعنی نمیداند آن کار را انجام داده است یا خیر، ولی میگوید انجام داده است. بنابراین سه واژه درواقع به این شکل است که واژه عام دروغ بستن به دیگری، همان کذب و امثالهم است منتها دروغ بستن به دیگری دو صورت دارد:
1) یک جایی که میداند آن کار را انجام نداده است.
2) یک جایی هم شک دارد و احتمال میدهد انجام داده و احتمال میدهد انجام نداده است و حق ندارد چیزی را که احتمال میدهد و اطمینان ندارد که انجام داده است، بلاحجةٍ به کسی نسبت بدهد.
«إتَّهَمَ» به معنای اول، نوع خاصی از دروغ بستن به دیگری است و نوع خاص بودنش از این باب است که دروغ میبندد به شخص، درحالیکه نمیداند انجام داده است یا خیر یا این که حداقل این را هم میگیرد: آنجایی که میداند کار را انجام نداده است لیکن به او نسبت داده است، گناه این نحو نسبت دادن، بالاتر است چراکه «افتراء» است و این اتهام آنجایی را هم که تردید دارد، شامل میشود فلذا این «اتهام» صورت تردید را هم دربرمی گیرد، حال یا خاص به این صورت تردید است، یا اگر هم عام باشد این صورت را هم میگیرد.
اما معنای دوم «اتهام» این است که بدبین است و به او سوء ظن دارد، آنچه در کتاب «الفروق فی اللغه» آمده است ناظر به این معناست. این سوء معنای دوم است.
1) دروغ بستن به دیگری بدون حجت، که یا عام است و در جایی که حجت برخلاف هم دارد، شامل میشود و یا اینکه معنای خاص است که درجایی که حجت دارد به آن افتراء میگویند. این معنای اول است که در باب آن دو احتمال موجود است و شاید هم هر دو مدنظر باشد. خود معنای اول به دو معنا تقسیم می شود «اتهمه» به معنای مطلق دروغ بستن، اعم از اینکه علم دارد که انجام نداده است یا شک دارد و یک معنای اخص از آن می شود یعنی شک دارد، ولی به او نسبت میدهد که شاید این معنای دوم بیشتر ظاهر باشد. علیای حالٍ معنای اول یعنی دروغ بستن.
2) معنای دومی دارد که بعید نیست از لغت، چنین استفاده شود و آن عبارت از سوء ظن به دیگری؛ «اتهمه» یعنی یک نوع بدگمانی نسبت به او دارد.
3) احتمال سوم این است که: «اتهمه» معنای عامی دارد که هر دو را در برمی گیرد. و مرحوم علامه میفرماید: «و يحتمل أن يشمل سوء الظن أيضا» مفهم این نکته است که گویا احتمال سوم در ذهنشان هست که هر دو را شامل شود و اینگونه بگوییم: نسبت بده به کسی آنچه را که شک دارد در وی هست یا خیر و یا «ظنّ فی نفسه سوءً» که هر دو را در بربگیرد.
بنابراین در روایتی که «اتهم اخاه» دارد سه احتمال وجود دارد:
1) ممکن است که معنای اول مراد باشد «یعنی دروغ بستن» که اگر این معنا مقصود باشد از بحث ما خارج میشود.
2) احتمال دوم این است که «اتهمه» یعنی «ظنّ به سوء» در این صورت، جزء مواردی میشود که حرام است و ممنوع است ولو اینکه ابراز نشود.
3) احتمال سوم: جمع بین این دو معناست.
فلذا «اتهمه» یعنی نسبت دادن آنچه مشکوک است به کس دیگری؛ اعم از آنکه این نسبت، ظاهریه باشد و یا نسبت باطنیه؛ و اعم از اینکه در ظاهر و قول اسناد دهد یا اینکه در قول اسناد نداده باشد بلکه در باطن اسناد داده است؛ چون معلوم است که بین اسناد ظاهری و سوء ظن باطنی تساوی نیست، بلکه عموم خصوص من وجه است؛ گاهی انسان یک امر مشکوکی را به دیگری اسناد میدهد درحالیکه خودش باور ندارد ولی اسناد میدهد. گاهی هم سوء ظن دارد کما اینکه سوء ظن هم گاهی با ابراز است و گاهی هم بدون ابراز، در واقع معنای سوم این که اسناد، اعم از ابرازی است و یا جوانحی، درونی مقصود باشد.
اینها سه معنا به نحو مشترک لفظی برای «اتهمه» است که معنای اول و دوم، خاص و متباین هستند و معنای سومی وجه مشترکی دارد که مشترک معنوی بین این دوتا است و آن وجه مشترک، موضوع له میشود.
