به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، یک تیرماه به مناسبت تأسیس سازمان تبلیغات اسلامی، روز تبلیغ و اطلاع رسانی دینی نامگذاری شده است. به همین مناسبت در گفتوگو با سید حسین شرفالدین، استادیار موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به بررسی «رسانه دینی، چیستی و چرایی» پرداختیم که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
فقه رسانه به عنوان یک نظام هنجاری یکی از مولفههای ساختی اجتناب ناپذیر یک رسانه دینی(اسلامی) شمرده میشود. بدیهی است که رسانه دینی در ضرورت برخورداری از یک مجموعه قوانین، مقررات، آیین نامهها، دستورالعملهای مدون و نانوشته برای هدایت رفتارهای درون سازمانی و برون سازمانی خود وضعیتی کاملاً مشابه با سایر رسانهها دارد. متابعت عملی یک رسانه و عوامل و کارگزاران آن در فعالیتهای حرفهای خود از یک نظام هنجاری لازمه هر نوع فعالیت رسانهای در سپهرعام است.
تفاوت بیشتر در مفروضات بنیادین، نوع قوانین و دستورالعملها، منبع و مرجع اخذ آنها، منطق استنباط، اهداف، سیاستها و اموری از این دست است. بی شک تنها منبع و مأخذ بایسته و مشروع برای اخذ و استنباط این نظام هدایتگر برای یک رسانه دینی و اسلامی، شریعت و فقه و در ضمن آن اخلاق اسلامیاست. در وضعیت موجود اگر چه رسانه ملی به استناد فتاوای امام(ره)، مقام معظم رهبری و مشهورات فقهی شیعه سیاستهای کلان و خطوط قرمز خود را تعریف کرده، اما اهل نظر واقفند که در تراث فقهی موجود باب یا کتابی تحت عنوان فقه رسانه یا فقه ارتباطات جمعی و اجتماعی ناظر به نیازها و ضرورتهای هنجاری رسانهها برای فعالیت در یک بافت دینی وجود ندارد؛ اگر چه زمینههای آن کم و بیش فراهم آمده و اقدامات پراکندهای نیز در حال وقوع است.
رسانه ملی نیز حسب ضرورتهای طرح شده در سالهای بعد از انقلاب، تلاش وافری در تهیه و تدوین مجموعهای از قواعد و رهنمودها تحت عنوان آیینهای برنامهسازی صورت داده که تقریباً جهتگیری عام و بایستهها و نابایستههای فقه و اخلاق اسلامی و انتظارات عرف متشرعان از یک رسانه دینی در آن ملحوظ شده است. خردهگیریها و انتقادات غالباً نه به این قواعد که بیشتر به نحوه رعایت آنها در مقام عمل و الزام ارباب رسانه به تبعیت از آنها ناظر است.
گفتنی است که در رسانههای جمعی موجود، علاوهبر آیین نامه و دستورالعملهای عام مصوب توسط نهادهای ملی یا بینالمللی، غالباً از یک نظام هنجاری دیگر به نام «اخلاق کاربردی» در فعالیتهای حرفهای خود تبعیت کرده یا ملزم به تبعیتاند. یک رسانه دینی نیز به اقتضای فعالیتهای سازمانی و موقعیتهای سیال خود علاوه بر خطوط کلی ترسیم شده توسط فقه و قوانین برآمده از آن به این نظام اخلاقی به عنوان مکمل نیز نیازمند خواهد بود که باید توسط کارشناسان رسانه و فلسفهدانان اخلاق همسو با معیارهای فقهی تعیین و تصویب شود.
در بیان چیستی، چرایی، مبانی و اهداف رسانه دینی و الگوی تحقق آن به لحاظ ساختاری و کارکردی، دیدگاهها و رویکردهای مختلفی وجود دارد. این بحث از ابتدای ظهور و ورود رسانههای جمعی مدرن و ضرورت بهرهگیری از آنها در فرآیند تبلیغ تعالیم و آموزههای دینی مورد توجه برخی از اندیشمندان مسیحی و مسلمان قرار گرفت و البته برغم چند دهه سابقه تاریخی، مواضع راهبری و هدایتگری در آن اتخاذ نشده است.
