تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, سياست, مشروح خبرها
شماره : 14543
تاریخ : ۲۸ آذر, ۱۳۹۸ :: ۱۵:۲۰
آیت‌الله سیفی مازندرانی/ مسائل مستحدثه: ولایت فقیه؛ از اصول مهم سیاست خارجی/ فردی که ادعا می‎کند اسلام درباره سیاست خارجی حکمی ندارد، دین را نفهمیده است مساله ولایت فقیه یکی از اصول مهم سیاست خارجی است. سیاست خارجی اگر اهمیتش از سیاست داخلی بیشتر نباشد کمتر نیست! چگونه می‌شود اصل ولایت فقیه در اینجا محور نباشد؟!

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیت‎الله علی اکبر سیفی مازندرانی، استاد برجسته حوزه علمیه قم در درس مسائل مستحدثه موضوع «اصول سیاست خارجی» را مورد بررسی قرار داد که در ادامه متن آن را ملاحظه می‌کنید؛

اصولی است که اهداف سیاست خارجی را در نظام اسلامی تشکیل می‌دهد و مهمترین وظیفه و نقشه راه سیاست خارجی را تعیین می‌کند.

ولایت فقیه

دو گونه می‌توان سیاست خارجی را اداره کرد؛ راه اول، براساس سیاستهای جهانی، کنوانسیونهای جامعه جهانی، قوانین یونسکو، سازمان ملل، قوانین حقوق بشر و ...؛ که کشورهای کافر و مسلمان را تحت سیطره دارند، و دولتها بر اساس این قوانین، معاهدات خود را ببندند و تعهد بدهند و آن را اجرا کنند.

راه دوم، در محدوده شرع و احکام الهی، مذاکره و معاهده داشته باشند و آن را اجرا کنند، زیرا اسلام در تمام امور حکم دارد، اگر کسی ادعا کند شریعت کامل به برکت روایات اهل بیت(ع) در امور سیاست خارجی حکم ندارد دین را نفهمیده است و دینش کامل نیست و حتی این ضروری دین است که دین اسلام و قرآن و روایات، نسبت به هر آنچه که بشر نیاز دارد جامع است که در رأس آن اداره حکومتهاست.

وظایف و مقررات اجتماعی از وظایف فردی مهمتر است که قرآن مجید برای آن نازل شده است «إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ» و «يا داوودُ إنّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً في الأرْضِ فاحْكُمْ بَينَ النّاسِ بِالحَقِّ». قرآن کریم مهمترین ثمره خلافت حضرت داوود و پیامبر را حکومت بیان کرده است و در تمام اختلافات سیاسی و اقتصادی و غیره و هر گونه مشاجراتی که بین مسلمین شود باید رسول و امام و فقیه در آن نظر نهایی را بدهند.

قرآن مجید تصریح کرده است «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُم ثمّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجا مِمّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيما»، «شجر» فقط بحث مالی و منازعات قضایی نیست، اطلاق این آیه شریفه هرگونه منازعه و اختلافی را شامل می‌شود، کسی ولایت امام و نائب امام را نادیده بگیرد و با نظر خود قوانین بین المللی و جامعه جهانی را می‌پذیرد و می‌گوید ولایت فقیه در محدوده قوانین بین المللی نیست، این شخص ایمان نیاورده است «نه، به خدایش قسم، که اینها ایمان نیاورده‏اند تا اینکه در مشاجرات -و سایر اختلافات، چه سیاسی و اقتصادی و ...(جزئی یا کلی) باشد، اختلافات سیاسی از اهم مشاجرات و اختلافات است- تا اینکه تو را حَکَم و محور قرار بدهند» این در ولایت رسول خداست.

کسانی که ادعا دارند که شاگرد و پیرو امام هستند اگر راست می‌گویند: مگر امام نفرمود ولایت فقیه استمرار ولایت رسول الله است، چرا در برجام ساکت می‌مانید مگر ولی فقیه نه شرط را برای این معاهده ای که با کفار و مشرکین بسته شد نگذاشت؟! از این نه شرط هیچگونه صحبتی نمی‌کنید!

وقتی به شما تذکر داده می‌شود، می‌گویید این قوانین بین المللی است که جامعه جهانی و شورای امنیت و آژانس بین المللی دارد که باید بر اساس قوانین خودشان اداره شود، این یعنی بی ایمانی به ولایت فقیه و ائمه(ع) فرقی ندارد، وقتی امام را قبول دارید که ولایت فقیه استمرار ولایت رسول خداست، اگر زیر بار ولایت فقیه نرفتید یعنی زیربار ولایت رسول خدا نرفتید!

مساله ولایت فقیه یکی از اصول مهم سیاست خارجی است، اطلاق مقبوله، «فانی قد جعلته علیکم حاکما» دلالت دارد، شیخ انصاری در کتاب قضا و شهادات، در سه جا بحث کرده است.

در تقریب مقبوله می‌گوید «لأنّ المتبادر عرفا من لفظ «الحاكم» هو المتسلّط على الإطلاق، فهو نظير قول السلطان لأهل بلدة: جعلت فلانا حاكما عليكم، حيث يفهم منه تسلّطه على الرعيّة في جميع ما له دخل في أوامر السلطان جزئيا أو كلّيا.»

