تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, اقتصاد, برگزیده ترین ها, مشروح خبرها
شماره : 14689
تاریخ : ۷ دی, ۱۳۹۸ :: ۱۶:۲۷
آیت الله شب زنده دار در درس خارج استاد شب‌زنده‌دار/بیع5: سیره متشرعه می‌تواند کاشف از رأی معصوم(ع) باشد سیره متشرعه می‌تواند کاشف از رأی معصوم و نظر معصوم باشد. بالاخره متشرعه که دارند این کار را می‌کنند و این در مرئی و منظر معصوم بوده و حرفی هم نزده، پس بنابراین معلوم می‌شود قبول دارد. از این راه وارد بشویم.

به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیت‌الله محمدمهدی شب‌زنده‌دار از اساتید برجسته حوزه در درس خارج فقه معاصر به بررسی سیره متشرعه پرداخت که در ادامه چکیده متن آن را ملاحظه می‌کنید؛

«احراز الصغری» خب بعد از این که ما قبول کردیم که سیره متشرعه می‌تواند کاشف از رأی معصوم و نظر معصوم باشد آن چیزی که این جا مهم است این است که واقعاً این صغری احراز بشود که سیره‌ای بوده. این مهم است. «ثم المهم فی هذا القسم» در همین قسم ثانی که منشأ عقلایی هم داشته، «احراز الصغری» اگر چه این که حالا این جا آمده که در این قسم، در قسم اول هم همین جور است که ما باید احراز بکنیم. هم در قسم اول، هم در قسم ثانی باید صغری را احراز بکنیم.

«ثم المهم فی هذا القسم احراز الصغری» اما این که تخصیص به ذکر در این جا شده، منشأ آن این است... با این که ما در هر دو جا احراز صغری را می‌خواهیم. منشأ آن این است که احراز صغری در قسم ثانی اصعب است از احراز صغری در قسم اول. در قسم اول چون هیچ منشأ عقلایی و امثال این‌ها ندارد جز این که از شارع گرفته باشند، انسان زود به احراز صغری می‌تواند پی ببرد، یعنی مانع خیلی آن جا وجود ندارد.

این جا چون مناشئ عقلایی وجود دارد این که واقعاً این کاری که دارند می‌کنند براساس شرع است یا براساس همان سیره عقلایی‌شان است، صعوبت پیدا می‌کند، این است که این تخصیص به ذکر شده و الا گفتیم هر دو احراز صغری می‌خواهد. «ثم المهم» در این قسم احراز صغری است «و أنّ استمرار عمل المتشرعة فی الشرعیات کان» آن استمرار عمل به خاطر تدین و تشرع‌شان و آن استمرار از باب احراز نمودن‌شان «الموقف الشرعی» از باب احراز نمودن آن متشرعه است موقف شرعی را. این را باید احراز بکنیم.

«و قد یقال فی وجه ذلک أنّ طبع العقلایی و إن کان مقتضیاً للجری علی طبقه فی الامور الشرعیة إلا أنّ احتمال أنّ جمیع المتشرعة غفلوا عن احتمال اختلاف موقف الشارع لذلک یقتضیه طبع العقلایی.» خب بیانی که می‌شود این جا آورد برای این که ما به برکت آن بیان احراز صغری بکنیم علی رغم این که منشأ عقلایی وجود دارد این است که گفته بشود خب این متشرعه که مهتم هستند به این که کارشان بر وفاق شرع باشد.

آیا با توجه به... درست است که این‌ها سیره عقلایی‌شان بر این است که مثلاً به خبر ثقه عمل می‌کنند یا مراجعه به متخصصین می‌کنند در امور و من جمله از متخصصین به فقهاء و به آن‌ها مراجعه می‌کنند، این درست است که در سیره عقلایی وجود دارد اما آیا این عقلاء توی ذهن‌شان خطور نمی‌کند، نقش نمی‌بندد که لعل این شارعی که ما ملتزم هستیم طبق ایده‌های او عمل کنیم، طبق فرمایشات او عمل کنیم توی ذهن‌شان خطور نمی‌کند که لعل این شارع با این منهج عقلایی ما مخالف باشد؟ توی ذهن‌شان خطور نمی‌کند؟

خیلی مستبعد است به حسب حساب احتمالات که توی ذهن هیچ کدام از متشرعه این خطور نکند و حال این که می‌بینند که جاهایی شارع برخلاف سیره‌شان حکم کرده مخصوصاً با این که می‌بینند یک جاهایی شارع برخلاف منهج عقلایی‌شان آمده مشی فرموده، مثلاً در پیشگاه عرف همان طور که قبلاً هم عرض کردیم معاملات ربوی عقلایی است.

