به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ حجتالاسلام والمسلمین احمدرضا صفا، کارشناس اقتصاد اسلامی و عضو کمیته پولی و مالی حوزه علمیه قم، در گفتوگویی، در پاسخ به این پرسش که آیا اقتصاد اسلامی و اقتصاد متعارف در تضاد با یکدیگر هستند؟ گفت: سه دیدگاه درباره رابطه اقتصاد اسلامی و متعارف وجود دارد؛ اول دیدگاه تعادلی که معتقد است هیچ الزام عقلی و شرعی وجود ندارد که الگوهای اقتصادی را از نقطه صفر شروع کنیم و ناسازگاری میان اقتصاد متعارف با تعالیم اسلامی نیست. دیدگاه دوم، تباین و دیدگاه سوم، تضاد است که باید طبق آن الگوی خاص اقتصاد اسلامی مختص خودمان را طراحی و اجرا کنیم.
حجتالاسلام صفا اظهار کرد: لازم است ابتدا مسئله ای را مطرح کنم که در اقتصاد، از سه لایه تشکیل شده است؛ لایه بیرونی اقتصاد، آن الگوها، دانش، روشها و مسائل خارجی، سیاستهای اقتصادی و ابزارهایی است که در اقتصاد وجود دارد. لایه بعدی که لایحه بیرون بر آن مبتنی است نهادهای اقتصادی هستند. نهادها در اصل قوانین رسمی و غیررسمی هستند که این الگوها، سیاستها و روشها بر آنها مبتنی است.
وی ادامه داد: برای مثال برخی از قواعد در سیستم لیبرالی، اصل آزادی مطلق اقتصادی، اصل مالکیت خصوصی و اصل رقابت است. اینها قواعدی تثبیت شده هستند که به صورت رسمی یا غیررسمی در اقتصاد حاکم هستند که اصطلاحاً به آنها نهادها میگوییم که الگوها بر اساس این نهادها شکل میگیرند. مکاتب مختلف اقتصادی براساس قواعد و قوانینی که اصطلاحاً نهادهای تصمیمگیر و الگودهنده ایجاد کردهاند، سیاستگذاری میکنند.
این کارشناس اقتصادی یادآور شد: لایه داخلیتری هم وجود دارد که نهادها مبتنی بر آن لایه هستند که اصطلاحاً به این لایحه، مبانی اقتصادی گفته میشود. اقتصاددانان بزرگ همانند جرج م.فرانکفورتر و مک گون و سایر اقتصاددانان مطرح دنیا که روی این موضوع بحث کردهاند معتقدند که در این لایه چند دسته وجود دارد؛ یک دسته، مبانی هستیشناسی یعنی نوع نگاه به جهان است. دیدگاه اقتصاد لیبرال به جهان، دیدگاهی ساعتساز و معتقد است که جهان را خالق خلق کرده و الان نظم خودکاری دارد. لذا نهادی به نام تعادل خودکار میسازد و الگوهایی همانند رقابت از آن درمیآید.
عضو کمیته پولی و مالی حوزه علمیه تصریح کرد: مبانی دیگر، معرفتشناسی و جزء دسته دوم است و اهمیت زیادی دارد. در اصل هدف از این مبانی این است که چگونه به شناخت دست یابیم؟ هستیشناختی لیبرال بر اساس الگوهای نیوتون، اخلاق هیوم و ... است. مثلاً طبق دیدگاه هیوم، عامل انگیزش، میل است و چیزی به نام خیر در اقتصاد وجود ندارد و شما به هر چیزی که میل داشته باشید ارزش دارد، اما در اقتصاد اسلامی اگر اقتصاد را به عنوان مبانی معرفتشناسی در نظر بگیریم، تفاوت بسیاری با اقتصاد متعارف دارد.
وی افزود: دسته سوم، روششناسی است؛ معرفتشناسی در اقتصاد متعارف فقط تجربی و حفظی است اما در اقتصاد اسلامی، وحی و شهود، از مبانی شناخت ما هستند. ما معتقدیم بالاترین شناخت، ناشی از وحی است که خطایی در آن نیست. مبنای روششناسی اقتصاد متعارف بر اساس اثباتگرایی یا ابطالگرایی است؛ یعنی حالتی از عقلانیت ابزاری مد نظر آنهاست لذا میگویند اگر چیزی را تجربه کنیم آن را میتوانیم به عنوان مبنایی برای روششناسی در نظر بگیریم.