دلالت بر سلطنت مطلقه فقیه دارد زیرا عرف از این عبارت اینگونه می‌فهمد. اگر یک سلطانی دست یک شخصی را بگیرد و در یک بلد بگوید «فانی قد جعلته علیکم حاکما»، عرف می‌فهمد که این شخص در همه شئون سلطنت دارد. در جای دیگر که حضرت با «فانی قد جعلته علیکم حاکما»، تعلیل کرده است، قبل از تعلیل یک امری دارد «فلیرضوا به حکما»، حکمیت یا حکومت فقیه را باید بپذیرید(عبارت شیخ: العدول من الحکمیة الی الحکومة). امر به التزام عملی به حکم فقیه، بعد تعلیل فرموده «لانی قد جعلته علیکم حاکما.»

در جای دیگر نیابت امام را به دو قسم خاصه در زمان حضور امام و نیابت عامه که در زمان عدم حضور امام است تقسیم فرموده. عبارت شیخ «و الثاني- ما هو وليّ فيه، و له السلطنة عليه، و لا ريب في أنّ هذه الولاية(عامه) و السلطنة تعم جميع الأمور إلى يوم النشور(حتی بعد از ظهور امام عصر عج، که در مدتی حضرت صاحب هست و بعد حضرت را شهید می‌کنند باز این ولایت ادامه دارد.)

این اطلاق ادله چه توقیع و چه مقبوله، شامل تمام شئون مربوط به حکومت می‌شود و در رأس آن سیاست خارجی است. الان کشورهایی که ساقط شدند یا در شرف سقوط هستند ناشی از سیاست خارجی است، یک کشور خارجی می‌آید دخالت می‌کند و توسط رسانه‌های مجازی شخصی را معرفی می‌کنند و تقویت می‌کنند و مردم را تحریک می‌کنند و حاکم قانونی را که بوسیله رأی توسط مردم انتخاب شده را ساقط می‌کنند و این شخص را به جای او می‌نشانند. این بخاطر چگونگی سیاست خارجی است زیرا مساله مهمی‌و تأثیرگذاری است.

مسئول سیاست خارجی می‌تواند به گونه‌ای با دول خارجی تعامل کند که موجب سقوط حکومت اسلامی شود و یا به گونه‌ای با دول خارجی و جامعه جهانی تعامل کند که موجب تقویت و عزت و شوکت شود، بعد از قضیه برجام تا به حال زبان مشرکین که قرار بود دیوار بلند بی اعتمادی از بین برود به جسارت و هتک و توطئه صریح در براندازی نظام چه با تحریک و چه عده ای متجاهر داخلی باز شد.

از آن زمان تا به حال سیاست خارجی به چه سمتی رفته است؟! از زمان ابتدای عهدنامه برجام که پیشرفت هسته‌ای و موشکی ایران به اوج خود رسیده بود که حتی رئیس جمهور وقت وقعی به حرفهای این کشورهای کفر نمی‌گذاشت را تا به حال قیاس کنید، قطعا زبان اینها به جسارت و هتک و توطئه ها و تحریمها و فشارهای همه جانبه باز شده و اینها تا حد خطر برای کیان نظام هم جلو رفته اند.

سیاست خارجی اگر اهمیتش از سیاست داخلی بیشتر نباشد کمتر نیست! چگونه می‌شود اصل ولایت فقیه در اینجا محور نباشد؟! همانطور که حکومت برای خدا اهمیت دارد که فرمود حکومت هدف نزول قرآن است و اسلام و شریعت و دین برای اقامه دین الهی است که متوقف بر حکومت مقتدر و عزیز و با شوکت است و این در رأس رسالات انبیاء الهی است، اگر این حکومت این همه اهمیت دارد طبعا آنچه را که در بدنه حکومت مهم است مثل سیاست خارجی برای خدا و رسول و کسی که ولایت فقیه را جعل کرده است مهمتر است.

از جانب دیگر، در مسائل مربوط به سیاست خارجی آیات شریفه زیادی آمده است که اطلاق دارند و موارد جواز و حرمت آن را بیان کرده است، مثلا التزام و پیگیری معاهدات خارجی مشروط مثل آیه «برائة من الله ورسوله إلى الذين عاهدتم من المشركين» بعد فرمود «الاّ الّذین عاهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئاً و لم یظاهروا علیکم احداً فأتمّوا الیهم عهدهم» پیمان نامه و معاهدات با کشورهای دیگر زمانی مشروع است که دو شرط رعایت شود، چه کسی می‌تواند براساس آن تصمیم بگیرد ؟کسی است که دین را می‌فهمد و فقیه در دین است.

قاعده حرمت اهانت به محترمات و شعائر

در این قاعده اجماع و آیه شریفه دلالت دارد. مثل آیه شریفه «لاتحلوا شعائر الله» یکی از مهمترین جاهایی که این آیه شریفه با آن مساس دارد همین سیاست خارجی است، زیرا اینها التزامی به محترمات دین ندارند، طبعا فشار آن‌ها به سمت اغراض سیاسی خودشان هست، مسئول سیاست خارجی نظام اسلامی باید دقت کند که دچار نیرنگ نشود تا معاهداتی را که می‌بندند موجب بی حرمتی به مقدسات شریعت نشود.

قاعده نفی سبیل

کشورهای کفر و سلطه گر با این قراردادها می‌خواهند سلطه پیدا کنند و همه گروه‌ها به این امر اذعان دارند. باید این قاعده و آیه «لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا» سرلوحه باشد تا مانع سلطه آن‎ها شود.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.