یک کیلو برنج اعلاء را بدهید به جای آن سه کیلو برنج متوسط بگیری عقلایی است ولی شارع منع کرده. می‌‌گویند إ حالا که شارع این جا را منع کرده با این که خیلی عقلایی است پس شاید عمل به خبر ثقه را هم منع کرده باشد، فرموده باشد نه، به یک عادل نمی‌شود اکتفا کرد باید مثلاً دو تا عادل بیایند بگویند شارع این جوری فرموده، به خبر ثقه نمی‌شود، احتمال می‌دهند دیگر. پس بنابراین این احتمال که بگوییم این متشرعه غفلوا از این که لعل شارع این منهج ما را قبول نداشته باشد...

حالا این جا چی می‌گوییم؟ می‌گوییم خیلی مستبعد است به حسب حساب احتمالات که همه این متشرعه جل‌شان یا کل‌شان غافل شده باشند از این که لعل شارع مخالف باشد، خصوصاً با توجه به این که چه می‌بینند؟ خصوصاً با توجه به این که دیدند جاهایی شارع مخالفت با سیره عقلایی کرده. پس نمی‌شود گفت که این‌ها غفلت کردند. یا این که غفلت نکردند ولی رفتند سؤال کردند نفهمیدند ائمه چی گفتند. شاید از ائمه رفتند سؤال کردند ائمه فرمودند نه جایز نیست ولی نفهمیدند.

پس غفلت از اصل سؤال و غفلت از تفهم جواب امام، هر دوی این‌ها منفیٌ به حساب الاحتمالات. حالا شما... الاشکال فی الحجیة خواهد آمد، حالا صبر کنید ببینید این‌هایی که توی ذهن شما خلجان می‌کند شاید به آن الاشکال گفته شده باشد. حالا این که بتوانیم یک خرده جلو برویم.

می‌فرمایند که «و قد یقال فی وجه ذلک» در وجه احراز صغری، مشارٌ‌الیه ذلک احراز صغری است. گفته می‌شود «إنّ طبع العقلایی و إن کان مقتضیاً للجری علی طبقه فی الامور الشرعیة» طبع عقلایی و فهم عقلایی این متشرعه اگرچه اقتضا می‌کند بر جری بر طبق آن طبع عقلایی را در امور شرعیه، درست است الا این که این نمی‌تواند مانع بشود این که ما احراز کنیم که رفتند از شارع پرسیدند و موقف شارع را فهمیدند، این نمی‌تواند مانع بشود.

«إلا أنّ احتمال أنّ جمیع المتشرعة غفلوا» از احتمال اختلاف موقف و جایگاه شارع با آن که یقتضیه طبع العقلایی. با آن عملی که طبع عقلایی‌شان اقتضاء می‌کند. همه از این غافل شدند. «فعملوا» پس در اثر این غفلت عملوا علی طبق آن طبع بدون سؤال از موقف شارع. یا تفهم موقف شارع بعد از سؤال. غفلوا از این که اصلاً بروند سؤال کنند یا این که غفلوا از این که بفهمند بعد از سؤال چی می‌فرمایند. این فی مسألةٍ. همه این‌ها غافل شدند از این دو امر در مسأله‌ای که مورد ابتلاءشان می‌باشد به طور فراوان مثل اذان و اقامه. اذان و اقامه روزی چند بار مورد ابتلاء انسان است.

اگر نماز مشروط است به اذان و اقامه و هیچ کدام این‌ها... حالا در اذان و اقامه که من اشتباه مثال زدم، اذان و اقامه چون منشأ عقلایی ندارد اما آن که منشأ عقلایی دارد مثل چی؟ مثل این که اعتماد به خبر ثقه برای به دست آوردن احکام. خب توی امور زندگی خودشان همین جور است، این‌ها غفلوا از این که مسائل شرعی‌شان را هم از زراره، از محمد بن مسلم، از ابن ابی‌عمیر و.. این‌ها سؤال می‌کردند. غفلوا از این که بروند از امام صادق سؤال کنند یا امام باقر سلام الله علیهما سؤال کنند که آقا این کار ما درست است؟