ظهور عینی برخی نمونهها همچون رادیو معارف یا شبکه قرآن در ایران و مشابه آن در سایر کشورهای اسلامی و مسیحی رفته رفته زمینه طرح دیدگاههای منقحتری را فراهم ساخته است. برخی دیدگاهها با رویکردی کارکردگرایانه تمایز رسانه دینی از رسانههای مشابه را در ایفای نقشها و بسترسازی جهت تحقق برخی آثار و نتایج در ذهن و رفتار مخاطبان و فضای عمومی جامعه آنان قلمداد کردهاند.
رسانه دینی و اسلامی رسانهای است که به ترویج، تقویت و تعمیق اطلاعات و معلومات دینی(معارف و اندیشههای کلامی، فلسفی، عرفانی، تفسیری، فقهی، اخلاقی، تاریخی) اهتمام کند؛ بینشها، ارزشها، گرایشها، نگرشها، هنجارها، نمادها و رفتارهای دینی را تقویت کند؛ زمینه شکوفایی استعدادها و ظرفیتهای فطری در جهت کمال نفسانی و تعالی روحی را فراهم آورد؛ روح عبودیت و بندگی، اخوت ایمانی و مسئولیت اجتماعی را در آحاد مومنان تقویت کند و ایشان را به تفکر و تعمق، التزام عملی به رعایت احکام فقهی و اخلاقی، تزکیه روحی، تهذیب نفسانی و تعامل انسانی با همنوعان ترغیب و تشویق نماید؛ آنان را به سبکهای مرجح زیستی مورد نظر اسلام در ساحتهای مختلف زندگی تشویق کند؛ شخصیتهای الگویی مورد تایید نظام ارزشی اسلام را تبلیغ و معرفی کند؛ ایشان را به ضرورتهای زمان و اقتضائات دوران توجه دهد، و...؛ متقابلاً در بخش سلبی نیز آنها را از همه نابایستههای فقهی، اخلاقی و عرفی همچون هواپرستی، لهو و لعب، مصرفگرایی، دنیاخواهی، مادیگرایی، پوچ انگاری، بی بندوباری و... برحذر دارد.
برخی دیدگاهها بیشتر به جنبههای ساختاری رسانه دینی عطف توجه کردهاند. رسانه دینی رسانهای است که در عمل به رعایت ارزشها و هنجارهای فقهی و اخلاقی دین یا مورد تایید دین در مقام تولید و ارائه پیام و نیز در عرصه مدیریت، سیاستگذاری و برنامهریزیهای خرد و کلان سازمانی اهتمام داشته باشد؛ کادر سازمانی و نیروی انسانی مورد نیاز خود را حتی المقدور از میان کارشناسان مومن، متعهد و ارزشی گزینش کند؛ از سوداگری و منفعت طلبی مادی در فعالیتهای حرفهای خود پرهیز نماید؛ به رعایت حقوق و تامین مصالح مخاطب ملتزم و متعهد باشد و از ضعفهای او سوء استفاده نکند؛ از شیوهها و تکنیکهای فریبکارانه و اغواء گرانه برای اقناع مخاطب استفاده نکند، برای تامین نیازهای مالی خود به جای وابستگی به تبلیغات تجاری از منابع دیگری همچون بیتالمال ارتزاق کند، به عنوان یک نهاد فرهنگی رسالت مدار با سایر نهادهای اجتماعی تعامل مطلوب داشته باشد، در برخورد با رسانههای رقیب و بیگانه، برپایه قواعد پذیرفته شده و انتظارات ارزشی اتخاذ موضع کند و... .
روشن است که ویژگیهای ساختاری و کارکردی فوق، به لحاظ منطقی مانعهالجمع نیستند و انتظار این است که یک رسانه دینی در شکل آرمانی به همه آنها موصوف و متصف باشد. از اینرو یک رسانه دینی همواره در برخورداری حداکثری یا حداقلی از این ویژگیها در نوسان خواهد بود. علاوه اینکه دین الهی بدلیل ویژگی فطری و تایید حسن و قبح عقلی، همه مفاهیم والای انسانی، ارزشهای اخلاقی، فرآوردههای عقلانی، و بخش قابل توجهی از قواعد و سنن عقلایی و دستاوردهای تجربی بشر را به نوعی پوشش داده و عملاً اعمال هر نوع مرزبندی ارزشی میان این سنخ عناصر و تفکیک آنها به دینی و غیر دینی، مشکل است.
