تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, اقتصاد, برگزیده ترین ها, مشروح خبرها
شماره : 15723
تاریخ : ۲۴ فروردین, ۱۳۹۹ :: ۹:۴۷
آیت الله محمدتقی شهیدی آیت‌الله شهیدی/ فقه پول15: حرمت ربای معاوضی اختصاص به بیع ندارد/ دیدگاه علما درباره هبه معوضه حرمت ربای معاوضی اختصاص به بیع ندارد. در صلح بین العینین هم می‌آید. ولی در هبه معوضه اشکالی ندارد.

به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیت‌الله محمدتقی شهیدی، استاد برجسته حوزه علمیه قم در درس خارج فقه معاصر به بررسی موضوع «پول و احکام آن» پرداخت که در ادامه چکیده متن آن تقدیم حضور علاقه‌مندان می‌شود؛

عرض کردیم ربا بر دو قسم است ربای معاوضی و ربای قرضی. ربای معاوضی مشهور گفته اند در مکیل و موزون هست که معاوضه بشود به جنسش با زیادی. یک مثقال طلای 24 عیار معاوضه کنید با یک مثقال و نیم طلای 18 عیار، می‌گویند این ربا است و لو یکی اجود است و دیگری غیر اجود ولی وزن یکی بیشتر شد و ذهب و فضه مکیل و موزون هستند. اما مشهور می‌گویند پول که نه مکیل است نه موزون.

در ربای معاوضی جلسه قبل عرض کردیم حرمت ربای معاوضی اختصاص به بیع ندارد. در صلح بین العینین هم می‌آید. ولی در هبه معوضه اشکالی ندارد. من هبه می‌کنم به شما این یک مثقال طلای 24 عیار را به شرط اینکه شما حالا اگر هبه مشروطه بکنیم به شرط اینکه شما یک مثقال و نیم طلای 18 عیار به من هبه کنید. این اشکالی ندارد.

به این مناسبت ما بحث فرق بین هبه معوضه و هبه مشروطه را مطرح کردیم گفتیم نسبت عموم من وجه است. ممکن است من هبه ام غیر مشروطه باشد به شما کتاب وسائل هبه می‌کنم شما هم در مقابل بدون اینکه من شرط بکنم کتاب دیگری را، کتاب جواهر به من هبه کنید به این می‌گویند هبه معوضه هبه مشروطه نیست. در هبه معوضه در اینکه هبه اولی لازم می‌شود تردیدی نیست، یعنی شما وقتی کتاب جواهر را به من هبه کردید آن کتاب رسائل را که من به شما هبه کردم هبه اش می‌شود لازم نمی‌توانم پس بگیرم. اما این هبه دوم،‌هبه شما به من، او هم لازم است یا لازم نیست این مورد اختلاف است.

اصل اینکه هبه معوضه لازم است دلیلش این روایت است که صحیحه عبدالله بن سنان می‌گوید عن ابی عبدالله علیه السلام اذا عُوّض صاحب الهبة فلیس له ان یرجع، اگر عوض بدهند به آن شخص واهب در مقابل هبه ای که کرده است او حق رجوع در هبه اش ندارد. عرفا عوض بدهند به آن هبه اولی و او قبول کند او حق رجوع ندارد و هبه اولی هبه لازمه می‌شود.

در صحیحه عبدالرحمن بن ابی عبدالله هم هست تجوز الهبة لذوی القرابة و الذی یثاب من هبته، تجوز یعنی نافذ است و قابل رجوع نیست و یرجع فی غیر ذلک ان شاء. اما این هبه ثانیه لازم هست یا لازم نیست یعنی شما به جای این کتاب رسائل که من به شما هدیه دادم یک دوره کتاب جواهر به ما هدیه بدهید، آیا می‌توانید پشیمان بشوید بگویید من خودم این دوره کتاب جواهر را لازم دارم به من پس بده.

امام در تحریر الوسیلة تبعا لمرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی در وسیلة النجاة و همینطور آقای سیستانی در منهاج فرمودند این هبه ثانیه هم هبه لازمه است چون عرفا به این هبه ثانیه هم صدق می‌کند که هبه معوضه است، آن هبه اولی عوض این هبه ثانیه است، کل منهما عوض عن الآخر.

