به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آنچه پیشروی خوانندگان قرار دارد، مباحثی برگرفته از دروس خارج فقه آیتالله رشاد است که تحت عنوان «فقه القضاء»(و به تعبیر مناسبتر فقه السلطه القضائیه) روزهای فرد در حوزه علمیه امام رضا(ع) تهران ارائه میشود.
نظر به ویژگیهای این سلسله دروس و شامل بودن مباحث آن بر مسائل و موضوعات جدید و کاربردی قضایي انعکاس و انتشار آن میتواند نقش بسزایی در تحقق اهداف تحولگرایانه قوه قضاییه و اشنایی قضات جوان و دیگر عوامل درگیر فرآیند دادرسی با مباحث فقهالقضاء ایفاء کند.
این دروس از ویژگیهایی مانند مفهومشناسی کلمات کلیدی پرکاربرد در فقهالقضاء(مبادی تصوریه) در آغاز هر یک از ابواب؛ بررسی اجمالی مبانی نظری فقهالقضاء قبل از ورود به مباحث فقهي(مبادی تصدیقیه)؛ ارائه تحلیل و طبقهبندی جدیدی از قواعد فقهیه و بررسی قواعد مربوط به هر یک از ابواب فقهالقضاء در آغاز باب و نیز ارائه برخی قواعد فقهیه جدید؛ بررسی اخلاق فرایند دادرسی و ادابالقضاء، حسب مناسبت در ابواب مختلف؛ ارائه ساختاری ابتکاری برای مباحث فقهالقضاء، بهمثابه دانشی مستقل و منطبق بر سازمان قوهقضاییه و فرایند دادرسی و نیز تالیف و ارائه تدریجي متن مباحث به عربی توسط استاد به موازات ارائه دروس و تولید موسوعه جامع فقهالقضاء برخوردار است.
پیش از ورود به مباحث اصلي فقهالقضاء، اجمالاً به تبیین برخی نکات مقدماتی(که ما از آنها به مبادی فقهالقضاء تعبیر میکنیم) میپردازیم. مهمترین مبادی فقهالقضاء عبارت از تعریف فقهالقضاء، موضوع فقهالقضاء، ساحت و ساختار آن، غایت فقهالقضاء، هویت معرفتی فقهالقضاء و جایگاه فقهالقضاء در جغرافیای نظامهای فقهی، ساختار فقهالقضاء و هندسه صوری آن است.
اولین نکته این که مراد از «فقهالقضاء» چیست؟ ترکیب «فقهالقضاء» ترکیب اضافی است و برای تبیین معنای آن میبایست نخست بر روی دو کلمه «فقه» و «قضاء» تمرکز و سپس معنی مرکب را تبیین کرد.
معنی کلمه فقه؛ واژه فقه به معنی «فهم دقیق» است، اما در اصطلاح فقه را عبارت دانستهاند از «الْعِلْمُ بِالْاحْکامِ الشَّرعِیَّه الفَرْعِیَّه عَنْ ادِلَّتِهَا التَّفْصِیلِیَّه» علم به احکام فرعی شریعت از روی دلایل تفصیلی آن. اما ما فقه را عبارت میدانیم از «مجموع قضایا متراکبه حصلت مِن بذل وسع مَن له اهلیّه الاستنباط، باستخدام نسق منهجي معتبر عنده، بدعوی کشف مشیئه الله التشریعیه.» مجموعهای از قضایای آنباشتهای که از بذل وسع فرد برخوردار از صلاحیت استنباط با استخدام دستگاه روشگانی معتبر به آنگیزه کشف مشیت تشریعی الهی فراهم آمده باشد.
میتوان فقه را به عبارت زیر نیز تعریف کرد «مجموع قضایا متراکبه تحصل مِن استخدام منهجه معتبره عند اصحاب مدرسه من المدارس الاسلامیّه، بدعوی کشف مشیئه الله التشریعیه تماما.» البته این دو تعبیر تعریف اصطلاحی پسینی فقه قلمداد میشوند، تعریف پیشینی فقه(یعنی تعریف فقه مطلوب) با تعریف اصطلاحی پسینی آن(یعنی تعریف فقه موجود) تفاوت میکند. تعریف فقه مطلوب از نظر ما عبارت است از «نظام سلوکيّ شمولي یشتمل علی نُظُم سلوکيّه فرعیّه مختلفه، یُستنبَط مِن مصادر التشریع الاسلامي باستخدام منهج معتبر شرعا، تنظیما لشؤون ساحات حیاه الانسان، من حیث الحقوق و الواجبات.» فقه نظام زیستی جامع مشتمل بر نظامهای فرعی است که از منابع اسلامی با کاربست روش معتبر شرعی استنباط میشود، برای تدبیر عرصههای حیات بشر از جهت حقوق و تکالیف.