با الهام از فرمایش حضرت امام(ره) در بیان جایگاه کارکردی و رسالت فرهنگی رسانه مطلوب و مرجح نظام اسلامی، انتظار این است که رسانه تراز انقلاب اسلامی در قامت یک دانشگاه عمومی با انتظارات ویژه ایفای نقش کند. در اسناد بالادستی نظام نیز برای تحقق این منظور یعنی هدایت رسانه ملی و سایر رسانههای فعال کشور در مسیر همسویی هر چه بیشتر با انتظارات معهود و مالوف و تبدیل شدن تدریجی آنها به رسانههای تراز انقلاب، تمهیداتی پیش بینی شده است.
در اهمیت این موضوع همین بس که قانون اساسی جمهوري اسلامي يکي از دوازه فصل خود را به اين نهاد فرهنگي اجتماعی مهم اختصاص داده است. قانون اساسي در فصل دوازدهم و اصل يک صد و هفتاد و پنجم در راستاي تعيين قاعده کلي فعاليتهای رسانه ملي مي نويسد «در صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، آزادي بيان و نشر افکار با رعايت موازين اسلامي و مصالح کشور بايد تامين گردد.» در مقدمه اين قانون نيز چنين آمده است «وسايل ارتباط جمعي(راديوـ تلويزيون) بايستي در جهت روند تکاملي انقلاب اسلامي در خدمت اشاعه فرهنگ اسلامي قرار گيرد و در اين زمينه از برخورد سالم انديشههاي متفاوت بهره جويد و از اشاعه و ترويج خصلتهاي تخريبي و ضد اسلامي جدا پرهيز کند.»
در بند يک و دو، اصل سوم و در اصل بيست و چهارم نیز به بایستههای دیگری توجه داده است. همچنین در نظامهای هنجاري خاصي که براي هدايت و راهبري رسانه ملي در ايفاي وظايف و ماموريتهاي سازماني محول، تدوين و تصويب شده بر لزوم تناسب فعاليتها و عملکردهای حرفه ای این رسانه با تعالیم و رهنمودهاي ديني، توصيههاي حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری، شئون نظام اسلامي، کرامت مخاطبان، مصالح جمعي و انتظارات عمومي صراحتاً و تلويحاً تاکید شده است. بدیهی است که استمرار این رویه، رسانه ملی و سایر رسانههای جمعی فعال در کشور را به الگوی مطلوب رسانه دینی نزدیک میسازد.
تردیدی نیست که در جامعه اسلامي رسالت اصلي و محوري همه رسانههای جمعی بویژه رسانه ملی به عنوان یکی از کارگزاران رسمی عرصه فرهنگ، نشر و تبليغ فرهنگ ديني، پاسداري و صيانت از ارزشها و آرمانهای اسلامي، رشد و تعالي اخلاقی و معنوی انسانها، ایجاد زمینه برای بسط و نفوذ فرهنگ دینی به همه عرصههای زیستی و ساحتهای حیات فردی و جمعی، تلاش هدفمند در جهت ترمیم و کاهش آسيبها، انحرافات و ضعفهای اعتقادی، اخلاقی و کنشی و در یک کلام بسترسازی مناسب برای استقرار تدریجی حیات طیب این جهانی به عنوان مقدمه ای تمهیدی جهت نیل حداکثری به کمال و سعادت غایی است.
از اینرو بسترسازی جهت نیل به تمدن نوین اسلامی و دستیابی به جامعهی دارای مطلوبیت حداکثری برای عینیتیابی اهداف و آرمانهای مادی و معنوی مورد نظر اسلام نیز رسالت و ماموریت خطیری است که بدون مشارکت و همراهی رسانههای جمعی و اجتماعی دغدغه مند، در جهانی که به دلیل نقش کانونی رسانهها در تحول آفرینی فرهنگی و اجتماعی، عصر رسانهها و ارتباطات لقب گرفته عملاً غیر ممکن است.