خب این أنّ احتمال کذا و کذا منفیٌ. این منفیٌ خبر آن أنّ است. «منفیٌ بحساب الاحتمالات فیکشف عملهم عن احرازهم» پس کشف می‌کند عمل این متشرعه از احراز نمودن این متشرعه موقف ملائم و مناسب و هماهنگ از ناحیه شارع با عمل‌شان مثل قسم اول که امور شرعیه بحطه بود که منشأ عقلایی نداشت. این قد یقال در احراز صغری این بیان را ولی این بیان به نظر ما اشکال دارد می‌فرماید. «الاشکال فی الحجیة لکن هناک» اشکالٌ باید بخوانیم یا اشکالاً؟» خب «لکن هناک اشکالٌ یتوجه الی حجیة ما احرز کونه من هذا القسم الثانی بالبیان المذکور و حاصله أنّ غایة ما ذکر أن استمرار سیرة الکل لایمکن أن یکون لأجل الغفلة عن موقف الشارع، لا أنّ الجمیع احرزوا الموقف الشرعی.»

اشکال این است که خب این بیان غایت چیزی که دلالت می‌کرد چی بود؟ این بود که ما نمی‌توانیم بگوییم این جمع غفیر همه غفلت داشتند، همه نمی‌توانیم بگوییم غفلت داشتند. آیا نتیجه این که همه غفلت نداشتند این است که همه ملتفت بودند؟ یا نتیجه‌اش این می‌شود که بعضی ملتفت بودند؟ حساب احتمالات می‌گوید چی؟ می‌گوید همه غفلت داشته باشند نمی‌شود، بالاخره یک عده باید متوجه بشوند.

خب پس حساب احتمالات آن چیزی را که نفی می‌کند چیست؟ این‌ که همه غافل نبودند. اما این حساب احتمالات اثبات نمی‌کند که همه ملتفت بودند و آن که به درد می‌خورد چیست؟ این که همه ملتفت باشند، همه بروند از امام سؤال کنند آن وقت می‌گوییم این‌ها نمی‌شود تلقی خلاف کرده باشند. همه رفتند سؤال کردند، همه جواب را نفهمیدند یا غلط فهمیدند نمی‌شود. حساب احتمالات می‌گوید نمی‌شود. اما شاید یک عده‌ای فهمیدند و رفتند سؤال کردند، بله قبول داریم حتماً یک عده‌ای فهمیدند و رفتند سؤال کردند.

پس بنابراین آن بیان را نمی‌توانیم بیاوریم که حساب احتمالات باشد و برهان إنّی باشد. بله اگر این حساب احتمالات به ما بگوید حتماً یک عده‌ای رفتند سؤال کردند و حتماً توی این عده آدم‌های ثقه و معتمد بودند از راه ثالث می‌شود. اما نه از راه ثانی و نه از راه اول. «لکن هناک اشکالٌ یتوجه الی حجیة ما اُحرز» این اشکال متوجه می‌شود به حجیت آن سیره‌ای که احراز گردیده شده، کون آن سیره از این قسم ثانی است یعنی منشأ عقلایی دارد. «بالبیان المذکور» یتوجه الی حجیته به این بیانی که الان در بالا ذکر کردیم.

حاصل آن اشکال این است که «أنّ غایة ما ذُکر أنّ استمرار سیرة الکل» این «لایمکن أن یکون لأجل الغفلة عن موقف الشارع» این که همه غافل باشند از موقف شارع و استمرار ورزیدن‌شان براساس غفلت همگانی باشد از موقف شارع، حساب احتمالات می‌گوید این نمی‌شود. این را نفی می‌کند «لا أنّ الجمیع احرزوا الموقف الشرعی» نه این که آن حساب احتمالات اثبات کند که همگان موقف شرعی را احراز کرده‌اند. این را اثبات نمی‌کند.

«فمن الممکن أن یکون ذلک لأجل احرازه بالنسبة الی بعضهم» شاید این سیره به خاطر این استمرار پیدا کرده که بعضی‌شان احراز کردند و بعضی‌شان هم غفلةً انجام دادند و در نتیجه همه دارند این کار را انجام می‌دهند. آن‌ها احرزوا، بقیه هم غفلوا. و همین طور طبق آن منشأ عقلایی‌شان دارند انجام می‌دهند.