لازم است برای تعیین یکی از این سه معنا، قرینه واضحی پیدا کنیم که بگوییم یکی از این معانی به شکل معین، مقصود است؛ اگر معنای اول باشد البته ما خیلی به آن نیاز نداریم برای آنکه ما ادله «کذب» و «افتراء» زیاد داریم ولی اگر معنای دوم و یا معنای سوم باشد کمک میکند به آن احتمالی که در چند روایت دادیم که سوء ظن بماهو سوءظن حرام است. و بنا بر معنای دوم و سوم با بحث ما ارتباط پیدا میکند ولیکن خیلی اطمینانی نمیتواند پیدا کند یا به خاطر این است که تبادرهای ما در «اتهام» هم به این سمت است که قولی باشد، ممکن است تبادر از اصل لغت باشد؛ درهر صورت، به شکل احتمالی از روایت عبور میکنیم بنا بر احتمال دوم و سوم این روایات با سوءظن ارتباط دارد.
بهزعم بنده: ممکن است در ذهنشان تردید بوده است یعنی نتوانسته به قرائن معینه نهایی برسند و لذا عنوان باب 62 اینگونه است «التهمة و البهتان و سوء الظن بالإخوان و ذم الاعتماد على ما يسمع من أفواه الرجال» و آن را تفسیر هم که میکند، میفرماید: «و كأن المراد هنا بالتهمة أن يقول فيه ما ليس فيه مما يوجب شينه و يحتمل أن يشمل سوء الظن أيضا» همین تردید که در کلام علامه بوده است، تردید جدی است و نتوانستیم قرینه روشنی و معینه در این اشتراک لفظی پیدا کنیم.
روایت «إِذَا اتَّهَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ انْمَاثَ الْإِيمَانُ فِي قَلْبِهِ كَمَا يَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ» دلالت بر حرمت می کند یا خیر؟ این هم دو احتمال دارد که ممکن است بگوییم تعبیر مبالغهای است ولذا دلالت بر حرمت نمیکند یا این که «انْمَاثَ الْإِيمَانُ» میگوید ایمان دارد یا درجات عالیه است یا بخاطر این که بگوید «ایمان» مراتب عالیه از تدین است که از آن کراهت و مرجوحیت نیز میتوان استفاده کرد و احتمال دارد که کمتر از نهی نباشد و ظهور در حرمت دارد، منتها با یک ملاحظهای؛ برای اینکه ایمانی که در «انْمَاثَ الْإِيمَانُ» گفته میشود، یعنی ایمان طبیعی است و آنچه ایمان را ذوب میکند، نمیتواند یک مکروه باشد.
این فقره «فَلَا حُرْمَةَ بَيْنَهُمَا» کنایه از این است که وی از دایره ایمان و اخوت دینی، خارج میشود؛ اخوت خاصه، یعنی مرجوح است و یا اصل اخوت دینی را میگوید که درواقع مشعر به این است که او مسلمان نیست. اما اینکه از اخوت عامه هم بیرون رفت، تردید است فلذا بنا بر خروج از اخوت عامه، مفهومش حرمت است. شاید در اینجا همان احتمال دوم که ظهور در حرمت باشد، اقوی باشد ولی نه بهاندازه دلیل و روایت قبلی؛ چون بالاخره در اخوتهای خاصه خیلی بکار میرود.
در جار و مجرور «فِي دِينِهِ» روایت «مَنِ اتَّهَمَ أَخَاهُ فِي دِينِهِ فَلَا حُرْمَةَ بَيْنَهُمَا» دو احتمال وجود دارد:
1) اینکه به اخوت تعلق بگیرد یعنی برادر دینی خودش را مورد اتهام قرار بدهد.
2) به «اتهم» بخورد یعنی «اتهمه فِي دِينِهِ» یعنی امر غیردینی را به او نسبت داد یعنی تهمت او امر دینی بود که مثلاً بگوید دروغ میگوید یا غصب کرده است و مال مردم را خورده است. این هم دو احتمال در بابش است که خیلی اثری ندارد البته اظهر همان احتمال اول است که «فِي دِينِهِ» متعلق به اخوت باشد که اقرب است نه ابعد. «أَخَاهُ» اخوت خاصه بین مؤمنان معنای خاص را میگوید یا شامل مسلمانان یا مطلق مسلمانان میشود؛ قطعاً شامل غیرمسلمان نمیشود.
انتهای پیام/