رسانهها عموما و رسانه ملی خصوصاً ميتوانند از طريق مشارکت در اقداماتی از نوع ذيل، جامعه اسلامی را در نيل به این آرمان بلند مساعدت کنند؛
ارتقاي سطح آگاهي عموم از جايگاه و اهمیت فرهنگ دينی، متبلور ساختن عقاید و اخلاقیات دینی در قالب برنامههای مختلف، تزریق معاني و فرآوردههای نمادين برگرفته از منابع دينی به قلمروهاي مختلف زندگی و فرهنگ عمومی، برجسته سازي آموزهها و ارزشهاي ديني و معنويت ناشي از دين به عنوان مبنايي براي سامان دادن به برنامهها و سیاستهای عام حیات جمعی، آماده سازی و تربیت افراد متناسب با اقتضائات و انتظارات جامعه دینی، توسعه و تعميق فرايند جامعه پذيري ديني افراد از طريق دروني ساختن باورها، ارزشها، هنجارها، نگرشها، احساسات و نمادهای ديني متناسب با ضرورتهای زندگي فردي و اجتماعي، تقویت انگیزه افراد به مشارکت فعالانه و منتقدانه در انجام مناسک دینی، معرفي الگوها و سبکهاي زندگي اقتباس شده از دين يا داراي مويدات و مرجحات ديني، بازتوليد و تقويت هويت دینی و افزایش میزان اشتیاق به ارجاع بدان در فراسوی سایر هویتها، افزايش درجه حساسيت مومنان نسبت به موضوعات مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، ایجاد و تقویت انگیزه برای مشارکت همه جانبه آحاد جامعه در پیشبرد اهداف و برنامههای جامعه و نظام اسلامی، امکان دهي به رشد و تقويت روابط درون متني ميان نهادهاي ديني با يکديگر و اين نهادها با ساير نهادهاي اجتماعي.
ايجاد پيوند شناختی، عاطفی و عملی ميان معنويت ديني با ماديت اجتناب ناپذیر درآميخته با زندگي روزمره؛ ايجاد حساسيت نسبت به مقولات و مولفههاي فرهنگ سکولار و ترغيب مومنان به مقابله هوشمندانه با آنها، کمک به انتقال ذهنی و احساسی افراد و استعلاء یابی از جهان روزمره غفلت زا به جهان معنوي و متعالی، اعتبار دهي و ترويج اخلاق ديني در جامعه و تقویت انگیزه افراد برای التزام نظری و عملی بدآنها، زمينه سازي جهت ايجاد انعطاف معقول درباورها، الگوها و سبکهای مرجح زیستی مومنان متناسب با اقتضائات زمان، به چالش کشاندن تنگ نظريها و جزم و جمودهای متحجرانه برخي باورهاي سنتي و الگوها و شيوههاي زيستي منسوب به دين، ارتقای روحيات براي تحمل هزينههاي معمول اقدامات فرهنگی و جامعه سازی با هدف نیل به نتايج و آرمانهای متعالی، هدايت مردم در دادن واکنشهای مناسب و مقتضی به وضعیتهای مختلف محيط، توجه دادن به سيره بزرگان دين در تعامل با ارزشهای و معیارهای دینی و در کنار آمدن با اوضاع و شرایط معمول و غیر معمول زمانه، الگوسازی و معرفی مناسب تیپهای شاخص و مرجع متناسب با نیازهای الگویی اقشارمختلف، برخورد هوشمندانه با عوامل مؤثر در نشرو ترویج روحیه اباحيگري و اعمال تسامحات توجيه ناپذير در عرصههای اعتقادی، ارزشی و عملی، اقدام در جهت نهادي ساختن عرفها و عادت وارههای موجه و کارآمد، اعمال نسبت سنجیهای مستمر میان انتظارات الگویی جامعه ایده آل با وضعیتهای موجود آن.