این که سیره عقلائیه وجود دارد،‌ منشأ عقلایی وجود دارد اگر احراز کردیم همه این‌ها براساس تشرع‌شان دارند انجام می‌دهند کاشف می‌شود. این در کبری بود. حالا در صغری صحبت می‌کنیم که در این صورتی که منشأ عقلایی دارد چه جور می‌توانیم احراز صغری بکنیم که این‌ها براساس تشرع‌شان دارند انجام می‌دهند. می‌گوییم نمی‌توانیم، حساب احتمالات توان اثبات این را ندارد چون حساب احتمالات چه می‌گوید؟ می‌گوید این جور نیست که همه غافل باشند، بله درسته، ولی حساب احتمالات نمی‌گوید همه ملتفت بودند و براساس دریافت‌شان از شرع کردند. و وقتی همه غافل نبودند خب آن عده که غافل نیستند چقدر هستند؟ پس بنابراین آن صغری برای آن کبرایی که می‌گفتیم اگر بشود اثبات می‌کند محقق نخواهد شد.

خب پس بنابراین «فمن الممکن أن یکون ذلک لأجل احرازه بالنسبة الی بعضهم» یعنی احراز موقف شرعی بالنسبه به بعض‌ آن متشرعه «و غفلةً بالنسبة الی بعضٍ آخر من المشترعة هذا من ناحیةٍ» پس این از یک طرف «و من ناحیةٍ أخری إنّا نحتمل وجداناً خطأ البعض المحرز للموقف الشرعی» وجداناً خب بله حالا حساب احتمالات گفت یک عده احراز کردند موقف شرعی را، ولی این یک عده این قدر نیستند که حساب احتمالات بگوید اشتباه نمی‌کنند.

شاید نه، صد نفر هستند، دویست نفر هستند که شاید اشتباه دارند می‌کنند. می‌فرمایند که «و من ناحیةٍ أخری إنّا نحتمل وجداناً» خطأ آن بعضی که احراز کننده است مر موقف شرعی را در احرازش، شاید در احراز کردنش خطا کرده باشد. «فلایکشف هذا الطریق عن الموقف الشرعی بالنسبة لنا» این بالنسبه به ما نمی‌تواند احراز موقف شرعی بکند، بله برای همان عده کرده ولی کار آن‌ها به درد ما نمی‌خورد که.

«فإنّه إنّما یتم» فإنّه؛‌ شأن چنین است «إنّما یتم» طریق به موقف شرعی و کشف از موقف شرعی در جایی که «اذا احرزوه جمیع المتشرعة» همه متشرعه اگر احراز بکنند خب به حسب احتمالات باعث می‌شود که ما هم احراز کنیم «أو عددٌ کبیرٌ من المتشرعة» که «لایحتمل خطأ جمیعهم بحساب الاحتمالات» آن صورت «و أما اذا لم یعلم أن ذلک البعض بلغ من الکثرة ذلک الحد» آیا آن مقدار و طائفه‌ای که احراز کردند به این حد رسیده یا نه؟ «ففی مثله لابد باستکشاف الموقف الشرعی من ضم عدم الردع باحد الوجوه المتقدمة‌ فی حجیة السیرة العقلائیة»

اما اگر به این حد نرسید که دیگر نمی‌تواند حساب احتمالات بیاید باید چه کار کنیم؟ باید ضمیمه کنیم عدم ردع را به این سیره این‌ها، به این سیره متشرعه، به این سیره کسانی که دارند این عمل را انجام می‌دهند به یکی از وجوهی که در بحث سیره عقلاء گفته شد. یعنی دیگر بیاییم این جوری بگوییم، بگوییم آقا بالاخره متشرعه که دارند این کار را می‌کنند و این در مرئی و منظر معصوم بوده و حرفی هم نزده، پس بنابراین معلوم می‌شود قبول دارد. از این راه وارد بشویم.

«و الحاصل أنّ السیرة المتشرعیة أنّما تکون حجةً بملاک الکشف إنّی عن الموقف الشرعی» سیره متشرعه همانا حجت خواهد بود به ملاک کشف إنّی از موقف شرعی در کجا؟ «فیما اذا کانت ناشئةً عن جهاتٍ تعبدیةٍ محضه» آن جا که قسم اول است. «و أما اذا کان لها» برای آن سیره متشرعیه «مناشئ عقلائیة» این جا «فلایتم فیها الملاک المذکور من جهة الاشکال المذکور أنفاً» همین گذشته جدید و نزدیک که در صفحه قبل گفتیم.

بله این اشکال را پیدا می‌کند «و إنّما هی حجة علی الاساس الثانی و الثالث» بله براساس ثانی و ثالث می‌توانیم بگوییم این دومی حجت است و اما براساس اول نمی‌توانیم بگوییم، چون براساس اول چه می‌شود؟ آن حساب احتمالات بیش از این قد نمی‌دهد از نظر احراز صغری که همه غفلت نداشتند. ولی همه غفلت نداشتند اثبات نمی‌کند که همه آمدند.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.