و لکن ظاهر کلام مرحوم آقای خوئی که ما هم در جلسه قبل به آن اشاره کردیم و اختیار کردیم این است که نه، عرفا هبه ثانیه عوض هبه اولی است، اما هبه اولی عوض هبه ثانیه نیست، معوض هبه ثانیه است. یعنی عرفا به این هبه ثانیه نمی‌گویند شما که جواهر را به من هبه کردید نمی‌گویند عُوض صاحب الهبة، عُوضت عن کتاب الجواهر، نخیر، شما کتاب جواهر را به عنوان عوض از آن کتاب رسائل که به شما هدیه دادم به من هدیه دادید، اما کتاب رسائل که ابتداءا من به شما هدیه دادم، تعویض از این کتاب جواهری که بعدا شما به من هدیه دادید نبود عرفا یا یثاب من هبته بر این هبه ثانیه صادق نیست.

لذا مرحوم آقای خوئی در منهاج تعبیر دارند:‌ فی الهبة المطلقة لایجب التعویض علی الاقوی. لکن لو عَوّض المتهب، موهوب‌له که شما بودید کتاب رسائل را به شما هبه کردم،‌لزمت الهبة و لم یجز للواهب الرجوع،‌واهب که من هستم حق رجوع در کتاب رسائل ندارم چون هبه کتاب رسائل تعویض شد به جای آن شما به من کتاب جواهر را یا هبه کردید یا به بیع محاباتی ارزان فروختید. این ظاهرش این است که و لکن اگر شما کتاب جواهر را به من هبه کردید آن هبه شما هبه لازمه نیست.

اما آقای سیستانی اضافه کردند، فرمودند و لم یکن للواهب الرجوع فیما وهبه و لم یکن للموهوب له ایضا الرجوع فیما اعطاه. مرحوم آقای گلپایگانی هم در پاروقی وسیلة النجاة فرمودند فی لزوم الهبة‌ الثانیة اشکال للاشکال فی صدق کونها مثابا علیها و معوضة. که انصافا اشکال قوی ای است.

اما اینکه عرض کردیم در صلح بین العینین هم ربای معاوضی می‌آید، این هم مفتی‌به است بخاطر اطلاق روایات. آقای خوئی در منهاج اینجور فرمودند: و الاظهر اختصاص الربا المعاوضی بما کانت المعاوضة فیه بین العینین سواء کانت بعنوان البیع او الصلح مثل ان یقول صالحتک علی ان تکون هذه العشرة التی لک بهذه الخمسة التی لی.

می‌گوید مصالحه می‌کنم بین این فرض کنید یک مثقال طلای 24 عیاری که مال شماست و بین این یک مثقال و نیم طلای 18 عیاری که مال من است. و اما اذا لم تکن المعاوضة‌بین العینین کان یقول صالحتک علی ان تهب لی و اهب لک فالظاهر الصحة. مصالحه بین الهبتین یا هبه مشروطه ربای معاوضی در او راه ندارد.

در کتاب الصلح مرحوم آقای خوئی فرموده ما از روایت استفاده کردیم که در صلح بین العینین ربای معاوضی حرام است به شرط علم به تفاضل اما اگر شک داریم در تفاضل،‌می‌گویم این گونی گندم که مال شماست را مصالحه کردم به این گونی جو که مال من است،‌نمی‌دانیم حالا هر دو بیست کیلو هستند یا یکی پانزده کیلو هست یکی بیست کیلو، شک داریم، آقای خوئی فرموده اگر علم ندارید به تفاضل در صلح اشکال ندارد.

ربای معاوضی صحیح است و لو فی علم الله تفاضل هم باشد صلح صحیح است چون علم به تفاضل ندارید. دلیل ایشان هم صحیحه محمد بن مسلم است که عن ابی جعفر علیه السلام فی رجلین کان لکل واحد منهما طعام عند صاحبه، طعام در او ربای معاوضی حرام است و لایدری کل واحد منهما کم له عند صاحبه فقال کل واحد منهما لصاحبه لک ما عندک و لی ما عندی.

من امانت داشتم پیش شما گندم شما هم پیش ما جو امانت داشتی، گفتیم نمی‌دانیم چقدر است، هر کی صلح می‌کنیم آن امانتی که پیشش است مال خودش. لک ما عندک،‌آنی که امانت پیش توست، مال تو،‌ولی ما عندی،‌آنی هم که امانت پیش من است از شما ملک من باشد. فقال لابأس بذلک اذا تراضیا و طابت انفسهما.