به شهادت تجربههای عینی، رسانههای جمعی اعم از کلاسیک و مدرن، بویژه در تلقی ابزاری از آنها قابلیت در خور توجهی برای انتقال پیامهای دین اعم از کلامی، فلسفی، عرفانی، فقهی، اخلاقی، تاریخی، اجتماعی، هنری، ادبی و مناسک و شعائر را دارند. البته روشن است که رسانههای مختلف موجود(گفتاری، نوشتاری، صوتی، تصویری، تلفیقی و چند رسانهای) در این خصوص یعنی توان بالقوه برای انتقال پیامها و آموزههای متنوع دین ظرفیتهای مختلفی دارند که در شرایط ایدهآل، بهتر است از همه این ظرفیتها به صورت مکمل بهرهگیری نمود.
در پاسخ به سوال شما، باید عرض کنم: اگر منظور میزان بهره گیری کمی و کیفی طلاب و روحانیون، مراکز و سازمانهای تبلیغی حوزوی از رسانههای جمعی موجود در راستای ایفای رسالت تبلیغی و ترویجی خویش است باید گفت که به شهادت تجربههای زیسته تاریخی، مبلغان دینی و نهادهای تبلیغی وابسته همواره موفق به بهرهگیری عملی درخور توجه از امکانات و ظرفیتهای رسانهای معاصر و در دسترس در راستای این مهم بودهاند. برای نمونه رسانه منبر به عنوان قدیمیترین رسانه تبلیغ گفتاری مستقیم و بی واسطه از بدو ظهور اسلام تاکنون همچنان به عنوان تریبون رسمی مورد استفاده مبلغان و مروجان دینی بوده است.
رسانههای مکتوب و نوشتاری نظیر مطبوعات(کتب و نشریات) نیز تقریبا متعاقب دستیابی به صنعت چاپ و ملزومات آن بدون هیچ گونه تردیدی برای ثبت و ضبط و تکثیر وانتشار مفاهیم دینی مورد توجه گسترده دین مداران و مبلغان دین قرارگرفت و این روند در فرآیند زمان، بسط کمی و کیفی یافت. رسانههای گفتاری همچون رادیو نیز متعاقب دستیابی و به میزانی که حاکمیت سیاسی و متولیان سازمان رسانهای کشور، امکان حضور و بهرهگیری بی واسطه روحانیت از ایستگاههای رادیویی موجود را میسر ساختند، تقریباً بدون دغدغه به فهرست رسانههای تبلیغی افزوده شد.
برخی از کارکردهای این رسانه که به حضور مستقیم مبلغان روحانی در سازمان مربوطه قائم نبود، همچون پخش قرآن، اذان، طرح آموزههای اخلاقی، نقل حکایات تاریخی اسلام و... به سرعت به جدول برنامههای عادی این رسانه افزوده شد. تردید برخی علما در بهرهگیری از این رسانه نه به نفس آن که به وابستگیاش به دستگاه طاغوت مربوط میشده است.
رسانههای تصویری(همچون تلویزیون و سینما) نیز هر چند قابلیت آنها برای ابلاغ پیام دین، در ابتدای ظهور مورد مناقشه برخی عالمان دین قرار گرفت و قدری تردید در بهرهگیری از آنها در فعالیتهای تبلیغی بروز کرد، اما این مناقشات و مجادلات نظری و فاصله گزینیهای عملی نیز با وقوع انقلاب اسلامی و دستیابی روحانیت به این رسانهها کاملاً رنگ باخت و ضرورت استفاده از همه این ظرفیتهای رسانهای حتی رسانههای مدرن نظیر اینترنت و ماهواره نیز در دستور کار مبلغان قرار گرفت. در هر حال به یمن انقلاب اسلامی بسیاری از موانع نظری و عملی در مسیر بهرهگیری از رسانهها در راستای تبلیغ دین از میان رفت و مبلغان دین و حوزههای علمیه به بهره گیری هر چه بیشتر و بهتر از این ظرفیتها ترغیب و تشویق شدند.