مدرس دانشگاه خوارزمی بیان کرد: در زمینه انسانشناسی هم در اقتصاد متعارف، عقلانیت ابزاری بر اساساً اصالت لذت و حکمرانی امیال وجود دارد. لذا انسان، منفعتطلب و تنپرور است و فراغت برای وی مطلوبیت دارد. این را در تمام مدلهای اقتصاد خُرد مشاهده میکنیم که فراغت مطلوبیت دارد. اما در اسلام تنپروری یا فراغت مطلوب نیست، بلکه کار مطلوب است.
این کارشناس اقتصاد اسلامی ادامه داد: در اقتصاد اسلامی مبانی ما کاملاً متفاوت است. لذا وقتی نهادها متفاوت باشد، قواعد و قوانین هم متفاوت است و در نتیجه الگوها و روشهایی که قرار است مبتنی بر این نهادها باشد متفاوت خواهد بود. مگر اینکه بگوییم اقتصاد نسبت به مبانی خنثی است که هیچ اقتصاددانی از جمله اقتصاددانان نوبلیست هم این بحث را نمیپذیرند.
عضو کمیته پولی و مالی حوزه علمیه یادآور شد: یکی از مباحث مطرحشده در اقتصاد این است که آیا اقتصاد یک علم هنجاری است یا اثباتی؟ اکثر اقتصاددانان برای اینکه خودشان را راحت کنند گفتهاند که علم اثباتی همانند ریاضیات است، اما اقتصاد ناگزیر از هنجارها تبعیت میکند.
حجتالاسلام صفا بیان کرد: نظام اقتصادی مجموعهای از اجزای هماهنگ برای رسیدن به اهداف اقتصادی تلقی میشود. یک تناقض دیگر در زمینه اهداف است؛ اهداف نظام سرمایهداری، رفاه مصرفکننده، رشد اقتصادی، کارایی، حفظ محیط زیست، آموزش و سلامت و مسائلی از این قبیل است. آیا این اهداف بدی است؟ ظاهرش که خوب است. شهید مطهری در کتاب «تعلیم و تربیت در اسلام» میفرمایند: «برخی معتقدند دین زرتشت مطالب خوبی دارد و از کردار نیک، گفتار نیک و پندار نیک سخن میگوید. اما باید روشن شود که تفسیر از نیک چیست؟ آیا ازدواج با محارم نیک است؟ آیا تقدس آتش نیک است؟» در زمینه اقتصادی هم، در نظام لیبرالی از رفاه سخن میگویند اما باید روشن شود که تفسیر از رفاه و عدلت چیست؟ اگر این تفسیر مبتنی بر تعریف شما از انسان طماع باشد و کل ثروت در دست یک درصد جامعه باشد قطعاً با اهداف اقتصاد اسلامی در تضاد است.
این کارشناس اقتصاد اسلامی تصریح کرد: وقتی بحث اهداف اسلامی را مطرح میکنیم، این اهداف شامل عدالت، رفاه و امنیت است، اما رفاه مورد نظر ما با رفاه نظام لیبرالی فرق دارد. اقتصاد اسلامی در زمینه رفاه به دنبال امیال حیوانی نیست، بلکه به دنبال یک رفاه عاقلانه است. بنابراین اقتصادهای مختلف در مبانی و اهداف متفاوت هستند؛ همانگونه که اقتصاد سوسیالیستی با سرمایهداری یکسان نیست. بنابراین اقتصاد اسلامی هم با آنها تفاوت دارد.
حجتالاسلام صفا تأکید کرد: وقتی مبانی و اهداف متفاوت باشد، راهبردها هم متفاوت خواهد بود. در اقتصاد اسلامی فقط به دنبال حاکمیت فرد نیستیم، بلکه حاکمیت فرد و جامعه را قبول داریم. لذا کسی که معتقد باشد اقتصاد اسلامی همان اقتصاد لیبرال است به بیراهه میرود. در اقتصاد لیبرال، دولت محدود وجود دارد، اما در اقتصاد اسلامی معتقد به دولتِ مصالح هستیم، چراکه در جایی که مصالح ایجاب میکند دولت حتماً باید دخالت کند تا جامعه را به صلاح و سعادت برساند.
عضو کمیته پولی و مالی حوزه علمیه در پایان اظهار کرد: در اقتصاد اسلامی در زمینه اهداف، راهبردها و مبانی با نظام اقتصادی لیبرال تعارض وجود دارد. لذا هر تلاشی که در جهت الگوبرداری و شبیهسازی انجام دهیم ما را به نتیجه نمیرساند و ناگزیریم به روشهای اصیل خودمان عمل کنیم که فقه و بزرگان دین در اختیار ما گذاشتهاند.
انتهای پیام/
منبع: ایکنا