به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ نشست «محوریت مراد مؤلف در فهم کتاب و سنت» با سخنرانی حجتالاسلام علی رحمانی، مدیر مرکز تخصصی آخوند خراسانی، شب گذشته، ۱۰ خرداد، در مرکز تحقیقات اسلامی، واقع در مشهد مقدس برگزار شد.
وی بیان کرد: فهم معنا کانونیترین بحث در فهم یک متن است. مثلاً وقتی به قرائت قرآن میپردازیم به دنبال فهم معنای آیات این کتاب هستیم. آنگاه که به سراغ روایات میرویم و روایات را میخوانیم نیز به دنبال مقصود امامان و معنای روایات هستیم.
رحمانی در ادامه تصریح کرد: در ارتباط با معنا، دو طیف بنیادین از مباحث مطرح است؛ یک دسته از مباحث مربوط به حوزه هستیشناسی معناست که ببینیم معنا چیست و دارای چه گونههایی است و این گونهها چه تمایزهایی با یکدیگر دارند و ...، که در صدد کشف حقیقت معناست. به این قبیل مباحث، مباحث هستیشناسی معنا میگویند. بعد از آنکه فهمیدیم حقیقت معنا چیست، پرسش بعدی این است که معرفت ما چگونه به این حقیقت تعلق میگیرد و چگونه این معنا را میشناسیم که از این طیف مباحث نیز به معرفتشناسی معنا تعبیر میشود.
وی با بیان اینکه در بخش معرفتشناسی دو قسم مباحث مطرح است، گفت: یک بخش توصیف دیدگاههای مطرح شده در مورد چگونگی دست یافتن به معنا است و قسمت دوم ادله دیدگاههای مخالف دیدگاه متعارف و پذیرفته شده بین مسلمانان است. برای پاسخ گفتن به بیان این مخالفین باید به حقیقت معنا ورود کرد و پس از تبیین حقیقت معنا و وابستگی معنای متن به قصد و مراد مؤلف، به پاسخ آن بیانات مخالف نیز بپردازیم.
مدیر مرکز تخصصی آخوند خراسانی در ادامه افزود: در محور معرفتشناسی معنا نیز دو دیدگاه مهم مطرح است و همه اینها در مقام پاسخ به پرسش هستند. پرسش اساسی این است که ورای متنی که میخوانیم، آیا معنایی وجود دارد که این متن برای کشف آن معنا خوانده شود یا خیر و معنایی نیست. در این زمینه دو نظریه داریم؛ یکی اینکه ورای الفاظ، معنایی وجود دارد و الفاظ برای کشف آن معانی واسطه هستند. پس اگر متنی را میخوانیم، الفاظ آن متن ما را به معانی که خواننده درصدد کشف آنها است راهنمایی میکنند؛ لذا معنا، عینیتی دارد و این نظریه به عینیگرایی معنا توصیف شده است.
وی تصریح کرد: در مقابل این نظریه، نظریه دیگری داریم که میگوید ورای لفظ، معنایی وجود ندارد و برای معنا، حقیقت ثابتی نیست و هنگامی که متنی را میخوانید، برای کشف حقیقتی میخوانید، اما این حقیقت در پسِ ارجاع یک لفظ به لفظ دیگر روشن میشود، نه در پسِ کشف یک معنا؛ مثلاً اگر میخواهید بدانید که یک لغت چه حقیقتی را منتقل میکند، برای توضیح این لفظ در کتب لغت، با لفظ دیگری مواجه میشوید و این پیدرپی آمدن الفاظ، نظام بسته لفظی را ایجاد میکند که چیزی به نام معنا، ورای لفظ نیست و مخاطب نیز وقتی سراغ متن میآید، این متن، الفاظی است که برآمده از مناسبات اجتماعی است و متن هر فردی، نشان دهنده اقتضائات اجتماعی دوران زیست مؤلف است و بهرهای از فرهنگ دوران او دارد که این الفاظ به این قبیل نکات اشاره دارند. مخاطب نیز در قبال خوانش از طریق الفاظ به همین حقایق پی میبرد که از این مسئله به ذهنیگراییِ معنا تعبیر میکنند.