هم اکنون در کشور چندین شبکه رادیویی اعم از رادیوهای تخصصی(مثل رادیو معارف) و عمومی؛ چندین شبکه تلویزیونی(اعم از تخصصی همچون شبکه قرآن و شبکه چهار و عمومی) وجود دارد که در ضمن برنامههای عادی خود فعالانه و بی وقفه در کار تبلیغ و انتشار مستقیم و غیر مستقیم پیامهای دینی و معنوی درگیرند. چندین شبکه ماهواره ای در عرصه تبلیغات برون مرزی فعالاند؛ سالانه دهها فیلم و سریال مذهبی یا متضمن پیامهای دینی درکشور تولید و در رسانههای تصویری(تلویزیون، سینما وشبکه خانگی) عرضه میشود؛ هزاران وب سایت، وبلاگ و کانال فعال در فضای سایبر به این مهم اختصاص یافتهاند؛ چندین شبکه اجتماعی با تیراژ گسترده و مخاطبان انبوه در این عرصه به صورت عمومی و تخصصی فعالند؛ سالانه هزاران عنوان کتاب و نشریه تخصصی و غیر تخصصی دارای کارکرد تبلیغی تولید و به بازار عرضه میشود و نیز انبوهی از نرم افزارهای متضمن معارف و پیامهای دینی تولید و عرضه میشود. خوشبختانه بخش قابل توجهی از نیروی انسانی فعال در این عرصه چه به لحاظ فکری و چه خدماتی را طلاب و فضلای حوزه و دانش آموختگان حوزوی تشکیل میدهند.
اگر منظور سوال، حضور کمی و کیفی روحانیت در برنامههای مختلف رسانه ملی و میزان مشارکت آنها در فرایند تولید و عرضه برنامههای مختلف دینی در شبکههای متعدد رادیو و تلویزیونی است، باید عرض کنم که طبق شواهد عینی، حضور روحانیت در سالهای اخیر عمدتاً به برنامههای مناسباتی و به صورت مستقیم و روی صحنه(نه حضوراندیشه ای، بازیگرانه، خلاق، دراماتیک، گفتمانی و…) محدود بوده است. رسانه در پخش و انعکاس برنامههای خالص مذهبی همچون پخش قرآن، دعا، اذان، تعزیه، مدّاحی، آموزش معارف؛ وابستگی چندانی به حضور مستقیم روحانیت ندارد، چه غالب این برنامهها به صورت ضبط شده در دسترس رسانه قرار دارد. در بخشهایی مثل ساخت فیلمها و سریالهای مذهبی یا دارای سوژه های مرتبط، روحانیت غالباً به عنوان مشاور و کارشناس(نه عناصر فعال و درگیر در خط تولید) دخالت کم رنگ و نامرئی دارد. افرادی نیز که به اقتضای برنامه ایفای نقش روحانی با مختصات ویژه را عهده دار میشوند، نیز غالباً هنرمندانی هستند که میزان موفّقیت آنها در جذب مخاطب و انتقال پیام، به ویژگیهای شخصیتی و قدرت نقش آفرینی حرفه ای آنها بستگی دارد.
روحانیت اگرچه همواره در خصوص نحوه عملکرد رسانه ملی بویژه سیما در پخش فیلمهای خارجی، برخی فیلمها و سریالهای داخلی، پخش موسیقی، اجرای برنامههای طنز و کمدی، پخش برخی مسابقات به ظاهر علمی و حافظه محور، نمایش بدنهای نیمه عریان بازیگران در برخی مسابقات ورزشی، موضع انتقادی داشته اما عملاً برای اصلاح این وضعیت، طرح جایگزینی عرضه نکرده است.
در هر حال تا آنجا که قرائن و شواهد عینی نشان میدهد، روحانیت در بخش مقدّمات منتِج به تولید برنامهها، تهیه محتوا، مدیریت پیام، ایدهپردازی، سناریونویسی، مشاورههای تخصّصی، نظارت کارشناسانه، نقد و ارزیابی و به طورکلی در عرصهای که اصطلاحاً «دین رسانها» نام گرفته، حضور حرفهای و تعیینکنندهای در ساختار موجود رسانه ملی ندارد.
انتهای پیام/