معانی کلمه قضاء؛ اما کلمه «قضاء» از جهت لفظی در زبان فارسی غالباً به صورت مقصور(کوتاه و بدون همزه) تلفظ میشود و در عربی هم گاهی همانند تلفظ فارسی قرائت میشود، ولی تلفظ صحیح آن به نحو ممدود و کشیده است. باید توجه داشت که اهل لغت عرب کلمه «قضاء» را با همین هیأت به کار بردهاند و کاربرد کلمه قضاوت در عربی رایج نیست. هر چند در محاورات و حتی در لسان برخی اعاظم واژه قضاوت نیز استعمال میشود.
اصحاب علم لغت برای کلمه «قضاء» معانی گوناگونی را در کتب لغت ذکر کردهاند. این معانی هم شامل معانی موضوع له(قراردادی و تعیینی) و هم شامل معانی که در اثر فراوانی کاربرد (استعمالی و تعینی) ایجاد شده است، میشود. معانی از قبیل قطع، فصل، حکم، حتم، علم، اعلام، امر، خلق، صُنع، فعل، اداء، قول، بیان، اتمام، فراغ، مٌضیّ از جمله موارد مذکور در کتب لغت است. چنان که گفتیم برخی از این معانی، معادل و برابر نهاد معنای اصطلاحی واژه قضا هستند و برخی دیگر معانی استعمالی هستند نه وضعی.
در قوامیس و لغتنامهها این جملات و عبارات در بیان معانی و کاربردهای ماده قضا آمده است: قَضَاءُ الشِّئ: احکامُه و امضائُه؛ یعنی محکم کردن چیزی، تایید چیزی./ قَضَی: مَاتَ؛ مُرد، درگذشت./«مَن قَضَی نَحبَه»: قَضَی عَلَیه عَهدَا ایّ اوصَاه و آنفَذَه؛ عهدی را بر او قضا کرد یعنی به او توصیه کرد. سفارش کرد یا بر عهده او گذاشت./ قَضَی الَیه: ایّ آنهَاه: او را بازداشت/قَضَی غَریمَه وَ دَینَه: ادَّاه؛ یعنی بدهی و دینش را ادا کرد./ سَمٌّ قَاض: ای قاتل سم قاض، سم قاضی یعنی سم کُشنده و مُهلک.
در غالب این کاربردها یک عنصر وجود دارد و آن قطعیت است. این که «قضاء» به معنای قطع میآید واضح است و در مواردی که به معانی «فصل»، «حکم»، «حتم»، «علم»، میآید یک جوهر قطعیت و حتمیت در آن نهفته است. به طور مثال در جایی که انسان علم دارد یعنی قاطع است و یقین دارد. همینطور است در کاربردهای دیگر. از این جهت است که گفتهاند: قاضی میبُرد، تمام میکند و سخن او قطعی است. حتی بعضی در معنای لغوی واژه گنجاندند که نباید با حکم قاضی مخالفت شود و کسی حق نقض حکم قاضی را ندارد چراکه قطعی و تمام است و فقهاء هم غالباً اینگونه فتوا میدهند که کسی حق ندارد حکم قاضی را نقض کند و یا حتی بعضی بر این باورند که ولی امر هم نمیتواند حکم قاضی را نقض کند تا چه به رسد به رییس قوهقضاییه. بنابراین شاید عنصر جوهری قطعیت و حتمیت آن معنای اصلی و کانونی کلمه و ماده «قضی» و همچنین معانی که به عنوان معادل و مقارب و مقارن آن ذیل این کلمه قرار گرفته است، باشد.
در قرآن کریم و همچنین احادیث کلمه «قضاء»، کم و بیش به همین معانی استعمال شده است. این ماده و مشتقاتش در قرآن کریم بسیار پرکاربرد است و در آیات فراوانی به کار رفته است، که به طور گذرا به نمونههایی از آن اشاره میکنیم. خدای متعال میفرماید «اذا قَضى امْرا فَانَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُون» یعنی وقتی خداوند اراده قطعیه داشته باشد و یا حکم قطعی و یا حکم تکوینی بفرماید، حتمی و تخلفناپذیر است که دلالت بر حتمیت و قطعیت دارد.
در آیه شریفه دیگری میفرماید: «انَّ رَبَّكَ يَقْضي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَه فيما كانُوا فيهِ يَخْتَلِفُون» در این آیه مبارکه اشاره به معنای حکم کردن و فیصله دادن دارد، «یقضی»، یعنی حکم میکند و فیصله میدهد و نیز در آیهای دیگر میفرماید «ثُمَّ لا يَجِدُوا في آنفُسِهِمْ حَرَجا مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليما» یعنی بعد رسول ما! از آن که به شما مراجعه کردند و قضاوت فرمودی، دیگر در دلشان چیزی نیست و آن را قطعی میانگارند، کاملاً در قبال حکمی که تو کردی تسلیماند. همچنین در فقره دیگری میفرماید «فَلَمَّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ» یعنی مرگ را برای او قطعی کردیم، یعنی: حتمنا علیهالموت. و امثال این آیات.
انتهای پیام/
منبع: روزنامه حمایت