رحمانی در ادامه افزود: با توجه به این دو نظر، سه دیدگاه در چگونگی دستیابی به معنای متن مطرح است؛ دیدگاه اول محوریتِ مراد مؤلف است. به این معنا که وقتی متنی را میخوانیم، به دنبال کشف مقصود مؤلف هستیم. دنیایی از معنا در ذهن مؤلف بوده و میخواسته آنها را در الفاظ، منعکس کند و الفاظ مناسبی را اختیار کرده و متنی را پدید آورده است. مثلا من با این متن مواجه هستم و از طریق الفاظ میخواهم به مقصود مؤلف پی ببرم و قرآن هم که میخوانیم میخواهیم مراد شارع را بفهمیم.
وی تصریح کرد: در این نگاه، متن ابزاری برای انتقال الفاظ و معانی آنها به مخاطب است. در نگاه سنتی متن، متن فقط ابزار واسطه معانی از طریق الفاظ است. زبان نیز به معنای الفاظی است که در نوشته میبینیم و یا در گفتار ظهور پیدا میکند و از مجموعه اینها، تعبیر به زبان میکنیم. متن نیز حامل این زبان است و متن را که میخوانیم، در پی کشف معنایی هستیم که در پسِ الفاظ وجود دارد، البته نه الفاظ موضوعله لغوی، بلکه معنایی که مؤلف قصد کرده است.
این پژوهشگر حوزه دین در ادامه افزود: دیدگاه دوم بر محوریت خواننده و مفسر استوار است و معتقد است وقتی متنی را میخوانید، چون ورای متن معنایی نیست، با الفاظی مواجه هستید که این الفاظ از مناسبات فرهنگی جوشیده است. شما نیز فرزند زمانه و فرهنگ خود هستید؛ بنابراین با آنچه از این مجموعه در اختیار دارید، به خوانش متن میپردازید و معنایی که خواننده به دست میآورد معنای متن است؛ لذا لازم هم نیست که به مؤلف منتقل شوید. اگر کسی به دنبال درک مقصود مؤلف باشد، متن را مضیق کرده در حالی که متن قابلیت ارائه معانی متعددی دارد و خواننده در دریافت معانی متعدد آزاد است. از این دیدگاه نیز دو پیشفرض باید ملحوظ باشد؛ دیدگاه اول در مورد زبان است که میگویند اصول و قواعد اجتماعی و فرهنگی که برای تعامل بین افراد جامعه پدید آمده است و نشانههایی است که از حقایق فرهنگی و اجتماعی حکایتی دارد و فراتر از اینها نیز چیزی نیست.
رحمانی گفت: مثلاً من که در دوره زمانی خاصی هستم، با اقتضائات جامعه آشنا هستم و الفاظی که از درون جامعه جوشیده است را میخوانم، معنایی را درک میکنم. اگر هم از یک جامعه به جامعه دیگر منتقل شویم، معنای دقیقی از آن متن نداریم. پس هر متنی که بر محوریت مفسر و خواننده تفسیر میشود، از بُعد زمانی متوقف بر اقتضائات عصری، اجتماعی و فرهنگی همان زمان است. الفاظ نیز یکی پس از دیگری حقایق را مشخص میکنند و معنایی در کار نیست. متن نیز در دوران مدرن ابزاری برای انتقال همین نشانههای فرهنگی و اجتماعی است و نه معنا. ثمره این نگاه این است که هر خوانندهای میتواند به متنی رجوع کند و معنایی به دست آورد و هر معنایی که بدست آید، آن معنا میتواند معنای آن متن و قابل نسبت به آن متن باشد و مؤلف نیز باید از عرصه متن حذف شود، لذا بینهایت معنا برای یک تن قابل تصور است.
وی افزود: این دیدگاه در مغربزمین مطرح است، اما در جامعه ما ارزش و صحت کمتری دارد. در یکی دو دهه قبل مطرح شد و کتاب هرمنوتیک مجتهد شبستری برای تبیین این دیدگاه در جامعه ما تولید شد و متأسفانه در افراد مختلف نیز تأثیر گذاشت. وقتی به سراغ متون دینی میروند، در واقع دنبال مراد شارع نیستند و آنچه خود آنان از کتاب و سنت میفهمند را به عنوان محتوای کتاب ارائه میکنند.
