به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه، متن زیر یادداشتی از حجتالاسلام سیّد حسین حسینی، استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که در ادامه می خوانید؛
...معمولاً ادوار تاریخی را به تناسب وقوع رخدادهایی حیاتی و یا بروز جریاناتی خاص، تقسیمبندی و نامگذاری میکنند مانند: عصر علم و صنعت، عصر اومانیسم، عصر بربریت، عصر جاهلیّت، عصر طلایی، عصر تکنولوژی، عصر آهن و غیره، اما شاید عصر کنونی را با همه نامهایی که از آن خود کرده، بتوان با عنوان «عصر نوآوری و خلاقیّت» نیز یاد کرد.
اگر چه در ظاهر به نظر میرسد «نوآوری و خلاقیّت» جنبه ابزاری داشته و برای رسیدن به هدف و مقصد دیگری است مانند این که میگوییم در ساخت و ابداع و خلق یک شئ یا اثر علمی و هنری باید دارای روحیه خلّاق و نوآور بود تا محصول فکری یا فیزیکی مورد نظر متفاوت از دیگر محصولات مشابه باشد؛ امّا در دنیای امروز، نوآوری و خلاقیّت (فینفسه)، یک هدف و آرمان بوده و تبدیل به یک موضوع مستقل شده است و نباید تنها از زاویه نگاه ابزاری و وسیلهای برای رسیدن به هدف ثانوی، به آن نگریست.
رویکرد به نوآوری و خلاقیّت به عنوان یک نگاه «فرعی و ابزاری»، تبدیل به رویکردی «اصل محور» شده و خود، موضوعیّت پیدا کرده است.
این نوع نگاه در سطح کلانِ دنیای متمدّن کنونی سبب شده میدان خلاقیت و نوآوری در عرصههای گونهگون و زمینههای مختلف علوم و فنون، بسیار وسیع، پر رونق و پرشتاب باشد؛ و تا بدانجا پیش رفته که جوامع متمدن و صنعتی با مدیریت حرکت نوآوری و خلاقیّت، بر روند رشد و پیشرفت کاروان علم و فنآوری امروز راهبری کنند.
مدیریت علمی در جهان امروز برای دستیابی به اهداف خود و به ضرورت ساماندهی نظام اجتماعی، چارهای ندارد جز آن که برای هر نوآوری و خلاقیّتی، جایگاه و محل خاصی در طرح و برنامه تعریف شده در نظر گیرد؛ و بدین سان حرکت و جهش خلاقیّتها در شکل و چارچوب تعریف شدهای نظاممند خواهد شد؛ و در غیر این صورت نمیتوان از این همه جهش فکری متنوع و گونهگون، در مسیر و جهت هماهنگی بهره برد؛ امری که لازمه مدیریت علمی، ضرورت برنامهریزی، و مهندسی نظام فکری دنیای علم و فنآوری امروز است و شاید به همین دلیل، پارهای نوآوریها در بعض علوم و صنایع، کاملاً معنادار و مؤثر است و بعضی نوآوریها اصولاً خریدار ندارد.
...نقش نوآوری و خلاقیّت در عرصههای مختلف تمدن کنونی غیر قابل تردید است:
اوّلاً در ایجاد طراوت و شادابی جوامع؛ چه در حرکتهای علمی یا حرکتهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی؛ چرا که جامعه شاداب، جامعهای رو به رشد است و نه ساکن و راکد؛ و نشان عدم رکود و نبود سکون، خلّاق بودن جامعه است. بیتردید خلاقیّت، ثبات و ایستایی را به تحرّک مبدّل میکند.
ثانیّاً عامل پیشرفت علوم و فنون در یک جامعه میشود چرا که علم و متعاقباً فنّ و تکنولوژی در هر عصری باید بتواند نیازهای روز و نو به نو آن جامعه را برآورده سازد و بدون عنصر خلاقیّت علمی، علم و تکنولوژی نیز به دارویی ثابت تبدل شده که توان همراهی با مطالبات جدید آن جامعه را نخواهد داشت.
ثالثاً جوامع متمدن بر موج نوآوری و خلاقیّت سوار میشوند و با طرح و برنامه، مدیریت علمی جامعه را به دست گرفته و درنهایت، سیاست علمی خود را به جریان میاندازند.
آیا این عناصر، دلالت بر ضرورت تولید علم به عنوان یکی از عرصههای نوآوری و خلاقیّت ندارد؟ و آیا این برنَهاد ما را به ضرورت نهضت تولید علم در عصر کنونی رهنمون نمیسازد؟
البته یکی از مهمّترین عرصههای نوآوری و خلاقیّت، همانا تولید و ابداع علوم و دانشهای بشری است. تردیدی نیست که تولید علم بدون نوآوری به معنای تکرار علم و بازطرح همان دستاوردهای پیشین است و در این صورت با حذف عنصر خلاقیّت و نوآوری، چیزی به نام روند رشد علوم نخواهیم داشت.
علم و دانش بشری برای پاسخگویی به مطالبات جامعه محتاج بازتولید خود و گذر از دستاوردهای پیشین و استقبال از الگوهای پسینی است. علاوه بر این که هویّت اجتماعی علم، عالِم و معلوم به ما این امکان را نخواهد داد که از این مثلث سه گانه، عنصر خلاقیّت و نوآوری را حذف کنیم چرا که «اندیشه»، «اندیشهورز» و نیز «موضوع اندیشه»، هر سه در بطن اجتماع متحرّک متولد شده و جامعه نیز متغیّر و رو به تحوّل است؛ پس به ناچار، علم و دانش نمیتواند ناظر به مؤلفه های نو به نو و جدید نباشد. این بازسازی و نوسازی سازوار علوم همانا بکار بستن عنصر خلاقیّت و نوآوری در بطن علم و دانش بشری است.