اینکه آقای سیستانی فرمودند بناء بر احتیاط واجب صورت جهل به زیاده هم صلح جایز نیست، اگر فی علم الله عوضین مشتمل بر تفاضل باشد این خلاف این صحیحه محمد بن مسلم است.

راجع به پول مشهور گفتند نه مکیل است نه موزون. اما فروش پول به پول بیشتر،‌یک ملیون به یک ملیون و دویست، برخی اشکال کردند، در مقابل مشهور برخی اشکال کردند. اشکال ها را بررسی کنیم:

اشکال اول اشکال آقای صدر بود که گفتند بیع دینار به دینار بیشتر،‌بیع درهم به درهم بیشتر در روایات حتی نقدا تحریم شد. گفت و ما الربا؟‌ قال دراهم بدراهم مثلین بمثل، آقای صدر می‌گویند عرفا درهم و دینار مثال عرفی است برای نقد رائج و لذا نقد هم بخواهید معامله کنید، یک آقایی می‌خواهد برود کشور خودش،‌اینجا کار کرده، یک ده هزار تومان و پنج هزار تومان جمع شده یک گونی شده، اما شما همین اسکناس های پنجاه هزار تومانی را روی هم گذاشتی، می‌گوید من این ده ملیون پول اسکناس خرد که دارم می‌دهم شما از آن پنجاه هزاری ها بدهید که راحت بتوانم خارج کنم از مرز.

شما می‌گویید نمی‌شود که ده ملیون شما بدهی من هم ده ملیون. شما ده ملیون بده من نه ملیون. یک ملیون من سود کنم این وسط. مشهور می‌گویند اشکال ندارد،‌آقای سیستانی هم می‌گویند اشکال ندارد. آقای صدر می‌گوید نه، لایجوز دراهم بدراهم مثلین بمثل مثال عرفی است برای نقد رائج. البته احتیاط واجب می‌کنند ولی بالاخره اشکال کردند در این بیع.

ما به نظرمان این فرمایش آقای صدر تمام نیست. چون کی می‌گوید دراهم به عنوان درهم و دینار ربای معاوضی در آن ها حرام بوده،‌شاید ماده شان خصوصیت دارد. ماده درهم فضه است ماده دینار ذهب است.

اتفاقا در روایات بیع ذهب به ذهب بیشتر بیع فضه به فضه بیشتر هم تحریم شده،‌یعنی روی ماده درهم و ماده دینار عنوان ذهب و فضه نهی وارد شده که ربای معاوضی جایز نیست،‌شاید این روایاتی که نهی کرده از بیع درهم به درهم بیشتر از بیع دینار به دینار بیشتر نظر دارد به آن ماده درهم و دینار،‌خصوصیت داشته باشد آن ماده اش که از طلا و نقره است. ما چه می‌دانیم.

وجه دوم برای منع از فروش پول به پول بیشتر وجه آقای سیستانی است در خصوص نسیه. این کارگری که ده ملیون به شما می‌دهد شما نه ملیون تراول پنجاه هزار تومانی نقد به او می‌دهید اشکال ندارد به نظر آقای سیستانی. اما اگر نسیه، یک آقایی بیاید بگوید ده ملیون از شما می‌خرم به دوازده ملیون یک ساله، آقای سیستانی فرموده این اشکال دارد.

چرا؟ برای اینکه از روایات استفاده کردیم در معدود هم و لو مکیل و موزون نباشد، در معدود هم بیع معدود به جنس خودش مع التفاضل،‌در صورتی جایز است که نقد باشد، یدا بید باشد،‌نسیه جایز نیست. ایشان فرمودند سه تا دلیل دارم بر این مطلب. در ضمن هم فکر نکنید غریب گیر می‌آورید، شیخین نقل شده یعنی شیخ مفید و شیخ طوسی این شیخین طیبین، ابن حمزة،‌ابن غنیة، قدیمین، یعنی ابن جنید و ابن ابی عقیل این نظر را قائل بودند که ما می‌گوییم و لو خلاف مشهور بین متاخرین است. سه تا دلیل روایی هم داریم بر آن:

دلیل اول صحیحه حلبی. روایت دوم صحیحه زراره که در کافی و تهذیب نقل می‌کند. روایت سوم موثقه عبدالرحمن بن ابی عبدالله است.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.