رحمانی بیان کرد: دیدگاه سوم میگوید که معنای موجود در متن و حقیقت موجود در متن، به واسطه تعامل بین متن و خواننده برقرار میشود و متن نشانههایی را در اختیار خواننده قرار میدهد و این نشانهها در همان فرهنگ و جامعه وجود دارند و خواننده نیز بر حسب توانایی که دارد با این متن، همافق میشود و ارتباطی برقرار میکند و حقیقت برای او روشن خواهد شد. تعاملی که در اینجا شکل میگیرد نیز تعامل خواننده و متن است و معنایی ورای الفاظ نیست و حقیقتی که کشف میشود، به واسطه ارتباط لفظ و معناست. البته قائلان به این معنا اندک هستند، اما قائلان دیدگاه دوم زیاد هستند که میگویند متن به واسطه خواننده ظهور و بروز پیدا میکند. این دیدگاه، مهمترین دیدگاه رقیب بر محوریت مراد مؤلف جهت کشف معنا است.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با طرح این سؤال که آیا معنای حاصل از متن، تحت تاثیر قصد مؤلف و متکلم است یا خیر؟ و یا اینکه میتوانیم به روابط وضعی و لغوی اکتفا کنیم؟ بیان کرد: آنچه مسلم است اینکه روابط اعتباری و وضعی بین لفظ و معنا امکانی را برای متکلم فراهم کرده تا اگر میخواهد معنایی را منتقل کند، الفاظی را استخدام کند. اما چه لفظی و چه معنایی؟ اینها همه دائرمدار قصدی است که او دارد. اصولیان ما برای تبیین این بحث به دو جنبه از متن توجه کردهاند؛ یکی جنبه مستعمل است که به واسطه متکلم به اقسام ارادهها توجه کردهاند. مانند اراده استعمالی که میگویند لفظی برای معنایی وضع شده و مستعمل، لفظ را در همان معنا به کار میگیرد و گاهی اوقات در مرحله بالاتر در آنچه این لفظ را به کار گرفته است، میخواهد به مخاطب بفهماند و آنچه میخواهد بفهماند به صورت جدی اراده کرده است.
رحمانی افزود: لذا مستعمل و مؤلف، معانی در ذهن دارد و الفاظ را برای انتقال آن معنا استخدام میکند و ارادههایی تحقق پیدا میکند. مخاطب، اول با الفاظ برخورد میکند و این الفاظ، او را به سمت معانی رهنمون میشوند؛ لذا مخاطب در پی کشف معنا است و الفاظ دال و آن معنا مدول هستند؛ بنابراین مخاطب به دنبال دلالت است. اصولیون در این حوزه، اقسامی از دلالت مانند دلالت تصوری و تصدیقی اولی را متعرض شدهاند که تعابیر مختلف است و در اقسام دلالت، مخاطب با اینها مواجه میشود. مؤلف با توجه به ارادهای که دارد، لفظی را در معنایی مورد توجه قرار میدهد و تمامی آنچه که میتواند به او کمک کند تا مقصودش به مخاطب منتقل شود نیز در کلامش خواهد داشت. در نتیجه اگر خواستیم متنی را بفهمیم، نباید به دلالت وضعی و لغوی اکتفا کنیم، بلکه باید حتماً در پی این باشیم که مقصود چه چیزی بوده است، چون مؤلف نیز اکتفا به ضوابط اولیه نکرده است.
وی بیان کرد: این مختصری است از مفاد وابستگی یک متن به مقصود مؤلف، اما آیا واقعاً مؤلف از فهم یک متن حذف میشود تا متن را بفهمیم؟ مناسبات و قواعد عقلایی حاکم بر تفهیم و تفاهم نشان میدهد که چنین چیزی نیست. بین گونههای مختلف خواندن یک متن با چگونه خواندن یک متن تفاوت وجود دارد. بحث اساسی ما در حوزه قصدگرایی و اختلاف با نگرشهای رقیب این است که آنها میگویند متن را هر طور میخواهید بخوانید، البته با این مشکلی نداریم، اما نکته این است که اگر بخواهیم متن را بفهمیم، باید بر پایه چه چیزی آن را بفهمیم؟ اگر قصد مؤلف را حذف کنیم آیا متن قابل فهم است؟
رحمانی در ادامه افزود: معنا نیز سه مرتبه دارد؛ یکی معنای ممکن است، یعنی تمام ظرفیت معنایی یک متن مراد است. دوم معنای محتمل است؛ یعنی معنایی که بر اساس ضوابط عقلایی برای این متن احتمال میدهند و معنای متعین را داریم که یعنی از هر یک از احتمالات که تابع قصد هستند. این چگونگی خواندن را برای ما روشن میکند، لذا در خوانش متن باید به دنبال معتبر یا نامعتبر بودن خوانش باشیم نه دنبال صرف خواندن.
انتهای پیام/
منبع: ایکنا