در این منظر؛ گروهی به مقاصد و اهداف اجتماعی این امر و عدّهای تنها به مفاهیم و بار نظری آن نظر انداختهاند؛ حال آن که در یک تحلیل جامع برای تصویر چیستی نهضت تولید علم باید به هر دو زاویه دید توجه داشت.
متأسفانه تصور رایج در سطح عموم، خواص و بعضاً تصمیمگیران و تصمیمسازان عرصه علم و فنآوری کشور ما از مفهوم نهضت تولید علم، همچنان تولید مقالات و کتب علمی و پژوهشی و بالابردن درصد کمی و کیفی آن است. اگر چه با تحقّق نهضت تولید علم، این امر و بسیاری لوازم دیگر از این دست محقّق خواهد شد امّا منحصر کردن نهضت تولید علم به این معنا، بسیار بسته و بسیط نگاه کردن به موضوع و کوچک شمردن آن است چرا که این امر و موارد مشابه آن، یکی از صدها لوازم و نتایج فرعی جریان تحقّق نهضت تولید علم خواهد بود.
نهضت تولید علم، برابر است با تحقّق یک رنسانس علمی نو؛ یک روند و جریان خلاقیّت و نوآوری علمی در مسیر نیازهای خاص جامعه؛ و اگر این جامعه، جامعه دینی و اسلامی است، پس نهضت تولید علم به معنای تحقّق یک رنسانس بزرگ علمی- اسلامی است.
سخن در باب نهضت تولید علم و معنا و مفهوم آن، بحثی دامنهدار است امّا به اجمال و در حدّ طرح مؤلفهها و نشانههای اصلی آن به این عناصر باید نظر انداخت؛ عناصری که در تبیین و تحلیل مقصود و مفهوم نهضت تولید علم بسیار مؤثراند مانند:
۱- ایجاد یک بستر علمی- فرهنگی.
۲- تدریجی و زمانمند بودن.
۳- نوگرایی و پویایی.
۴- توان تصمیمسازی ارادی و بشری.
۵- ناب، عمیق و بنیادی بودن.
۶- پاسخگویی به مناسبات خاص جامعه اسلامی.
۷- جنبشی ملّی و همگانی.
۸- حرکتی مستمر و دائمی.
۹- تولید علوم نوین نظری و کاربردی.
۱۰- دارای دستاوردهای جمعی و نظاممند.
۱۱- ارائه الگوی علمی و متدیک.
۱۲-پاسخ به مطالبات انقلاب اسلامی در جهت تمدنسازی نوین دینی.
...علم و مراکز علمی دارای شاخصه و مؤلفههای ویژهای است که از آن جمله عبارتند از:
۱. طرح پرسش نو و جدید و تلاش برای پاسخگویی علمی.
۲. دارا بودن فکر نظام مند و علمی در برابر افکار عامیانه و غیر علمی.
۳. تولید دستاوردهای جدید.
۴. حل مشکلات جامعة امروزی و توجه به ویژگی کاربردی بودن علم.
براساس ملاکهای یاد شده، در حوزه علم پروری و خصوصیات یک «اندیشمند»نیز میتوان به این عوامل اشاره کرد:
۱) اندیشمند، فردی است دارای انگیزههای قوی علمی و درونی برای فهم و کشف موضوعات تخصصی و پیگیری مصرانة مسائل و پرسشهای ذهنی خود و جامعه.
۲) اندیشمند، فردی است که با روشهای علمی، مسایل را بررسی کرده و بدنبال نتایج و دستاوردهای عمومی و عامیانة در جامعه نیست.
۳) اندیشمند، فردی است که هدف اصلی وی تولید علم جدید و نو خواهد بود و نه اکتفاء به آنچه از پیشینیان، در دسترس هست.
۴) اندیشمند، فردی است که صرف تولید علم نظری او را راضی نمیکند، بلکه بدنبال حل مشکلات کاربردی جامعه هست یعنی توجه به ارتباط و تناسب علم با نیازهای جدید جامعه و تلاش در مسیر حل مشکلات عینی آن.
بر این اساس، میتوان نتیجه گرفت که وضعیت کنونی جامعه علمی ما از آسیبهای اساسی رنج میبرد و مراکز علمی موجود نمره قبولی نمیگیرند...
... روشهای آموزشی و پژوهشی جاری در حوزهها و دانشگاهها، بهترین موانع در جهت جریان آزاداندیشی و نواندیشیاند و تا زمانی که دانشگاه و حوزه به یک تغییر و تحوّل جدّی (و نه رفرم یا شوخیهای سیاسی) فکر نکنند، هیچ کرانه امیدی به چشم نخواهد آمد؛ بایستی به انقلابی علمی و بنیادی درباره آنها اندیشید. علاوه براینکه آرمانها و اهداف در جامعه فرهنگی ما با جوامع دیگر تفاوتهای بنیادی دارد و چارهای جز برگزیدن مسیرهای جدید نداریم. (برگرفته از کتاب نهضت تولید علم و کرسیهای نظریه پردازی، انتشارات آوای نور تهران، ۱۳۹۲).
انتهای پیام/
منبع: مهر